🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺
✅ محبوب خدا شدن در قرآن (2⃣)
✅💐 عدالت پیشگان
💐✨ همانگونه که گفته شد، در آیات مختلفی از قرآن، امر به «عدل و احسان» شده است؛ چرا که عدم عدالت، بنیان اجتماع را متزلزل میکند، عدم احسان نیز موجب به وجود آمدن جامعهای خشک و بی روح میشود.
💐✨ در یکی آیات قرآن اینگونه به عدالت توصیه شده است:
💐💫 ُلَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينََ (آیه 8 سوره ممتحنه)
خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمیکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد.
✅💐 كافران دو دستهاند، گروهى درصدد دشمنى و توطئه عليه مسلمانانند که مسلمانان از دوستی با آنان نهی شدهاند. امّا يك دسته از كفّار، عليه مسلمانان اقدامى نكرده و در صدد توطئه عليه آنها نيستند، اين آيه مىفرمايد: با آنان به نيكى رفتار كنيد و برقرارى رابطه با آنان منعى ندارد.
#عدالت_پیشگان
☘
🖤☘
🖤🖤☘
🖤🖤🖤☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رسم هر روز صبح با سلام برسرورآزادگان وسالارشهيدان روز مون را شروع کنیم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وسلام ودرود ما برآن منتقم خون حسین ع
💚 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وَعْدَ اللَّهِ الَّذی ضَمِنَهُ
سلام صبحتون حسینی
..التماس دعا برای شفای همه مریضان اسلام
🌼باذکرصلوات برمحمدوآل محمد🌼
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#مسیحاےعشق
#پارت_پنجاهپنجم
فرشته،دخترخاله ی فاطمه،قاشق را چند دور میچرخاند و لیوان آب قند را به دستم میدهد.
:_نمیخورم
:+بخور،رنگ به رو نداری،حتما فشارت افتاده..
با اکراه لیوان را میگیرم و جرعه ای میخورم. فاطمه با کنجکاوی میگوید
:+آخه چی میشه خب؟ مگه قول نداد به مامان و بابات چیزی نگه..؟
میگویم
:_قول داد،ولی میترسم... گفت قول نمیده به هیچکس نگه،یعنی ممکنه به یه نفر بگه..
:+نگران نباش نیکی جونم،مطمئنم به کسی چیزی نمیگه...
:_وای فاطمه...
فرشته با مهربانی دستم را میگیرد:غصه نخور عزیزم
دستانم را جلوی صورتم میگیرم
:_آخه شما مامان و بابای منو نمیشناسین...از چادر متنفرن...
فاطمه میگوید:اینطوری که نمیشه نیکی،تو بالاخره میخوای بری دانشگاه..باید یه کاریش بکنی
دیگه...همه چی رو بسپار به خدا
راست میگوید... چرا خدای مهربانم را به یاری نطلبم؟ همان که قدم قدم راه را نشانم داد...
خدایا،توکل بر تو،که هیچگاه تنهایم نمیگذاری..
صدای پیامک موبایلم میآید.
گوشی را برمیدارم
]فریبرز بهم گفت چی شده،نگران نباش،قول داد به هیچکس نگه. باید ببینمت نیکی
دانیال[
اشکهایمـ را پاک میکنم،خیالم راحت شد،پس فریبرز این خبر را میخواست به دانیال بدهد...
رازم تا حدودی برمال شده،اما خیالم آسوده است که دانیال حداقل آن را پیش خودش به امانت
نگه میدارد.. اما پیامکش را نادیده میگیرم. نمیخواهم به او،یا هرچیز دیگر که مرا به گذشته ام
وصل میکند نزدیک شوم
:_ببخشید بچه ها،روز شمارم خراب کردم..
فاطمه میخندد:نه بابا
فرشته با خنده میگوید:حالا یه خبرخوش
و مرموزانه به فاطمه نگاه میکند و ریز میخندد.
فاطمه گونه هایش،رنگ انار میشود. کوسن روی تخت را به طرف فرشته پرت میکند:کوفت
فرشته میخندد،دوانگشتی دست میزند و آرام میخواند:بادا بادا مبادک بادا...
میگویم:آره فاطمه؟
جدی به طرفم برمیگردد:نه بابا نیکی،این دیوونه یه چیزی میڱه،تو چرا باور میکنی؟
:_پس قضیه چیه؟
:+یه خواستگاری سادست بابا...جواب رد دادم،اونام رفتن...
