eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
  سلام صبح زیبایتان بخیر طلوع روز جدید بر شما مبارک قدمهایش پر برکت حضورش نعمت هر لحظه اش غنیمت و روح و جسم تان سلامت باد 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
امروز شهدا میگن : سلام صبح بخیر ... قرارهامون یادتون نره. برای خدا کار کنید و به او توکل کنید،مثل ما . 💕❤️💕❤️💕❤️💕❤️ کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
🌺💕🌺💕🌺💕 @hedye110 ...... .‌.‌ من دوست دارم بدانم كه تو در كجا از آنان چنين عهدى گرفتى؟ گويا اين عهد و پيمان، در «عالَم ذَرّ» بوده است. در اينجا من آيه 172 سوره اعراف را مى خوانم:  💝💝 (وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ... أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى...). در اين آيه از روز مهمى سخن مى گويى، روزى كه تو از كمرِ آدم(عليه السلام)، همه فرزندان او را برانگيختى و آنان را بر خودشان گواه گرفتى و چنين گفتى: «آيا من پروردگار شما نيستم؟». آنان همه گفتند: «آرى، ما گواهى مى دهيم كه تو پروردگار ما هستى». به راستى آن روز چه روزى بود؟ روز ميثاقِ بزرگ! عالَم ذرّ! ❤️❤️   وقتى حضرت آدم(عليه السلام) را آفريدى، فرزندان او به صورت ذرّه هاى كوچكى آفريدى و با آنان سخن گفتى. آنان تو را شناختند. آن روز، روز ميثاق بزرگ بود. «ذَرّ» به معناى «ذرّات ريز» مى باشد، براى همين به آن مرحله از خلقت بشر، «عالم ذَرّ» مى گويند. تو در عالم ذَرّ از دوستانت پيمان گرفتى تا وقتى به اين دنيا آمدند زهد پيشه كنند و شيفته دنيا و جلوه هاى آن نشوند. 💕💕 تو هيچ كدام از دوستان خودت را به اندازه محمّد و آل محمّد(عليهم السلام)دوست ندارى، تو مقامى بس بزرگ به آنان داده اى و آنان را بر همه پيامبران برترى داده اى. شنيده ام وقتى اراده كردى كه جهان هستى را بيافرينى، ابتدا نورِ آنان را آفريدى.  💚💚 نورِ آنان، اوّلين آفريده توست. آن روزى كه تو نورِ آنان را آفريدى، هنوز هيچ آفريده اى، حتّى زمين و آسمان ها به وجود نيامده بود، آنان بودند و حمد و ستايش تو را مى گفتند.ً   ☂☂ چهارده هزار سال بعد از آن، تو عرش خود را آفريدى، آن وقت، نور آنان را در عرش خود قرار دادى. 🔹🔹 سخن من درباره خلقت نورِ آنان مى باشد، هزاران سال بعد، تو زمين را آفريدى و بعد از سال هاى سال، جسم آنان را خلق كردى. 🔷🔷  تو قبل از آنكه جسم آنان را در اين دنيا بيافرينى از آنان عهد گرفتى كه وقتى به اين دنيا بيايند زهد پيشه كنند. وقتى آنان در مقام نورانيّت بودند اين سخن تو را پذيرفتند و تو مى دانستى كه آنان به اين عهد، وفا مى كنند و اين گونه بود كه آنان را بر همه برترى دادى و مقامشان را بالا بردى. 🌺💕🌺💕🌺💕🌺💕 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
#بدون_شرح 😂😂😂😂😂😂😂 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
