eitaa logo
هیئت الزهرا (س)دانشگاه فرهنگیان
363 دنبال‌کننده
494 عکس
236 ویدیو
4 فایل
بِسْمِ اللّهِ نور✿ «دعا کنید که یک لحظه هم اگر شده است ز روی لطف نگاهی به ما کند زهرا» کانال رسمی هیئت الزهرا دانشگاه فرهنگیان پردیس علامه طباطبایی استان آذربایجان غربی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹شهید جاوید الاثر محمود ساجدی گوشه ای از برگ های گمنام تاریخ: خانواده ی صبور و چشم براه این شهید،همانند امت سلحشور هنوز هم بعد از گذشت سالیان متمادی چشم براه نشانی از این سردار جاوید سپاه اسلام هستند.باشد که گروه جان بر کف تفحص پیراهنی از یوسف گمگشته،بر خانواده اش به ارمغان آورد. ای کاش از بهر شهیدانی که گم شد نامشان لایق شور و شهامت یا شهادت می شدیم یاد شهدا با صلوات _______________________________ @heatehazratzahra
🔹شهید دانشجو علی اصغر جودی ثانی تکه جانی از خاطرات مادرانه: ... در جنگ تن به تن،علی اصغر موقعی که اول تفنگ دشمن را از دستش گرفته بودند،در اثر حرارت لوله دستش سوخته بود.فرزندم همیشه در نماز هنگام گرفتن قنوت این دعا را می خواند:اللهم ارزقنا الشهادة فی سبیلک. من می خواستم این دعای فرزندم را ضبط کنم،ولی مهر مادری مانع از این کار من شد...! مادران آسمانی همان شیرزنانی هستند که با خونِ فرزندانانشان، کشورمان را بیمه کردند. روز مادر مبارک❣️ __________________________ @heatehazratzahra
به نام نامی مادر...⁦♡ به نام واژه ای آشنا در دایرة المعارف دنیا به نام تعبیری به بلندای هفت آسمان به نام درس زندگی آموختنت به نام قنوت های هر روز و شبت زیر لب برایمان دعا کردنت به نام شوق نگاهت به نام پروردگار آغوشت به نام آیه لا حول و لا قوة الا بالله بر قامت پسرت به نام دستهای مهربانت همان دست هایی که چادر سر کردند تا نگه دارند از مادر نشانی را به نام نامی مادر و به نام مادرِ مادرم زهرا...♥️ ✍🏻بِنْتُ الزَهرٰا ________________________ @heatehazratzahra
از میترسن... از زائرهاش هم میترسن... از حاج‌قاسمِ "شهید"، بیشتر می‌ترسند. آه از غمی که تازه شود با غمی دگر... ...💔
🔹شهید مجید جعفری بزرگ آباد تکه جانی از ایثار و شرافت: شهید جعفری در زمان دانشجویی همراه دوستانش جزو دانشجوهای انقلابی بود کم به مبارزه با حکومت پهلوی پرداخت. وی برای عروسی برادرش راهی ارومیه شده بود که خبر دار شد ساواک ها به خانه اش ریخته اند و دوستانش را دستگیر کردند و آنها زیر شکنجه اند. تصمیم گرفت به اهواز برگردد. آشنایان از او‌خواستند تا به اهواز نرود و پیشنهاد دادند از ایران برود ولی او خندید و گفت:از ایران خارج شوم که چه شود؟!دوستانم به خاطر من شکنجه می شوند ،بروم که از مسیر مبارزه دور شوم؟! _________________________________ @heatehazratzahra
11.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علمدار... بعد تو نگاه حرامی به سمت خیمه کشید بلند شو باز پرچم این حرم را بردار درد روضه سقا را حالا فهمیدم بلند شو باز این داغ را از دل زینب بردار --بنت الزهرا-- __________________________ @heatehazratzahra
InShot_۲۰۲۳۰۲۲۷_۱۵۰۰۲۰۴۹۶.mp3
778.8K
غم هایی هست که کوه ها را می شکند ولی انسان مومن را نمی تواند بشکند! «حضرت آقا»
24.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻از گلزار شهدای کرمان به گوش دانشجو معلمان: دیروز معلمی در مکتب حاج قاسم شهادت را با خون خود دیکته کرد... تا امروز امثال من و تو بدانیم رسالتمان چیست؟ دیروز شهدای دانشجو معلم کشور ۱۰۲۹ نفر بودند. امروز ۱+۱۰۲۹ دیروز دشمنان به گمان خود ما را زدند، دریغ از اینکه نمی دانستند... دعای آخر هر نمازمان شهادت است! دیروز عاشقان راه را برایمان باز کردند تا امروز راهشان را ادامه دهیم... ما فرزندان حاج قاسمیم. گویی اولین اذانی که در گوشمان گفته شد از جانب حضرت پدر بود. ما فرزندان همان پدریم! ✍🏻فرزندحاج قاسم ________________________ @heatehazratzahra
