eitaa logo
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
296 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
61 فایل
🍀 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🍀 🌷اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن🌷 🌹السَّلامُ عَلَيْكَ يا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ🌹 با سلام واحترام خدمت شما این کانال به جهت اطلاع رسانی وارسال پیام های حسینیه راه اندازی شده است.یاعلی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 هدف از زندگی فقط شاد بودن نیست، بلکه مفید بودن، شرافتمند بودن، دلسوز و غمخوار بودن است. تفاوت دارد كه فقط زندگی کرده ای یا خیلی خوب زندگی کرده ای.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• اکثرشون نمی‌بینند! • اکثرشون فکر نمی‌کنند! • اکثرشون تدبر و تعقل ندارند! اینا رو خدا میگه ...در مورد ما ! ✘ منم جزو این اکثریت هستم یا نه؟
🔘 داستان کوتاه تاجر خرمایی که هرگز ضرر نمی کند حکایت چنین است که ... تاجری دمشقی همیشه به دوستانش می گفت که من در زندگی ام هرگز تجارتی نکرده ام که در آن زیان کنم حتی برای یک بار ! دوستانش به او می خندیدند و می گفتند که چنین چیزی ممکن نیست که حتی یکبار هم ضرر نکرده باشی ... تا اینکه یکبار تاجر آنها را به مبارزه طلبید تا به آنها نشان دهد که راست می گوید .. او از دوستانش خواست که چیزی محال و نشدنی از او بخواهند تا او انجام دهد .. دوستانش به او‌ گفتند : اگر راست می گویی به عراق برو و خرما ببر و بفروش و در این امر موفق شو زیرا که آنجا خرما مثل خاک صحرا زیاد است و ‌کسی خرمای تو را نمی خواهد .. تاجر قبول کرد و خرمایی که از عراق آمده بود را خریداری کرد و به طرف بغداد راهی شد .. آورده اند که در آن هنگام خلیفه عراق برای تفریح و استراحت به طرف موصل رفته بود .. زیرا موصل شهری زیبا و بهاریست که در شمال عراق قرار دارد و به خاطر طبیعت زیبایش اسم دوبهاره را رویش گذاشته اند زیرا در سرما و‌گرما همچون بهار است دختر خلیفه گردنبند خود را در راه بازگشت از سفر گم کرده بود ، پس گریه کنان شکایت پیش پدرش برد که طلایش را گم کرده است .. خلیفه دستور به پیدا کردنش داد .. وبه ساکنان بغداد گفت هرکس گردنبند دخترش را بیابد پس پاداش بزرگی نزد خلیفه دارد و دختر خود را به او خواهد داد .. تاجر دمشقی وقتی به نزدیکی بغداد رسید مردم را دید که دیوانه وار همه جا را می گردند ... از آنها سؤال کرد که چه اتفاقی افتاده است ؟! آنها نیز ماجرا را تعریف کردند و بزرگشان گفت : متاسفانه فراموش کردیم برای راه خود توشه و غذایی بیاوریم و اکنون راه بازگشت نداریم تا اینکه گردنبند را پیدا کنیم زیرا مردم از ما سبقت می گیرند و ممکن است گردنبند را زودتر پیدا کنند .. پس تاجر دمشقی دستانش را به هم زد و گفت : من به شما خرما می فروشم ... مردم خرماها را با قیمت گرانی از او خریدند ...و او گفت : هاااا ... من برنده شدم در مبارزه با دوستانم ... این سخن به گوش خلیفه رسید که تاجری دمشقی خرماهایش را در عراق فروخته است !! این سخن بسیار عجیب بود زیرا که عراق نیازی به خرمای جاهای دیگر نداشت ! بنابراین خلیفه او را طلبید و ماجرا را از او سؤال کرد ؛ پس تاجر گفت : هنگامی که کودکی بودم، یتیم شدم و مادرم توانایی کاری نداشت ، من از همان کودکی کار می کردم و به مادرم رسیدگی می کردم ، و نان زندگی مان را در می آوردم .. در حالیکه پنج سال داشتم ... و کارم را ادامه دادم و کم کم بزرگ شدم تا به بیست سالگی رسیدم .. و مادرم را اجل دریافت ... او دستانش را بلند کرد و دعا کرد که خداوند مرا موفق گرداند و هرگز روی خسارت و زیان را نبینم در دین و دنیایم .. و ازدواج مرا از خانه حاکمان میسر گرداند و خاک را در دستانم به طلا تبدیل کند ... دراین هنگام که دعاهای مادر را برای خلیفه تعریف می کرد ناخودآگاه دستش را در خاک برد و بالا آورد و مشغول صحبت کردن بود که خلیفه گردنبند دخترش را در دست او دید ! خلیفه تبسمی کرد ، تاجر که آنچه در دستش بود را احساس کرد فهمید چیزی غیر از خاک را برداشته به دستان خود نگاه کرد دانست که این گردنبند دختر خلیفه است پس آن را برگرداند و دانست که از دعای مادرش بوده است ... اینچنین بود که برای اولین بار خرما از دمشق برای فروش وارد عراق شد .. و او نیز داماد خلیفه گشت !! سبحان الله از دعای مستجاب مادر که چنین زندگی فرزند را می سازد ... خداوندا برّ و نیکی به والدین را به ما عطا کن .
ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده سلاطین جهان یکسر گدای حضرت باقر زبان از وصف او لکن، قلم از مدح او عاجز که جز حق کس نمی ‏داند بهای حضرت باقر ▪️ حال و هوای حرم مطهر رضوی در آستانه شهادت امام محمد باقر علیه السلام شهادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام تسلیت باد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت سی و یکم ( ادامه قسمت قبل ) یکی از بچه ها که
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت سی و دوم راوی : حجت الاسلام اسلامی فر چند سالی است که برای تبلیغ از طرف حوزه علمیه‌ی قم به منطقه دماوند می روم. ماه رمضان و محرم را در خدمت اهالی با صفای روستای آیینه ورزان هستم. به دلیل ارادتی که به شهدا دارم همیشه روی منبر از آن ها یاد می کنم.اولین روزهایی که به این روستا آمدم متوجه شدم مردم مؤمن اینجا پانزده شهید تقدیم اسلام و انقلاب کردند. من همیشه از شهدا برای مردم حرف میزنم و نام شهدای روستا را روی منبر می برم. اما برای من عجیب بود.وقتی به نام شهید احمدعلی نیری می رسیدم مردم بسیار منقلب می شدند.! چرا مردم با یاد این شهید این گونه اند؟ مگر او که بوده؟! از چند نفر قدیمی های روستا سؤال کردم.گفتند: ا‌و در اینجا به دنیا آمد اما ساکن تهران بود. فقط تابستان ها به اینجا می آمد و حتی این سال های آخر هم کمتر احمدعلی را می دیدیم. اما نمی دانید که این جوان چه انسان بزرگی بود.هرچه خوبی سراغ داشتیم در وجود او جمع بود. یکی از قدیمی های روستا که از مالکان بزرگ منطقه و از بزرگان دماوند به حساب می آمد را دیدم. به ظاهر اهل مسجد و....نبود.جلو رفتم و سلام کردم. گفتم: ببخشید شما از شهید احمد نیّری خاطره ای داری؟ نگاهی به من کرد و با تعجب گفت: احمدعلی رو می گی؟! با خوشحالی حرفش را تأیید کردم. نگاهی به چهره‌ام انداخت. اشک در چشمانش حلقه زد. چند بار نام او را تکرار کرد و شروع کرد با صدای بلند گریه کردن! ناراحت شدم. کمی که حالش سرجا آمد دوباره سوالم را مطرح کردم. با بغضی که در گلو داشت گفت: «احمد را نه من شناختم ، نه اهالی اینجا، نه هیچ کسی دیگر. احمد را فقط خدا شناخت. او یک فرشته بود در لباس انسان. احمد مدتی به اینجا آمد تا بچه های ما و اهالی این منطقه خدا را بشناسند و از وجود او استفاده کنند.» ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید
4_345554935284237609.mp3
9.37M
🕋 سید رضا نریمانی ✍ روضه 🕋 شهادت امام‌باقر (ع) 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌹🕊 عالم بہ عشق روے تو بیدار میشود هر روز عا‌شقان تو بسیار میشود وقتے سلام مے دهمت در نگاہ من تصویر مهربانے تو تڪرار میشود ✋سلام آقا جان صبحت بخیر اے سپیده دَم عاشقان☀️
✨ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ. وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ✨ 🌱ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‌اند: همان كسانى كه نماز برپا مى‌دارند و در حال ركوع زكات مى‌دهند. و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند؛ (زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروز است.🌱 🌸سوره مائده آیه 55 و 56🌸