💕❤️💕❤️💕❤️ @hedye110 💕معجزه دست دادن..... آيا تا به حال به اين نكته توجّه كرده ايد كه انسان مى تواند با خداوند متعال دست بدهد؟ و به راستى اگر كسى بتواند دست در دست خدا بگذارد، به درياى بى انتهاى رحمت وصل شده است و چقدر بركت و فيض به تمام وجود او سرازير مى گردد. آيا مى خواهى بدانى كه چگونه مى توان با خدا دست داد؟ امام باقر(ع) در حديثى مى فرمايد: "هر گاه دو مؤمن همديگر را ملاقات كنند و دست در دست يكديگر بنهند، خداوند با آن كسى كه محبّت بيشترى نسبت به دوست خود دارد، دست مى دهد. آرى خداوند متعال نگاه مى كند كه كدام يك از اين دو نفر به ديگرى محبّت بيشترى دارد؟ كدام يك با عشق و محبّت بيشترى با دوست خود برخورد مى كند؟ هر كدام از آن ها كه درجه اشتياق و محبّت آن ها بالاتر باشد، خدا با او دست مى دهد. آرى اگر جامعه ما اين سخن امام باقر(ع) را مورد توجّه دهد، چقدر جامعه پرنشاطى خواهيم داشت. همه براى اين كه به دست خدا، دست بدهند، سعى مى كردند در همه ديدارها اين چنين باشند و همديگر را با تمام وجود دوست داشته باشند. البتّه روشن است كه خداوند دستى مانند دست ما ندارد بلكه مراد از دست خدا، همان رحمت و مهربانى خداست كه مى آيد و تمام وجود تو را در بر مى گيرد. برخيز به همگان دست محبّت بده، نه دستى كه از روى تعارف و اجبار باشد! بلكه دست دادنى از روى شناخت و براى جذب رحمت الهى. اگر مى خواهى رحمت و مهربانى خدا را به سمت خود جلب كنى از روى صدق و صفا با همه مهربان باش و به ديدار پدر و مادر و اقوام و دوستان برو و در حالى كه تلاش مى كنى در مسابقه محبّت برنده شوى دست در دست آنان قرار ده تا خدا دستِ محبّت خود را در دست تو قرار دهد. 💕❤️💕❤️💕❤️💕❤️💕❤️ کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110
امام علی علیه السلام: از گذشته های دنیا برای باقیمانده ی آن عبرت آموز، زیرا پاره های دنیا شبیه یکدیگرند اِعتَبِر بِما مَضى مِنَ الدُّنيا لِما بَقِيَ مِنها ؛ فَإِنَّ بَعضَها يُشبِهُ بَعضا از نامه 69 نهج البلاغه 🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻 =======/🌺/======== https://eitaa.com/hedye110 =======/🌺/========
خـــــدایا می دانم که در تنهاییم تـــــو تنها همـــــدم منی در بی کسی هایم تو تنها کَسم هستی خـــــدایا کمکـــــم کن تا همیــشه و همه جا فقط تـــو همه چیز و همه کَسم باشی..   =======/🌺/======== https://eitaa.com/hedye110 =======/🌺/========
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110 ............. ........ امروز چهارشنبه اوّل ماه محرّم است و ما در دل بيابان ها پيش مى رويم. سربازان حُرّ خسته شده اند. آنها به يكديگر مى گويند: "تا كى بايد در اين بيابان ها سرگردان باشيم؟ چرا حرّ، كار را يكسره نمى كند؟ چرا ما را اين طور معطّل خود كرده است؟ ما با يك حمله مى توانيم حسين و ياران او را به قتل برسانيم". خرابه هايى به چشم مى خورد. اين جا قصر بنى مقاتِل نام دارد. اين خرابه اى كه مى بينى روزگارى قصرى باشكوه بوده است. به دستور امام در اين جا منزل مى كنيم. لشكر حُرّ هم مانند ما متوقّف مى شود. آنجا را نگاه كن! خيمه اى برافراشته شده و اسبى كنار خيمه ايستاده و نيزه اى بر زمين استوار است. آن خيمه از آن كيست؟ خبر مى آيد كه صاحب اين خيمه عُبَيْد الله جُعْفى است. او از شجاعان و پهلوانان عرب است، طورى كه تنها نام او لرزه بر اندام همه مى اندازد. پهلوان كوفه اين جا چه مى كند؟ او از كوفه بيرون آمده است تا مبادا ابن زياد از او بخواهد كه در لشكر او حضور پيدا كند. امام يكى از ياران خود را نزد پهلوان مى فرستد تا به او خبر دهد كه امام حسين()مى خواهد تو را ببيند. پيك امام نزد او مى رود و مى گويد: ــ سلام بر پهلوان كوفه! امام حسين(ع) تو را به حضور خود طلبيده است. ــ سلام بر شما! حسين از من چه مى خواهد؟ ــ مى خواهد كه او را يارى كنى. ــ سلام مرا به او برسان و بگو كه من از كوفه بيرون آمدم تا در ميان جمع دشمنانش نباشم. من با حسين دشمن نيستم و البته قصد همراهى او را نيز ندارم. من از فتنه كوفه خود را كنار كشيده ام. فرستاده امام برمى گردد و پيام او را مى رساند. امام با شنيدن پيام از جا برمى خيزد و به سوى خيمه او مى رود. پهلوان كوفه به استقبال امام مى آيد. او كودكانى را كه دور امام پروانهوار حركت مى كردند، مى بيند و دلش منقلب مى شود. گوش كن! اكنون امام با او سخن مى گويد: ــ تو مى دانى كه كوفيان براى من نامه نوشته اند و مرا دعوت كرده اند تا به كوفه بروم امّا اكنون پيمان شكسته اند. آيا نمى خواهى كارى كنى كه خدا تمام گناهان تو را ببخشد؟ ــ من گناهان زيادى انجام داده ام. چگونه ممكن است خدا گناهان مرا ببخشد؟ ــ با يارى كردن من. ــ به خدا مى دانم هر كس تو را يارى كند روز قيامت خوشبخت خواهد بود، امّا من يك نفر هستم و نمى توانم كارى براى تو بكنم. تمام كوفه به جنگ تو مى آيند. حال من با تو باشم يا نباشم، فرقى به حال شما نمى كند. تعداد دشمنان شما بسيار زياد است. من آماده مرگ نيستم و نمى توانم همراه شما بيايم. ولى اين اسب من از آن شما باشد. يك شمشير قيمتى نيز، دارم آن هم از آن شما... ــ من يارى خودت را خواستم نه اسب و شمشيرت را. اكنون كه ياريم نمى كنى از اين جا دور شو تا صداى مظلوميّت مرا نشنوى. چرا كه اگر صدايم را بشنوى و ياريم نكنى، جايگاهت دوزخ خواهد بود. چه شد كه اين پهلوان پيشنهاد يارى امام را قبول نكرد. او با خود فكر كرد كه اگر من به يارى امام حسين(ع) بشتابم فايده اى براى او ندارد. من ياريش بكنم يا نكنم، فرقى نمى كند و اهل كوفه او را شهيد مى كنند، ولى امام حسين(ع) از او خواست تا وظيفه گرا باشد. يعنى ببيند كه الآن وظيفه او چيست؟ آيا نبايد به قدر توان از حق دفاع كرد؟ ببين كه وظيفه امروز تو چيست و آن را انجام بده، حال چه به نتيجه مطلوب برسى، چه نرسى. اين درس مهمّى است كه امام حسين(ع) به همه تاريخ داد. در مقابل گناه و فساد سكوت نكن! اگر در جامعه هزاران فساد و گناه است، بى خيال نشو و نگو من كارى نمى توانم بكنم. اگر مى توانى با يك زشتى و پليدى مقابله كنى اين كار را بكن. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
فرقی نمی‌کند آغاز هفته باشد یا پایانش… صبح باشد یا شب… بذر امید؛ نه وقت می‌شناسد، نه موقعیت… هر وقت بکاری؛ شبیه لوبیای سحر آمیز، با اولین طلوعِ آفتاب خواستن؛ جوانه می‌زند… و تا آسمان موفقیت و توانستن، اوج می‌گیرد… هرگز نا امید نباش…!!! نا امیدی، تیشه ی بی رحمی ست؛ به جان ریشه‌ی شعور و خوشبختی‌ات… پس تا دیر نشده، بذر جادویی امیدت را بکار، و معجزه‌هایت را درو کن…! 🔷☂🔷☂🔷☂🔷☂🔷☂ کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
🍀🌹🍀🌹🍀🌹 @hedye110 ............ ...... معاويه براى اين كه بتواند سپاه بزرگى براى جنگ با امام حسن(ع) راه بياندازد نياز به بهانه اى دارد . آرى، اين يك قانون است كه اگر بخواهى با يك مكتب دينى مبارزه كنى بايد تو نيز مكتبى تأسيس كنى، و معاويه مى خواهد به اسم دين به جنگ دين واقعى برود . او يك برنامه ريزى دقيق انجام مى دهد و در همه جا تبليغ مى كند كه ما مى خواهيم قاتل عثمان را به سزاى عملش برسانيم . -اى مسلمانان ! خليفه پيامبر مظلومانه و با لب تشنه شهيد شد، ما بايد انتقام خون مظلوم را بگيريم . آرى، تبليغات كارى مى كند كه مردم شام باور مى كنند امام حسن(ع) قاتل عثمان است . خواننده عزيزم ! آيا موافقى با هم مقدارى تاريخ را مرور كنيم، و از قضيّه قتل عثمان با خبر شويم و حوادث سال سى و پنج هجرىِ قمرى را بررسى كنيم ؟ آن زمان عثمان به عنوان خليفه سوّم در مدينه حكومت مى كرد . او بنى اُميّه را همه كاره حكومت خود قرار داده بود و مردم براى اينكه بنى اُميّه، بيت المال را حيف و ميل مى كردند از عثمان ناراضى بودند . مردم مصر بيش از همه، مورد ظلم و ستم واقع شده بودند و سرانجام وقتى كاسه صبر آنها لبريز شد، در ماه شَوّال سال سى و پنج هجرى قمرى به سوى مدينه آمدند . آنها خانه عثمان را محاصره كردند و نگذاشتند كه او براى خواندن نماز جماعت به مسجد بيايد . حضرتعلى(ع) براى دفاع از عثمان، امام حسن و امام حسين(ع) را به خانه عثمان فرستاد و به آنها دستور داد كه نگذارند آسيبى به عثمان برسد . محاصره بيش از دو هفته طول كشيد و در تمام اين مدّت امام حسن و امام حسين(ع) و گروهى ديگر از اهل مدينه از عثمان دفاع مى كردند . جالب اين است كه خود معاويه چون مى دانست تاريخ مصرف عثمان براى او تمام شده است، طرّاح اصلى اين ماجرا بود . او مى خواست با از ميان برداشتن عثمان به اهداف خود برسد . مروان كه منشى و مشاور عثمان بود روز هجدهم ماه ذى الحجّه از او خواست تا از كسانى كه براى دفاع او آمده اند، بخواهد كه خانه او را ترك كنند . عثمان هم كه به مروان اطمينان داشت و خيال مى كرد خطر برطرف شده است از همه آنهايى كه براى دفاع از او آمده بودند در خواست كرد تا به خانه هاى خود بروند . او رو به همه كرد و چنين گفت : "من شما را قسم مى دهم تا خانه مرا ترك كنيد و به خانه هاى خود برويد" . امام حسن(ع) رو به عثمان كرد و فرمود : "چرا مردم را از دفاع كردن از خود منع مى كنى ؟" . عثمان در جواب او گفت : "تو را قسم مى دهم كه به خانه خود بروى، كه من نمى خواهم در خانه ام خونريزى شود" . آرى، آخرين فردى كه خانه عثمان را ترك كرد امام حسن(ع) بود . حضرتعلى(ع) چون متوجّه بازگشت امام حسن(ع) شد به او دستور داد تا به خانه عثمان باز گردد . امام حسن(ع) به خانه عثمان بازگشت ; امّا بار ديگر عثمان او را قسم داد كه خانه او را ترك كند . شب هنگام، نيروهايى كه از مصر آمده بودند از فرصت استفاده كردند و حلقه محاصره را تنگ تر كردند . محاصره آن قدر طول كشيد كه ديگر آبى در خانه عثمان پيدا نمى شد، عثمان و خانواده او در تشنگى بودند . امّا شورشى ها، اجازه نمى دادند كسى براى عثمان آب ببرد، آنها مى خواستند عثمان و خانواده اش از تشنگى بميرند . هيچ كس جرأت نداشت به خانه عثمان نزديك شود، شورشيان با شمشيرهاى برهنه خانه را در محاصره خود داشتند . اينجا بود كه حضرتعلى(ع) به بنى هاشم دستور داد تا سه مشك آب بردارند و به سوى خانه عثمان حركت كنند، آنها هر طور بود آب را به خانه عثمان رساندند . امام حسن(ع) همراه با قنبر هنوز بر در خانه عثمان ايستاده بود كه تيراندازى شروع شد و در اين هنگام امام حسن(ع) نيز مجروح شد . سرانجام شورشيان به خانه عثمان حمله كردند و او را به قتل رساندند . امّا همسفر من مى بينى كه امروز معاويه با تبليغات كارى كرده است كه مردم باور كرده اند امام حسن(ع) قاتل عثمان است . آرى ، تبليغات مى تواند كارى كند كه مردم، شب را روز ببينند و همين طور روز را شب! ما بايد هميشه هوشيار باشيم تا فريب تبليغات شوم دشمنان اسلام را نخوريم. 🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
