قسمتی از خاطرات شهید قربان خواجه برگرفته از کتاب شوق دیدار زندگینامه شهید قربان خواجه

برگشت نیروهای قد کوتاه وقتی به پادگان نخریسی مشهد رسیدیم نیروها را به صف نمودند و یکی یکی اسامی را می خواندند و نیروهایی که قدشان کوتاه وسن آنها کم بود از صف بیرون می کردند من وقربان را هم از صف بیرون نمودند که ما خودمان را دو باره داخل صف جا می زدیم چند بار این اتفاق افتاد تا اینکه متوجه حضور ما نشدند و ما هم با بقیه سوار برماشین و نهایتا با قطار به حبهه اعزام شدیم. راوی اکبر سندگل همسنگر شهید

نیروهای شهادت طلب بعد از اتمام آموزش چند روزی برای ما مرخصی دادند بعد از اتمام مرخصی از سرخس به مشهد واز مشهد با قطار به اهواز رفتیم ما را به پادگان شهید چراغچی بردند فرمانده لشکر که آن زمان آقای قالیباف بود برای ما سخنرانی نمود وبعد از سخنرانی گفت مأموریت سختی به ما محول شده نیرویی می خواهیم که جانش کف دستش باشد نیروی شهادت طلب ابتدا همه بچه های سرخس وفریمان بلند شدند ما را به گردان عبدالله معرفی نمودندوآماده شدیم برای حرکت به سمت خط مقدم که ادامه عملیات والفجر هشت بود. راوی عباس حسن زاده همسنگر شهید

آرپی جی 7 بجای کلاش آماده شده بودیم برای تحویل سلاح . گروهانها به نوبت سلاح سازمانی خودشان را تحویل می گرفتند تا اینکه نوبت به گروهان ودسته ما رسید به شهید قربان خواجه اسلحه کلاش دادند قربان خیلی ناراحت شد واعتراض نمود این چه اسلحه ای است که به من داده اید من این اسلحه را نمی خواهم به من آرپی جی 7 بدهید خلاصه هر طور بود قربان کلاش را تحویل داد ویک آرپی جی 7 گرفت ویک نفر هم کمکش شد راوی عباس حسن زاده همسنگر شهید

پاتک دشمن مرحله دوم که به خط مقدم رفتیم در همان مکان قبلی برای استحکام خاکریز اصلی روزها وشبها کمین پر از نیرو بود و تعدادی از نیروها در خط مقدم سنگرهای اجتماعی مستحکم می ساختند یک شب که با قربان دونفری داخل سنگر بودیم ساعت سه نیم صبح عراق دیوانه وار خط ما را زیر آتش گرفته بود که تا آن مدت ما چنین آتشی را ندیده بودیم قربان گفت عباس فکر کنم خبرهایی است نکند دشمن می خواهد حمله کند واین آتش تهیه تا روشنایی هوا ادامه پیدا کرد آتش برای چند دقیقه قطع شد هوا که خوب روشن شددیدیم تانکها را در طول پنج کیلومتر خطی که به عهده ما است پخش شدند با آرایش حجومی خودشان را به نزدیک خط ما رساندند که نیروهای اسلام با توکل به خدا شروع به تیراندازی با آرپیجی وتیربار به سمت دشمن بزدل شلیک می کردند هرکس باهر سلاحی که بدستش می رسید شلیک می کرد نزدیک به دوساعت طول کشید چند دستگاه از تانکهای عراقی که هدف قرار گرفتند بقیه تانکها عقب نشینی نمودند ونیروهای ما با تیربار ودیگر سلاحهای موجود به سمت عراقیهایی که جامانده بودند شلیک می کردند راوی عباس حسن زاده همسنگر شهید

