eitaa logo
《سربازان دیروز و امروز سرخس》
1.2هزار دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
101 فایل
بِسْمِ اَللّٰه اَلرَحمٰن اَلرَحیم فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ : هر کس به اسلام گرویده مأموریت دارد استقامت کند ( آیه ۱۱۲ سوره هود ) سلام علیکم به نام خدا ، به یاد خدا ، برای خدا این کانال مخصوص دفتر حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس شهرستان سرخس می‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
تصاویرموعلق به یادگاردفاع مقدس. آزاده محمد ولایتی می باشد
تصاویرمتعلق به یادگاردفاع مقدس محمدعلی ولایتی می باشد
خاطرات یادگاردفاع مقدس انوراسکندری
انور اسکندری رزمنده ی دلاور انور اسکندری فرزند حیدر سال 1338 در روستای پسکمر از توابع سرخس متولد شد. همزمان با تحصیل در امور کشاورزی و دامداری همواره درکنار خانواده بود. قبل انقلاب چندین بار به مشهد رفت و در راهپیمائی ها شرکت کرد. به همراه تعدادی محدود از جوانان انقلابی سرخس، اعلامیه های امام خمینی(ره) را از مشهد می آوردند و در روستا توزیع می کردند. با این کار انقلاب را در بین مردم تبلیغ می نمودند. با پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج وسپاه، عضو فعال بسیج شد. بعد از شروع جنگ تحمیلی، به همراه تعدادی از جوانان سرخس مانند شهید محمد چشک، شهید سید علی حسینی، شهید ابراهیم بهی، رجب علیزایی، عباس بینا، مرحوم محمد کریمی راد عازم جبهه های حق علیه باطل شدند. فرمانده ی آن ها شهید بابا رستمی بود و ابتدا در خط پدافندی اهواز کنار کارخانه نورد (لوله سازی)، روستای دب حردان به دفاع از جمهوری اسلامی پرداخت. *** اوایل جنگ که بنی صدر رئیس جمهور و فرمانده ی کل قوا بود، به جنگ و مملکت خیلی خیانت کرد. یک شب که ما بچه های بسیج عملیات انجام می دادیم، یک تیربار عراقی خیلی ما را می زد، فرمانده به من گفت برو. به فرمانده ی تانک ارتش بگو بیاید این تیربار را بزند. رفتم و به فرمانده ی تانک گفتم. در جواب گفت بنی صدر دستور داده با شما همکاری نکنم. یک روز دیگر یک هلی کوپتر از سمت ایران آمد ورفت بالای سرعراقی ها یک دوری زد، برگشت سمت اهواز نشست. عراقی ها تیراندازی نمی کردند. تعجب کردیم. فرمانده ی ما به من دستور داد برو ببین کی آمده؟ رفتم. یک سرگوشی به آب دادم دیدم بنی صدر با تعدادی محافظ آمده. رفت داخل چادر فرمانده ی تانک. عراقی ها جلوی خودشان مین کاشته بودند. ما یک خوودرو زیل عراقی غنیمت گرفته بودیم که احمد باقریان راننده آن بود. من با شهید محمد چشک وخسروقوامی شب ها می رفتیم مین های کاشته شده عراقی را جمع می کردیم، می آوردیم که موقع حمله برای ما دردسر نشود. شهید چمران از رود کارون به وسیله ی کانال زیر پای عراقی ها آب رها کرده بود که تانک ها به گل بنشینند ویا عقب نشینی کنند. صبح متوجه شدیم که آب ها سمت ما هم آمده، باید خاکریز عراق را منفجر می کردیم که آب ها برگردد سمت دشمن وگر نه ما هم باید عقب نشینی می کردیم. نقشه کشیدیم که شب برویم وخاکریز عراق را بشکافیم، اما مهمات نداشتیم. اتفاقا مقام معظم رهبری، شهید بابارستمی و شهید تیمسار فلاحی به خط ما آمدند. شهید فلاحی یک نامه برای زاغه مهمات لشکر 92 زرهی اهواز