گاهی برای چشیدن خوشبختی واقعی باید به دنبال دلتان بروید و اهمیت ندهید دیگران ممکن است چه فکری کنند 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبح زیبایتان بخیر طلوع روز جدید بر شما مبارک قدمهایش پر برکت حضورش نعمت هر لحظه اش غنیمت و روح و جسم تان سلامت باد 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
دولا دولا راه رفتند تا امروز بتوانیم راست راست راه برویم «برای شادی روح شهدا صلوات» 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
🌺💕🌺💕🌺💕 @hedye110 .‌‌.... ..... امام دستور مى دهد تا مشك ها را پر از آب كنيم و حركت كنيم. خيمه ها جمع مى شود و همه آماده حركت مى شوند. ساعتى مى گذرد. امام بر اسب خويش سوار است و لحظه اى خواب بر چشم او غلبه مى كند و چون چشم مى گشايد، اين آيه را مى خواند: ( إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ اجِعُون). على اكبر جلو مى رود و مى گويد: ــ پدر جان! چه شده است؟ ــ عزيزم، لحظه اى خواب چشم مرا ربود. در خواب، سوارى را ديدم كه مى گفت: "اين كاروان منزل به منزل مى رود و مرگ هم به دنبال آنهاست". پسرم! اين خبر مرگ است كه به ما داده شده است. ــ پدر جان! مگر ما بر حق نيستيم؟ ــ آرى! سوگند به خدايى كه همه به سوى او مى روند ما بر حق هستيم. ــ اگر چنين است ما از مرگ نمى ترسيم، چرا كه راه ما حق است. چه خوب پاسخ دادى اى على اكبر! سخن تو آرامش را به قلب پدر هديه كرد. پدر تو را نگاه مى كند و در چشمانش رضايت و عشق موج مى زند. ــ پسرم، خداوند تو را خير دهد. كاروان حركت مى كند. منزلگاه بعدى ما كربلاست. * * * امروز پنجشنبه دوم محرّم است و آفتاب سوزان صحرا بر همه جا مى تابد. سربازان حُرّ خسته شده اند و اصرار مى كنند تا فرمانده آنها امام را دستگير كند و نزد ابن زياد ببرد. حُر ّ با امام سخن مى گويد و از آن حضرت مى خواهد تا همراه او نزد ابن زياد برود، ولى امام قبول نمى كند. بعضى از سربازان حُرّ به او مى گويند: "دستور جنگ را بدهيد". ولى حُرّ آنها را به ياد پيمانى كه با امام حسين(ع) بسته است، مى اندازد و مى گويد: "من پيمان خود را نمى شكنم". آنجا را نگاه كن! اسب سوارى، شتابان به اين سو مى آيد. او نزديك مى شود و مى گويد كه نامه اى از ابن زياد براى حُرّ آورده است. همه منتظرند. حالا ديگر از اين سرگردانى نجات پيدا مى كنند. حُرّ نامه را مى گشايد: "از ابن زياد به حُرّ، فرمانده سپاه كوفه: زمانى كه اين نامه به دست تو رسيد سخت گيرى بر حسين و يارانش را آغاز كن. حسين را در بيابانى خشك و بى آب گرفتار ساز، تا جايى كه هيچ پناهگاه و سنگرى نداشته باشد". او نامه را نزد امام مى آورد و آن را مى خواند و مى گويد: "بايد اين جا فرود آييد". اين جا بيابانى خشك و بى آب است و صحرايى است صاف، مثل كف دست. 🌺💕🌺💕🌺💕🌺💕🌺💕 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
من امروز در قلبم باور دارم که حادثه ی شگفت انگیزی قرار است اتفاق بیافتد. من عاشق زندگی ام هستم و مهربان خدایم را برای زنده بودن و موهبت های بی شمار زندگانی ام شاکر هستم… 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