:_خب طرف کیعه؟
:+پسرعموم
:_خب عیبش چیه؟چرا قبول نکردی؟
:+پسرخوبیه،ولی اونی که میخوام نیس..تازه خیلی زوده من بخوام به ازدواج فکر کنم.
،پسرعموش همه چی تمومه ها ولی این دختر،منتظر شاهزاده ی سوار بر اسب سفیدشه!
فرشته میگوید:آره این فاطمه ی ما خُله
فاطمه با لبخند قشنگ روی لبش میگوید:میاد، مطمئنم که میاد❁
☘
🖤☘
🖤🖤☘
🖤🖤🖤☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت.....
ارسالی یکی از اعضای محترم کانال
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
AUD-20201228-WA0043.mp3
1.52M
از حضرت زهرا سلام الله علیها زیاد بخواهید
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#روشنىمهتاب
#برگیازدهم
كتاب را باز مى كنم و چنين مى خوانم:
مردم مدينه با ابوبكر بيعت كردند، يكى از ياران على به خانه او مى آمد و آن دو با هم گفتگو مى كردند. اين خبر به گوش عُمَر رسيد. عُمَر نزد فاطمه آمد و به او گفت: "اى دختر پيامبر! پدر تو و تو نزد من حرمت داريد، امّا اين باعث نمى شود كه من خانه تو را آتش نزنم".
وقتى على به خانه آمد، فاطمه به او گفت: "امروز عُمَر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر شما باز هم در اينجا جمع شويد، او ما و اين خانه را در آتش بسوزاند".
به راستى چرا عُمَر چنين تهديدى نمود؟چرا او با فاطمه اين گونه سخن گفت؟ مگر فاطمه پاره تن پيامبر نبود، چرا عُمَر فاطمه(س) را به سوزاندن خانه و اهل خانه اش تهديد كرد؟
نمى دانم، آن آقاى سُنّى كه همه مطالب را دروغ مى دانست، آيا او اين مطالب را نخوانده است؟
اكنون مى خواهم به اروپا سفر كنم، من مى خواهم به كشور اسپانيا، شهر قُرطُبه بروم.
شايد بگويى براى چه من هوس كردم به اسپانيا سفر كنم، من مى خواهم به ديدار استاد قُرطُبى بروم. او دانشمندى بزرگ است و بزرگان اهل سنّت به سخنان او اعتماد مى كنند. بيشتر او را به نام "ابن عبدِرَبِّه قُرطُبى" مى شناسند.
من به قرن چهارم هجرى آمده ام، در اين روزگار، اسپانيا، كشورى مسلمان است و به نام "اندلس" مشهور است و مسلمانان، حاكمان آنجا هستند و نويسندگان و دانشمندان بزرگى در اين كشور زندگى مى كنند.
اينجا شهر قرطبه است، شهرى زيبا. رودى بزرگ از اين شهر عبور مى كند. من به مسجد بزرگ شهر مى روم، تا به حال مسجدى به اين زيبايى نديده ام، آنجا را نگاه كن، استاد قُرطُبى آنجاست، عدّه اى در آنجا جمع شده اند و او مى خواهد شعر خودش را بخواند. من يادم رفت بگويم كه استاد قُرطُبى شاعر هم مى باشد، شعرهاى او زبانزد همه است.
●●●☆☆☆☆☆●●●
#روشنىمهتاب
#مظلومیتفاطمهسلامالله
#نشرحداکثری
#صلواتیادتنره
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🦋❤️🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون مملو از عطر خدا 💖🌹🦋
🖤🌟✨🌙🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم❣
❤️الهی به امیدتو❤️
به نام خالق یکتای جهان
که پیدا و نهان داند به یکسان
بنام خالق خورشید و باران
خداوند طراوت، جویباران
بار پروردگارا "🌹
امروزمان را نیز با نام تو آغاز میکنیم
روزتون درپناه خدا🌺
💖🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
#التماسدعایفرج
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
با ياد خدا هميشه در زمزمه باش
از غصه روزگار بي واهمه باش
هر لحظه دلت شكست يادت نرود
آن لحظه به ياد يوسف فاطمه (س)باش
اللهم عجل لوليك الفرج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺
✅ محبوب خدا شدن در قرآن (3⃣)
✅💐 پرهیزگاران
💐✨ در آیات مختلفی از قرآن به بحث تقوا و پرهیزگاری و صفات متقین اشاره شده است. براي آشنايی تفصيلی با صفات متقين میتوان به خطبه مشهور صفات متقين كه شخصی به نام همّام از امام علی (ع) سؤال نمود، مراجعه کرد.
