eitaa logo
《سربازان دیروز و امروز سرخس》
1.2هزار دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
11.8هزار ویدیو
101 فایل
بِسْمِ اَللّٰه اَلرَحمٰن اَلرَحیم فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ : هر کس به اسلام گرویده مأموریت دارد استقامت کند ( آیه ۱۱۲ سوره هود ) سلام علیکم به نام خدا ، به یاد خدا ، برای خدا این کانال مخصوص دفتر حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس شهرستان سرخس می‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
نوروز مجدی رزمنده دلاور نوروز مجدی فرزند آقایی سال 20/12/1346 در روستای عباس آباد متولد شد. تا مقطع ابتدایی تحصیل نمود و قبل از خدمت سربازی با کارگری و دامداری کمک خرج خانواده بود. تاریخ 20/3/1365 به همراه دیگرجوانان وطن راهی خدمت مقدس سربازی شد. ابتدا قرار بود به زابل اعزام شوند؛ اما با توجه به نیاز جبهه به نیروی انسانی از مشهد به تهران، از تهران به اهواز، مقر لشکر 21 امام رضا (ع، محلی بنام پنج طبقه ها بردند. هوا خیلی گرم بود. برای آموزش به ایلام غرب پادگان ظفر بردند. نیمه های آموزش بود که قرار بود عملیات کربلای 1 برای آزاد سازی شهر مهران آغاز شود؛ فرمانده نیروها را جمع کرد و در رابطه با عملیات صحبت نمود که هر کس برای کارهای پشتیبانی داوطلب است، یک طرف جمع شود. مرحوم نوروز مجدی یکی از نیروهای داوطلب بود. ماموریت آن ها این بود که باید از زاغه مهمات باختران، مهمات را به زاغه لشکر که در نزدیک مهران ارتفاع کله قندی بود، با تریلی انتقال می دادند تا مورد استفاده رزمندگان قرار بگیرد. زاغه مهمات داخل یک شیار بود که به راحتی بمباران نمی شد. هواپیماها هر روز می آمدند که زاغه را بمباران نمایند؛ تا این که یک روز بعدازظهر چندین فروند هواپیما از چند طرف حمله نمودند که متاسفانه زاغه مهمات منفجر شد. صدا می آمد که فرار کنید. هرکس به یک طرف فرار می کرد. گلوله ها که منفجر می شد، بعضی ها خرج موشکی داشت که پرواز می کرد. تعدادی از همرزمان به شهادت رسیدند و تعدادی هم مجروح شدند. همه از اطراف زاغه مهمات پراکنده شدند و در پناهگاه ها و صخره ها پناه گرفته بودند. زاغه بیش از 50 تریلی مهمات داشت که همه منفجر شدند. تا صبح گاه گاهی صدای انفجار می آمد. یک نفر از دوستان نوروز داخل زاغه مانده بود و نوروز خیلی نگران دوستش بود. صبح که انفجارها تمام شد، با فرمانده به داخل زاغه برگشت تا به دنبال دوستش بگردد که شاید تکه لباسی یا قسمتی از گوشت بدنش را پیدا کند. لابه لای گلوله های عمل کرده و عمل نکرده، ابتدا به محلی که پناهگاه بوده و همیشه موقع بمباران آن جا مخفی می شدند، می آید؛ اما با یک پتوی سوخته روبرومی شود. نا امید و نگران یک مرتبه از چند متر بالاتر صدای ایست می شنوند. ابتدا شک می کنند یعنی چه مگر این جا کسی زنده است؟ دوستش که زنده بود، منطقه را نمی شناخته که این ها ایرانی یا عراقی هستند، خلاصه این که به او نزدیک می شوند؛ فرمانده می گوید: شما محمد هستید؟ با کمال تعجب دوستش را می بینند که زنده است. سریعا زیر بغل هایش را می گیرند و با خود از آن جا خارج می کنند. دوستش که از بس دود و گرد و خاک روی سرش نشسته، شناخته نمی شود؛ مات و حیران جریان را برای فرمانده تعریف می کند که از لحظه انفجار تا حالا چه به او گذشته است. با انفجارهای شدید از پناهگاه به داخل یک گودال کنار یک صخره پرت می شود؛ طوری بوده که آب های باران از بالای کوه که سرازیر می شده به دو قسمت تقسیم می شده است. گلوله ها که منفجر می شدند، به اطراف او فرود می آمدند. همزمان دو تا کبوتر کنار او شدند که آن ها هم پناه گرفته بودند وتا صبح در کنار دوستش بودند. تا صبح کار دوستش خواندن قرآن و دعا بوده. صبح که سرو صدا می شنود، فکر می کند خدایا این جا کجاست؟ منطقه را نمی شناسد؟ تا این که نفرات به پنج متری او می آیند، ایست می دهد که در جواب، صدای نوروز را تشخیص می دهد و خوشحال می شود که زنده هستم. دوستش را تا سنگر فرماندهی هدایت می کند. همه به نزد او می آیند و متعجب هستند که چطور زنده مانده است؟ برای نوروز و دوستانش این یک معجزه بود که میان آن همه انفجار چطور زنده مانده است؟ بعد از پایان عملیات به پادگان برمی گردند تا این که در ادامه آموزش یک شب که عملیات مشابه بوده، دو تا از همرزمانش تیر می خورند که یکی شهید موسی سرکوهی از پسکمر بوده است. وی بعد از پایان آموزش به مرخصی می آید. ***
