نجات شهید بدست شهید
اول انقلاب ایامی که بارندگی زیاد بود، رودخانه فصلی کشف رود که از کوه های مشهد سرچشمه می گیرد و در مرز ترکمنستان به رودخانه تجن می ریزد سیل های خروشانی داشت.
بیشتر اوقات هم آن سیل های سهمگین درختان سر راهش را از جا می کند و همراه با خار و خاشاک و چوب و ... با خودش به سمت روستای ما می آورد.
در این جور مواقع اغلب مردم از کوچک و بزرگ برای تهیه هیزم، جهت گرم کردن خانه و روشن کردن تنور و پخت نان به حاشیه رودخانه می رفتند و چوبهایی که سیل می آورد را می گرفتند.
یکی از همین روزها که برای جمع آوری چوب با مردم کنار رودخانه رفته بودیم، سیل یک تنه درختی که خیلی بزرگ بود را با خودش آورده بود که شهید محمد رضا کرمانی که آن زمان نوجوانی حدودا سیزده یا چهارده ساله بود، رفت تا آن را از آب بگیرد که امواج خروشان او را با خودش به وسط رودخانه برد و گرفتار گرداب نمود .
من که نزدیکش بودم رفتم نجاتش بدهم، اما بعلت امواج خروشان سیل نتوانستم جلوتر بروم ونا امید برگشتم .
چندین نفر از اهالی روستا ازجمله پدر این شهید هم هر کاری کردند نتوانستند وی را نجات دهند و تقریباً از نجات وی قطع امید کردند.
در این لحظه شهید غلامرضا اصغری که در آن زمان فردی جوان و قوی بود، از فاصله ی دور متوجه این اتفاق شد و از همان جا با سرعت زیاد دوید و از آنجا که شناگر ماهری بود ، خودش را به داخل آب انداخت و شنا کنان و با شجاعت تمام خودش را به محمدرضا رساند و دستش را دراز کرد و محمدرضا را محکم گرفت و با دست دیگر و با تلاش فراوان شروع به شنا کردن نمود و به کمک خداوند توانست محمدرضا را از گرداب نجات داده و به لب رودخانه برساند و سپس مردم هم کمککرده و هر دو را از آب بالا کشیدند.
به گفته ی خانواده ی شهید کرمانی محمدرضا ارادت ویژه ای به غلامرضا پیدا کرده بود تا اینکه غلامرضا در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۶۰ در تنگه ی چزابه به شهادت رسید. محمدرضا از این اتفاق بسیار غمگین و ناراحت بود و همین امر باعث شد که محمدرضا نیز با اینکه نوجوانی بیش نبود راهی جبهه شود تا ادامه دهنده ی راه غلامرضا باشد و این بود که محمدرضا هم در پانزدهم اسفند ۱۳۶۲ در سن شانزده سالگی در جزیره مجنون و در عملیات خیبر به شهادت رسید و به غلامرضا ملحق شد.
شاید مشیت الهی بر این بود که غلامرضا در میان امواج خروشان سیل دست محمدرضا را بگیرد تا در گرداب رودخانه غرق نشود و بعد از اینکه در چزابه شهید شد و از دنیا نجات پیدا کرد دوباره دست محمدرضا را گرفته و او را نزد خودش ببرد تا در گرداب فتنه های دنیا غرق نشود.
روح هر دوی این عزیزان شاد باشد. ان شاء الله.
راوی موسی صاحب نیا همسایه شهید
صفحه ۲۰
ایام سربازی
برادرم غلامرضا در تاریخ هجدهم خرداد ۱۳۵۶ جهت گذراندن دوره ی آموزشی خدمت سربازی به تربت حیدریه اعزام شد و پس از آن در مشهد مقدس در لشکر ۷۷ خراسان و در گردان تانک بعنوان تعمیرکار سازمان دهی گردید.
شهید از دوران خدمت سربازی در مشهد اینگونه نقل میکرد :«در زمان تظاهرات مردم بر علیه شاه ،افسران وفادار به رژیم شاه با تحریک و همچنین تهدید نیروها، گردان های عملیاتی ارتش را برای حمله و تیراندازی به سمت مردم به خیابان ها می بردند.
در روز دهم دی ماه ۵۷ پس از تحریک نیروها و تهدید آنها به قتل در صورت سرپیچی از دستور ، نیروها رو برای سرکوب مردم مشهد به خیابانهای شهر اعزام کردند.
آن روز نیروهای عملیاتی به سمت مردم تیراندازی کرده و با تانک و نفربر به تظاهر کنندگان ومردم بی دفاع حمله کرده و بسیاری از آنان را به خاک و خون کشیده بودند.
آنقدر این کشتار عظیم و فجیع بود که به آن یکشنبه ی سیاه و خونین می گفتند .
افراد بسیار زیادی را هم دستگیر کرده بودند که همان روز یک اتوبوس پر از مردم زخمی و خونآلود رو که از مسیر چهار راه شهدا دستگیر کرده بودند و روی هم ریخته بودند، وارد لشکر کردند و بعد مدتی دوباره سوار اتوبوسها کردند و از پادگان بیرون بردند که که برای ما سرنوشت آنها مشخص نشد که به کجا انجامید.
از این روز به بعد مردم به مبارزات خودشان علیه رژیم ادامه دادند و تقریبا چند روز بعد از این یکشنبه ی خونین مردم توانستند کنترل شهر را به دست بگیرند.
افسران انقلابی هم به سربازان و گردانهای عملیاتی فرمان امام رو اعلام کرده بودند که از پادگان ها فرار کنند. بنابراین
در لشکر ۷۷ خراسان هم از هر گردان ۳۰۰ نفره ۴۰ تا ۶۰ نفر باقی مانده بود.
یک عده که به مرخصی رفته بودند غیبت کردند و یک تعداد هم پادگان را ترک کرده بودندو فقط ما نیروهای گردانهای خدماتی که وسایل گردانها در اختیارمان بود در پادگان مانده بودیم.
همین روزها بود که یک گروه به عنوان راهپیمایی آمدند دم لشکر و با خود بچههای لشکر رفتند داخل لشکر زندان مخفی متعلق به ساواک را تصرف کرده و پروندهها و عکسهایی از شکنجههای مردم را کشف کردند.
هنوز انقلاب اسلامی رسماً به پیروزی نرسیده بود اما مشهد در کنترل نیروهای انقلابی بود .در روز های اول بهمن بود که فرماندهان لشکر ۷۷ خراسان همبستگی خود را با مردم اعلام کردند و به همین مناسبت نیروهایی باقیمانده در لشکر را برای دیدار با آیت الله شیرازی و اعلام همبستگی با مردم به بیت ایشان بردند .
پس از دیدار با آیت الله شیرازی همه به حرم امام رضا رفتیم و دیگر به پادگان برنگشتیم و به صف مردم انقلابی پیوستیم.»
آن زمان از خدمت سربازی شهید چند ماه مانده بود ،تقریبا ۲۰ روز از این اتفاق گذشته بود که امام فرمان دادند نیروها به پادگانها برگردند که غلامرضا هم جهت ادامه ی خدمت سربازی به مشهد برگشت.
شهید نقل می کند: « بعد از برگشت نیروها به لشکر، تمام آن افسران جنایتکار که به سربازان دستور تیراندازی به مردم را داده بودند ، توسط سربازان و افسران انقلابی جهت محاکمه شناسایی و معرفی شدند تا به سزای جنایتهایشان برسند.»
غلامرضا خدمت سربازی را در پانزدهم فروردین ۱۳۵۸ در پی بخشش دو ماهه سربازی از طرف امام به پایان رساند و به خانه برگشت.
راوی محمد اصغری برادر شهید
نفرت از بنی صدر
بعد از پایان خدمت سربازی غلامرضا ما که به مدت چهار سال در سرخس زندگی می کردیم، به فرمان امام مبنی بر مراجعت روستاییهای ساکن شهرها به روستاها،با اطاعت از امر امام به پسکمر برگشتیم و در آنجا مشغول کشاورزی و کار با تراکتور شدیم .
در این مدت کار محرومیت زدایی از روستاها از طریق نهادهای تحت فرمان امام مانند جهاد سازندگی وکمیته ی امداد با تهیه امکانات مادی برای روستاییان و ساخت مدرسه ، حمام ،پایگاه بسیج ، خانه ی بهداشت ،مسجد و لوله کشی آب آشامیدنی صورت می گرفت.
هنوز یک سال بیشتر از آمدن ما به روستا نگذشته بود که زمزمه هایی به گوش رسید که عراق به ایران حمله کرده است .
آن زمان بنی صدر فرمانده ی کل قوا بود.
غلامرضا در دوران خدمت سربازی در مشهد توانسته بود دوستان انقلابی خوبی پیدا کند و از طریق همین دوستان بود که فهمید بنی صدر دارد به مملکت و انقلاب خیانت می کند و اجازه نمی دهد تجهیزات نظامی به جبههها فرستاده شود و در کار پیروزی و پیشروی رزمنده ها در جبهه مانع وخلل ایجاد می کند. بهمین دلیل از بنی صدر به شدت نفرت داشت.
هنگامی که بنی صدر به دستور امام خمینی رحمة الله علیه از فرماندهی کل قوا عزل شد، غلامرضا بسیار خوشحال بود و مصمم شد که برای یاری رزمنده ها به جبهه برود.بنابراین با ثبت نام در پایگاه بسیج روستا آماده ی اعزام به آموزش و حضور در جبهه گردید.
راوی محمد اصغری برادر شهید
تهدید اشرار
تهدید اشرار و تبدیل آن به فرصت ایجاد پایگاه بسیج در پسکمر
مدتی بود که اشرار مسلح و سابقه دار محلی باعث ناامنی شدید روستا شده بودند.
اشرار از ترس دستگیری و محاکمه شدن روزها را در پناه کوهها بودند و شب ها از تاریکی هوا استفاده کرده و به طرف روستا سرازیر می شدند. از غروب به بعد مردم روستا دیگر حتی در خانه های خودشان هم امنیت نداشتند.
گاهی اوقات سر شب و گاهی هم نصف شب با لگد و ضربه ی قنداقه ی تفنگ درب خانه ای را می شکستند و وارد خانه می شدند و با گرفتن اسلحه به سمت اعضای خانواده اموال آنها را غارت برده و مرد خانواده را هم تهدید می کردند که فردا صبح فلان مقدار ارد یا گندم برای زن و بچه هایشان هم ببرد وگرنه با همین اسلحه کشته خواهند شد.
با این وضعیت تعدادی از جوانان فداکار روستا که غلامرضا هم جزو موثرترین اعضای آن بود تصمیم گرفتند که شبها در روستا گشت زنی کنند و حسینیه ی روستا را هم مقر خودشان قرار دادند.
یادم می آید غلامرضا هر روز قبل از غروب آفتاب خانه را ترک میکرد .مادرم بسیار نگرانش بود و همیشه هم می دیدم که مادرم موقع رفتنش به او اصرار می کرد مواظب خودش باشد. گاهی اوقات هم می شد که غلامرضا شبها تنها در حسینیه می ماند.غلامرضا به همراه پسر دایی مان حسن و مردان میانسالی مانند مرحوم غلامرسول فتونی و چند جوان دیگر بدون توجه به تهدید اشرار با گشتهای شبانه در اطراف و داخل روستا امنیت روستا را برقرار کردند .چندی بعد سپاه سرخس هم یک نیروی مسلح خودش را به کمک این جوانان فرستاد
اشرار که مانند سابق امنیت نداشتند که به خانه های مردم حمله کنند و با قلدری اموال مردم را غارت کنند تهدید کردند که حسینیه را با نارنجک تخریب می کنند که خوشبختانه با هوشیاری مردم و جوانان ومردان بسیجی و جان بر کف روستا نتوانستند کاری از پیش ببرند و طی چند ماه سپاه پاسداران با همکاری دلی و جانی تمام مردم روستا موفق شد برخی را دستگیر وعده ای را متواری و چند نفر را هم به درک واصل کنند و با یاری خدا بساط ناامنی را از پسکمر جمع آوری کنند.
از اینجا بود که پایه های تاسیس پایگاه بسیج در پسکمر بنا نهاده شد و از همین پایگاه هم غلامرضا ثبت نام کرد و به جبهه رفت.
راوی: خواهر شهید
صله ی ارحام
یکی از خاطرات خوشی که از ایام کودکی در خاطرم مانده است مربوط به پسر عموی شهیدم غلامرضا است .
یادم می آید پسر عمویم به ما بچه ها خیلی توجه داشت و ابراز علاقه می کرد و به همین دلیل بچه ها هم او را خیلی دوست داشتند.
آخرین دیدار خانواده ی ما با غلامرضا مربوط به دو روز قبل از اعزام ایشان به جبهه هست که برای خداحافظی با ما و بقیه ی اقوام پدری به روستای ما کچولی آمده بود.
آن روز ساعاتی از ظهر گذشته بود که پسر عمویم از راه رسید، ما هم ناهارمان را خورده بودیم. مادرم میخواست برای ایشان غذایی درست کند اما پسر عمویم مانع شد و به خوردن نان و ماست اکتفا کرد . مادرم نیمرو هم برایش درست کرد و سر سفره آورد.
یادم می آید زمانی که از پدر و مادرم داشت خداحافظی می کرد ، بعنوان خداحافظی به ما بچه ها هم پول داد و چه قدر همه ی ما خوشحال شدیم.
همیشه این آخرین دیدار ایشان یادم می آید و حسرت این که رفت و دیگر برنگشت بر دلمان ماند.
امید که شفاعت خواه ما در دنیا و آخرت باشد.
راوی خانم سعیدی دختر عموی شهید
روز عاشورا
روز عاشورا و فرزند روحالله
اول انقلاب بود و مثل الان رسانه ای وجود نداشت و مردم به علت ناآگاهی ناشی از بی سوادی و محرومیت دوران ستم شاهی ، هنوز شناخت و درک درست و دقیقی از انقلاب و ارتباط آن با اسلام و اهل بیت نداشتند.
البته آن زمان اوضاع پسکمر بعلت اینکه راه ارتباطی مستقیم و روزانه با مشهد داشت ، بهتر از بقیه ی روستاها بود اما با این وجود روز عاشورا غلامرضا نوحه ای خواند که یک عده از مردم اعتراض کردند که این نوحه مربوط به امام حسین نیست و نباید خوانده شود.
مقدار کمی از آن نوحه که در خاطرم هست این بود :
«من رهبر عالی انقلابم
حسینم و پور ابو ترابم
مفتخر از اینم
که حامی دینم
الله و الله رهبر روح الله
در کربلا تا انقلاب خون شد
بنیان ظلم و جور واژگون شد
.؟؟...
..؟........
الله و الله رهبر روح الله»
در کل اطلاعات مذهبی عمیقی داشت و هرجا نیاز بود مردم را آگاهی می داد و راهنمایی می کرد.
راوی ابراهیم اصغری برادر شهید
انتخاب نامزد
تلاش خانواده برای برگزاری مراسم ازدواج غلامرضا
بعد از صحبتهایی که با غلامرضا در مورد ازدواجش شده بود ، خودش پیشنهاد ازدواج با دختر عمویمان را داد.
همه به این انتخاب غلامرضا رضایت داشتند، بنابراین
مراحل اولیه ی ازدواج مانند خواستگاری و نامزدی به سرعت انجام شد و برای اینکه بتوانیم مراسم دامادیش را هم زودتر برگزار کنیم، ما برادرها به اتفاق خودش دست بکار شدیم و کنار منزل مادرم برای او هم دو اتاق ساختیم.
کم کم همه داشتیم برای برگزاری مراسم ازدواجش در چند ماه آینده آماده می شدیم ؛
خودش هم رخت و لباس و کفش و دیگر لوازم دامادیش را خریده بود که ناگهان مطلع شدیم غلامرضا برای رفتن به جبهه در پایگاه بسیج روستا ثبت نام کرده است.
ما با این تصمیمش بسیار مخالفت کردیم و می گفتیم: «الان موقع رفتن به جبهه نیست چون قرار است تا چند ماه دیگر مراسم ازدواجت را بگیریم بعد از مراسم می توانی به جبهه بروی.» ولی غلامرضا اصرار داشت که اول باید به جبهه برود بعد که از جبهه برگشت مراسم دامادی اش را برگزار کنیم.
بناچار من و مادرم رضایت دادیم و غلامرضا به جبهه رفت در حالیکه بی صبرانه منتظر بودیم زودتر برگردد.
اما خواست خدا چیز دیگری بود و ما در یکی دو ماه آینده به جای اینکه برایش مراسم دامادی بگیریم مراسم شهادت برگزار کردیم.
راوی محمد اصغری برادر شهید
هدایت شده از شهادت زیباسـت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ماجرای خداحافظی شهید همت با همسرش در آخرین دیدار
🔷️ همسر شهید همت درباره آخرین دیدار و خداحافظی با شهید همت می گوید: آن شب بریدن حاجی را دیدم. برخورد سرد او گویای همه چیز بود. به خودم لرزیدم، یک لحظه احساس کردم نکند آخرین شب دیدارمان باشد.
◇ حاجی گفته بود که صبح روز بعد ماشین جلوی منزل باشد. کمی زودتر بلند شد و خود را آماده کرد؛ اما ماشین نیامد.
◇ ساعت ۷ راننده بدون ماشین آمد و گفت: "ماشین دچار نقص فنی شده!" حاجی تا ساعت ۹ صبح در خانه ماند. دو ساعت تمام بی آنکه چیزی بگوید .
