🔅#پندانه
✍️ روحهایی در حال عبور از یک تجربه گذرای بشری
🔹پرستار بیمارستان، مردی با یونیفرم ارتشی با ظاهری خسته و مضطرب را بالای سر بیماری آورد و به پیرمردی که روی تخت دراز کشیده بود، گفت:
آقا، پسر شما اینجاست.
🔸پرستار مجبور شد چند بار حرفش را تکرار کند تا بیمار چشمانش را باز کند.
🔹پیرمرد بهسختی چشمانش را باز کرد و در حالی که بهخاطر حمله قلبی درد میکشید، جوان یونیفرمپوشی را که کنار چادر اکسیژن ایستاده بود، دید و دستش را بهسوی او دراز کرد.
🔸سرباز دست زمخت او را که در اثر سکته لمس شده بود، در دست گرفت و گرمی محبت را در آن حس کرد.
🔹پرستار یک صندلی برایش آورد و سرباز توانست کنار تخت بنشیند.
🔸تمام طول شب آن سرباز کنار تخت نشسته بود و در حالی که نور ملایمی به آنها میتابید، دست پیرمرد را گرفته بود و جملاتی از عشق و استقامت برایش میگفت.
🔹پس از مدتی پرستار به او پیشنهاد کرد که کمی استراحت کند، ولی او نپذیرفت.
🔸آن سرباز هیچ توجهی به رفتوآمد پرستار، صداهای شبانه بیمارستان، آهوناله بیماران دیگر و صدای مخزن اکسیژنرسانی نداشت و در تمام مدت با آرامش صحبت میکرد.
🔹پیرمرد در حال مرگ بدون آنکه چیزی بگوید فقط دست پسرش را در تمام طول شب محکم گرفته بود.
🔸سرانجام پیرمرد مرد و سرباز دست بیجان او را رها کرد و رفت تا به پرستار بگوید. منتظر ماند تا او کارهایش را انجام دهد.
🔹وقتی پرستار آمد و دید پیرمرد مرده، شروع کرد به سرباز تسلیت و دلداریدادن، ولی سرباز حرف او را قطع کرد و پرسید:
این مرد که بود؟
🔸پرستار با حیرت جواب داد:
پدرتون!
🔹سرباز گفت:
نه. اون پدر من نیست، من تابهحال او را ندیده بودم.
🔸پرستار گفت:
پس چرا وقتی من شما را پیش او بردم چیزی نگفتید؟
🔹سرباز گفت:
میدونم اشتباه شده بود ولی اون مرد به پسرش نیاز داشت و پسرش اینجا نبود. وقتی دیدم او آنقدر مریض است که نمیتواند تشخیص دهد من پسرش نیستم و چقدر به وجود من نیاز دارد، تصمیم گرفتم بمانم.
🔸در هر صورت من امشب آمده بودم اینجا تا آقای... را پیدا کنم. پسرش امروز در جنگ کشته شده و من مامور شدم تا این خبر را به او بدهم. راستی اسم این پیرمرد چه بود؟
🔹پرستار در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت:
آقای…
💢 زمانی که کسی به شما نیاز دارد فقط آنجا باشید و بمانید و تنهایش نگذارید. ما انسانهایی نیستیم که در حال عبور از یک تجربه گذرای روحی باشیم، بلکه روحهایی هستیم که در حال عبور از یک تجربه گذرای بشری هستیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی حجاب نباشد زنها باید دنبال مردها راه بیفتند!
دیدگاهی متفاوت به مقولهی حجاب از زبان استاد پور ازغدی
✅این ۷۲ ثانیه را همه، به ویژه دختران جوان باید ببینند و بشنوند. توجیهی ساده اما دقیق از لسان استاد پور ازغدی در بحث ضرورت عقلی حجاب
#استاد_پور_ازغدی
#حجاب
#کرامت_زن
┈••✾•👀👩👀•✾••┈
👩
👀
👩👀
👀👩👀
👩👀👩👀👩👀👩
.
🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱
سلام و عرض ادب
چهارشنبه ۲۹ آذر ساعت ۲۰:۴۵
کلاس استاد "محمدپور" تشکیل خواهد شد.
<< ان شاءالله >>
🌹🥀 @hbtaftiha 🥀🌹
🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼بِسْـمِ ٱللهِ ٱلرَّحْمٰـنِ الرَّحیـمْ🌼
💠🤲 پروردگارا
سرآغاز و سرانجام پناه من توئی
شب را آغوش گشودی و آرامشم دادی
حال این صبح را نيز امیدم باش
و دلیل همه روزهای زندگیام
روزم را با نام تو آغاز میکنم 🕊🌸🌾
🌸 الهـی بـه امیـد تــو 🌸
🌸🍃
🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍎🍃
🌹 سلام
صبحتون معطر به
عطر خوش صلوات
💖 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ
💖 وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌹 ان شالله به برکت
این ذکر شریف ، پنجشنبه تون
سرشار از خوبی و زیبایی باشه
🌹 آخر هفته ی خوبی داشته باشید
🍃🌺🍃
.
#بهره_ای_از_کلام_وحی
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم
<< وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ >>
ولی کسانی که نشانههای ما را قبول نکنند و انکارشان کنند، جهنمیاند و آنجا ماندنی.»*
سوره بقره آیه ۳۹
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صفحه اول روزنامههای پنجشنبه ۳۰ آذرماه ۱۴۰۲
.
💠 نشان دادن بهشت و دوزخ
اصحاب علی (ع) گفتند: یا امیرالمؤمنین! ای کاش از آنچه که از پیغمبر به شما رسیده، برای اطمینان خاطر به ما چیزی نشان میدادی؟
فرمود: اگر یکی از عجایب مرا ببینید کافر میشوید و میگویید ساحر و دروغگو و کاهن است و تازه این بهترین سخن شما درباره من است.