▪️لقب‌ های ایشان را هادی، باقر، شاکر ذکر کرده‌اند. ▪️کنیه ایشان ابوجعفر است. ▪️زادروز:۱ رجب سال ۵۷ قمری هجری ▪️زادگاه:مدینه ▪️مدت امامت:۱۹ سال(۹۵ تا ۱۱۴) ♦️شهادت:۷ ذی الحجه در سال ۱۱۴ قمری ▪️طول عمر:۵۷ سال ▪️مدفن:بقیع، مدینه 🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 ▪️امام محمد باقر(ع) فرزند امام سجاد(ع) و فاطمه(س) دختر امام حسن مجتبی(ع) است. ▪️رسول اکرم(ص) ده‌ها سال قبل از به دنیا آمدن امام باقر(ع)، نام او را محمد و لقبش را «باقر» قرار داد و حدیث جابر و روایات دیگر بر این نامگذاری دلالت می‌کند. پس از نزول آیه اطاعت جابر بن عبدالله انصاری از حضرت رسول اکرم(ص) پرسید : یا رسول‌الله(ص)! ما خدا و رسول او را شناختيم، اولى الأمر كيستند كه خداى تعالى اطاعت آنان را دوشادوش اطاعت خود و شما قرار داده است؟ حضرت رسول اکرم(ص) خطاب به جابر بن عبدالله انصاری فرمود : آنان جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از من‌ هستند که اولِ ایشان علی بن ابی‌طالب(ع) است و بعد از او به ترتیب حسن، حسین، علی بن حسین و محمد بن علی که در تورات به باقر معروف است و تو در هنگام پیری او را خواهی دید و هر وقت او را دیدی، سلام مرا به او برسان. پس از محمد بن علی نیز به ترتیب، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و پس از ایشان فرزندش هم‌ نام و هم‌کنیه من است.(۱) ▪️همسر ایشان فاطمه با کنیه أم فروه دختر قاسم بن محمد بن أبی بکر است. ▪️دوران امامت امام محمد باقر(ع) مصادف با ضعف دولت بنی امیه و درگیری امویان بر سر قدرت بود که عباسیان درصدد روی کار آمدن بودند که امام باقر(ع) در این دوره، جنبش علمی وسیعی را پدید آورد، که در دوره امامت فرزندش امام صادق(ع) به اوج خود رسید. ▪️دوران امامت ایشان با پنج تن از خلفای بنی امیه معاصر بود. ۱)ولید بن عبدالملک (۸۶-۹۶ق) ۲)سلیمان بن عبدالملک (۹۶-۹۹ق) ۳)عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱ق) ۴)یزید بن عبدالملک (۱۰۱-۱۰۵ق) ۵)هشام بن عبدالملک (۱۰۵-۱۲۵ق) ▪️در اعیان الشیعه‌ آمده است که عبدالملک بن مروان به پیشنهاد امام باقر(ع)، اقدام به ضرب سکه اسلامی کرد. ▪️از جمله فعالیت‌های علمی امام باقر(ع)، مناظره با افراد مختلف در موضوعات گوناگون است، مانند : مناظره امام(ع) با اسقف مسیحی، با حسن بصری، با هشام بن عبدالملک، با محمد بن منکدر و.. ▪️از نظر علمای شیعه، فقیه‌ترین فقیهان صدر اسلام ،شش نفرند که همه آنان از شاگردان واصحاب امام محمد باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده‌اند. آنان عبارتند از : زرارة بن اعین، ابو بصیر اسدی، فضیل بن یسار، محمد بن مسلم طائفی و برید بن معاویه عجلی ▪️شیخ طوسی، در کتاب رجال خویش، اصحاب و شاگردان امام محمد باقر(ع) را که از آن حضرت نقل حدیث کرده‌اند ۴۶۲ مرد و دو زن دانسته است. ▪️شیخ مفید می‌نویسد : امام محمد باقر(ع) در علم، زهد و بزرگواری از همه برادرانش برتر، و قدر و منزلتش بیشتر بود و همه کس او را به عظمت می‌ستود و مورد احترام عامه و خاصه بود. بدان اندازه که از او در خصوص علم دین و آثار و سنت نبوی و دانش قرآن و سیره و فنون اخلاق و آداب، آشکار شده است از هیچ یک از فرزندان حسن(ع) و حسین(ع) آشکار نشده است. ♦️سرانجام امام باقر(ع) در روز هفتم ماه ذی الحجه، در سن ۵۷ سالگی، در دوران خلافت هشام بن عبدالملک، وبه دستور او، در سال ۱۱۴ قمری به شهادت رسید و در قبرستان بقیع نزد پدر گرامیشان به خاک سپرده شد.