eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
✍تمام دنیا را بگردی هیچکس جز مادر دوستت نخواهد داشت از آن دوست داشتن‌های تمام نشدنی تمام دنیا را بگردی هیچکس جز پدر غصه دار غمهایت نیست پس دنیایت را به پایشان بریز ... مادرے میگفت من چهار فرزندم را در تنها اتاق منزل کوچکم بزرگ ڪردم اما حالا آنها در چهار منزل بزرگ خود برای من یک اتاق کوچک ندارند قدرشونو بدونیم🌹               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
💡 می گوییم به واجبات می پردازیم، مستحبات شد شد، نشـد هم نشـد !🥲 اما••• این مستحبات است که انسان را به جایی می رساند . . . چون واجبات را که همه انجام میدهند.. آنکه میخواد به خدا برسد باید فرا تر از بقیه به عبادت و انجام مستحبات بپردازد✨               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام‌ دوست گشاییم دفتر صبح را بسم الله النور✨ روزمان را با نام زیبایت آغاز میکنیم در این روز به ما رحمت و برکت ببخش و کمک‌مان کن تا زیباترین روز را داشته باشیم الهی به امید تو 💚 🦋🌹💖
دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِکَ ومُعادیاً لأعْدائِکَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِکَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن. خدایا، مرا در این ماه دلبسته اولیائت و دشمن دشمنانت قرار ده و آراسته به راه و روش خاتم پیامبرانت گردان، ای نگهدارنده ی دل های پیامبران. 🦋🌹💖
یابن الحسن امیرِ دلیرِ سوارهـا معنا بده بہ حسرٺِ دلِ بیقرارهـا منجے، بیا، زمان و زمین در هم آمده از بس گناه پر شده در این دیارهـا فرج مولا صلواتـــــــ               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ آداب استغفار در قرآن (7⃣) ✅💐 ذکر صفات خداوند 💐✨ مطلوب بودن ذکر صفات کمال خداوند، هنگام درخواست آمرزش در آیات مختلفی از قرآن اشاره شده است. 💐✨ برای مثال در آیه 151 سوره اعراف، حضرت موسی (ع) حاجت و دعای خود را در بین دو صفت از صفات خداوند سبحان که یکی صفت ولایت که مخصوص به مقام ربوبی است و دیگری آمرزش او که بهترین آمرزش‌هاست قرار داد و بعد حاجت خود را درخواست نمود و چنین گفت: 💐💫 قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ ۖ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (آیه 151 سوره اعراف) (موسی) گفت: «پروردگارا! من و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترین مهربانانی!» ✅💐 از آداب دعا، تجليل از خداوند است. ✅💐 در دعا، از الطاف و صفات خدا ياد كنيم. 🌹به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹   ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
:+مزاحمتون نمیشم آقای شریفی... فقط اومدم خانمم رو برسونم،گفتم سلامی هم به شما عرض کنم..خدانگه دار برمیگردم تا از اتاق بیرون بروم. :_آقای آریا؟ :+بله؟ :_تبریک میگم،بابت ازدواجتون... امیدوارم خوشبخت بشید :+ممنون از اتاق بیرون میروم. حس بهتری دارم،همین عرض اندام کوچک در دانشگاه تا حدودی اتفاقات مشابه شریفی را از دور نیکی میپراند. شاید نیکی با دانستنش حتی از دستم عصبانی بشود اما چاره ی دیگری ندارم! دوست داشتم یقه ی شریفی را بگیرم و رخوت مشت هایم را روی صورتش پیاده کنم... اما این رفتار متشخص و متین،برای نیکی بهتر است.. از دانشگاه خارج میشوم. ★ :_الو مانی پشت فرمونم..کارواجب داری بگو.. :+مسیح من به مامانینا گفتم شما چهار پنج ساعت دیگه میرسین ایران... :_چی؟؟ نه نیکی قراره بره تولد امروز.. نمیشه،کنسلش کن :+مسیح،من خانم نیازی نیستم قرارای کاریت رو کنسل کنما.... مگه شوخیه میڱی کنسل کن؟ :_بگو پروازشون تأخیر داشته.. بگو شب میرسن... ترجیحا بگو نصفه شب،حوصله ندارم تا فرودگاه برم :+به خاطر مهمونی نیکی من برم یه دروغ دیگه بگم؟مسیح تو چته؟؟ :_مانی نمیتونم حرف بزنم.. باید برم غذا بخرم..نیکی الان خسته و گشنه میرسه خونه :+الو؟ببخشید میتونم با آقای مسیح آریا صحبت کنم؟ :_چرا چرت میگی مانی؟؟ :+ تو مسیح،برادر من نیستی...تو یه پسر عاشق پیشه ی شونزده ساله ای.. نمیفهمم مانی چه میگوید... :_مزخرف نگو :+حواست باشه داری با چشم باز،پا تو چه چاهی میذاری... :_مثل آدم حرف بزن ببینم دردت چیه مانی؟ :+ صوریش شده ِ دردم اینه که برادر لجباز کله شقم،عاشق زن ... من؟ عاشق نیکی شده ام؟؟از صراحت کلامش دهانم خشک میشود. سعی میکنم تلخی کلام مانی را با لبخندِ تصنعی ام بگیرم. :_چرا؟ چون گفتم نیکی تولد دعوته؟ چون میخوام براش غذا بگیرم؟ فکر کردی عاشقش شدم؟من،مانی؟ من عاشق میشم؟ :+یه کم به کارات فکر کن،یه روز به مسیح میگفتن قراره سیل بیاد،قراره هممون بمیریم اصلا اگه خبر میدادن نصف دنیا با هم خراب شده،پوزخند میزد... راست میگوید،من .. :+الان همون مسیح نگران گرسنگی یه دختربچه است...اونم یه دختر مثل نیکی... :_مانی... :+مسیح.. یادت نره،به نیکی قول دادی یه ماه بعد این ماجرا تموم میشه.. ده روزش گذشته :_بسه مانی 🌹به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹   ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
*🏵️ذکر روز چهارشنبه* *🍀یاحی یا قیوم* *🌟ای زنده ای پاینده* *صد مرتبه* @hedye110
Joze 25-Aghaie Tahdir_1395-8-18-9-50.mp3
32.72M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 🌺 📥توسط استاد معتز آقایی ⏲ «در 33 دقیقه یک جزء تلاوت کنید» 📩 به دوستان خود هدیه دهید. 🌙 هر روز ماه مبارک رمضان در کانال 🦋🌹💖
صبح روز يازدهم محرّم است. خولى در خانه خود هنوز در خواب است. ناگهان از خواب بيدار مى شود و نگاهى به بيرون مى كند. آفتاب طلوع كرده است، اى واى، دير شد! به سرعت لباس هاى خود را مى پوشد و به حياط مى آيد. سر امام را از زير طشت برمى دارد و به سوى قصر ابن زياد حركت مى كند. او كنار درِ قصر مى ايستد و به نگهبانان مى گويد: "من از كربلا آمده ام و بايد ابن زياد را ببينم". آرى! امروز ابن زياد عدّه اى از بزرگان كوفه را به قصر دعوت كرده است. ابن زياد بر روى تخت نشسته است. خولى وارد قصر مى شود و سلام مى كند و مى گويد: "اى ابن زياد! در پاى من طلاى بسيارى بريز كه سر بهترين مرد دنيا را آورده ام". آن گاه سرِ امام را از كيسه بيرون مى آورد و پيش ابن زياد مى گذارد. ابن زياد از سخن او برآشفته مى شود، كه چه شده است كه او از حسين اين گونه تعريف مى كند. خولى براى اينكه جايزه بيشترى بگيرد اين گونه سخن گفت، امّا غافل از آنكه اين سخن، ابن زياد را ناراحت مى كند و هيچ جايزه اى به او نمى دهد و او با نااميدى قصر را ترك مى كند. ابن زياد، سرِ امام را داخل طشتى روبروى خود مى گذارد. آن مرد را مى بينى كه كنار ابن زياد است؟ آيا او را مى شناسى؟ او پيشگو يا همان رَمّال است كه ابن زياد او را استخدام كرده است. گويى او جادوگرى چيره دست است و چه بسا ابن زياد با استفاده از جادوى او توانسته است مردم كوفه را بفريبد. گوش كن! او با ابن زياد سخن مى گويد: "قربان! برخيزيد و با پاى خود دهان دشمن را لگد كوب كنيد". واى بر من! ابن زياد برمى خيزد، من چشم خود را مى بندم. در اين هنگام از گوشه مجلس فريادى بلند مى شود: "اى ابن زياد! پاى خود را از روى دهان حسين بردار! من با چشم خود ديدم كه پيامبر همين لب هاى حسين را بوسه مى زد، تو پا بر جاى بوسه پيامبر گذاشته اى". ابن زياد تعجّب مى كند. كيست كه جرأت كرده با من چنين سخن بگويد؟ او زيد بن اَرْقَم است. يكى از ياران پيامبر كه در كوفه زندگى مى كند و امروز همراه ديگر بزرگان شهر نزد ابن زياد آمده است. ابن زياد با شنيدن سخن زيد بن اَرْقَم فرياد مى زند: ــ اى زيد بن ارقم، تو پير شده اى و هذيان مى گويى. اگر عقلت را به علّتِ پيرى از دست نداده بودى، گردنت را مى زدم. ــ مى خواهى حكايتى از پيامبر برايت نقل كنم. ــ چه حكايتى؟ ــ روزى من مهمان پيامبر بودم و او حسن(ع) را روى زانوى راستش نشانده بود و حسين(ع) را روى زانوى چپ خود. من شنيدم كه پيامبر زير لب، اين دعا را زمزمه مى كرد: "خدايا، اين دو عزيز دلم را به تو و بندگان مؤمنت مى سپارم". اى ابن زياد، تو اكنون با امانت پيامبر اين چنين مى كنى! زيد بن اَرْقَم در حالى كه اشك مى ريزد، از قصر خارج مى شود و رو به مردم كوفه مى كند و مى گويد: "اى مردم! واى بر شما، پسر پيامبر را كشتيد و اين نامرد را امير خود كرديد". <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
‌ پيامبر از شيطان سؤال كرد كه ای لعنت شده همنشينت كيست؟ شيطان گفت: رباخوار گفت دوستت كيست؟ شيطان گفت: زنا كار گفت همنشين صميميت كيست؟ شيطان گفت: افراد مست و شرابخوار پيامبر فرمود: مهمانت كيست؟ شيطان گفت: دزد و سارق پيامبر فرمود كه پيامبرت كيست؟ شيطان گفت: شخص ساحر و سحر كننده پيامبر گفت: نور چشمی تو كيست؟ شيطان گفت: كسی كه قسم به طلاق خورد. پيامبر فرمود كه حبيب و دوستدارت كيست؟ شيطان گفت كسيكه تارك نماز جمعه باشد. پيامبر فرمود چه چيزی كمر تو را خورد ميكند؟ شيطان گفت كه مجاهد فی سبيل ا... و كرد پای آنها پيامبر فرمود چه چیز جسمت را ضعيف ميكند؟ شيطان گفت: توبه، توبه كننده پیامبر گفت: چه چيز جگر تو را ميسوزاند؟ شيطان گفت: زيادی استغفار در شب و روز پيامبر گفت: چه چيزی چهره ات را خوار ميكند؟ شيطان گفت صدقه پنهانی و مخفی 💕💜💕💜               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خدا میتوان بهترین روز را برای خود رقم زد... پس با عشق وایمان قلبی بگویی خدایا به امید تو💚 ❌نه به امیدخلق تو 🌹💖🦋
دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً وذَنْبی فیهِ مَغْفوراً وعَملی فیهِ مَقْبولاً وعَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین. خدایا، کوششم را در این ماه مورد سپاس و گناهم را آمرزیده و عملم را پذیرفته و عیبم را پوشیده قرار ده، ای شنواترین شنوایان. التماس دعای فرج 🦋🌹💖
ندیدمت که بگویم چقدر زیبایی نیامدی که ببینم شبیه دریایی ، ببین دوباره غروب است و جاده آماده بنا به گفته مردم غروب می آیی ! اللهم عجل لولیک الفرج               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ توبه در قرآن (4⃣) ✅💐 تأخیر توبه، کار شیطان 💐✨ باز شدن درِ توبه به روی بندگان، در واقع باز شدن باب رحمت است که زمینه پاکسازی روح و نادیده گرفتن گذشته سیاه بندگان را فراهم می کند و به این وسیله، گناهان قبلی که با وسوسه شیطانی انجام گرفته، نابود خواهد شد. اینجاست که شیطان وقتی نقشه های قبلی خویش را نقش بر آب می بیند، دست به حیله جدیدی می زند که عبارت از تأخیر توبه و تسویف و امروز و فردا کردن آن است. 