💐✨ جایگاه تقوا و پرهیزگاری به اندازه ایست که خداوند میفرماید، متقین و پرهیزگاران را دوست دارد:
💐💫 كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۖ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ (آیه 7 سوره توبه)
چگونه برای مشرکان پیمانی نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالی که آنها همواره آماده شکستن پیمانشان هستند)؟! مگر کسانی که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید؛ (و پیمان خود را محترم شمردند؛) تا زمانی که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفاداری کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد!
#پرهیزگاران
☘
🖤☘
🖤🖤☘
🖤🖤🖤☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
#مسیحاےعشق
#پارت_پنجاهششم
از شدت استرس،کف دست هایم عرق کرده، تسبیح فیروزه ای که فاطمه برایم از کربلا آورده
،مدام دور دستم میچرخانم و ذکر میگویم...
بابا میزند روی شانه ام:پاشو نیکی بذا من بزنم
بلند میشوم و بابا پشت لپ تاب مینشیند .
خدایا،سرنوشتم را به تو میسپارم...
بابا آرام کد و رمز عبور را میزند... سایت شلوغ است و کفاف این همه جمعیت را نمیدهد...
بابا دوباره تالش میکند..ـ چشم هایم را میبندم و پشت به صفحه میایستم... یا ضامن آهو...
صدای جیغ مامان میآید
:_وای آفرین نیکی...
برمیگردم... خدای من...نگاهم روی رتبه ی دورقمی ام متحیر میماند... وای خدایا شکر....
مامان،ازشدت ذوق بغلم میکند... مدت ها بود که حسرت این آغوش را داشتم...
بابا را هم بغل میکنم... صدای موبایلم میآید،فاطمه است.
:_الو فاطمه؟
صدایش نگران است
:+سالم نیکی چی شد؟تونستی ببینی؟
اشکهایم ناخودآگاه میریزند
:_آره،فاطمه..همونی که میخواستم...
صدایش رنگ خوشحالی میگیرد
:+راس میگی؟تبریک
:_اوهوم،تو چی؟
:+نه من هنوز ندیدم... دعا کن نیکی...
:_دیدی خبرم کنا..
:+باشه باشه خداحافظ
:_خداحافظ.
مامان و بابا از اتاقم بیرون میروند،به محض تنها شدن،روی خاک میافتم...چه خطایی! تنهایی
معنا ندارد وقتی تو اینجایی،در قلبم!
روح خودت را در کالبد من دمیده ای تا هیچ وقت بی تو نمانم،خدای مهربانم...
باز هم صدای موبایلم میآید،پیامک از دانیال،کاش میشد سمج صدایش کنم!
]مبارکه،نیکی خواهش میکنم جوابم رو بده. باید ببینمت /دانیال [
گوشی را روی میز میگذارم،اما دوباره زنگ میخورد،عمووحید است.. اشک هایم را با لبخند پاک
میکنم.
:_سالم عموجون..
❁
سه هفته ای از دانشجوشدنم میگذرد...اوضاع زندگی کمی سخت شده،اما هنوز شیرین است...
این روزها بیشتر از قبل باید هوای رفت و آمدهایم را داشته باشم،نباید مثل قبل خطایی کنم...
دو خیابان بالا تر از خانه مان،چادرم را درمیآورم. هوا روبه تاریکی میرود.
آرام در را باز میکنم و وارد خانه میشوم. قدم هایم را آرام برمیدارم تا قیژ قیژ برخورد دمپایی هایم
با پارکت،به کمترین حد خود برسد. این روزها کمتر مامان و بابا را میبینم..کلاس های دانشگاه از
یک طرف و دوری کردن مامان از طرف دیگر،باعث شده حتی باهم برای غذاخوردن پشت یک میز
ننشینیم... میخواهم از پله ها بالا بروم که صدای بابا میخکوبم میکند.
:_نیکی..
با ترس برمیگردم،نمیدانم دلیل نگرانی ام چیست...
:+سلام بابا
بابا موبایلش را در دست گرفته و میگوید
:_یه چند لحظه گوشی
موبایل را روی شانه اش میگذارد و آرام میگوید
:_لباسات رو عوض کن،منتظرم با هم یه فنجون چای بخوریم
و دوباره موبایل را جلوی گوشش میگیرد:الو..آقای حمیدی...
نفس عمیقی میکشم،علی الظاهر که آرامش برقرار است،اما نکند قبل طوفانی شدن باشد...
