هدایت شده از قاسم شنوایی
سلام صبحتون منور به نور الهی
۱۸ مرداد ۱۴۰۲ ۲۲محرم ۱۴۴۵
ذکر روز چهارشنبه
یا حی یا قیوم
سلام ما به حسین وبه کربلای حسین
سلام ما به علمدار با وفای حسین
السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
السلام علیک یا امام الرئوف
ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ
آیت_الکرسی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
«اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ.
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.»
((( اللهم عجل لولیک الفرج)))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلوات خاصه امام رضا (ع)
رو به حرم رضوی برحسب ادب
دست برسینه می گذاریم و می خوانیم.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی ...
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 زیارتنامه تصویری شهدا
🔹 شهدا دلها را تصرف میکنند .....
🔹 با ذکر صلوات نثار ارواح شهدا
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹
@bashohadatashahadattt
✨ الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
42.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 الهی عظم البلا | نماهنگ ویژه دعای فرج الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی
🌷 هرشب ساعت ۲۳:۰۰ 🌷
♥السلام علیک یا ابا صالح المهدی♥
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛
يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊
💕حال دلتون خوب شبتون خوش 💕
✨️یا علی✨️
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
🌐 به #پایگاه_خبری_مرصاد بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2273706174C41237230d4
(بسم الله الرحمن الرحیم)
(لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم )
(الهی به امیدتو)
خدایا دراین روز بحق امام موسی علیه السلام.امام رضا علیه السلام.امام جوادعلیه السلام و امام هادی علیه السلام
توفیق عبادت و بندگی به ما عنایت بفرما و آنی و کمتراز آنی مارا بخودمان وامگذار
مریض های مسلمین را شفا عنایت بفرما
همه ماها را مخصوصا جوانهای ما را به راه راست هدایت بفرما
خدمتگذاران به اسلام و مسلمین را در پناه خودت حفظ بفرما
اللهم عجل الولیک الفرج
آمین یا رب العالمین
بنام خدا
امروزمان را آغاز می کنیم
بیادشهیدان
حسین احمدآقایی
و
رمضان زارع
هدیه به ارواح پاک شهیدان
امام شهیدان
پدران و مادران شهیدان
اموات اعضای محترم کانال
مخصوصا این دوشهیدبزرگوار
صلوات
##پیکر شهید بعد از 16 سال در حالی کشف شد که سالم بود&&Gh.n
حسین محمدی مفرد از جمله غواصان واحد تخریب لشکر 5 نصر که هم رزم شهید شفیعی بوده، درباره شهادت وی میگوید:
عملیات کربلای 4 در منطقه عملیاتی شلمچه در 1365/10/03 آغاز گردید و در صبح روز 1365/10/04 به اسارت دشمن درآمدم و با توجه به جراحاتی که داشتم بعد از دو اذیت و شکنجه در 1365/10/06 به همراه تعدادی از اسرای ایرانی به بیمارستان نظامی در شهر بصره منتقل شدیم. از آنجایی که مدت طولانی از زمان مجروحیت می گذشت و در این مدت نیز اذیت و آزارهای دشمن توان جسمی ام را ضعیف کرده بود در ساعات اولیه حضور در بیمارستان را هیچ به خاطر ندارم ولی اولین چیزهایی را که به یاد دارم شهید بزرگوار شفیعی بود که در تخت سمت چپ من بود، بعد از به هوش آمدنم تنها صدایی که شنیدم صدای ایشان بود که در حال صحبت با هم اتاقی هایمان بود و من که هنوز به شرایط دلگیر اسارت عادت نکرده و غمگین و ناراحت بودم، چون از سرنوشتی که خواهم داشت خیلی آگاهی نداشتم، سکوت را بهتر میدانستم تا حرف بزنم و فقط نگاه میکردم.
ساعت حدود 4 تا 5 بعد از ظهر بود که یک سرباز عراقی وارد اتاق شد و مستقیم به سمت محمد رضا رفت و محمد رضا با این سرباز بسیار خودمانی شروع به صحبت کرد. با زبان اشاره به این سرباز میگفت عکس روی دیوار که در بالای درب ورودی بود بردارد (عکس صدام) و سرباز عراقی با کلام اشاره میگفت، نه نه این حرفها را نزن که سرت را میبرند و سر من را هم میبرند! ولی محمد رضا با لحن جدی و با چاشنی به شوخی میگفت نه عکس را بده تا من زیر پایم بشکنم و بلند بلند به صدام مرگ میگفت و درود بر خمینی را تکرار میکرد و سرباز را هم مجبور میکرد که بگوید.
