لحظاتی با احکام← احکام عمومی_عددی
✍ در مواردی خواندن نماز، در #خارج_از_وقت صحیح است:🔰
1⃣➖ کسی که یقین کرد وقت داخل شده و مشغول نماز شد و در بین نماز، وقت داخل شد به فتوای بیشتر فقها نمازش صحیح است (۱) ولی لازم است در این زمینه به رساله فقها مراجعه شود.
2⃣➖ کسی که یقین داشت وقت داخل شده و نماز را خواند ولی بعد از نماز فهمید در بین نماز وقت داخل شده بوده نمازش صحیح است. (۲)
3⃣➖ در نماز قضا، نماز خارج از وقت خوانده می شود و صحیح است . البته قضا کردن نماز جایز نیست ولی اگر قضا شد باید قضای آن رابجا آورد.
4⃣➖ کسی که به قدر یک رکعت وقت دارد و بقیه نماز خارج از وقت انجام می شود باید نیت ادا کند نه قضا، البته انسان نباید نمازش را تا این مقدار به تاخیر اندازد.
➖➖➖➖➖
۱ - توضیح المسائل محشی ، ج۱ ، ص ۴۱۳.
۲ - همان.
#احکام_عمومی_عددی
◦•●◉✿🍃#لحظاتی_با_احکام 🍃✿◉●•◦
🔴 ماجرای سوسمار و ایمان آوردن قبیله بنیسلیم
او به پیامبر گفت: «سوگند به دو بُت لات و عُزّی، هیچکس در نزد من، مبغوضتر از تو نیست، اگر قبیلهی من، مرا آدم عجول نمیخواندند، هم اکنون شتاب کرده و تو را میکشتم».
پیامبر(ص) همراه یارانش بود، ناگهان یک نفر عرب بادیه نشین نزد آن حضرت آمد، او سوسماری را صید کرده و در آستین خود پنهان کرده بود، با کمال گستاخی، با صدای بلند اشاره به پیامبر(ص) کرد و گفت:
«این کیست؟».
حاضران گفتند: «این پیامبر(ص) است».
او به پیامبر گفت: «سوگند به دو بُت لات و عُزّی، هیچکس در نزد من، مبغوضتر از تو نیست، اگر قبیلهی من، مرا آدم عجول نمیخواندند، هم اکنون شتاب کرده و تو را میکشتم».
پیامبر(ص) فرمود: «چرا این گفتار خشن را میگویی؟ به خدای بزرگ، ایمان بیاور».
بادیه نشین گفت: «ایمان نمیآورم، مگر اینکه این سوسمار به تو ایمان بیاورد،» و هماندم سوسمار را به زمین انداخت. پیامبر(ص) صدا زد: یا ضَبّ: «ای سوسمار!».
سوسمار با زبان رسا، که همه حاضران شنیدند، گفت: لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ: بلی قربان! امر بفرما».
پیامبر(ص) فرمود: چه کسی را میپرستی؟
سوسمار گفت: «آن کس را که عرش او در آسمان، و شکوه او در زمین، و راه او در دریا، و رحمت او در بهشت و عذاب او در دوزخ است».
حضرت فرمود: من کیستم؟
سوسمار گفت: تو رسول پروردگار جهانیان و خاتم پیامبران هستی، آن کس که تو را تصدیق کرد، رستگار شد و آن کس که تو را تکذیب کرد، زیانکار گردید.
بادیه نشین آن چنان تحت تأثیر قرار گرفت، که به پیامبر(ص) رو کرد و گفت: «من هنگامی که نزد تو آمدم، تو مبغوضترین فرد نزد من بودی، اکنون در سراسر زمین، تو از همهی انسانها، نزد من محبوبتر، و از خودم و پدر و مادرم عزیزتر میباشی، گواهی میدهم که خدا یکتا و بی همتا است، و تو رسول خدا هستی.»
و با ایمان کامل به سوی قبیله خود رفت، و ماجرا را برای افراد خاندان خود تعریف کرد، و آنها را به ایمان و اعتقاد به اسلام دعوت نمود، هزار نفر از قبیلهی او مسلمان شدند[١].
❌ پینوشت : [١]. خرائج راوندي(ره) ص ١٨٤ ـ بحار، ج ١٧، ص ٤٠٧.
45.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ داستان زیبای ارینب
سخنران شهید کافی
🔴 ظهور حضرت ولیعصر(عج) بسیار نزدیکه...
این رو میشه از اتفاقات اخیر کاملا متوجه شد!
میگن در آخر الزمان فاصلهی حق و باطل به
اندازه یک مو باریکه...
و فقط کسانی که ایمانشون قویه میتونن همچنان به حق ایمان داشته باشن.
از طرفی در آخرالزمان مومنین واقعی غربال میشن.
کم کم در هر فتنهای چند نفر از حق عبور میکنن.
برای همینه که میگیم ظهور خیلی نزدیک شده.
و اما وظیفه ما چیه؟
وظیفه ما اینه تا حد امکان در دوران غیبت سواد
دینی مون و ببریم بالا.در فتنه ها بصیرت داشته
باشیم.
و هر راهی که آقا امام زمان(عج) رو خوشحال
میکنه بریم.
در غیر این صورت ما هم جز آدمایی میشیم که
در فتنه ها نمیدونن حق کدومه باطل کدومه!
(مواظب باشید رفقا دشمن ایمانمون و هدف
گرفته)
🔴 بعد از هر گناه توبه کنید تا خداوند متعال به شما رحم کند!
یک قاضی بسیار مؤمنی در زمان حکومت دنبلیها در شهر خوی به نام شیخ صادق بود. روزی پیرزنی فقیر و بینوا از جوانی نزد او شکایت برد که مرغ مرا این جوان دزدیده است. قاضی آن جوان را احضار کرد و جوان بعد از شنیدن شکایت آن پیرزن، بلافاصله به گناه خود بدون هیچ سخنی اعتراف کرد و سرش را پایین انداخت.
قاضی که خیلی ناراحت بود و تصمیم گرفته بود تا او را به اشدّ مجازات برساند از این اعترافِ جوان خشمش فروکش کرد و دلش به حال او رحم آمد. قیمت مرغِ پیرزن را خودش داد و او را بخشید. بعد از رفتن شاکی و متهم، شاگرد قاضی که یک جوان بود و در محکمه حاضر بود، دید حالِ قاضی دگرگون شد؛ و میگفت: خدایا! این جوان به خطای خود اعتراف کرد و من در صددِ اثبات گناه او برنیامدم.
اگر اعتراف نمیکرد با تحقیقی که در محل میکردم، آبروی او را میبردم و به شدیدترین وجه مجازاتش میکردم. خدایا! من نیز بر جهل و نادانیام در برابر تو اعتراف میکنم که مرا با قضاوتی اشتباه به دستِ خودم، جهل مرا بر خودم و دیگران اثبات نکنی.
خدایا! من در برابر تو به ناتوانی خودم اعتراف میکنم که مرا با قرار دادن در فلاکت و بدبختی، ناتوانی مرا به دیگران اثبات نکنی. خدایا! ناتوانی بیش نیستم که به همه چیز ابتدای کار اعتراف میکنم، دستم را بگیر و مرا ببخش و مرا نَیازمای که من، خود را میشناسم و تو مرا بهتر از من میشناسی.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا