15.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ متعلق به جانباز امنیت
علیرضا جلالی می باشد
.
بستن مدرسه
در دبيرستان علوي درس مي خواند. مأموران رژيم که به سرنخ هايي از فعاليت پرشور کادر اين مدرسه و دانش آموزانش، عليه رژيم، رسيده بودند، آن مدرسه را بستند و تعطيل اعلام نمودند. محمدمهدي مثل خيلي از هم سن و سال هاي محله ي خود در دبيرستان ابوسعيد ديپلم گرفت
راوی صادق خادم الشریعه پدر شهید
کمک به محرومان
يك روز متوجه شدم كه به خانه پيرزنى كه تنها و بي كس بود وارد شده. سقف خانه فرو ريخته بود و آن پيرزن مغموم و متحير مانده بود و نمىدانست چه بايد بكند؟ او مدتى به بازسازى خانهى آن پيرزن پرداخت. بطورى كه بعضى از روزها 15-16 ساعت كار مىكرد. بالاخره با تلاش و پشتكار محمد خانهى پيرزن ساخته شد و او مجدداً در خانهاش ساكن گرديد
راوی علی عرفانیان دوست شهید
* دستگیری از ضعیفان
یکروز عصر دیدیم آمد و تمام بدنش خاکی است وخسته هم به نظر میآمد. ما طبق معمول همیشه شوخی میکردیم، میگفتیم: محمد چکار میکنی؟ (همیشه این کلمات را میگفتیم) گفت: هیچی با یکی دوتا از بچهها آمدم که آنها هم شهید شدند. برادر شهید روحا… بود وخودش شهید شده بود و آن هم برادر کوچکتر از روحا… بود که شهید شد. خوب ایشان با یک روحانی بنا به دلایلی اسم روحانی را نمیآورم دید خانه یک پیرزنی نیاز به کار بنائی دارد، خوب حاج آقای روحانی معطل شد و میرفت کار عملگی میکرد که کار عملگی آن زمان 50-60 تومان مزد داشت. نمیتوانست با 50 تومان کاری کند به خاطر خود سازی چون این کار را میکرد واقعا” سعی داشت خودش را بسازد. ایشان عملگی میکرد گل وآجر ودیگر کارهایی که یک عمله باید انجام بدهد ایشان به عنوان یک عمله گردن کلفت میرفت برای ساختن خانه پیر زن و این چیزی است که من یادم هست وبعد فهمیدم که ایشان از این کارها زیاد انجام داده بود
به نقل از مادر شهید.
اقدام به موقع
شهيد خادم الشريعه در سال هاي پيش از پيروزي انقلاب هم به طور گسترده در فعاليت هاي انقلابي حضور داشت. يکي از دوستان شهيد خادم الشريعه با روايت خاطره اي اين گونه از آن سال ها ياد مي کند: «پيش از پيروزي انقلاب، من و مهدي در دبيرستان، فعاليت هاي مبارزاتي مي کرديم. يکي از دبيرها که به رژيم وابسته بود، متوجه فعاليت هاي من شد و به پليس خبر داد. روزي مرا به همراه فرزند يکي از روحانيون دستگير کردند. در کيف من تعدادي از اعلاميه هاي امام راحل(ره) وجود داشت که اگر به دست ماموران مي رسيد، اسباب گرفتاري جدي مي شد. دلهره و نگراني لحظه اي مرا تنها نمي گذاشت. واقعا نمي دانستم که اين کيف را چطور نيست و نابود کنم، در همين افکار بودم که ناگهان شخصي از دور رسيد و در حالي که مي دويد ، کيفم را از دستم ربود و رفت. ماموري که همراهمان بود براي اين که ما فرار نکنيم، به او توجهي نکرد. خلاصه چون مدرکي عليه ما نيافتند پس از بازخواست و مختصر برخوردي، ما را آزاد کردند. بعدها فهميدم که آن شخص از طرف مهدي آمده بود تا مدارک را از من بربايد و نجاتم دهد
راوی سیدرضا امینی دوست شهید
بچه سرمایه دار
زماني كه مهدي مي خواست وارد سپاه شود مورد گزينش قرار گرفت . به علت اين كه از ملاكين و سرمايه داران بود ، تحقيقات وسيعي براي ايشان انجام شد . در آن زمان گزينش سپاه سخت بود و افرادي كه از ملاكين يا سرمايه داران بودند را نمي پذيرفت . بالاخره توافق شد كه ايشان وارد سپاه نشود . وقتي اين موضوع را به ايشان گفتيم اشك در چشمانش جمع شد . گفت : « به چه دليل ؟ بايد براي من توضيح دهيد . » به واسطه حاج آقا صفائي ايشان به سپاه راه پيدا كرد
راوی هادی سعادتی همرزم شهید
ورود به سپاه
اوایل سال 1358 بودکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد و محمدمهدی که عاشق کارهای انقلابی بود اواخر همان سال به عضویت سپاه درآمد برای گذراندن دوره ی آموزش عمومی به مرکز آموزش سپاه واقع در خیابان کوهسنگی مشهد اعزام شد دوره ی آموزشی پنجم سپاه به مدت 45 روز بودکه با انواع سلاحها ، تاکتیکهای نظامی و مدیریتی آشنا شد و با موفقیت این دوره را به پایان رساند و به قسمت فرماندهی سپاه خراسان معرفی گردید . نظم ظاهری ( همیشه لبه آستینهای لباسش را بالا می زد)انضباط کاری. رعایت شئون پاسداری. تکریم ارباب رجوع و خط زیبایش دلایلی بود تا به عنوان مسئول دفتر فرماندهی سپاه خراسان منصوب گردد.
..گرچه پيش از آن به اصرار افرادي چون حاج آقاي صفايي فرماندهي سپاه خراسان را عهده دار شده بودند در تدارکات سر و سامان دادن به اين دفتر و مسئوليت هاي آن از هيچ اقدامي دريغ نمي ورزيد و عاشقانه در اين سنگر دل مي سوزاند
تحویل اسلحه
در روز 9 دي ماه كه غائلة مشهد به پا شد و تانكهاى ارتش در خيابان بهار و در مقابل استاندارى به مردم حمله كردند، من و محمد يك نفر از سربازان را خلع سلاح كرده و تجهيزات و اسلحهاش را به منزل آورديم. اين وسائل تا زماني كه محمد به سپاه رفت در اختيار بود. بعد از اعلام مسئولين مبنى بر تحويل سلاحها به دولت، آنها را به سپاه تحويل داد
به نقل از پدرشهید
فرمانده بیدار و با تدبیر.
در آبانماه سال 1359 که سردار بابارستمی به شهادت رسید فرماندهان و مسئولین سپاه خراسان درصدد بودند تا به پراکندگی نیروهای خراسان سروسامانی بدهند تا آن موقع رزمندگان خراسان دارای سازمان منسجمی نبودند بنابراین فکر تشکیل تیپ و انتخاب فرمانده از قبل برنامه ریزی شده بود محمدمهدی گزینه مناسبی برای این تیپ بود.
راوی سیدهاشم موسوی همرزم شهید
خبر آمد بسیجی های حضرت سید علی از سفر برگشته اند تا بگویند؛ بسیجی استخوان هایش هم ، امام خود را تنها نخواهد گذشت...
#بسیجی
#شهدای_مدافع_حرم
@Modafeaneharaam