◇ قطرات پیوسته اشکی را که از گونه هایش جاری بود، دیدم. ماشین که از راه رسید حاجی آماده حرکت بود.
◇ وقت خداحافظی سرش را پایین انداخت و گفت: "خدا رو شکر ماشین دیر اومد و تونستم بیشتر پیش شما باشم! ... خب دیگه ما رفتیم. اگر ما رو ندیدی حلالمون کن."
◇ معنی حرفهای او را کاملا میدانستم. با اینحال گفتم: امکان نداره که شهید بشی.
◇ پرسید: "چطور مگه؟"
◇ گفتم: "باور نمیکنم خداوند در یک لحظه همه چیز بنده اش را از او بگیرد... "
◇◇ وقتی صدای حرکت ماشین به گوشم رسید، احساس از دست دادن او در قلبم قوت گرفت.
شهادت ۱۷ اسفند ۱۳۶۲
عملیات خیبر - جزیره مجنون
#شهید_محمدابراهیم_همت
#یادشهداباصلوات
نشرمعارفشهدادرپیامرسانایتا⤵️
http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6
هدایت شده از پاسداران انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاروان امدادی سپاه و بسیج به مناطق سیل زده رسید
کاروان امدادی سپاه متشکل از٢٥خودرو و آمبولانس،شامل تجهیزات پزشکی،دارویی و خوراکی به مناطق سیل زده جنوب استان رسید.
🆔
🇮🇷 پاسداران انقلاب
@pasdarane_enghelab
هدایت شده از جهاد تبیین
نیروی دریایی ایران یک نفتکش آمریکایی را در خلیج عمان توقیف کرد
این نفتکش از کویت حرکت کرده بود و عازم هیوستون بود
دادگاهی در ایران پس از شکایت بیماران ایرانی مبتلا به اپیدرمولیز بولوزا(بیماران پروانه ای ) از آمریکا که تحریمهای آن صادرات دارو به ایران را مسدود کرده است، این حکم صادر کرد.
بهتون گفته بودم که تازه اولشه....
بزارید هژمون ایران تازه ایران و یارانش در منطقه تثبیت شوند بعد کار ما تازه شروع میشه
🛑به #جهاد_تبیین بپیوندید🇮🇷👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/863436966C680150df75
هدایت شده از خبرهای جنجالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 وقوع انفجارهای شدید و آتشسوزی مهیب در کارخانه مخزن نیتروژن شهرک صنعتی در شهر «کلینتون تاونشیپ» ایالت میشیگان آمریکا
این جای انفجار کارخانه تولید مواد شیمیایی در کرج هفته پیش 😂
https://eitaa.com/joinchat/1532428856Cee4169476a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷درآخر الزمان همه نمازخوان ها بی نماز می شوند مگر....
پیشنهاد میکنم ببینید
بسیار شنیدنی
ارزش دیدنش داره
🛑به #جهاد_تبیین بپیوندید🇮🇷👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/863436966C680150df75
هدایت شده از جهاد تبیین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حضور رییس جمهور در مناطق سیل زده دشتیاری و گفتگو با سیل زدگان
🛑به #جهاد_تبیین بپیوندید🇮🇷👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/863436966C680150df75
هدایت شده از جهاد تبیین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋
شوخی رئیسجمهور با محافظانش در بازدید از مناطق سیلزده دشتیاری
🔹شما برید، من هواتون رو دارم.
🛑به #جهاد_تبیین بپیوندید🇮🇷👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/863436966C680150df75
هدایت شده از پایگاه خبری مرصاد 🇮🇷
هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان
🔺اباصلت میگوید:
در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم.
فرمود:
ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است،
پس در روزهای باقیمانده کوتاهیهای روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی:
۱. زیاد دعا کن.
۲. زیاد استغفار کن.
۳. زیاد قرآن تلاوت کن.
۴. از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی.
۵. هر امانتی که گردنت هست ادا کن.
۶. تمام کینههایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن.
۷. هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن...
۸. و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو:
اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ...
خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز...
📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱.
📚 بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅
🌐 به #پایگاه_خبری_مرصاد بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2273706174C33e69a2908
هدایت شده از جهاد تبیین
آخوند رفتنی نیست آخوند ریشه در این خاک داره
🛑به #جهاد_تبیین بپیوندید🇮🇷👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/863436966C680150df75
هدایت شده از امیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گفتوگوی جالب یکی از اهالی مناطق سیلزدۀ سیستان و بلوچستان با رئیسجمهور
🔹من مخالفتان بودم اما از امروز موافق سرسخت شما هستم.