برای آخرین بار بار آخری که می خواست به جبهه برود نزدیک ظهر بود وارد خانه شد وگفت پدر می خواهم بروم جبهه مادرش راضی نمی شد وهر چی تلاش کرد که مانع رفتنش بشود فایده ای نداشت پیراهن سفیدی که برایش تهیه کرده بود به تن قربان نمود وخیلی بچشم می آمد خوب به قد بالایش نگاه می کردم تا سیر دیداربشوم میدانستم قربان من به قربانگاه می رود با بافرزندم خداحافظی نمودم چند قدمی هم پشت سرش رفتم دیوارهای خانه ها کوتاه بود ابتدای کوچه ایستادم تا اینکه قربان به منزل پدر بزرگ ومادر بزرگش رفت وخداحافظی نمود همانطور که از روی دیوار های کوچک می پرید وقدم برمی داشت بنظرم رسید که روی زمین نسیت از زمین چند متری فاصله دارد یک لحظه دلم از جا کنده شد که قربان این مرحله شهید می شود از توان افتادم وهمانجا لحظه ای نشستم بعد به خانه برگشتم وحالم گرفته بود مادر شهید گفت چی شده گفتم قربان دیگر بر نمی گردد. راوی پدر شهید

کبوتر خبر رسان صبح روزی که قراربودازسپاه سرخس به ماخبردهندکه قربان به شهادت رسیده،طبق روال روزهای گذشته برای کسب روزی حلال باوسیله های آن زمان ازروستاخارج شدم ، نرسیده به زمینهای کشاورزی دیدمیکی ازپرنده های خبررسان جلوی من ظاهر شد سروصدامی کرد خودش را به من زد وبعد خودش رابه زمین وآسمان میزدتااینکه ازحال رفت. باخودم فکرکردم :حتمابرای فرزندم اتفاقی افتاده ،نگران شدم ازبین راه برگشتم! وقتی به خانه رسیدم متوجه شدم زمزمه وخبرهایی است ،عموهایش درخانه نشسته بودندوازطرف سپاه خبرشهادت قربان راآورده بودند. راوی پدر شهید

مشخص نمودن محل دفن یک ماه از آمدنش گذشته بود دیگر آرام وقرار نداشت همرزمانش به شهادت رسیده بود می دانست که اینبار نوبت اوست و برای رفتن به پیشگاه الهی راه طولانی ندارد فقط باید بیشتر تلاش کند بیشتر عبادت خالصانه کند بیشتراز خدا التماس کند لذا باتوکل برخدا یک روز که به زیارت شهدا می رود محل دفن وقبر خودش را کنار شهید رمضان فداکار مشخص میکند ویک برگه کوچک به من داد که من شهید می شوم ومن را کنار رمضان دفن نمایید.راستش تعجب کردم درکدام مکتب اینها درس خوانده اند که حتی محل دفن خودشان راهم مشخص می کنندبا تعجب برگه را خواندم ودر جیبم گذاشتم از موقع رفتن به جبهه حدودا یک ماه طول کشید که خبر شهادتش را آوردند. راوی غلامرضاکرمانی دامادشهید

آخرین نگهبانی جزیره مجنون جنوبی قسمت کاسه (کمین) دورتادور آب بود مانند یک فلکه بزرگ داخل کاسه سنگر های کمین واستراحت احداث شده بود داخل یک سنگر بودیم موقع نگهبانی هیچگاه دوتا همشهری را را باهم سر یک پست نمی فرستادند بخاطر اینکه که اگر گلوله دشمن داخل سنگر بخورد دوتا شهید از یک شهرستان نباشد من و یک نفر دیگرازنیروها از ساعت چهارتا شش صبح در سنگر شماره هفت نگهبان بودیم پاسبخش نگهبانهای بعدی را که شهید خواجه وشهید علی اکبرحمزه پور از کاشمربود رابرای انجام نگهبانی آماده نمود وقتی قربان به داخل سنگر نگهبانی رسید گفت اصغرجان من صبحانه نخوردم بیزحمت چایی و صبحانه را آماده کن پستم که تمام شد بیایم صبحانه بخورم گفتم چشم . پست را تحویل دادیم رفتی م داخل سنگر استراحت کتری را آب کردم چراغ والرنفتی بود روشن کردم که پاس بخش فریاد کشید سنگر شماره هفت راباخمپاره هدف قرار دادند آقای رمضانی فرمانده دسته خودش را به سنگر شماره هفت رساند واجازه نداد که بقیه در محل انفجار تجمع کنند پرسیدم جناب رمضانی بچه ها چه شدن گفت چیزی نیست پایشان کمی مجروح شده دلم آرام نشد خودم را به سنگر رساندم دیدم هردو نفرشهید شدن پشت سر وجمجمه قربان متلاشی وخالی شده بود فقط پوست صورت سالم بود پلاکش را باز کردم و سوراخ دکمه جیبش گره زدم که گم نشود یکی از انگشتانش قطع شده بود شهدا را لای پتو گذاشتیم با ماژیک روی لباسشان مشخصات شهدا را نوشتیم وبا قایق که سکاندار آن شهید موسی عرب بود به پست امداد انتقال دادیم واز آن روز به بعد نام کاسه را محراب گذاشتند راوی اصغرافضلی همسنگر شهید

