┄┅─✵💝✵─┅┄
با نام و یاد خدا
میتوان
بهترین روز را
برای خود رقم زد...
پس با عشق
وایمان قلبی بگویی
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا به امید تو💚
❌نه به امیدخلق تو
❤️💐🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
سلام امام زمانم✋🏻💖
ای تجلی آبی ترین آسمان امید
دلـــــها به یاد تو می تپد
و روشــــنی نگاه منتظران
به افق خورشید ظهـور توست
بیا و گـرد گامهایت را
توتیای چشــمانمان قرار ده♥️
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
#مسیحاےعشق
#پارت_سیصدبیستچهارم
صدای بابا،اجازه ی ابراز هیجان نمیدهد:از مانی جان هم ممنونم،همینطور از پسرعزیزم،مسیح و
دختر یکی یه دونه ام هم ممنونم که اومدن.
اما مطلب مهمی که هست،این که من و محمود، تصمیم داریم باهم یه همکاری بزرگی رو شروع
کنیم.
اینطور که،ایده از من باشه و ساخت محصول،با محمود..این یه همکاری دو سر سوده،یعنی ادغام
اعتبار برند من و سرمایه ی محمود.
حس میکنم چشمهایم میسوزند.
پرده ی اشک برابر چشمانم جمع میشود،با تعجب میپرسم
:+بابا پس...
یعنی شما و عمومحمود،باهم...آشتی کردین؟؟
صدای شکستن چیزی از کنار گوشم میآید.
*مسیح*
با تعجب نگاهی به لیوان خرد شدهی زیرپایم نگاه میکنم.
دانم کِ ی است. اصال نمی ی و چطور لیوان، از روی میز افتاد،فقط چشمم به دنبال نیک
زنعمو میگوید:فدای سرت مسیح جان..الان میگم منیر میاد جمعش میکنه...
سر تکان میدهم و با شرمندگی میگویم:ببخشید دستم خورد افتاد..
نیکی با تعجب میگوید:خوبی؟
سر تکان میدهم،چطور خوب باشم،وقتی خبر آشتی بابا و عمو را میشنوم.
جدایی این دو نفر،مسبب بهم رسیدن من و نیکی بود،حالا این سبب از میان برداشته شده.
یعنی دیگر دلیلی برای کنارهم بودن من و نیکی نیست...
بابا به جای عمو جواب میدهد:آره نیکی جان..ما آشتی کردیم...
با امیدواری به عمو نگاه میکنم،تا شاید حرفهای بابا را انکار کند.
اما در کمال تعجب،عمو لبخند میزند و سر تکان میدهد.
تمام امیدم به باد میرود.
نیکی با شوق بلند میشود و به طرف عمو میدود.
عمو هر دو دستش را باز میکند و نیکی را در آغوش میگیرد.
زنعمو میگوید:حالا قراره فردا بریم لندن،من و بابات با خونواده ی عمومحمود..
نیکی خودش را از بغل عمو کنار میکشد و با تعجب میگوید:چرا به ما نگفتین؟
زنعمو نگاهی به من میکند و جواب میدهد:آخه شما که میخواین برین دوبی...
نیکی سر تکان میدهد:نه اون سفر کنسل شد..
یعنی مسیح خیلی دوست داشت بریم،ولی خب یه کم درسای من سنگین بود؛گفتم این
تعطیلات رو تو خونه بمونیم.
بعد با حسرت میگوید:حیف..کاش مام میتونستیم بیایم ،دلم برای عمووحید یه ذره شده...
*
سنگ زیرپایم را بی هدف شوت میکنم.
هر دو دستم را درون جیبهایم فرو میبرم و هوای اولین روز سال را با تمام وجود میبلعم.
نگرانی،شیره ی جانم را میبلعد.
اگر نیکی قصد رفتن کند..
:+نگران نباش،دوتایی حلش میکنیم..
صدای مانی،فکر و خیال را از سرم بیرون میکند.
به طرفش برمیگردم.