نوشت، نامه را بردیم و مهمات را تحویل گرفتیم. ساعت حدود 10 شب که شد، با چند نفر از بچه های تخریب رفتیم؛ برای این که ما تیراندازی کنیم و آنها خاکریز را منفجر کنند. با خودرو زیل تا نزدیک عراقی ها رفتیم. بقیه راه را پیاده رفتیم تا به نزدیک خاکریز عراقی ها رسیدیم. ما سنگر گرفتیم و بچه های تخریب رفتند جلو. قرار شد با علامت دادن آن ها ما تیراندازی کنیم تا آن ها بعد از انفجار، زیرآتش ما بتوانند خودشان را به عقب برسانند. نزدیکی های صبح شد، علامت دادند؛ ما هم شروع کردیم به تیراندازی که یک مرتبه خاکریز عراقی ها به هوا رفت و آب برگشت سمت عراقی ها و ما به سلامت به سنگرهایمان برگشتیم. روز 13/10/1359 نزدیک اربعین بود. با خبر شدیم که قراره برای آزادسازی پادگان حمید عملیات انجام شود. رمزعملیات این بود که ابتدا هواپیماها خط اول دشمن را سرگرم کنند. بعد نیروهای بسیجی پیشروی کنند و پشت سر آنها تانک ها وارد عمل شوند. من تیربارداشتم و شهید محمد چشک آرپی جی داشت. صبح پشت تیربار بودم که یک نفر با لباس شخصی آمد داخل خاکریز. سلام کرد وجوابش دادم. پرسیدم که از کجاست. کارت شناسایی خودش را نشان داد وگفت از نیروهای وزارت راه و ترابری هستم. 3 شب پیش از سمت پادگان حمید به ما حمله شد. به دستور بنی صدر به تانک ها گلوله ی اشتباه داده بودند که شلیک نکنند. به خاطر همین اتفاق، تعداد سه عدد دستگاه لودر وسه دستگاه بولدزر و همچنین تعداد زیادی تانک چیفتن که از تیپ یک زرهی قزوین بود، همه سالم به دست عراقی ها افتاد. تاریخ 15/10/1359 هم که قرار عملیات ما بود، روز اول بسیجیان از سمت هویزه سی کیلومتر پیشروی کردند، اما روز دوم قبل از اینکه نیروهای ما وارد عمل بشوند نیروهای دشمن از زمین و آسمان برتانک های لشکر 92 زرهی و لشکر 16 قزوین تاختند؛ تعدادی منهدم شدند و بقیه عقب نشستند. در همین حال از سمت هویزه شهید سید محمد حسین علم الهدی با نیروهایش به محاصره ی تانک های عراقی درآمدند. در این محاصره بیش از 140 نفر از نیروهای گردان شهید علم الهدی وجان برکفان ارتش به شهادت رسیدند. این عملیات که نامش نصرنهایی بود، به خیانت های بنی صدر اضافه گردید. این مرحله از ماموریت من سه ماه طول کشید، تا اینکه به ما مرخصی دادند و به شهرستان برگشتیم.
تاریخ 15/9/1360 جهت اعزام به خدمت مقدس سربازی به پادگان 04 بیرجند اعزام شدم. مدت سه ماه تمام آموزش دیدم. چون کارت اعزام به جبهه داشتم، من را به لشکر 77 پیروز خراسان معرفی کردند. ما را از مشهد به خوزستان نزدیک هفت تپه شهرشوش بردند. در آن جا گردانی که مرحوم صفر عمادی از پسکمرخدمت می کرد، مستقر بودند. سراغ صفرعمادی را گرفتم، گفتند دو شب پیش در حمله ای که صورت گرفته تعدادی شهید ومجروح شدند وصفرعمادی به پایش تیر می خورد وبه اسارت عراقی ها در می آید. ما را در تیپ دو بجنورد گردان 153 به عنوان آرپی جی زن معرفی کردند. قرار بود عملیات فتح المبین انجام شود. ایام سال تحویل بود که عراقی ها دو شب پشت سر هم آتش تهیه می ریختند وقصد حمله داشتند. نیروهای ما مقاومت می کردند. قبل شروع حمله ما را از سمت شوش به خط مقدم بردند. با تمام تجهیزات تا 150 متری عراقی ها رفتیم نزدیک که شدیم، دستور رسید کسی حق تیر اندازی ندارد تا دستور حمله صادر