☘
🖤☘
🖤🖤☘
🖤🖤🖤☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
ناحلة الجسم یعنی
نحیف ودل شکسته میری
جوونی اما مادرپیری
بهونه ی سفرمیگیری
باکیة العین یعنی
بارون غصه ها میباره
چشای مادرما تاره
دیگه علی شده بیچاره
منحدة الرکن یعنی
توون برات نمونده بانو
کی قلبتو شکونده بانو
کی بالتو شکونده بانو
معصبة الاراس یعنی
بستی سری روکه پردرده
رنگ رخ تومادر زرده
توکوچه کی جسارت کرده؟
جوری لگد خوردی که
نمی تونی بلند شی ازجات
جای قلافه روبازو هات
داری می ری کناربابات
هیچ کسی ای وای من
نگفت تو کوچه به اون کافر
نزن زنو جلوی شوهر
بمیره زینبت ای مادر
☘
🖤☘
🖤🖤☘
🖤🖤🖤☘
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
🏴🏴یلداتون فاطمیه🏴🏴
امسال شب یلدا مصادف هست با ایام فاطمیه، شب یلدا اگه خواستید به نیت صله ی رحم دورهم باشید اشکالی ندارد فقط به نیت نگه داشتن حرمت ایام فاطمیه حتما یه حدیث کسا بخوانید وبه همه بگویید که ایام فاطمیه هست وسعی کنید امسال شب یلدا را به احترام این ایام جشنی برقرار نکنید، ویه دور همی ساده به خاطر ثواب صله رحم داشته باشید، حتی در فضای مجازی تبلیغات یلدای امسال را لایک نکنید وتبلیغ ایام فاطمیه را داشته باشید،
ان شالله که بتونیم با حفظ حرمت و تبلیغ و عزاداری ایام فاطمیه بتوانیم تسلای دل داغدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم،
التماس دعا🙏🏻
🏴🏴یلداتون فاطمیه🏴🏴
🦋🖤🦋
#روشنىمهتاب
#برگدوازدهم
گوش كن! استاد قُرطُبى شعر خودش را مى خواند، او در شعر خود از خلفاى اسلام ياد مى كند و آنان را مدح مى كند. استاد از ابوبكر و عُمَر و عثمان ياد مى كند و آنان را سه خليفه پيامبر معرّفى مى كند. من منتظر هستم تا او از امام على(ع) نيز ياد كند، اهل سنّت امام على(ع) را به عنوان خليفه چهارم قبول دارند.
من چه مى شنوم؟ استاد قُرطُبى از معاويه به عنوان خليفه چهارم ياد مى كند، گويا او اصلاً به خلافت امام على(ع) اعتقادى ندارد!!
لحظاتى مى گذرد، فرصت پيش مى آيد، من جلو مى روم تا از او سؤال خود را بپرسم:
ــ جناب استاد! من درباره حوادث بعد از وفات پيامبر تحقيق مى كنم، به نظر شما آيا عُمَر قصد آتش زدن خانه فاطمه را داشته است؟
ــ هفته قبل، نوشتن كتاب "العقد الفريد" را تمام كرده ام. شما برويد آن كتاب را مطالعه كنيد.
كتاب استاد قُرطُبى را باز مى كنم و چنين مى خوانم:
گروهى از مخالفان، در خانه فاطمه جمع شده بودند. ابوبكر به عُمَر دستور داد تا به خانه فاطمه برود و آنان را براى بيعت بياورد. عُمَر شعله آتشى را در دست گرفت و سوى خانه فاطمه رفت.
وقتى عُمَر به خانه فاطمه رسيد، فاطمه به او چنين گفت: "اى عُمَر! آيا با اين آتش مى خواهى خانه مرا بسوزانى؟".
عُمَر در پاسخ گفت: اگر شما با ابوبكر بيعت نكنيد، من اين كار را مى كنم".
من تعجّب مى كنم، استاد قُرطُبى در اينجا به ماجراى تهديد عُمَر اشاره كرده است، پس چرا آن آقاى سُنّى، همه اين ماجرا را افسانه مى خواند؟
●●●☆☆☆☆☆●●●
#روشنىمهتاب
#مظلومیتفاطمهسلامالله
#نشرحداکثری
#صلواتیادتنره
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🦋❤️🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ سوگنامه ے #بانوی_بی_نشان
#نماهنگ : ای مادر دلتنگم
با نوای: کربلایی حسین طاهری
💢 پیشنهاد #ویژه
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#هفتشهرعشق
#نهمینمسابقه
#صفحههفتادیکم
نيمه هاى شب هشتم محرّم است. هوا كاملا تاريك است، امّا بچّه ها از شدت تشنگى خواب ندارند.