(۲) ▪️امام محمد باقر(ع) پیش از شهادت خود، به امام صادق(ع) وصیت کرد که بعداز شهادتش، به مدت ده سال در منی بر ایشان مرثیه و روضه بخوانند. در روایت آمده است : 《یَا جَعْفَرُ(ع)! أَوْقِفْ لِی مِنْ مَالِی کَذَا وَ کَذَا لِنَوَادِبَ تَنْدُبُنِی عَشْرَ سِنِینَ بِمِنًى أَیَّامَ مِنًى》 ای جعفر(ع)! از مال من فلان مبلغ را وقف کن تا نوحه ‏سرایان ده سال در منى برایم نوحه ‏سرائى کنند.(۳) 📚منابع: ۱)اعلام الوری طبرسی، ج۲، ص۱۸۱-۱۸۲ ۲)سیره پیشوایان استاد پیشوایی، ص۶۵۳ ۳)الکافی شیخ کلینی، ج۵، ص۱۱۷ ┈••🏴🕌🏴••┈ 💖 🏴 🕌 🏴🕌 🕌🏴🕌 🏴🕌🏴🕌🏴🕌🏴
🏴 فرارسیدن شهادت مظلومانه شاهد لحظه های تب آلود عاشورا یادگار روزهای آمیخته باعشق و اشک و عطش تندیس اسوه اخلاق، شکافنده دریای علوم پنجمین کوکب آسمان امامت حضرت امام باقر علیه السلام برشیعیان آن امام تسلیت باد ▪️کسی که بود شکافنده‌ی تمام علوم هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم ▪️سر تو باد سلامت یا رسول ‌الله وصّی پنجم تو کشته شد، ولی مظلوم ▪️گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند گهی به خانه‌اش از کینه خصم برد هجوم ▪️بسان مادر و آباء رنج دیده‌ی خویش همیشه بود ز حقّ و حقوق خود محروم
برکات حبّ اهل بیت(علیهم السلام) در کلام !👇 ✅برید بن معاویه عجلی‏ می‏ گوید : در نزد امام باقر(ع) بودم مردی از خراسان با پای پیاده به محضرش آمد و پاهایش را که پوست انداخته بود از کفش بیرون آورد و گفت : 📋«أَمَا وَاَللَّهِ مَا جَاءَ بِي مِنْ حَيْثُ جِئْتُ إِلاَّ حُبُّكُمْ أَهْلَ اَلْبَيْتِ» ♦️به خدا جز دوستی شما اهل بیت(علیهم السلام) هیچ عاملی مرا از راه دور به اینجا نیاورده است. امام(ع) به او فرمود : 📋«وَ اَللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ اَلدِّينُ إِلاَّ اَلْحُبُّ؟ إِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ : {قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اَللّٰهُ}(آل عمران ۳۱) وَ قَالَ : {يُحِبُّونَ مَنْ هٰاجَرَ إِلَيْهِمْ}(حشر ۹) وَ هَلِ اَلدِّينُ إِلاَّ اَلْحَبُّ؟» ♦️به خدا اگر سنگی ما را دوست‏ بدارد، خداوند او را با ما محشور می‏ کند و آیا دین، چیزی جز محبت است؟ خداوند می‏ فرماید : [ای پیامبر!] بگو : اگر خدا را دوست می‏ دارید، مرا پیروی کنید تا خدا دوستتان دارد و خداوند فرمود : کسانی را که به سوی آنها مهاجرت می‏ کنند، دوست دارند و آیا دین، غیر از محبت است؟(۱) 📚منبع : ۱)التفسير عیاشی، ج۱، ص۱۶۷ ┈••🏴🕌🏴••┈ 🏴 🕌 🏴🕌 🕌🏴🕌 🏴🕌🏴🕌🏴🕌🏴
