eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
pooyanfar-babolharam.mp3
11.41M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷   ㅤ 🏴 ....💚💚💚 🎙 با نوای کربلایی محمدحسین پویانفر تو مادر ساداتی، اُم ابیهایی و اُم النجبایی تو مادر ساداتی، برکتِ خونۀ علی مرتضایی تو مادر ساداتی، تو مادرِ تموم بچه شیعه هایی ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
هدایت شده از 🥀عکس نوشته ایتا🥀
عبّاس خدمت امام حسين(ع) مى آيد و سخن سپاه كوفه را باز مى گويد. امام مى فرمايد: "عبّاسم! به سوى اين سپاه برو و از آنها بخواه تا يك شب به ما فرصت بدهند. ما مى خواهيم شبى ديگر با خداى خويش راز و نياز كنيم و نماز بخوانيم. خدا خودش مى داند كه من چقدر نماز و سخن گفتن با او را دوست دارم". عبّاس به سرعت باز مى گردد. همه نگاه ها به سوى اوست. به راستى، او چه پيامى آورده است؟ او در مقابل سپاه كوفه مى ايستد و مى گويد: "مولايم حسين از شما مى خواهد كه امشب را به ما فرصت دهيد". سكوت بر سپاه كوفه حاكم مى شود. پسر پيامبر يك شب از ما فرصت مى خواهد. عمرسعد سكوت را مى شكند و به شمر مى گويد: "نظر تو در اين باره چيست؟" امّا شمر نظرى نمى دهد. عمرسعد نگاهى به فرماندهان خود مى كند و نظر آنها را جويا مى شود. آنها هم سكوت مى كنند، در حالى كه همه در شك و ترديد هستند. از يك سو مى خواهند هر چه زودتر به وعده هاى طلايى ابن زياد دست يابند و از سويى ديگر امام حسين(ع) از آنها يك شب فرصت مى خواهد. اين جاست كه فرمانده نيروهاى محافظ فرات ( عمرو بن حجّاج ) سكوت را مى شكند و مى گويد: "شما عجب مردمى هستيد! به خدا قسم، اگر كفّار از شما چنين درخواستى مى كردند، مى پذيرفتيد. اكنون كه پسر پيامبر چنين خواسته اى را از شما دارد، چرا قبول نمى كنيد؟" همه منتظر تصميم عمرسعد هستند. به راستى، او چه تصميمى خواهد گرفت؟ عمرسعد فكر مى كند و با زيركى به اين نتيجه مى رسد كه اگر الآن دستور حمله را بدهد، نيروهايش روحيّه لازم را نخواهند داشت. او دستور عقب نشينى مى دهد و سپاه كوفه به سوى اردوگاه باز مى گردد. عبّاس و همراهانش نيز، به سوى خيمه ها باز مى گردند. تنها امشب را فرصت داريم تا نماز بخوانيم و با خدا راز و نياز كنيم. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
『♥️』 کوتاه ترین دعا برای بزرگترین آرزو اللهم عجل لولیک الفرج💚🍃 شبتون مهدوی 💫⭐️🌟✨💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خنده کده🤩🤩🤩🤩 سلام اینجا پر از طنزهای موجَّه هست،،، کمی بخند😊😊 به آینده فکر کن🤔🤔 گذاشته ها رو بریز دور🌺🌺 بیا اینجا حالت خوبه خوب میشه😊😊😊😊تو این دوران قرنطینه هیچی جز یه کانال خوب که حالت رو با طنزهاش خوب کنه نمی‌چسبه بیا اینجا روده بُر می‌شی از خنده 🌞🌞🌞🌞🌞🌞 💞دلو بزن به دریا و عضو شو☺️☺️☺️ اینم اینکش👇👇👇👇 https://eitaa.com/khandeh_kadeh
مجموعه ای بی نظیر از 🔹 🔹 🔸 و🔸 مخصوص همه اقشار جامعه... 😍 🔹 🔹 🔹 🔸🔸 🔹🔹 🔸🔸 🔹 🔹 ❇️هر فازی داری ما با کمال میل پذیراییم./قول میدم پشیمون نشی. http://eitaa.com/joinchat/2141257747Cf0d228eefd
🔷اگر از زندگی خسته شدی 🔷اگر افکار منفی مزاحمته 🔷نا امیدی نمیدونی چکار کنی 🔷اگر نمیدونی چطور افکار منفی رو از خودت دور کنی 🔹اینجا پره از حرفهای امیدوار کننده و راهکارهای عالی 🔷فکر منفی رو از خودت دور کن 🔷برا خودت ارزش قائل شو 🔹فقط کافیه با انگشت مبارک روی لینک زیر کلیک کنید....👇👇👇👇 =======🌹🌹🌹========= https://eitaa.com/joinchat/3363700756C253ae7e263 =======🌹👆🌹========= بیا اینجا حالتو خوب خوب خوب کن چند روز بمون خوب نبود برو👆👆👆