آيا راهى براى يافتن آب هست؟ نگاه كن عبّاس به سوى خيمه امام مى آيد. او ديگر تاب ديدن تشنگى كودكان را ندارد.
سلام مى كند و با ادب روبروى امام مى نشيند و مى گويد: مولاى من ! آيا به من اجازه مى دهى براى آوردن آب با اين نامردان بجنگم؟
امام به چهره برادر نگاهى مى كند. غيرت را در وجود او مى بيند.
پاسخ امام مثبت است. عبّاس با خوشحالى از خيمه بيرون مى رود و گروهى از دوستان را جمع مى كند و دستور مى دهد تا بيست مشك آب بردارند.
آن گاه در دل شب به سوى فرات پيش مى تازند. عبّاس، ابتدا نافع بن هلال را مى فرستد تا موقعيّت دشمن را ارزيابى كند.
قرار مى شود هر زمان او فرياد زد آنها حمله كنند. نافع آرام آرام جلو مى رود. در تاريكى شب خود را به نزديكى فرات مى رساند، امّا ناگهان نگهبانان او را مى بينند و به فرمانده خود، عَمْرو بن حَجّاج خبر مى دهند. او نزديك مى آيد و نافع را مى شناسد:
ــ نافع تو هستى؟ سلام! اين جا چه مى كنى؟
ــ سلام پسر عمو! من براى بردن آب آمده ام.
ــ خوب، مى توانى مقدارى آب بنوشى و سريع برگردى.
او نگاهى به موج هاى آب مى اندازد. تشنگى در او بيداد مى كند. ولى در جواب مى گويد:
ــ تا زمانى كه مولايم حسين(ع) از اين آب نياشاميده است، هرگز آب نخواهم خورد. چگونه من از اين آب بنوشم در حالى كه مولايم و فرزندان او تشنه هستند؟ مى خواهم آب براى خيمه ها ببرم.
ــ امكان ندارد. تو نمى توانى آب را به خيمه هاى حسين ببرى. ما مأمور هستيم تا نگذاريم يك قطره آب هم به دست حسين برسد.
اين جاست كه نافع فرياد مى زند: "الله اكبر!".
اين عبّاس است كه مى آيد. نگاه كن كه چه مردانه مى آيد! شير بيشه ايمان، فرزند حيدر كرّار مى آيد. عبّاس و عدّه اى از يارانش، راه پانصد سرباز را مى بندند و گروه ديگر مشك ها را از آب پر مى كنند.
صداى برخورد شمشيرها به گوش مى رسد. بعد از مدتى درگيرى و تاخت و تاز، عبّاس دلاور و همراهانش با بيست مشك پر از آب به سوى خيمه ها باز مى گردند. او همراه خود آب سرد و گوارا دارد و لب هايش از تشنگى خشكيده است، امّا تا آب را به خيمه ها نرساند و امام حسين(ع) آب نياشامد، عبّاس آب نمى نوشد.
نگاه كن! همه بچّه ها چشم انتظارند. آرى! عمو رفته تا آب بياورد.
دستهاى كوچك آنها به حالت قنوت است و دعا بر لب هاى تشنه آنها نشسته است: "خدايا، تو عموى ما را يارى كن!".
صداى شيهه اسب عمو مى آيد.
الله اكبر!
اين صدا، صداى عمو است. همه از خيمه ها بيرون مى دوند. دور عمو را مى گيرند و از دست مهربان او سيراب مى شوند.
همه اين صحنه را مى بينند. امام حسين(ع) هم، به برادر نگاه مى كند كه چگونه كودكان گرد او را گرفته اند.
همسفر! آيا مى دانى بعد از اينكه بچّه ها از دست عموى خود آب نوشيدند به يكديگر چه گفتند: "بياييد از امشب عموى خود را سقّا صدا بزنيم"
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#دههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
مقام امام صادق (ع) در مسجد سهله.mp3
5.06M
🎙#پادکست
🔹 روایت فریاد زن مظلوم و کرامت امام صادق علیه السلام
◼️ لَعنَ اللهُ قَاتلِیکِ وَ ضَارِبیِکِ یا مُولاتِی یا فاطمَة الزهراء
↷↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🖤🏴🖤🔹🔶🔸