🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱
باسلام وادب وعرض تبریک دهه کرامت
ساعت ۲۰:۴۵ دوشنبه(امشب)
حضور گرانقدرتان را برای شرکت
در کلاس استاد محمدپور ارج می نهیم.
ان شاءالله
🌺🌸 @hbtaftiha 🌸🌺
🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت پنجم راوری: دکتر محسن نوری، «استاد دانشگاه شه
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت ششم
راوی : دکتر محسن نوری ( دوست شهید )
رفتار و عملکرد احمد با بقیه فرق چندانی نداشت.
در داخل جمع همیشه مثل افراد بود با آنها می خندید و حرف می زد و...
هیچگاه خودش رو برتر از بقیه نمی دانست درحالی که همه می دانستیم او از بقیه به مراتب بالاتر است.
از همان دوران راهنمایی که درگیر انقلاب شدیم احساس کردم که از احمد خیلی فاصله گرفتم!
احساس می کردم که احمد، خداوند را به گونه ای دیگر می شناسد و به گونه ای دیگر بندگی می کند!
ما نماز می خواندیم تا رفع تکلیف کرده باشیم، اما دقیقا می دیدم که احمد از نماز خواندن و مناجات با خدا لذت می برد.
شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عالم و عارف، طبیعی باشد اما برای یک پسر بچه ۱۲ ساله عجیب بود.
من سعی می کردم بیشتر با او باشم تا ببینم چه می کند اما رفتارش خیلی عادی بود. فقط می دیدم ، وقتی کسی راه را اشتباه می رفت خیلی آهسته و مخفیانه به او تذکر می داد.
او امر به معروف و نهی از منکر را ترک نمی کرد.
فقط زمانی برافروخته می شد که می دید کسی در جمع غیبت می کند. در این شرایط او با قاطعیت از شخص غیبت کننده می خواست که ادامه ندهد.
من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم. ما راز دار هم بودیم. یک روز به او گفتم: احمد، من و تو از بچگی با هم بودیم اما یک سوالی ازت دارم!
من نمی دونم چرا تو این چند سال اخیر، شما در معنویات رشد کردی اما من....
لبخندی زد و خواست بحث را عوض کند اما من دوباره سوالم را تکرار کردم و گفتم حتما یه علتی داره. باید برام بگی!
بعد از کلی اصرار سرش را بالا اورد و گفت: طاقتش رو داری؟
با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟
گفت: بشین تا بهت بگم.
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #احمد_علی_نیری
❣#سـلامامـامزمـانم ❣
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا جَامِعَ الْکَلِمَةِ عَلَی التَّقْوَی...✋
🌱 سلام بر شادی جمعیت قلبهای ما در سایهی دستهای مبارک تو.
سلام بر آن لحظه ای که پراکندگی های هوا و هوس را به نگاهی آرام می کنی.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610.
✨يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ✨
🌱 روزی که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده و آنچه را از کار زشت مرتکب شده حاضر شده می یابد، و آرزو می کند که ای کاش میان او و کارهای زشتش زمان دور و درازی فاصله بود. و خدا شما را از [عذاب] خود برحذر می دارد؛ و خدا به بندگان مهربان است.🌱
🌸سوره آل عمران آیه 30🌸
🔖کاری از تیم #نگاهی_دیگر
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صفحه نخست روزنامههای سهشنبه ۲ خردادماه #مطبوعات
#فضیلت_مولا_امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
✅چرا امیرالمومنین علیه السلام ابوتراب است؟
📜عبایه ربعی گوید: از عبداللهبنعبّاس پرسیدم:
«چرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کنیهی علی (علیه السلام) را ابوتراب قرار داده است»؟ گفت: «چون ایشان صاحب زمین است و حجّت خداوند بر روی زمین و برای ساکنان آن است و بقا و دوام زمین به خاطر ایشان است و سکون و آرامش زمین از رهگذر ایشان است». و شنیده ام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «هنگامیکه روز قیامت فرا رسد و کافر، آن همه پاداش و قرب الهی و کرامتی را که خداوند عزّوجلّ برای شیعهی علی (علیه السلام) مهیّا کرده است ببیند، میگوید: یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَابِیّاً یعنی اینکه از شیعهی علی (علیه السلام) بودم و این همان سخن خداوند عزّوجلّ است که می فرماید: وَیَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا».
📚بحارالأنوار، ج۳۵، ص۵۱/ بشارهًْ المصطفی، ص۹/ علل الشرایع، ج۱، ص۱۵۶/ البرهان/ نورالثقلین
🔅#پندانه
جامعه خوب مجازی
🔹کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند.
🔸بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لولهها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب میزند در حالی که پولش را بیشتر گرفته است.
🔹کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد!
🔸پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمیکند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود.
🔹همه اینها شب وقتی به خانه میآیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پستهای روشنفکری را لایک میکنند.
💢 جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم.
رسول اکرم ص فرمودند؛
✅خداوند رحمت كند كسى را كه فرزندش را در نيكىِ به خود يارى مى كند.
✅پرسيدند:چگونه در نيكى به خود يارى كند؟
✅حضرت فرمود: كار كم او را بپذيرد (توقع زيادى از او نداشته باشد.)
✅ازخطاها وكارهايى كه در توان او نيست چشم پوشى كند.
✅به او امرى را تكليف نكند كه نمى تواند انجام دهد.
✅و به او دروغ نگويد (يا ترشرويى نكند).
#استادفیاض_بخش
🌸🍃🌸🍃
#سواد_زندگي
اگه هيچوقت نپرى تو آب، هيچوقت هم شنا كردن ياد نمیگيرى...
جرأت كن
ریسك كن
به اهدافت متعهد باش
فرق اون ١٪ آدمهاى موفق هم توی همينهاست...
موفقيت در يك هدف به يك عالمه پشتكار نياز دارد...
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ #استاد_شجاعی
✘ توی خونهمون دعا گذاشتن، شوهرم از اینرو به اونرو شده !
✘ ما رو جادو کردن، هر روز باهم دعوامون میشه !
✘ بخت بچهمو بستن، تموم برنامههای ازدواجش بهم میخوره !
من چکار باید بکنم ؟
آپارات | یوتیوب
aparat.com/v/93UgS
youtu.be/D6x04HHJvio
@ostad_shojae
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت ششم راوی : دکتر محسن نوری ( دوست شهید ) رفتا
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت هفتم
راوی : دکتر محسن نوری ( دوست شهید )
یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند.
یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری رو آب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.
از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.
تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم. همان جا پشت درخت مخفی شدم …
می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت و کنار رودخانه ، چندین دخترجوان مشغول شنا بودند
همان جا خدا را صدا زدم و گفتم:
" خدایا کمک کن.
خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه می کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه میگذرم"
از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم....
خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود ... یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته
بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.
گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم ..
حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم و مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم؛ یا یاالله ک یالله
به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده می شد به اطراف نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد
همه می گفتند
سبوح القدوس و رب الملائکه و الروح
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”
احمد این را گفت و برگشت به سمتم:
" محسن، این ها رو برای تعریف از خودم نگفتم، گفتم که بدانی انسانی که گناه رو ترک کنه چه مقامی پیش خدا داره"
بعد گفت: تا زنده ام برای کسی از این ماجرا حرفی نزن!
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #احمد_علی_نیری