یه کانال پر از 🦋حدیث_های_ناب 🦋عکس_نوشته_های_بی_نظیر 🦋حرف_های_دل 🦋کیلیپ_های_دلنشین_وتاثیرگذار 🦋مداحی_های_بسیار_زیبا حرف های دلت رو برامون ارسال کن با نام خودت تو کانال قرار میگیره اینم لینکش👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 تا دلت بخواد مسابقه داریم با جوایز نقدی🎁🎁🎁🎁
بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امید تو..... 🌸💐❤️🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا حالا به نتیجه گناهت از این زاویه نگاه کردی؟ شرمنده ام یا مهدی ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ مؤمن آل فرعون در قرآن (2⃣) ✅💐 محوریت سخنان مؤمن آل فرعون 💐✨ همانگونه که اشاره شد، بعد از آنکه فرعون قصد کشتن حضرت موسی (ع) را کرد، مؤمن آل فرعون تلاش می‌کرد او را نجات دهد. از همین رو سخن خود با فرعونیان را در پنج موضوع مطرح کرد که در اولین آنها به صداقت و راستگویی او اشاره کرد. 💐✨ در دومین مورد، به یادآوری سرنوشت اقوام گذشته که گرفتار عذاب الهی شدند، اشاره می‌کند: 💐💫 يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنَا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا ۚ قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَىٰ وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ ---وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ (آیات 29 و 30 سوره غافر) ای قوم من! امروز حکومت از آن شماست و در این سرزمین پیروزید؛ اگر عذاب خدا به سراغ ما آید، چه کسی ما را یاری خواهد کرد؟!» فرعون گفت: «من جز آنچه را معتقدم به شما ارائه نمی‌دهم، و شما را جز به راه صحیح راهنمایی نمی‌کنم! (دستور، همان قتل موسی است!)» ---آن مرد باایمان گفت: «ای قوم من! من بر شما از روزی همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم! ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
لبخند میزنم. :_هم خودم میام،هم دوستم! منیر هم میخندد،گرم و مهربان و شاید...مادرانه... :+به سلامت،منتظرم خداحافظی میکنم و از خانه بیرون میزنم. تا به حال،نه من و نه فاطمه،اشتیاقی نشان نداده ایم برای اینکه فاطمه به خانه ی ما بیاید. فاطمه به خوبی از حرفهایم فهمیده بود مامان میانه ی خوبی با امثال او ندارد و من هم دلم نمیخواست به میهمانم بی حرمتی شود... اما امروز،مامان و بابا نیستند،برای چند روز... بعد از اسکی چند روزی را در ویلا میگذرانند. ★ برگه را تحویل مراقب میدهم و از جلسه خارج میشوم. با چند تا از دخترها که بیرون دانشکده نشسته اند خداحافظی میکنم و به طرف ماشین فاطمه میروم. در را باز میکنم و مینشینم. فاطمه،عصبانی به طرفم برمیگردد. :_سلام فاطمه خانم :+سلام،کجایی دو ساعته؟؟ :_بابا سر جلسه که نمیتونم بهت خبر بدم،ببخشید دیر شد :+پسرای دانشکده تون خیلی بی ادبن... میخندم. :_دختر پشت فرمون این ماشین لوکس نشستی،انتظار داری با سلام و صلوات از کنارت بگذرن؟ نگاهش غمگین میشود :+مجبور شدم ماشین بابا رو بیارم...ماشین مامانم تعمیرگاه بود...