شود. آتش تهیه ی توپخانه که شروع شد، دستور حمله دادند. خوشبختانه عراقی ها برای حمله میدان های مین را خنثی کرده و برای حمله معبر زده بودند؛ به همین خاطر ما کارعبور خیلی راحت شد. حمله و آتش تهیه چنان برق آسا بود که نیروها وتانک ها دور خودشان می چرخیدند. همه سر در گم شده بودند. عملیات شب 2/1/1361 با رمز یافاطمه الزهرا (س) از سمت دشت عباس، اندیمشک، شوش و تنگه رقابیه شروع شد. به لطف خدا در این عملیات شمال خوزستان آزاد شد. سایت های موشکی 4 و5، روستای چنانه و.... آزاد شد. چند هزار نفرکشته شدند و 15 هزار اسیر از دشمن گرفتیم. ساعت حدود 9 صبح بود. حین عملیات از یک سنگر عراقی پارچه سفیدی بالا و پایین می شد؛ متوجه شدیم که عراقی هستند و می خواهند تسلیم شوند. بچه ها گفتند بیایید این ها را بکشیم. گفتم نه گناه دارند. من می روم اینها را اسیر می کنم. سلاح آرپی جی را با یک اسلحه ی ژ3 عوض کردم. یک نارنجک هم برداشتم از داخل علف ها تنهایی به صورت نیم خیز رفتم که آنها را به اسیری بگیرم. تا نزدیکی سنگر که رسیدم، آتش عراقی ها شروع شد و کسانی که فکر می کردیم می خواهند تسلیم شوند، شروع به تیراندازی به سمت من کردند. نارنجک آماده کردم که به سمت آنها پرتاب کنم. تا نارنجک را برداشتم که دیدم دستم خونی است؛ ساق دستم تیر خورده وگوشت ها پاره شده بود. از شدت درد و خونریزی ضعف کردم و گیج شدم. دشمن وخودی را نمی شناختم. همسنگرانم برای نجات من آمدند که یکی تیر به فک او خورد. گفتم نیایید، دومی آمد که با آرپی جی زدند و من بیهوش شدم. وقتی که به هوش آمدم در بیمارستان شهدای شوش بستری بودم. از آن جا من را با هلی کوپتر به دزفول انتقال دادند و از آن جا با قطار به اراک بردند. مردم شهید پرور اراک به محض رسیدن قطار به قصد کمک هجوم آوردند. مجروحین را با ماشین های شخصی به بیمارستان می بردند. دو روز در اراک بودم، آن قدر به ملاقات ما می آمدند که ما از لطف آن ها خجالت می کشیدیم. از اراک ما را به بیمارستان ارتش مشهد بردند و نزدیک 27 روز هم آنجا بستری شدم. بعد از بهبودی بقیه ی خدمت را در قوچان بودم و تاریخ 15/9/1362 خدمت سربازی ام به پایان رسید. دی ماه سال 1363 به همراه مرحوم رضا تاجکی که از اهالی معدن بود، غلامعلی خدامرادی ، حسین کاظمی و حمید جوانشیر به صورت داوطلبانه به جبهه اعزام شدیم. قبل از عملیات بدر بود. ما را در لشکر 5 نصر سازماندهی نمودند. شهید رمضان فداکار، جانباز صفرفداکار و جانباز حسن نظریافته هم آنجا بودند. ما را به سمت جاده یازهرا (س) که نزدیک جزیره ی مجنون بود، بردند. به ما دستور دادند که ماشین شخصی از اینجا عبور نکند. فقط کمپرسی های خاک حق عبور داشتند. دشمن که از فعالیت های جاده سازی ما با خبر شده بود، با هواپیما مقر ما وپل های شناور را بمباران کرد که با این حملات خیلی از پل ها دیگر قابل استفاده نبود. از آنجا ما را به ایلام غرب بردند. پایگاه ظفر سمت پل آهنی یک قرارگاه ساخته شده بود. یک روز حدود بیست فروند هواپیما همزمان با هم آمدند که پل را بزنند. گفتند از پل فاصله بگیرید. خلاصه اینکه کانکس نمازخانه را بمباران کردند ولی به ما آسیبی نرسید. این ماموریت 3 ماه طول کشید. بعد از طی این مدت به ما تسویه حساب دادند و به آغوش وطن باز گشتیم.