🔹شهید دانشجو معلم سعید طلیسچی تکه جانی از شهادتنامه: ...هم اکنون که پس از چند ساعت بسوی جبهه نبرد حق علیه باطل رهسپار می شوم می خواهم درد دلی چند داشته باشم. برادر حسین خواهش می کنم سعی کنید کلاس هایمان تعطیل نشود و پایگاه هر چه بیشتر متشکل تر و مرتب تر گردد.وسایل نظامی بنده را از قبیل اسلحه و مهمات توسط پدرم به سپاه تحویل دهید لباس های نظامی ام را به بچه های پایگاه،کتاب ها و نوار هایم وقف مسجد،موتور و وسایل اضافی ان را بفروشید و پس از پرداخت خمس، بقیه را به مستمندان بدهید. پدر و مادر عزیزم از هر دوی شما تقاضای بخشش دارم که شما را خیلی اذیت کردم.برادران و خواهرانم استدعایم از شما این است تا پدر و مادر مرا نبخشیدند جنازه ام را در قبر نگذارید! نشان مرد مومن با تو گویم که چون مرگش رسد خندان بمیرد یاد شهدا با صلوات! ___________________ @heatehazratzahra
🔹شهید احمد علی کاظمی معجزه ای از جنس شهید: بعد از شهادت احمد علی،شبی او را در خواب دیدم.چون آن موقع وضعیت احمد برای ما مشخص نبود،جویای احوالش شدم که کجایی؟ زنده ای؟ گفت:پدر جان نگران نباش،من سالم هستم.می دانستم که احمد دروغ نمی گوید.گفتم:فرزندم،خبر شهادت تو را برای ما آورده اند. آرام لبخندی زد و گفت:من در مرز هستم،دست عراقی ها نیستم.بعد از بیداری احتمال دادم که ایشان در مرز به عنوان گروگان اسیر است.چون او معاون شهید کاوه بود و پست مهمی داشت. ۱۳ ماه بعد پیکر احمد را از مرز آوردند.احمد ۱۳ ماه پیش شهید شده بود،ولی بدنش سالم مانده بود.به یاد حرف احمد افتادم! (به نقل از پدر شهید) یا شهدا با صلوات... ___________________________ @heatehazratzahra
11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مثل یک شایعه در حسرت باور شدنم! تو بیا شایعه شوم مرا کتمان کن‌‌...💔
بسم رب شهدا ساعت هر چه به 1:20 بامداد 13 دی نزدیک تر میشد دل ها بیشتر آب و هوای روضه ی( ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ،سقای حسین سید و سالار نیامد) میگرفت. کل شب با همین روضه سر شد و بالاخره آفتاب درآمد و حالا جمکران بودیم. روز مادر بود دور از مادر هایمان بودیم ولی نائب الزیاره بودیم ولی در مسجد امام زمانمان برایش دعا میکردیم برعکس هر سری که مادرهایمان برایمان دعا می‌کرد و نذر میداد. در سوی دیگر دلمان عزا بود عزا برای شهادت مظلومانه اش. انصاف نبود در خط مقدم و روبرو بجنگد ولی با حمله هوایی شهید شود جرعت میخواست روبرو جنگیدن با حاج قاسممان ولی کار هر بزدلی نبود. طرفای ظهر بود که خبر رسید که در مسیر منتهی به گلزار انفجار تروریستی صورت گرفته و تعدادی از هموطنانمان که برای زیارت حاج قاسم آمده بودند، مهمان او در هفت آسمان شدند... بعد از این اتفاقی که افتاده بود مادری دنبال فرزندش می‌گشت. دایه ای زانو زده و اشک میریخت برای فرزندش! ننه ای خود زخمی بود ولی چیزی به فرزندش نمیگفت تا مبادا نگران شود و اما در این میان مادری بود که کیلومتر ها از پیکر بی جان فرزندش دور بود و حتی شاید خبر نداشت که در کرمان چه خبر است! و بعد از مطلع شدن دست به گوشی و زیر لب دعا کنان که اتفاقی نیافتاده باشد بی خبر از آنکه اتفاق افتاده و فرزندش در روز مادر شربت شهادت نوشیده است. میزبان شهدای 13 دی ماه حاج قاسم بود. حاج قاسمی که همان شهدا برای زیارتش کیلومتر ها راه آمده بودند و چه مهمان نواز است عمو قاسم ما تک تکشان را در چشم بهم زدنی شفاعت کرد و به آغوش خود کشانید. در این میان شهیده ای بود هم سن و سال ما وهمکار ما،شهیده فائزه رحیمی که خود نیز مهمان این روز های حاج قاسم بود، دختری که از خانواده شهدا بود از خانواده ای که قبل او شهید دیگری تربیت کرده بودندو یکبار قبل فائزه دراین مسیر سربالا بیرون آمده بودند. در روز مادر،فرزندی چند کیلومتر دورتر از مادر خود، جان خود را هدیه مادر کرد. شاید هیچ کداممان اول سفر فکر نمیکردیم که همچین اتفاقی رقم زده شود و زندگی ما به قبل و بعد 13 دی ماه تقسیم شود. ما آمده بودیم مکتب حاج قاسم را بیاموزیم و این مکتب را انتقال بدیم به نسل های بعد و بعد تر ولی تعدادمان به این مکتب افزوده شدند و خود مکتب ساز شدند و بیشترمان در حسرت شهادت ماندیم و دلمان داغدار شد. شهامت را شهیدان تو دارند که بی پروا به تو جان میسپارند راوی:خادمة الزهرا(س) (زهرا خلیلی) ____________________________ @heatehazratzahra