:_پس این بود فکر بابا؟
مانی سر تکان می دهد و قدمی به سمتم برمیدارد
:+با گل اومده اینجا و رسما از زنعمو افسانه معذرت خواهی کرده.ازش خواسته واسطه ی بابا و عمو بشه..
زنعمو هم به خاطر نیکی قبول کرده و عمو هم که حرفش رو زمین نمیزنه هیچوقت..
به شمام هیچی نگفتن تا سورپرایز بشید
با لحن مسخره ای میگویم
:_آره واقعا،خیلی سورپرایز شدیم...
برمیگردم و دستم را بین موهایم میلغزانم.
مانی میگوید:جای نگرانی نیست مسیح..مطمئن باش نیکی دوست داره..
من مطمئنم..انتخابش رو ندیدی؟به ظاهر سیگار رو انتخاب کرد،ولی با همه ی وجود داشت داد
میزد که مسیح دوست دارم!
حرفاش رو نشنیدی؟من و مسیح فرقی نداریم؟!هر پک تو دودش میره تو ریه ی من!
وای این دختر خیلی زرنگه..بعدم مگه ندیدی گفت اسمش سین داره؟
با عصبانیت برمیگردم:آره،سین حرف مشترک بین اسم من و سیاوش...
مانی برادرانه می گوید
:+من عمدا سین رو گفتم..
هر حرف دیگه ای میگفتم شک میکرد و به دروغ یه چیزایی میگفت...
برمیگردم
:_نیکی هیچوقت دروغ نمیگه..
دست مانی روی شانه ام قرار میگیرد
:+نگران نباش داداش باهم از پسش برمیایم..
نیکی ،خانم ماله توعه...مطمئن باش
🔷🦋🌹🔷🦋🌹🔷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
﷽
#مسیحاےعشق
#پارت_سیصدبیستپنجم
دلم آرام میگیرد.
نیکی تا ابد مال من است..
میدانم!
*
صدای "دینگ دینگ" دوباره ی آیفون،خواب را از سرم میپراند.
نگاهی به ساعت دیواری میاندازم و زیرلب میگویم:کیه ساعت شش صبح روز تعطیل؟؟
در را باز میکنم،از اتاق بیرون میروم و خودم را جلوی آیفون میرسانم.
تصویر خندان مانی که از پشت دوربین برایم زبان درازی میکند!
نیکی در حالی که روسری اش را سر میکند،با چشمهایی پف کرده به طرفم میدود:کیه؟
دکمه ی باز شدن در را میزنم و میگویم:مانی!
نیکی با تعجب نگاهی به تصویر مانی که وارد ساختمان میشود و نگاهی به من میاندازد:این
موقع؟
شانه بالا میاندازم و به طرف در میروم.
قبل از اینکه دستش را روی زنگ بگذارد،در را باز میکنم.
پر انرژی وارد خانه میشود و چمدانش را به دنبال خودش میکشد.
:_صبح بخیر هموطن..صبح بخیر ایران..
سلام،صبح زیبای بهاریتون بخیر.
سریع لحنش عوض میشود
:_یکی نیست به این گوینده های رادیو بگه اول صبح این همه پرانرژی حرف میزنی آخه کسی
حال داره جوابت رو بده؟
نگاهی به صورت من و نیکی میاندازد و با تعجب میگوید
:_خوابیده بودین؟؟ببینم نکنه از اینایی هستین که روزای تعطیل تا دوازده ظهر میخوابن؟
خب مشکلی نیست چون من خودم از اونام!
و پشت بندش،قاه قاه میخندد.
با بیحوصلگی میگویم:اینجا چی کار میکنی مانی صبح اول صبح؟؟
مانی با خنده میگوید:خبرخوبی براتون دارم،من دم آخر،از پرواز در رفتم!
اومدم که تعطیلات رو در کنار برادر و زن برادر عزیزم باشم...
به طرف نیکی برمیگردم،او هم به من نگاه میکند.