بعد از پایان مرخصی به دزفول رفتم. برای آموزش قایقرانی و شنا به سد دز اعزام شدیم. بعد آموزش ما را با اتوبوس برای شرکت در عملیات کربلای 4 به خرمشهر بردند. در مسیر هواپیماهای عراقی سر رسیدند؛ اتوبوس جلویی را با راکت طوری زدند که به دو قسمت تقسیم شد و تعداد زیادی شهید و مجروح شدند. در خرمشهر به نیروها یک قایق با بیست عدد جلیقه نجات دادند که با آکاسیف طوری دوخته شده بود که اگر رزمنده شهید یا مجروح شود، زیر آب نروند. بعدازظهر عملیات شد؛ قایقران ها کنار نهر آمدند که قایق ها و نیروها آنجا بودند. بیست نفر نیرو هم به ما معرفی کردند و گفتند: شب که دستور حمله صادر شد و غواص ها خط را شکستند، نیروها باید با تمام تجهیزات به کمک نیروهای غواص بروند. تاریخ 3/10/1365ساعت 30/12 هر چه منتظر ماندیم، از حرکت خبری نشد. هر لحظه آتش خمپاره های دشمن بیشتر می شد، خیلی از قایق ها منهدم شدند و تعدادی از نیروها به شهادت رسیدند یا مجروح شدند. همه در کنار نخل ها سنگر گرفته بودند. ساعت های دو شب بود که یک نفر از مسئولین آمد و دستور داد که هرکس قایقش سالم است، نیروهایش را سوار کند و به عقب برگرداند. نیروها به کنار اسکله رسیدند و از آن جا با تویوتا به مقر برگشتند. از خرمشهر با اتوبوس به دزفول برگشتند. برای عملیات بعدی قایق های جدید به نام عاشورا آمد که دو موتوره و فرمانی بود. محمد ولایتی خیلی زود یاد گرفت. نوروز به فرمانده می گوید که این ها وضعشان خوب است، تراکتور دارند. مرحوم نوروز خیلی شوخ طبع بود؛ هرجا می رفتند، مرخصی چه تو شهری یا شهرستان با محمد ولایتی با هم می آمدند، چون از نظر سنی به هم نزدیک بودند. عملیات کربلای5 در تاریخ 19/10/1365 در منطقه شلمچه صورت گرفت. در این عملیات باز هم قایقرانها آماده شدند که در صورت نیاز با قایق نیروها را به خط مقدم برسانند. چند شب جلوتر به خرمشهر رفتند و فرمانده چند نفر داوطلب خواست که تعدادی خودشان بلند شدند و تعدادی را هم فرمانده انتخاب کرد. البته در این عملیات زیاد از قایق استفاده نشد و فقط تعدادی برای نصب پل، آن هم در شب اول عملیات مورد استفاده قرار گرفت. بعد از عملیات نیروهای قایقران را به عنوان نیروی پیاده پدافندی به صورت دوره ده روزه به خط مقدم می بردند که نگهبانی بدهند. پشت سر نگهبان ها آب بود؛ فرمانده تاکید کرده بود مواظب باشید کسی از پشت، سر ما را با سیم قطع نکند. دو نفری روبروی هم نگهبانی می دادند که هوای هم را داشته باشند. یک شب یک خمپاره وسط هر دو نگهبان می خورد و منفجر نمی شود. نگهبان ها سنگر را ترک می کنند و به فرمانده خبرمی دهند. صبح بچه های تخریب می آیند و خمپاره 60 م م عمل نکرده را خنثی می کنند. چندین مرحله نیروها را به همین صورت به خط مقدم بردند. عملیات کربلای 8 در تاریخ 18/1/1366 در منطقه شلمچه انجام شد. شب عملیات، عراق شیمیایی زد و خیلی از نیروها از جمله نظر علیمیرزایی از گردان قائم به شهادت رسید. این عملیات در تکمیل کربلای 5 انجام شد؛ صبح نیروها به مقر خودشان برگشتند. در خط پدافندی خاکریز خیلی کوچکی بود که از آن جا نیروهای قایقران را به کمک نیروهای پیاده و ادوات می بردند. تعدادی از همشهریان مانند قدیر میش مست، شهید حسینعلی گلاوی، عیسی مبارک، ستارسیاوش زاده، محمدعلی خواجوی، قدیر رمضانی، حسین احمدی، شهید حسین ترشیزی، مرحوم غلام محمد پنجتن و مرحوم یوسف کیخا و... آن زمان در منطقه حضور داشتند که مرحوم نوروز در این خط که دشمن خیلی هم با خمپاره 60 م م می زد، در آخرین سنگر حضور داشت.