گفتند: همه ما میدانیم که تو وارث پیغمبری و علم او به تو رسیده.
فرمود: علم عالم سخت و محکم است و جز مؤمنی که خدا قلبش را برای ایمان آزموده باشد و به روحی از خود تأییدش کرده باشد، تاب تحمل آن را ندارد.
سپس فرمود: شما تا بعضی از عجایب مرا و آنچه از علمی که خدا به من داده، نشان ندهم راضی نمیشوید، وقتی نماز عشا را خواندم همراه من بیایید.
وقتی نماز عشا را خواند، راه پشت کوفه را در پیش گرفت و هفتاد نفر که در نظر خودشان بهترین شیعیان بودند دنبال ایشان رفتند، فرمود: من چیزی به شما نشان نمیدهم تا عهد و پیمان خدا را از شما بگیرم که به من کافر نشوید و امر سنگین و نادرستی به من نسبت ندهید، چونکه به خدا قسم به شما چیزی نشان نمیدهم جز آنچه پیغمبر (ص) به من یاد داده و عهد و پیمانی محکمتر از آنچه خدا از پیغمبرانش گرفته، از آنها گرفت و فرمود: رو از من بگردانید تا دعایی که میخواهم، بخوانم و شنیدند دعاهایی که مانندش را نشنیده بودند خواند و فرمود: رو بگردانید و چون رو گرداندند، دیدند ازیکطرف باغها و نهرهایی است و از طرفی آتش فروزانی زبانه میکشد، بهطوری که در معاینه بهشت و دوزخ هیچ شک نکردند و آن که از همه خوش گفتارتر بود گفت: این سحر بزرگی است و بهجز دو نفر همه کافر برگشتند و چون با آن دو نفر برگشت فرمود: گفتار اینها را شنیدند؟
تا آنجا که فرمود: و چون به مسجد کوفه رسیدند دعاهایی خواند که سنگریزههای مسجد در و یاقوت شد و به آن دو نفر فرمود: چه میبینید؟
گفتند: در و یاقوت است، فرمود: اگر درباره امری بزرگتر از این هم خدا را قسم بدهم، خواستهام را انجام میدهد و یکی از آن دو هم کافر شد، ولی دیگری ثابت ماند و حضرت به او فرمود: اگر از این در و یاقوتها برداری پشیمان شوی و اگر هم برنداری پشیمان میشوی و حرص او را رها نکرد تا دری برداشت و در آستین گذاشت و چون صبح شد دید در سفیدی است که کسی مثلش را ندیده، گفت: یا امیرالمؤمنین من یکی از آن درها را برداشتم.
فرمود: برای چه؟
گفت: میخواستم بدانم حق است یا باطل؟
فرمود: اگر آن را بهجای خود برگردانی خدا عوض آن بهشت را به تو میدهد، اگر برنگردانی خدا جهنم را در عوض به تو میدهد و آن مرد برخاست و دُر را بهجایی که برداشته بود برگرداند و حضرت آن را به سنگریزه مبدل کرد، مانند سابق و بعضی گفتند: آن مرد میثم تمار بود و بعضی گفتند: عمرو بن حمق خزاعی.
📚 اثبات الهداة، ج 4، ص 558 - 556
#فضایل_امیرالمؤمنین
#کرامات_امام_علی
.
🔅#پندانه
✍️ سادگی در این دنیا، راحتی در آن دنیا
🔹خردمندی بیشتر وقتها در قبرستان مینشست.
🔸روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود، پادشاهی بهقصد شکار از آن محل عبور میکرد.
🔹وقتی به خردمند رسید، گفت:
چه میکنی؟
🔸خردمند جواب داد:
به دیدن اشخاصی آمدهام که نه غیبت مردم را میکنند، نه از من توقعی دارند و نه مرا اذیتوآزار میدهند.
🔹پادشاه گفت:
آیا میتوانی از قیامت و صراط و سوالوجواب آن دنیا مرا آگاهی دهی؟
🔸خردمند جواب داد:
به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش درست کنند.
🔹پادشاه امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد.
🔸آنگاه خردمند گفت:
ای پادشاه، من با پای برهنه بر این تابه میایستم و خود را معرفی میکنم و آنچه خوردهام و هرچه
پوشیدهام ذکر مینمایم و سپس تو هم باید پای خود را مانند من برهنه نمایی و خـود را معرفی کنی و آنچه خوردهای و پوشیدهای ذکر نمایی.
🔹پادشاه قبول کرد.
🔸آنگاه خردمند روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت:
فلانی و خرقه و نان جو و سرکه.
🔹فوری پایین آمد و ابداً پایش نسوخت. چون نوبت به پادشاه رسید، بهمحض اینکه خواست خود را معرفی کند، نتوانست و پایش سوخت و پایین افتاد.
🔸سپس خردمند گفت:
ای پادشاه، سوالوجواب قیامت نیز به همین صورت است.
🔹آنها که درویش بودهاند و از تجملات دنیایی بهره ندارند، آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند، به مشکلات گرفتار آیند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوابید 😍
شخصیت کودک!
والدینی که حوصله بیشتری برای فرزندانشان در کشف محیط اطراف به خرج می دهند کودکانی با رفتاری مناسب تر خواهند داشت که به سادگی تابع قوانین می گردند.
درواقع پاداش توجه آنها به کودک همان عملکرد مثبت کودک شان در آینده خواهد بود
.
در مورد عکس آن هم اینکه کودکانی که مدام در حال گریه و بهانه گیری هستند با رفتار بی صبرانه والدین مواجهه می شوند و همین واکنش منفی به گریه و بهانه گیری کودک، او را کم طاقت می نماید.