هدایت شده از ولایت
حامیان دکتر . حتماً خودکار با خود داشته باشید    متاسفانه احتمال خودکار های تقلبی که بعد از ساعتی جوهر آن محو میشود هست🌹 بزرگواران در نظر داشته باشید زمان رای دادن از نوشتن پسوند هایی مثل آقا، دکتر،جناب و .... خودداری کنید چون رای باطله محسوب میشه پس همچنین از گذاشتن خط یا کشیدن قلب و استیکر و نوشتن عباراتی مانند: فقط به عشق رهبرم و....، خودداری کنید لطفا مبادا با یک خط اضافه چندین رای باطل بشه فقط سعید جلیلی همراه با کد نامزد بفرستین برا بقیه تا رای ها باطله نشه👉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از وقتی این فیلم رو دیدم دارم اشک میریزم...😭😭😭😭 اونوقت هنوز درگیر هستید که رای میدید یا نه!!!!! کسی رو انتخاب کنید که اون دنیا شرمنده شهدا نباشید.بدانید!!! 📣قیامت باید جواب این بچه رو بدید نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا⤵️ http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6
هدایت شده از ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳 چه حرفایی زد 👆 🌍 در پخش زنده یکباره پخش شد و صدا و سیما نتوانست سانسور کند!
هدایت شده از سید محمود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 تا حالا در هیچ انتخاباتی این اتفاق جالب نیافتاده بود. مردم زنجان چون آذربایجان شرقی و غربی چون اردبیل؛ همیشه در دفاع از انقلاب و نظام و ولایت و ارزشها در صف اول بوده اند امروز پنجشنبه ۱۴ تیر ، از نماز صبح تا طلوع آفتاب ( مهلت قانونی) جانانه با سعید انقلاب بیعت کردند آنها چون زمان جبهه مثل همه ملت ایران نه خواب برایشان مهم است نه خوراک، جمهوری اسلامی ، این حرمی که قاسمها و باکریها وحججیها و آرمانها و قریب ۲۵۰ هزار شهید برای سربلندی حرم اصلی( ایران) خونشان را داده اند، مهم است ، آفرین بر ملت بزرگ زنجان و همه آذری زبانها و ملت ولایی ایران 🕕 پنجشنبه ۱۴ تیر نماز صبح مسجد جامع زنجان. فردا می‌آییم تا انتخاب کنیم سعید( جلیلی) انقلاب را یاوری برای انقلاب و سربازی مخلص و صادق برای ولایت و خادمی چون شهید رئیسی برای مردم ان شاءالله من حقیر محمود شرافتی آزاده ۸ ساله هم در انتخاب شهید رئیسی هم در انتخاب سعید( جلیلی) انقلاب و نظام تنها سرمایه و اندوخته برای آخرتم( دوران اسارت و شکنجه هایش و دوران سخت بیمارستان بغداد و یکسال سلول نشینی) را هدیه کرده و میکنم برای هرکسی که به آن شهید جمهور رای داد و به این سعید( جلیلی) رای میدهد زنده باد اسلام زنده باد رهبرم جانم به فدایش زنده باد ملت ایران زنده باد زنجان
هدایت شده از ولایت
🔴شوک ناگهانی به ثبت‌نام کنندگان طرح مسکن ملی! رییس ستاد پزشکیان: هیچ تعهدی در قبال تکمیل طرح مسکن ملی نداریم! علی عبدالعلی زاده، رییس ستاد پزشکیان: 🔹 اگر طرح مسکن مهر را یک طرح بد بدانیم، طرح مسکن ملی افتضاح است. کار اشتباه را ادامه نخواهیم داد و هیچ تعهدی به تکمیل این طرح نخواهیم داشت. 🔹 در سه سال گذشته، دو میلیون نفر از خانوارهای فاقد مسکن در طرح مسکن ملی ثبت نام کرده‌اند و در حال پرداخت اقساط خود در این طرح ملی هستند./خبرفوری 🗳 ستاد مجازی دکتر جلیلی | @hamiyan_jalili