نمیتوانم خودم را کنترل کنم و یکصدا با نیکی،بمب خنده مان در خانه میپیچد.
پر از حال خوب میشوم.!
*
نیکی سینی چای را روی میز میگذارد و روبه روی من مینشیند.
مانی همچنان با آب و تاب تعریف میکند.
:_شما که با بغض و اشک و آه و گریه با مامانینا خداحافظی کردین و اونطور مظلوم از خونه
رفتین بیرون،من به خودم نهیب زدم...
گفتم "مانی،ببین این دو نفر دو تا آدم افسرده ی بیحال و دپرس و کم حرف و حوصله سربر
هستن...
حالا تعطیلات رو هم که پیش هم باشن،ای وای...
دیگه بدتر...
با وجود اینکه اونجا خیلی بیشتر بهم خوش میگذشت،ولی فداکاری کردم که تعطیلات شما رو با حضور خودم طلایی کنم...
ظرف خامه را جلوی نیکی میکشم.
به طرف مانی برمیگردم
:+خدای اعتمادبه نفسیها!من تو رو میشناسم بچه!
مانی لب به دندان میگیرد و دست روی دست میکوبد.
با حالت بهت و تأسف میگوید
:_نوچ نوچ نوچ...مسیح واست متاسفم...
این بود جواب خوبی؟؟
به خاطر شما قید سفر لندن رو زدم،از دیدن عمووحیدجونم صرفنظر کردم...
حالا این جای تشکرته؟
به طرف نیکی برمیگردد،مانی استادِمظلوم نمایی است!
:_میبینی نیکی؟؟تو چجوری این آدمو بیستوچهارساعت در روز تحمل میکنی؟؟
مثل یه برجزهرماره،آه
نیکی با لبخند کنترل شده،زیرچشمی نگاهی به من میکند و بعد به طرف مانی برمیگردد:من از
شما ممنونم که به خاطر ما قید سفرو زدین.واقعا ممنون،دیشب که با مامان و بابا خداحافظی
کردم ،حس غربت ،داشت دیوونم میکرد...ولی الان که شما هستین حالم خوبه..
مانی همچنان با حالت مسخره ی چهره اش می گوید
:_آخه من که میدونم تو چقدر خوبی...ولی راجع این آدم دارم حرف میزنم...
میبینی؟
ِ حالا الان بهتره..مجرد که بود یه گوشت از خودراضی بود که لنگه نداشت
ِ مغرور
تلخ ، بداخلاق ...
من نمیدونم معیار مامانمینا واسه نامگذاری چی بوده!نه چشم رنگی و خوشگله مثل حضرت عیسی مسیح!
نه اخلاق انبیا رو داره که بگیم مامان و بابا رو یاد حضرت عیسی میانداخته!
🔷🦋🔷🦋🔷🦋🔷🦋
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
انسان شناسی ۱٠۹.mp3
11.11M
#انسان_شناسی
➖ از نظر قرآن، ویژگیهای اصلی اهل بهشت چیست؟
➖ چه کسانی اذن ورود به بهشت را دارند؟
➖ آیا ما تا اینجای عمرمان، چنین ویژگیهایی را کسب کردهایم؟
#استاد_شجاعی
#استاد_فرحزادی
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
💚السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه ِالْحُسَیْنِ💚
اشڪ💧ـــ...
نگـ👁ـاهُ...
حسـ💔رتُ...
تصـویرڪربــــــــــلا...
😔این است روزگارِ زیارت نرفته ها...
الّلهُمَّ ارزُقنا توفیق زیارت #اربعین
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
4_5803091271819986338.mp3
6.28M
🔊 دو حکایت شنیدنی از ایام پیاده روی اربعین
🎤 حاج حيدر خمسه
#حب_الحسین
#پیشنهاددانلود
التماس دعای فرج 😭
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
✏️من اگر شهردار بودم؛
مردهشور خانه را در میدان اصلی شهر میساختم!
تا هر صبح
به مردم یادآور شوم
بیدار شدن، اختیاری نیست،
و امروز، تکرار روز قبل نیست...