محسن بفهمه ، به اشد مجازات محکومم میکنه... استارت میزند و راه میافتد. :_قهری؟ جوابم را نمیدهد،پس قهر است. :_فاطمه؟ ... :_فاطمه؟قهر نباش دیگه لبخند میزند. :+خیلی خب آشتی... ★ فاطمه،قاشق را داخل بشقاب خالی اش میگذارد. :_منیرخانم خیلی خوشمزه بود،دستتون درد نکنه منیر لبخند میزند،هرچقدر اصرار کردیم با ما غذا بخورد،قبول نکرد.. کنار نشست و تماشایمان کرد. :+نوش جان دور دهانم را با دستمال پاک میکنم. :_آره منیرخانم،خیلی خوشمزه بود... منیر باز هم لبخند میزند. فاطمه بلند میشود و بشقابش را برمیدارد. منیر بشقاب را از دستش میگیرد:من همه رو جمع میکنم شما برید فاطمه اصرار میکند:نه بابا،دو تا ظرفه دیگه، با هم جمع میکنیم. منیر میگوید:نه خانم،شما برید... به فاطمه میگویم:اصرار بی فایده است،بیا بریم.. فاطمه شانه بالا میاندازد و به دنبالم راه میافند. روی مبل ها مینشینم. فاطمه نگاهی به دور و بر میاندازد و مطمئن میشود که کسی نیست. :_نیکی؟ از سیاوش چه خبر؟ تعجب میکنم. :+سیـــــاوش؟؟ :_خیلی خب بابا،آقاسیاوش سعی میکنم بی تفاوت باشم :+هیچی... :_عموت هم چیزی نمیگه؟ :+چی مثلا؟ :_ای بابا،چرا این آدم هیچ اقدامی نمیکنه؟ :+عمووحید؟؟ با لحن کنایه وار میگوید :_مهنــدس،آقاسیاوش رو عرض کردم.. واقعا نمیدانم چه باید بگویم... بعد از رفتن عمووحید،دانیال،اصرارهایش را از سر گرفت... فاطمه نزدیک تر میآید. :_حالا خوبه میدونه تو خواستگار سمج داریا... :+شاید...شاید واقعا فقط به خاطراز سرباز کردن دخترعمه اش اون حرفا رو زده... :_همچین آدمیه؟؟ نه...آقاسیاوش،اهل این کارها نیست... شرمنده از تهمتی که ناخواسته به زبان راندم،سرم را پایین میاندازم.. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزاداری هاتون قبول درگاه حق اجرتان با حضرت زهرا (س) ان شاء الله حاجت روا باشید 🙏 💖🌹🦋
. ✍از عـلامه طباطبايی (ره) سوال کردند چه کار کنيم که در حواسمان جمـــــع باشد؟؟ 👌فــرمود قــبل از نمـــاز مــراقب خودتان باشيد نماز با حضـور قلب مـــزد است و آنـرا به هر کسی نمی دهند اين را به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸نوکر زهرا شدم دنیا به نامم گشته است 🍃🌸نام پاک فاطمه ذکر سلامم گشــــته است من نمیدانم چه 🍃🌸رازی دارد این نام عجــیب گفتن یا فاطمه تـــــکه کلامم گشتـه است ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه علامه طباطبایی به شاگردان در لحظات پایان عمرشان ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیه الکرسی باتصاویر زیبا🌷 التماس دعا🤲 واسه تمام مریض ها 🙏 انشاالله خداوند همه بیماران رالباس عافیت بپوشان وشفای عاجل عنایت فرماید    ‌‌   ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
غروب روز تاسوعا نزديك مى شود. امام در خيمه خود نشسته است. پس از آن همه هياهوى سپاه كوفه، اكنون با پذيرش پيشنهاد امام، سكوت در اين دشت حكم فرماست و همه به فردا مى انديشند. صدايى سكوت صحرا را مى شكند: "كجايند خواهر زادگانم؟". با شنيدن اين صدا، همه از خيمه ها بيرون مى دوند. آنجا را نگاه كن! اين شمر است كه سوار بر اسب و كمى دورتر، رو به خيمه ها ايستاده و فرياد مى زند: "خواهر زادگانم! كجاييد؟ عبّاس كجاست؟ عبدالله و عثمان، فرزندان اُمُّ البَنين كجا هستند؟" شمر نقشه اى در سر دارد. او ساعتى پيش، شاهد شجاعت عبّاس بود و ديد كه او چگونه سپاهى را متوقّف كرد. به همين دليل تصميم دارد اين مرد دلاور، عبّاس را از امام حسين(ع) جدا كند. او مى داند عبّاس به تنهايى نيمى از لشكر امام حسين(ع) است. همه دل ها به او خوش است و آرامش اين جمع به وجود اوست. حتماً مى دانى كه اُم ّالبَنين، مادر عبّاس و همسر حضرت على(ع) و از قبيله بنى كِلاب است. شمر نيز، از همان قبيله است و براى همين، عبّاس را خواهر زاده خود خطاب مى كند. بار ديگر صدا در صحرا مى پيچد: "من مى خواهم عبّاس را ببينم"، امّا عبّاس پشت خيمه ايستاده و جواب او را نمى دهد. او نمى خواهد بدون اجازه امام با شمر هم كلام شود. امام حسين(ع) او را صدا مى زند: "عبّاسم! درست است كه شمر آدم فاسقى است، امّا صدايت مى كند. برو ببين از تو چه مى خواهد؟". اگر امر امام نبود او هرگز جواب شمر را نمى داد. عبّاس سوار بر اسب، خود را به شمر مى رساند و مى گويد: ــ چه مى گويى و چه مى خواهى؟ ــ تو خواهر زاده من هستى. من برايت امان نامه آورده ام و آمده ام تا تو را از كشته شدن نجات دهم. ــ نفرين خدا بر تو و امان نامه ات. ما در امان باشيم و فرزند پيامبر در ناامنى باشد؟ دستانت بريده باد، اى شمر! تو مى خواهى ما برادر خود را رها كنيم، هرگز! پاسخ فرزند على(ع) آن قدر محكم و قاطع بود كه جاى هيچ حرفى نماند. شمر كه مى بيند نقشه اش با شكست روبرو شده خشمگين و خجل به سوى اردوگاه سپاه كوفه برمى گردد. عبّاس هم به سوى خيمه ها مى آيد. چه فكرى كرده بود آن شمر سيه دل؟ عبّاس و جدايى از حسين(ع)؟ عبّاس و بىوفايى و پيمان شكنى؟ هرگز! اكنون عبّاس نزديك خيمه هاست. نگاه كن! همه به استقبالش مى آيند. خيمه نشينان، بار ديگر جان مى گيرند و زنده مى شوند. گويى كلام عبّاس در پشتيبانى از حسين(ع)، نسيم خنكى در صحراى داغ كربلا بود. عبّاس، با ادب و تواضع از اسب پياده مى شود و خدمت امام حسين(ع) مى رسد. تبسمى شيرين بر لب هاى امام نشسته است. آرى! تماشاى قامت رشيد عبّاس چه شوق و لذّتى به قلب امام مى بخشد. امام دست هاى خود را مى گشايد و عبّاس را در آغوش مى گيرد و مى بوسد. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🔔 ⚠️ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺭﻓـــــﺘﻪ ﺑﻪ ↶↶ ﭼﻮﺏ ﺳﻮﺧﺘﻪ می‌مانند ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ میخواهی ﺑﮑﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ نمی‌شوند! ﻓﻘﻂ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺁﻟـــﻮﺩﻩ میکند... 👈 ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﺴﻮﺯﺍﻥ زنــدگی را رنگـ🌈ـــی تازه بـــزن! 💯 💠 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
✅هرشب که می خوابید روح شما قبض می شود و ممکن است فردا برنگردد. قبل از خواب وضو بگیر، همینطور توی بستر نرو. دعایی بکن، چند دقیقه ای با امام زمان صحبت کن، اعمالت را محاسبه مراقبه کن، ببین امروز چکار کردی؟ توبه کن قبل از اینکه مرگت فرا برسد، فکر کن بستر تو قبرتوست، سر به سجده بگذار، چند مرتبه الهی العفو بگو، چند تا صلوات بفرست که اعظم اذکار است، با خودت بگو، شاید خوابیدم بلند نشدم، بعنوان دشت آخر چند تا صلوات بفرستم. و از خدا بخواه اگر عمر دوباره بهت داد، این توفیق را داشته باشی که بهتر از امروز عمل کنی تا انسانی شایسته تر باشی. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