عملیات بیت المقدس 2 در منطقه کردستان در تاریخ 24/10/1366صورت گرفت. نیروها را از دزفول به غرب کشور به کردستان، سنندج و شهر بانه بردند. در آن جا باید به جای قایق با قاطر برای رزمندگان مستقر در خط مقدم غذا و مهمات می بردند و از آن طرف شهید یا مجروح می آوردند. عبور از سنگلاخها و نیم متر برف کار خیلی مشکلی بود. یک روز که آتش خیلی زیاد بود و هواپیماها بمباران می کردند، زاغه مهمات توپخانه 61 محرم را زدند که گلوله ها تا شعاع چند کیلومتری به اطراف پرواز می کردند. محمد ولایتی، دوست نوروز که در چادر فرماندهی بود، اگر از چادر خارج نمی شد، با ترکشی که به داخل چادر آمده بود، حتما یا زخمی می شد و یا شهید . در این خمله قدیر شهبازی شیمیایی شد و قاطرش هم بر اثر اصابت ترکش کشته شد. نیروها از عملیات که به دزفول برگشتند، از اخبار رادیو شنیدند که مجری گفت: خدمت سربازی چهار ماه اضافه شده؛ باید به جای 24 ماه، 28 ماه خدمت می کردند. فرمانده گفت: نیروهای قدیمی به خط مقدم نروند و همین جا در دژبانی خدمت کنند. مدتی هم در دژبانی خدمت کرد که اعلام شد چون نیروهای داخل جزیره خسته شدند، چند نفر داوطلب لازم داریم. آزاده سرافراز محمد ولایتی، شهید حسین الله دادی، شهید حسین بادانگیز، شهید غلامرضا مسگر، آزاده حسن سامانی برای رفتن آماده شدند و به جزیره رفتند و دیگر از حال آقای مجدی خبر نداشتند. در تاریخ 18/7/1367 خدمت آقای مجدی به پایان رسید و به وطن بازگشت. تقدیر این بود که رزمنده دلاور ما در تاریخ 27/9/1385 آسمانی شود و دیدار حق را لبیک گفته و به دیار ابدی برود. روحش شاد؛ ان شاءالله که با شهدا محشور گردد. راوی همرزم مرحوم آزاده سرافراز محمد ولایتی
هدایت شده از ح ر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهروند کُرد عراقی وقتی متوجه می‌شود خبرنگار شبکه ایرانی از وی گزارش تهیه می‌کند، میکروفن را می‌بوسد و می‌گوید: این جمهوری اسلامی ایران بود که ندای مظلومیت حلبچه عراق را به گوش جهان رساند. ‌‌‌ 🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi@tahlile_siasi
هدایت شده از قاسم شنوایی
پیامبر اکرم (ص) اگر آسمانها و زمین را در یک کفه ترازو بگذارند و ایمان علی علیه السلام را در کفه دیگر، ایمان علی علیه السلام بر آسمانها و زمین برتری خواهد یافت،
هدایت شده از امیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ایران ویدیوی جدیدی از یکی از پایگاه های زیرزمینی موشک های بالستیک خود منتشر کرده است.
هدایت شده از ف طیبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم نماز و افطاری در مسجد بلال هامبورگ بدجوری براندازهای الدنگ رو سوزونده :)) @BisimchiMedia
هدایت شده از امیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️این کلیپ را خوب نگاه کنید و هر چه فریاد دارید بر سر مجلس و قوه قضائیه بزنید . در کجای دنیا مامور نظامی جرات استفاده از سلاح خود را ندارد ؟؟ چرا دل این مامور برای حتی شلیک به پای گروگان گیر شرور می لرزد ؟ کجای دنیا سراغ دارید که با سنگ و آجر به مقابله با شرور گروگان گیر بروند ؟ و... چون می داند فردا او پشت میله های زندان است و گروگان گیر آزادانه در شهر برای خودش عربده می کشد. @navad_siasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🤲 کلیپ بسیار زیبای کاش میشد تو حرمت ؛ آقا به من خونه بدی... ✅کانال امام رضا علیه السلام ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @emamrezamashhad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍🌷 کلیپ و ماجرای پیرمرد روستایی و کشاورز که برای زیارت امام رضا علیه السلام شروع به در زدن کرد و ... ( صدا : حیدر خمسه) ✅کانال امام رضا علیه السلام ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ @emamrezamashhad