شرکت کردن در مسابقه تیراندازی!👇 ✅هشام بن عبدالملک در زمان حکومت خود، امام محمد باقر(ع) و فرزندش امام جعفر صادق(ع) را تحت الحفظ به شام آورد. روزی در مجلسی هشام تصمیم گرفت یک مسابقه تیراندازى ترتیب دهد و امام(ع) را در آن مسابقه شرکت بدهد. هشام رو به امام محمدباقر(ع) کرد و چنین گفت : 📋«يَا مُحَمَّدُ(ص)! اِرْمِ مَعَ أَشْيَاخِ قَوْمِكَ اَلْغَرَضَ» ♦️ای محمد(ص)! با بزرگان خويشاوند خود تيراندازى كن! حضرت(ع) فرمود : 📋«إِنِّي قَدْ كَبِرْتُ عَنِ اَلرَّمْيِ فَهَلْ رَأَيْتَ أَنْ تُعْفِيَنِي» ♦️من پير شده‌ام و موقع تير اندازی ام گذشته و مرا معاف دار. هشام که خیال مى کرد فرصت خوبى به دست آورده و امام باقر(ع) را در دو قدمى شکست قرار داده است، اصرار و پافشارى کرد و گفت : 📋«وَ حَقِّ مَنْ أَعَزَّنَا بِدِينِهِ وَ نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) لاَ أُعْفِيكَ» ♦️قسم به حق خدائى كه ما را به دين خود و به پيامبرش امتياز بخشيده است، ممكن نيست. هشام در اين هنگام به یکی از شخصيتهاى بنى اميه اشاره نمود و دستور داد که تیر و کمان خود را به آن حضرت(ع) بدهند. 📋«فَتَنَاوَلَ أَبِي عِنْدَ ذَلِكَ قَوْسَ اَلشَّيْخِ ثُمَّ تَنَاوَلَ مِنْهُ سَهْماً فَوَضَعَهُ فِي كَبِدِ اَلْقَوْسِ ثُمَّ اِنْتَزَعَ وَ رَمَى وَسَطَ اَلْغَرَضِ فَنَصَبَهُ فِيهِ ثُمَّ رَمَى فِيهِ اَلثَّانِيَةَ فَشَقَّ فُوَاقَ سَهْمِهِ إِلَى نَصْلِهِ ثُمَّ تَابَعَ اَلرَّمْيَ حَتَّى شَقَّ تِسْعَةَ» ♦️پدرم بعد از اين اجبار، تیر و كمان را از هشام گرفت و تیرى در چله کمان نهاد و نشانه گیرى کرد و تیر را درست به قلب هدف زد! آنگاه تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد و این بار تیر در چوبه تیر قبلى نشست و آن را شکافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت کرد و به همین ترتیب تا نُه تیر پرتاب نمود که هر کدام به چوبه تیر قبلى خورد! این عمل شگفت انگیز، حاضران را به شدت تحت تاثیر قرار داده و اعجاب و تحسین همه را برانگیخت. هشام که همه برنامه هایش غلط از آب در آمده و نقشه اش نقش بر آب شده بود، سخت تحت تاثیر قرار گرفت و بى اختیار گفت : 📋«يَا أَبَا جَعْفَرٍ(ع)! وَ أَنْتَ أَرْمَى اَلْعَرَبِ وَ اَلْعَجَمِ هَلاَّ زَعَمْتَ أَنَّكَ كَبِرْتَ عَنِ اَلرَّمْيِ؟» ♦️ای ابا جعفر(ع)! تو سرآمد تیراندازان عرب و عجم هستى، چگونه مى گفتى پیر شده ام؟! آنگاه سر به زیر افکند و لحظه اى به فکر فرو رفت که گویی از پیشنهاد خود پشیمان شده است. سپس امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را در جایگاه مخصوص کنار خود جاى داد و فوق العاده تجلیل و احترام کرد و رو به امام(ع) کرده گفت : 📋«يَا مُحَمَّدُ(ص)! لاَ تَزَالُ اَلْعَرَبُ وَ اَلْعَجَمُ تَسُودُهَا قُرَيْشٌ مَا دَامَ فِيهِمْ مِثْلُكَ لِلَّهِ دَرُّكَ مَنْ عَلَّمَكَ هَذَا اَلرَّمْيَ وَ فِي كَمْ تَعَلَّمْتَهُ؟» ♦️ای محمد(ع)! قریش از پرتو وجود تو شایسته سرورى بر عرب و عجم است، این تیراندازى را چه کسى به تو یاد داده است و در چه مدتى آن را فرا گرفته اى؟ حضرت(ع) فرمود : 📋«قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ أَهْلَ اَلْمَدِينَةِ يَتَعَاطَوْنَهُ فَتَعَاطَيْتُهُ أَيَّامَ حَدَاثَتِي ثُمَّ تَرَكْتُهُ فَلَمَّا أَرَادَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ مِنِّي ذَلِكَ عُدْتُ فِيهِ» ♦️مى دانى که اهل مدینه اهل تیر اندازی هستند و به این کار عادت دارند، من نیز در ایام جوانى مدتى به این کار سرگرم بودم ولى بعد آن را رها کردم، امروز وقتی تو اصرار کردى ناگزیر پذیرفتم. هشام گفت : 📋«مَا رَأَيْتُ مِثْلَ هَذَا اَلرَّمْيِ قَطُّ مُذْ عَقَلْتُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ فِي اَلْأَرْضِ أَحَداً يَرْمِي مِثْلَ هَذَا اَلرَّمْيِ!» ♦️از وقتى به عقل آمده‌ام چنين تير اندازى نديده‌ام. گمان نمي كنم كسى روى زمين بتواند چنين تیری بزند!(۱) 📚منبع : ۱)دلائل الامامه طبرى شیعی، ص۱۰۵ ┈••🏴🕌🏴••┈ 🏴 🕌 🏴🕌 🕌🏴🕌 🏴🕌🏴🕌🏴🕌🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 🎞سکانسی از مسابقه تیر اندازی هشام بن عبدالملک با حضرت در فیلم امام الفقهاء ┈••🏴🕌🏴••┈ 🏴 🕌 🏴🕌 🕌🏴🕌 🏴🕌🏴🕌🏴🕌🏴
🌸🍃🌸🍃 به خاطر بسپار ؛ تا همیشه بدانی زیباترین منش آدمی مهر و محبت اوست پس محبت ڪنید چه به دوست چه به دشمن ڪه دوست را بزرگ مے ڪند دشمن را دوست ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ✍سخنرانی استاد عالی: 💠موضوع: علت انتقال انسان از بهشت به دنیا 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱 🏴 السلام علیک یا محمدبن علی الباقر🏴 با سلام و توسل به حضرت امام محمد باقر علیه السلام امشب درکارگاه آموزشی استاد محمدپور ساعت ۲۱:۱۵ حضور گرانقدرتان گرامیست. << ان شاءالله>> 🏴▪️ @hbtaftiha ▪️🏴 🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱
💥متن 💥 حسن بصری نزد (علیه السلام) آمد و عرض کرد: آمده‌ام سؤالاتی از شما بپرسم.❔ امام فرمود: مگر تو فقیه اهالی بصره نیستی❓ گفت: چنین می‌گویند. 👀امام فرمود: امر بزرگی را به عهده گرفته‌ای. جبر و تفویض 👈شنیده‌ام که می‌گویی خداوند مردم را به خودشان واگذار کرده است! حسن بصری ساکت شد.🤐 امام فرمود: اگر خداوند به کسی وعدۀ امن و امان دهد، آیا او دیگر باید از چیزی بترسد؟ گفت: نه اهل بیت (علیهم السلام) در قرآن📖📖 امام فرمود: من آیه‌ای می‌خوانم که تو آن را به اشتباه تفسیر کرده‌ای. پرسید: کدام آیه؟ امام فرمود: وَجَعَلْنَا بَینَهُمْ وَبَینَ الْقُرَی الَّتِی بَارَکنَا فِیهَا قُرًی ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیرَ سِیرُوا فِیهَا لَیالِی وَأَیامًا آمِنِینَ ﴿۱۸﴾ (ترجمه: و میان آنان و میان آبادانی‌‌‌هایی که در آنها برکت نهاده بودیم شهرهای متصل به هم قرار داده بودیم، و در میان آنها مسافت را، به اندازه، مقرر داشته بودیم. در این [راه ]ها، شبان و روزان آسوده خاطر بگردید.)[ سبأ–۱۸] شنیده‌ام که جای امن را به مکه تفسیر کرده‌ای؟ وای بر تو! این چه امنیتی است که اموال اهالی آنجا به سرقت می‌رود و همواره عده‌ای کشته می‌شوند؟! سپس امام محمد باقر علیه السلام به سینه مبارک خود اشاره کرد و فرمود: آن قریه‌های مبارک ما هستیم.