💐💫 وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ (آیه 135 سوره آل عمران) و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا می‌افتند؛ و برای گناهان خود، طلب آمرزش می‌کنند و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟-و بر گناه، اصرار نمی‌ورزند، با اینکه می‌دانند. ✅💐 از امام صادق (ع) نقل شده است وقتی که آیه فوق نازل شد، ابلیس بالای کوهی در مکه رفت و با صدای بلند فریاد کشید و سران لشکرش را جمع کرد. گفتند: ای آقای ما! چه شده است که ما را فرا خواندی؟ گفت: این آیه نازل شده (آیه ای که پشت مرا می لرزاند و مایه نجات بشر است)، چه کسی می‌تواند با آن مقابله کند؟ ✅💐 یکی از شیاطین بزرگ گفت: من می‌توانم، نفشه‌ام چنین است و چنان. ابلیس طرح او را نپسندید. دیگری برخاست طرح دیگری داد که آن هم مقبول نیفتاد. در اینجا «وسواس خنّاس» برخاست و گفت: من از عهده آن برمی‌آیم. ابلیس گفت: از چه راه؟ گفت: آنها را با وعده ها و آرزوها سرگرم می کنم تا آلوده گناه شوند و هنگامی که گناه کردند، توبه را از یادشان می‌برم. ابلیس گفت: تو می‌توانی از عهده کار برآیی و این مأموریت را تا دامنه قیامت به او سپرد. 🌹به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹   ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
تلفن را روی صندلی پرت میکنم و فرمان را بین مشتم فشار میدهم... )من شام نخوردم... از قیمه ی ظهرت داری به یه آدم گرسنه ی دیگه بدی؟( ترمز میکنم. ماشین ها،با بوق ممتد از کنارم رد میشوند. (دیگه تو خونه چادر سر نکن( سرم را روی فرمان میگذارم.. (اصلا من پشیمونم... اشتباه کردم.. میخوام برگردم( نه..من همان مسیحم... نمیگذارم روحم را دختری به بازی بگیرد... قلبم را اسیر کسی نمیکنم که قلبش برای من نیست... استارت میزنم و تمام ناراحتی هایم را روی پدال فشار میدهم. *نیکی* صدای باز و بسته شدن در میآید. قفل دستبندم را میبندم و شالم را سر میکنم. تولد فرشته است،دخترخاله ی فاطمه.. بعد از مدت ها آشفتگی،این مهمانی دوستانه میتواند شادابم کند. از اتاق بیرون میروم. مسیح به طرف اتاقش میرود. همان شلوار سرمه ای و کاپشن زرشکی سرمه ای را به تن دارد. :_سلام پسرعمو به طرفم برمیگردد. سرمای نگاهش،استخوان هایم را آتش میزند. سر تکان میدهد. از نگاهش میترسم..برق چشم هایش،هولناک شده... با بیتفاوتی و اخم میگوید :+خب؟ جا میخورم.. :+کاری داری؟؟ نه،این مسیح نیست... آب دهانم را قورت میدهم. :_ماکارونی تون رو گرم کردم برمیگردد :+نمیخورم بریزش آشغال پلکم میپرد. احساس ضعف و تنهایی به قلبم هجوم میآورد. به طرف اتاقم برمیگردم. صدای مسیح از پشت در میآید. :+میشه یه چند لحظه بیای اینجا؟ :_الان میام. کادو را داخل کیف میگذارم،کیف و موبایلم را برمیدارم تا به فاطمه پیام بفرستم و از اتاق خارج میشوم.در اتاق مشترک،نیمه باز است. از کنارش رد میشوم که صدای مسیح از داخل اتاق میآید. :+نیکی اینجام. در را باز میکنم و داخل میشوم. :_کاری داشتین؟ :+آره، بشین روی صندلی میز توالت مینشینم،او هم روی تخت. :_گوش میدم :+راستش ما قراره امروز فردا از ماه عسل برگردیم دیگه..گفتم اگه اشکالی نداره، مامان اینای من رو با عمواینا دعوت کنیم اینجا با هم آشتی کنن. :_اصال اشکالی نداره.. خیلی هم خوبه .. :+به هرحال هرچه زودتر جدا بشیم بهتره :_همینطوره🌼🌼🌼 🌹به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹   ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶ 💫امام محمد باقر علیه السلام: هر چیز بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.✨               @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