من از صحبتهای محمد رضا و سرباز عراقی در تعجب بودم که این چه رفتاری است. وقتی سرباز عراقی از اتاق خارج شد به محمد رضا گفتم مگر این سرباز را میشناسی که اینقدر راحت با او حرف میزدی؟ گفت: نه! گفتم پس با چه جرأتی اینگونه صحبت میکردی؟ گفت: «من از هیچ کس ترسی ندارم. به عراقی ها گفتهام که پاسدار هستم؛ عراقی ها هستند که باید از من بترسند. آنها اسیر ما هستند نه ما اسیر اینها.»
همین طور که این شهید عزیز صحبت میکرد با خودم گفتم: «گفته بودن موجی ولی ندیده بودم این موج با این اسیر ایرانی چه کرده»!
با توجه به داروهای که خورده بودم به خواب رفتم. نمیدانم چه مقدار زمان بود که ناله های محمد رضا از خواب بیدارم کرد و پرسیدم چه شده؟ گفت: درد دارم و روی تخت نشسته بود و از درد به خودش میپیچید و عراقی ها را صدا میکرد که کمکش کنند و پرستار آمد و آمپولی به او زد و رفت. من از محمد رضا اسمش را تازه پرسیدم و سعی کردم او را بیشتر بشناسم که او به من گفت اسمت چیست؟ گفتم: حسین. گفت: «حسین من زنده نمیمانم؛ جراحتم بسیار است. من را فراموش نکن. من محمد رضا پاسدار و بچه قم هستم ...» که اجازه ندادم حرفش تمام شود و صورتم را برگرداندم و گفتم: «لطفا بگیر بخواب... دوست ندارم در این مورد حرفی بشنوم»، چون از حرفهای محمد رضا دلم یکباره گرفت. غروب بود، اسارت بود، جراحت بود و اینها خودش به اندازه کافی دلگیر بود و دیگر توان تحمل شنیدن وصیت نداشتم.
چشمانم را اشک گرفته بود. آن زمان من 14 سال داشتم. درد جراحتم را فراموش کردم و اشک میریختم به حال تنهایی و غربت گریه میکردم. آنقدر آگاهی و پختگی مردانه را نداشتم که دل کوچکم بتواند این همه غم را تحمل کند و در همان حال اشک و غم به خواب رفتم و ساعتهای 3 صبح بود که با ناله های محمد رضا از خواب بیدار شدم.
گفتم: محمد چیه هنوز که نخوابیدی؟
گفت: من که گفتم درد دارم ...
کاری از دستم ساخته نبود و فقط به او نگاه میکردم که درد می کشد. پرستار بار دیگر آمد و مسکن تزریق کرد و رفت. بعد برای آرامش خودم با محمد رضا شروع به صحبت کردن کردم البته چیز زیادی از آن حرفها یادم نمیآید ولی مهمترین حرفها این بود که چرا اینقدر راحت حرف میزنی؟ چرا فکر میکنی گفتن این حرفها به عراقی ها شجاعت است؟ فکر نمیکنی کمی با احتیاط رفتار کنی بهتر است؟!
گفت: «چرا حق با تو است اما من با همه فرق دارم من بزرگ نشدم که بترسم بزرگ نشدم که اسیر باشم من اگر پاهایم توان راه رفتن داشت همین سرباز عراقی را مجبور میکردم تا من را فراری دهد؛ در اسارت یا میمیرم یا فرار میکنم و از تو هم میخواهم که تا توان پاهایت هست در اسارت نمان و فرار کن من واقعا نمیترسم! من بازیگر نیستم و از دشمن ترس ندارم؛ اسیر نیستم» و چند بار این کلمه را گفت که تا پاهایت توان حرکت دارد فرار کن و اینجا نمان... .
فردا صبح ما را توسط یک اتوبوس (آمبولانس) به زندانی در یک پادگان نزدیک شهر بغداد بردند که فکر میکنم پادگان نیروی هوایی بود، چون دائما صدای بلند شدن و فرود هواپیماهای جنگی میآمد. همان شب اول محمد رضا از درد بی تاب شده بود، من و هم سلولی هایمان با داد و ف
ان برود. پیکر پاک محمد رضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان های جسد هم از بین میرفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه محمد رضا را دریافت میکردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه میکرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم!
مادر شهید می گوید موقع دفن محمد رضا، حاج حسین کاجی به من گفت: «شما میدانید چرا بدن او سالم است؟» گفتم: «از بس ایشان خوب و با خدا بود.» ولی حاج حسین گفت: «راز سالم ماندن ایشان در چهار چیز است: هیچ وقت نماز شب ایشان ترک نمیشد؛ مداومت بر غسل جمعه داشت؛ دائما با وضو بود و اینکه هر وقت زیارت عاشورا خوانده میشد، ما با چفیه هایمان اشکمان را پاک میکردیم ولی ایشان با دست اشکهایش را میگرفت و به بدنش میمالید و جالب اینکه جمعه وقتی برای ما آب میآوردند، ایشان آب را نمیخورد و آن را برای غسل نگه میداشت»
شهید شفیعی در سال 81 در گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.