#امامحسن(علیهالسلام):
«بدان که تو در پی دنیایی و مرگ در پی توست.»
✍️#محمدجوادمحمودی
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
پنجشنبه است ✨
🌺یاد عزیزانی که
🕯در بین ما نیستند
🌺اما دعایشان
🕯یادشـان
🌺خاطرشان با ماست
خدایـا ✨
🌺عزیزان مارا ببخش و بیامرز
🕯و جایگاه آنها را در بهشت
🌺همنشین خوبانت قرار ده
الهی آمین 🙏
@delneveshte_hadis110
Amir Kermanshahi - Inja Irane (320).mp3
12.58M
☑️امیر کرمانشاهی 💠اینجا ایرانه و دورم از کربلا
#مداحی
🔷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
مداحی آنلاین - من امام حسین دوست دارم - رمضانی.mp3
4.92M
☑️ مجتبی رمضانی
💠 من امام حسین(ع) دوست دارم
#مداحی
🔷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
#تلنگر
💕اگـر بـرای بدست آوردن
پــول #مجبــوری دروغ
بگــویی و فریبکـاری کنی
تهیــدسـت بمـان!
اگـر بـرای #بدست آوردن
جــاه و مقــامی بـایـد
#چـاپلـوسی کنی و تملّــق
بگــوئی ، از آن چشـم بپــوش!
اگـر بـرای آنکه #مشهــور شـوی
مجبــور می شــوی
خیــانـت کنی در
گمنــامی #زنـدگــی کن!
تـو گمنــام و تهیــدسـت
و قـــانـع بــاش! ، زیـرا
تـو #سـرمـایـه ای را به
دسـت آورده ای و آن
« شـــرافـت » است.
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
💕#شوخی نکن!
هرگز افراد را با #صدای بلند حتی برای شوخی از خواب بیدار نکنید، بر اساس #تحقیقات صدا کردن بلند افراد زمانی که در خواب هستند احتمال جنون و #سکته را در آنها افزایش می دهد.
🔷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🏴🖤🏴💠====>
╰☆♡﷽♡☆╮
💠چند عمل ساده براي
چند صد برابر كردن ثواب نمازها☘
❶ «اذان و اقامه»
باعث ميشود دو صف از فرشتگان،
پشت سر مومن نماز بخوانند.
📚(ثواب الاعمال صدوق ص٧٢)
❷ «ركوع كامل»
باعث نداشتن وحشت قبر ميشود.
📚(ثواب الاعمال صدوق ص٧٣)
❸ «انگشتر عقيق»
دو ركعت نماز با عقيق معادل هزار ركعت
بدون آن است.
📚(عدة الداعي ابن فهدحلي ص٢٢٠)
❹ «مسواك زدن»
دو ركعت نماز با مسواك بهتر از هفتادركعت
نماز بدون مسواك است.
📚(من لايحضره الفقيه صدوق)
❺ «خواندن سوره قدر»
خواندن سوره قدر در يكي از نمازها
باعث آمرزش گناهان ميشود.
📚(ثواب الاعمال ص٢٦٧)
❻ «استنشاق و مزه مزه در وضو»
باعث آمرزش و غلبه بر شيطان است.
📚(ثواب الاعمال صدوق ص٤٣)
❼«عطر»
باعث ميشود ثواب نماز هفتاد برابر شود.
📚(ثواب الاعمال ص١٢٠)
❽ «تسبيحات حضرت زهراء س»
بهتر از هزار ركعت نماز نزد حضرت صادق
(عليه السلام) است.
📚فلاح السائل ص١٥٥
∞═┄༻↷💚↶༺┄═∞
✨
#محرم 🖤 ¦
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
🐝 نکته های معنوی / تنهاییهای انسان
انسان موجودی تنهاست و نمیتواند تنهاییاش را جز با خدا برطرف کند.👇 بهترین رفاقتها با آدمها در این دنیا، در نهایت طوری میشود که باز انسان به تنهایی خود بازمیگردد.