🌺💕🍃🍃 از درخت بیاموزیم برای بعضی‌ها باید ریشه بود، تا امید به زندگی را به آنها بدهیم. برای بعضی‌ها باید تنه بود، تا تکیه گاه آنها باشیم. برای بعضی‌ها باید شاخ و برگ بود، تا عیب‌های آنها را بپوشانیم. برای بعضی‌ها باید میوه بود، تا طعم زندگی کردن را به آنها بیاموزیم نه زنده ماندن را 🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕🌹💕 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
#حتی_به_شوخی_هم_نه وجداناااا برای این آقا فدا شدن نداره؟؟؟ کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
🔰عوارض تیرویید پر کار🔰 🔸عصبانیت 🔹بیخوابی 🔸ضربان بالای قلب 🔹کاهش وزن بی دلیل 🔸تعریق بیش از اندازه 🔹تضعیف ماهیچه ها 🔸کار کردن بیش از حد روده 🔹موهای نازک کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
👩👩👩👩دخترها👩👩👩👩 از امام صادق علیه السلام روایت شده: دخترها ،حسنات هستند وپسرها، نعمت. وبر حسنات ، ثواب داده میشود لکن از نعمت در روز قیامت، سوال میشود بحار ج101ص104📝✏️📒📚 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
🌹🌷🌹🌷🌷 @hedye110 ........ ......... ....... پيامبر اسلام هم از مالِ دنيا چيزى براى خود نياندوخت و بارها گرسنگى مى كشيد و در سختى ها شكيبايى مى كرد. 🌸🌸 على(عليه السلام) كه جانشين او بود، زندگى زاهدانه اى داشت. على(عليه السلام) مى خواست به آن عهدى كه با تو بسته است وفا كند. تاريخ هرگز ماجراى شبى كه او مهمانِ دخترش شده بود را فراموش نمى كند: 🌷🌷   شبِ نوزدهم ماه رمضان سال چهل هجرى بود، على(عليه السلام)نماز را در مسجد كوفه خواند و سپس به خانه دخترش رفت تا در آنجا افطار كند. 🌹🌹 دختر همراه با پدرش، كنار سفره افطار نشست. على(عليه السلام)نگاهى به سفره كرد و گفت: «دخترم! تا به حال كى ديده اى كه من بر سر سفره اى بنشينم كه در آن دو نوع خورشت باشد؟ من افطار نمى كنم تا تو يكى از اين خورشت ها را بردارى!».  ❤️❤️ مگر در سفره اى كه على(عليه السلام)كنار آن نشسته بود، چه بود؟ يك قرص نان، يك ظرف شير و مقدارى نمك. 🌺🌺   منظور على(عليه السلام)از دو نوع خورشت چه بود؟ على(عليه السلام)شير و نمك را دو خورشت مى دانست. دختر يا بايد شير را برمى داشت يا نمك را. او به خوبى مى داند كه نمك را نمى تواند بردارد، او شير را از سر سفره برداشت و آن گاه على(عليه السلام)افطار كرد.  💕💕 على(عليه السلام)حاكم عراق و حجاز و يمن و مصر و ايران بود، هزاران سكّه طلا به خزانه حكومت او مى آمد، ولى او اين گونه زندگى كرد و بر سر سفره اى كه هم شير و هم نمك بود ننشست و غذايى به غير از نان جو نخورد.  💝💝 اكنون كه من در انتظار ظهور مهدى(عليه السلام)هستم، بايد بدانم كه زندگى مهدى(عليه السلام)هم اين گونه خواهد بود، او نيز با خدا عهد بسته است كه زهد پيشه كند، وقتى او به حكومت برسد و عدالت را در جاى جاى جهان برپا كند، نان جو مى خورد و ... 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
مردِ جوان دارد وصیت می‌نویسد‌ می‌گرید و ذکر مصیبت می‌نویسد دنیا برای رحمت او جا ندارد آه این غریب از رفع زحمت می‌نویسد سالروز پرپر شدن یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، تسلیت باد. تسلیت یا صاحب ازمان 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 کمال بندگی ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====