@Farsna
هدایت شده از سخنرانی اساتید مطرح کشور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹میخوای گناه نکنی؟!
🔸آیت الله بهجت ره
در کانال سخنرانی اساتید مطرح کشور عضو شوید 👇👇👇👇
@sokhan_asatid
هدایت شده از شورای اداری شهرستان سرخس
مردم شریف و نجیب شهرستان سرخس
سلام علیکم
⭕️ با عنایت به وقوع سیل استان سیستان و بلوچستان و نیاز مبرم مردم آسیب دیده از سیل به کمک های #نقدی و #غیر_نقدی به اطلاع همه شهروندان محترم میرساند این جمعیت از تاریخ 13 اسفند ماه آماده دریافت کمک های #غیر_نقدی اهالی محترم شهرستان سرخس میباشد.
اقلام مورد نیاز شامل :
مواد غذایی (با تاریخ انقضای بالای شش ماه)، پتو نو، زیرانداز نو، اقلام بهداشتی
💢 شماره حساب
4101034741666662
💢 شماره کارت
6367957083666235
💢 کد دستوری
*112*1#
💢 شماره شبا
IR9401000041010347411666662
هدایت شده از 🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
نوجوانی که پرچم دشمن را پایین کشید
🌷شهید #بهنام_محمدی چندین مرتبه توسط دشمن به اسیری گرفته شد؛ ولی هر بار با روشی متفاوت از دست دشمن فرار میکرد. برای این که عراقیها را فریب بدهد گریه میکرد و میگفت:" من به دنبال مادرم میگردم او را گمش کردم" در واقع او با استفاده از توان و جسارتش موفق شد از موقعیت دشمن، اطلاعات ارزشمندی را کسب و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.
🌹بهنام محمدی یک بار برای شناسایی رفته بود که عراقیها او را گرفتند و چند سیلی محکم به او زدند. روی صورت بهنام محمدی، جای دست سنگین مامور عراقی مانده بود. وقتی که برگشت دستش روی سرخی صورتش بود و حرف نمیزد فقط به بچهها اشاره نمود که عراقیها کجایند و بچهها راه میافتادند.
محمدی در یک روز، بالای یکی از ساختمانهای بلند خرمشهر، پرچم عراق را دید و خودش را بطور نامحسوس به ساختمان رساند و پرچم ایران را به دور از چشم بعثیها جایگزین پرچم عراق کرد؛ دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر در بچهها روحیه مضاعفی را بوجود آورده بود و جالبتر این بود که عراقیها تا ۱۸ آبان، این مسأله را نفهمیده بودند.
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده_فی_سبیلک
#شهداعنایتی_به_دل_خسته_کنید
#ذکرصلوات_به_نیت_شهدا
#یــازیــنــب
(بسم الله الرحمن الرحیم)
(لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم )
(الهی به امیدتو)
خدایا بحق امام زمان عج فرجش را نزدیک نزدیکتر بگردان
خدایا توفیق خدمت به همه ما در رکاب آقا امام زمان عج نصیبمان بگردان
خدا قلب آقا امام زمان عج را از ما راضی وخوشنود بگردان
خدایا دشمنان امام زمان اگرقابل هدایت نیستند از صفحه روزگار نیست ونابود بگردان
خدایا سربازان امام زمان عج در هرکجای دنیا هستند از همه بلاها محافظت بگردان
الهی عجل عجل عجل لولیک الفرج
آمین یا رب العالمین
سلام صبحتون منور به نور الهی
۱۸ اسفند ۱۴۰۲ ۲۷ شعبان ۱۴۴۵
ذکر روز جمعه
اللهم صلی علی محمدا وآل محمد
السلام علیک یا رسول الله
السلام علیک یا امیرالمؤمنین
السلام علیک یا فاطمة الزهراء
السلام علیک یا حسن بن علی
السلام علیک یا حسین بن علی
السلام علیک یا علی بن الحسین
السلام علیک یا محمد بن علی
السلام علیک یا جعفر بن محمد
السلام علیک یا موسی بن جعفر
السلام علیک یا علی بن موسی
السلام علیک یا محمد بن علی
السلام علیک یا علی بن محمد
السلام علیک یا حسن بن علی
السلام علیک یا صاحب الزمان
آیت_الکرسی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
«اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ.
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.»
((( اللهم عجل لولیک الفرج)))