💙
تنهایی انسان تقصیر کسی نیست، نباید دنبال مقصر بگردیم.
انسان فقط با خدای خودش انس میگیرد و از تنهایی بیرون می آید. 🌱
(علیرضا پناهیان)
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
✍ توصیههایی از علامۀ طباطبائی به سالکان راهِ خدا
❓سؤال : آقا ، نصیحتی بفرمایید.
🌷 حضرت علاّمه (ره) فرمودند:
👌 فرشِ هر مجلس نشوید. هرکه هر صحبتی کرد ، گوشهاش را نگیرید ادامه بدهید. با رفیقی که مثل خودتان است ، رفیق بشوید.
👌 غذاتان متوسّط باشد. صحبتتان متوسّط ، نه آنقدر که لال بشوید. رفاقتتان متوسّط.
👌 ذکر خدا بکنید تا توجّه مخصوصی به شما بکند.
👌 توجّه مخصوص کردن خداوند به بندهای از بندگان، همان مفاد «أذکُرکُم» است ؛ اگر انسان مفاد «فَاذکُرُونی» را تحقّق داد به توفیق خداوند (سبحانهوتعالی)، توجّه مخصوص که مفاد «أذکُرکُم» است محقّق میشود.
📒 اقیانوس علم و معرفت، ص۲۵۹
#علامه_طباطبایی
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی...
تو را سپاس میگويم
از اينکه دوباره خورشيد مهرت
از پشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند
" سلام صبح عالیتان متعالی "
🔷❤️🖤🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@hedye110
سلام حضرت امان ، مهدی جان
عمری است که پناهمان هستید ، بی آنکه بدانیم ... بی آنکه بخواهیم ...
عمری است نگاه گرم و نافذتان ، تیرهای بلا را از ما دور کرده است ...
عمری است دعایتان ، کوچک و بزرگمان را حفظ کرده است ...
عمری است به برکت شما روزی می خوریم ، نفس می کشیم ...
چه جان پناه امنی داریم ...
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️
🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻
💕💕💕💕💕💕💕💕
🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸
🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻
💕💕💕💕💕💕💕
🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸
@hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
💟دعا برای شروع روز💟
ا🍃💕🍃
💙بسم الله الرحمن الرحیم💙
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
ا🍃💕🍃
اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
ا🍃💕🍃
💠امين يا رب العالمین💠
التماس دعا 🙏🙏🙏🙏
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
@hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃
🍃
🌹
🍃
❤️ توسل امروز ❤️
🌹 یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ🌹
🍃
🌹
🍃
🌹🍃
🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@hedye110
﷽
#مسیحاےعشق
#پارت_سیصدبیستششم
نیکی ریز میخندد.
سرزنشگرانه رو به مانی میگویم
:+بانمک شدی آقامانی!
مانی زبانش را برایم دراز میکند و میگوید
:_بودم،مگه نه نیکی؟
خنده ی نیکی شدت میگیرد.
با دیدن خنده اش روی صورت من هم لبخند مینشیند.
چقدر قشنگ می خندد!
مانی اما دستبردار نیست.
اینبار رو به نیکی میگوید
:_آره بخند...بخند بایدم بخندی!
این اژدهای دوسر واسه تو یه جنتلمنه،ولی الان من میبینم تو کله ی پر از قرمه سبزیش داره نقشه ی زنده زنده کشتن منو میکشه!
نیکی بلند میخندد.
صدای خنده اش مانی را هم به خنده وامیدارد،اما همچنان با قالب جدی اش میگوید
:_ای خدا...چرا من سوار اون هواپیمای لعنتی نشدم؟
روی میز خم میشوم تا فنجان چای ام را بردارم.
مانی با حالت ترسیده دست روی قلبش میگذارد و با دست دیگر،کارد پنیر را به سمتم می گیرد.
:_نه نه منو نکش...من جوونم....
با تعجب سر جایم مینشینم.