❤️👌 حسن بصری گفت: فدایت شوم! آیا در قرآن آیه‌ای هست که به انسان‌ها بگوید قریه(روستا)❓ امام فرمود: بله، آیه ۸ سوره طلاق که می‌فرماید: وَکأَین مِّن قَرْیةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِیدًا وَعَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُّکرًا  (ترجمه: و چه بسیار شهرها که از فرمان پروردگار خود و پیامبرانش سر پیچیدند و از آنها حسابی سخت کشیدیم و آنان را به عذابی [بس ] زشت عذاب کردیم.)[ ؟–؟] بعد فرمود: آیا سرپیچی کننده در و دیوار است یا انسان‌ها؟ حسن بصری گفت: بله؛ منظور همان انسان‌هاست. امام فرمود: در آیه ۸۲ سوره یوسف، از قریه و دهستان سؤال می‌شود یا از اشخاص؟! وَاسْأَلِ الْقَرْیةَ الَّتِی کنَّا فِیهَا وَالْعِیرَ الَّتِی أَقْبَلْنَا فِیهَا وَإِنَّا لَصَادِقُونَ﴿۸۲﴾ (ترجمه: و از [مردم ] شهری که در آن بودیم و کاروانی که در میان آن آمدیم جویا شو، و ما قطعاً راست می‌گوییم.)[ یوسف–۸۲] سپس فرمود: قری یعنی علمای شیعیان ما و مقصود از سیر، علم است. یعنی هر کس به سوی ما آمد و حلال و حرام را از ما آموخت، دیگر از شک و گمراهی در امان است؛ زیرا احکام را از آنجا که باید بیاموزد، آموخته است؛ چون اهل بیت وارثان علم و فرزندان برگزیده‌اند و آن فرزندان ما هستیم، نه تو و امثال تو. 👌و مبادا بگویی خداوند بندگان را به خودشان واگذاشته زیرا خداوند عزوجل، دچار سستی و ضعف نیست تا کاری را به مردم واگذار کند. آنها را هم به چیزی مجبور نمی‌کند که در این صورت به آنها ظلم می‌شود؛خدا با بندگانش نه با جبر رفتار می‌کند نه با تفویض؛بلکه با امر بین آن دو رفتار میکند. ┈••🏴🕌🏴••┈ 🏴 🕌 🏴🕌 🕌🏴🕌 🏴🕌🏴🕌🏴🕌🏴
حسینیه باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه السلام( تفتی های مقیم مرکز )
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت سی و دوم راوی : حجت الاسلام اسلامی فر چند س
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت سی و سوم ( ادامه قسمت قبل ) ... دوباره اشک از چشمانش جاری شد.بعد ادامه داد: وقتی احمدعلی به اینجا می آمد همه‌ی بچه ها را جمع می کرد.آن ها را می برد مسجد و برایشان صحبت می کرد. قرآن به بچه ها یاد می داد.احکام می گفت.با بچه ها بازی می کرد و... بیشتر این بچه ها از لحاظ سنی از احمدعلی بزرگ تر بودند.اما همه‌ او را قبول داشتند. همه اهالی او را دوست داشتند.احمد استاد جذب جوان ها به مسجد و خدا و دین بود. بچه ها دور او در مسجد جامع آیینه ورزان جمع می شدند و یک لحظه از او جدا نمی شدند. خیلی از اهالی اینجا را احمدعلی هدایت کرد. چند تا از آنها راه خدا و دین را رفتند و بعد از احمد شهید شدند. یادش بخیر احمد چه آدمی بود.ما بزرگتر ها هم تحت تاثیر او بودیم.. خدا می داند وقتی توی کوچه و باغ ها راه می رفت انگار همه در و دیوار به او سلام می کردند! پیرمرد این ها را گفت و دوباره اشک از چشمانش جاری شد. همسر همین آقا وقتی اشک ریختن شوهرش را دید با تعجب پرسید: حاج اقا چی شده؟! من پنجاه سال با حاجی زندگی می کنم، تا به حال ندیدم حاجی گریه کنه! شما چه گفتید که اشک حاجی رو در آوردید؟! حتی بعضی از بچه ها احمداقا را می شناختند .می گفتند: از پدرمان شنیدیم که آدم خیلی خوبی بوده و.... ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💖🍃 🌸 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ 🌸به نام آفریننده ی خوبیها  خـــ💖ــــداوندا به نـــــامت، به یادت و به عشـــــقت روزی دیگر از زندگانی ام را آغـــــاز می‌کنم الهی به امید تو 💖 پشتیبانم بـــــاش 🙏 🍃💖🍃
السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست یا شب و روز به جز فکر توام کاری هست من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست 🌸↫• 🪴↫•
✨ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ✨ 🌱اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اهل كتاب را كه دين شما را به مسخره و بازى مى‌گيرند، و نيز كافران را به دوستى برمگزينيد. و اگر ايمان آورده‌ايد از خدا بترسيد.🌱 🌸سوره مائده آیه 57🌸
✍امام علي عليه السلام أَبْلَغُ نَاصِحٍ لَكَ اَلدُّنْيَا لَوِ أَنْصَحْتَ بِمَا تُرِيكَ مِنْ تَغَايُرِ اَلْحَالاَتِ وَ تُؤْذِنُكَ بِهِ مِنَ اَلْبَيْنِ وَ اَلشَّتَاتِ گوياترين پندگو براى تو دنياست، اگر از دگرگونى احوالى كه به تو نشان مى دهد و از جدايى ها و پراكندگى هايى كه به تو خبر مى دهد، پند گيرى 📗غرر الحكم، ح 3362
حضرت عبدالعظيم عليه السلام: به امام جواد عليه السلام عرض کردم: اى فرزند پيامبر خدا! از پدرانت براى من حديثى روايت فرما. آن حضرت فرمود: «پدرم، از جدّم، از پدرانش نقل نمود كه امير مؤمنان عليه السلام فرمود: هر كس گرفتار [بيمارى] عُجب (خودبينى) گردد، نابود مى ‏شود». 📚حکمت نامه حضرت عبدالعظیم(ع)، ص209
🌸🍃🌸🍃 برای موفقیت سخت بجنگ و مطمئن باش در پایان مسیر این تویی که خوشحالی. سه پله تا موفقیت: 👈 1. تعیین هدف 👈 2. سخت کوشی 👈 3. مطمئن بودن
❗️ 🍃لبنان به عروس خاورمیانه معروفه ، انواع و اقسام فساد هم توش هست ، امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان که خیلی تو مردم محبوب بود یه روز کاملا ناگهانی وارد یک کاباره شد ، همه مشغول میگساری بودند ، یدفه همه تا او را دیدند دست و پای خودشون و گم کردند اما در میان تعجب همه سید هم پشت میز میکده نشست و به خدمتکار گفت برای من هم مشروب خوب بیاورید ، سکوتی به آنجا حاکم شد اما او شوخی نمیکرد و جدی گفت پس چرا وایسادی ؟ خدمتکار رفت با حالت شرمندگی یه پیاله مشروب آورد گذاشت جلوی سید ... 👈همه با تعجب بهش نگاه میکردن که چی میشه که ناگهان سید یه تیکه جگر از گوشه عبایش دراورد و انداخت تو لیوان مشروب ، و به صحبت با جوانها ادامه داد ، بعد مدت خیلی کمی جگر بسیار کوچک شده بود و انگار تو مشروب حل شده بود ، ناگهان سید برنامه اصلیشو شروع کرد ، و گفت رفقا اسلام برا همین میگه مشروب نخورید ، ببینید این مشروب با این تیکه جگر چی کار کرد ، دقیقا همین ضرر رو به بدنتون میزنه ... 🍃او همیشه این مدلی نهی از منکر میکرد ، البته این مدل نهی از منکر خیلی هنر میخواست و هزینه داشت و ممکن بود مورد تهمت ها واقع بشی اما او میدونست تو جایی که سبک زندگی ها کاملا غربی شده باید یکمی با جوانها همراه شد بعد حرف اصلیتو بزنی ، این جوری بود که همه بهش میگفتن مسیح لبنان و بزرگ و کوچیک مریدش بودن... 📚به نقل از حجت الاسلام زائری