شبتان شهدایی التماس دعا

(بسم الله الرحمن الرحیم) (لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم ) (الهی به امیدتو) خدایا بحق امام زمان عج در این صبح جمعه . فرج امام زمان ما را برسان قلب امان زمان عج را از ما راضی و خشنود بگردان چشم ما را به جمالش روشن و منور بگردان یا الله به خانواده های محترم شهدا و جانبازان صبر واجرجزیل عنایت بفرما خدای مهربان جانبازان ما را شفا عنایت بفرما خدایا مرزبانان ما را درپناه خودت حفظ بگردان اللهم عجل الولیک الفرج آمین یا رب العالمین

سلام صبحتون منور به نور الهی ۹ تیر ۱۴۰۲ ۱۱ ذی الحجه ۱۴۴۴ ذکر روز جمعه اللهم صلی علی محمدوآل محمد وعجل فرجهم السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن السلام علیک یا امام الرئوف ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ آیت_الکرسی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم «اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ. لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ.» ((( اللهم عجل لولیک الفرج)))

📹 زیارتنامه تصویری شهدا 🔹 شهدا دلها را تصرف می‌کنند ..... 🔹 با ذکر صلوات نثار ارواح شهدا 🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹 @bashohadatashahadattt ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ

بنام خدا امروزمان را آغاز می کنیم بیاد شهیدان جلیل اردونی و عیدمحمد اردونی از روستای دولت آباد هدیه به ارواح پاک شهیدان امام شهیدان پدران و مادران شهیدان اموات اعضای محترم کانال مخصوصا این دو شهیدوالامقام صلوات

روایتی از شهید مستجاب الدعوه حمید قبادی نیا . التماس دعا کانال معجزات شهدا @shahid54

این رزمنده ؛ چه چای خوش عطری دم کرده .... #صبح_بخیر #بفرمایید_چای صبحتون و عاقبتمون شهدایی☀️ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇🏿 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• 🆔@lovemartyr http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••

آسودہ خوابیدن ما مرهون سر روی بالشِ خاک نهادن آنهاست نه؟ #شب_بخیر #مردان_بی_ادعا شب و عاقبتمون شهدایی🌙 نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇🏿 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• 🆔@lovemartyr http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••

بہ‌دخترش‌میگفت: وقتی‌گره‌های‌بزࢪگ‌بہ‌کاࢪتون‌افتاد، ازخانوم‌فاطمہ‌زهرا(س)کمک‌بخواید . گره‌های‌کوچیک‌روهم، ازشهدابخوایدبراتون‌بازکنند. #شهید_حاج‌_حسین‌_همدانی #یادشهداباصلوات نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇🏿 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• 🆔@lovemartyr http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••

مارو نترسونید ازجون دادن برا خدا زمین ماپره ازخون آسمونیا...): #استوری نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇🏿 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• 🆔@lovemartyr http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••

این پلاک‌های زنگ زده یعنی: چشم‌هایی که تا همیشه بر در خواهد ماند ... #گمنام #یاد_شهدا_باصلوات نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇🏿 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• 🆔@lovemartyr http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••

🎥 روزی که نفس سردشت به شماره افتاد #سردشت نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇🏿 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• 🆔@lovemartyr http://eitaa.com/joinchat/2517565440Cbc3f1bfcb6 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••