مانی چاقو را سرجایش میگذارد
:_آخیش فکر کردم قصد ترورم رو داری!
نگاهی به صورت متعجب من و نیکی میاندازد و اینبار صدای قهقهه ی خودش تا آسمان میرود.
سریع خنده اش را جمع میکند و از جا بلند میشود
:_خب بسه دیگه زیاد خندیدین...زود باشین زودتر صبحونه تونو بخورین وسایلتونو جمع
کنین...
نیکی وا میرود:چی؟
مانی با ژست مخصوص خودش دست در جیب شلوارش میاندازد و میگوید
:_فکر کردین قراره کل تعطیلات رو تو این خونه ی کوچولو موچولوی فسقلی بمونیم؟
نه،میپوسیم بابا...
من کلید ویلای مامان رو گرفتم باهم بریم یه کم شمال،ریلکس کنیم،جوج بزنیم و برگردیم!
با رضایت سرم را پایین میاندازم.
نیکی اما همچنان بهت زده میگوید:ولی آخه قرار بود ما بمونیم خونه،من یه کم به درسام برسم...،
:_نیکیجان،این مسیح منو میشناسه...رو حرف من نه نباید بیارین!
نیکی اصرار میکند:آخه...
مانی جدی میگوید
_نیکی بهم اعتماد کن
مطمئن باش به هممون خوش میگذره...
نیکی به رضایت،سکوت میکند و سرش را پایین میاندازد.
مانی نگاهم میکند و با شیطنت چشمک میزند.
دلم قرص است به بودنش!
*
چمدان نیکی را از دستش میگیرم و کنار چمدان کوچک خودم میگذارم.
در صندوق عقب را میبندم.
نیکی میگوید:کاش میشد نریم..
با اطمینان در چشمهایش خیره میشوم
:+رو حرف مانی نمیشه "نه" آورد..بریم،نهایتا دیدیم خوب نیست برمیگردیم دیگه..
باشه؟
سر تکان میدهد:باشه
صدای بوق از داخل ماشین میآید و بعد کله ی مانی از سقف خارج میشود:بیاین دیگه
سه ساعته چی کار میکنین؟
نیکی ماشین را دور میزند و روی صندلی عقب مینشیند.
جلو میروم
:+چه خبرته مانی؟همسایه هارم خبر کردی!
مانی سرجایش مینشیند و با شیطنت میگوید
:_به بهونه ی جابه جا کردن چمدونا من ده ساعته اینجا نشستم!
و بعد دکمه ی سانروف را میزند و سقف آرام روی بدنه میخوابد.
در را باز میکنم و سوار میشوم.
مانی مثل بچه های کوچک ذوق میکند
:_بزن بریم آقای راننده!
استارت میزنم و راه میافتیم.
مانی میگوید
:_خب بذا ببینم موزیک چی داری آقای راننده؟ و دستش را جلو میبرد.
صدای کرکننده ی موسیقی راک کل ماشین را پر میکند.
مانی یک دستش را روی گوشش میگذارد و با دست دیگر ، ولوم را پایین میآورد.
:_اه اه اینا چیه گوش میدی آخه!
:+آقامانی؟این فلش برات آشنا نیست؟؟فلش خودته!
مانی سرش را میخاراند
:_عه راس میگی میگم چقدر آشناست!اتفاقا موزیکش هم خوب بود!
ولی بذا یه خانوادگیشو بذارم،اینا واسه ایام مجردی خوبه!
بعد از موبایلش موزیکی انتخاب میکند و صدای آرام موسیقی در کل ماشین میپیچد.
مانی به طرف نیکی برمی گردد
:_خوشت میاد نیکی؟؟
نیکی سر تکان می دهد:خوبه بد نیست!
مانی برمیگردد
:_بد نیست؟خیلیم خوبه!
بدسلیقه ها!
سر تکان میدهم و به جادهی پیشرو خیره میشوم.
اولین سفر متأهلی!🌹🌹🌹🌹🌹
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#محرم
#سلامبرحسین
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