تقويم: معتدل كردن
اسفل: پائينى. پستى.
سافل: پائين. اسفل: پائينتر.
سافلين: پستها.
منظور از تقویم ظاهرا آماده كردن انسان براى هدايت خداوند و ارتقاء است كه خدا او را در بهترين استعداد و صلاحيت ارتقاء آفريده است و شايد منظور آماده بودن براى صعود و نزول هر دو باشد.
منظور از «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ» دست برداشتن گروهى از انسانها از فطرت اوليه الهى است كه خداوند در نهاد هر بشرى قرار داده كه هر كس چنين كند، خداوند او را در پستترين جايگاهها قرار مىدهد و گرفتار شقاوت و عذاب مىشود.
انسان در آفرينش بر همه موجودات برترى دارد. «خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ»
خداوند بر آغاز و فرجام انسان حاكم است. خَلَقْنَا ... رَدَدْناهُ
انسان در اصل خلقت پستى ندارد و سقوط او در طىّ مراحل زندگى واقع مىشود. «خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ»
انسان كه برترين مخلوق است، سقوطش نيز از همه موجودات پستتر است. أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ... أَسْفَلَ سافِلِينَ
(چنانكه در آيات ديگر نيز مىفرمايد:
«أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»
دورى از ايمان و عمل صالح سبب سقوط است و ايمان، عامل دورى از هر گونه پستى و نزول است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تفسیر_صوتی آیه ۴و۵ سوره مبارکه #تین
⚘️⚘️⚘️حدیث هفته ⚘️⚘️⚘️
امام باقر عليه السلام فرموده اند:
نُه خصلت است كه خداوند آن ها را از ويژگی هاى پيامبرانش قرار داده است. پس خود را بيازماييد بنگريد اگر آنها را داريد، خدا را حمد و ستايش كنيد و اگر نداريد از او بخواهيد.
آن ها عبارتند از: يقين، قناعت، صبر، شكر، حلم، حسن خلق، سخاوت، شجاعت، پاكيزگى و پارسايى
منبع: معدن الجواهر و رياضة الخواطر
#حدیث_هفته
⚘️در این روز عرفه، روز دعا و نیایش، روز دعای عرفه ی امام حسین علیه السلام ان شاءالله دعاگوی شما و محتاج دعای خیرتان هستم. ⚘️
https://eitaa.com/tartilmenshavitafsir
چنین نیست (که شما میپندارید) قطعا انسان طغیان میکند، همين كه خود را بىنياز پندارد.
«کَلاّ»: حَقّا. قطعاً
«أَن رَّآهُ»: وقتی خود را ببیند و بداند.
«إِسْتَغْنَی»: احساس قدرت و ثروت کرد. دارا شد و بینیاز گردید.
در تفاسیر آمده :آیات ۶و۷ درباره ابوجهل نازل شد که از اثر مال و ثروت فراوان به طغیان پرداخته بود.
كلمه «كَلَّا» يا به معناى نفى گذشته است يعنى اين گونه نيست كه انسان به ياد گذشته خود باشد كه خداوند او را آفريد و به او آموخت، پس بنده او باشد، بلكه به جاى بندگى طغيان مىكند و مانع بندگى ديگران نيز مىشود.
و ممكن است كلمه «كَلَّا» به معناى حقًا و براى تأكيد باشد.
اگر انسان ظرفيّت نداشته باشد، يا ثروت او را مغرور مىكند، چنانكه قارون مىگفت: «إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي»
يا قدرت او را مغرور مىكند، چنانكه فرعون مىگفت: «أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ»
يا علم او را مغرور مىكند. چنانكه بلعم باعورا به آن گرفتار شد. «آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها»
اما اگر ظرفيّت باشد، حتى هر سه در يك نفر جمع مىشود مثل حضرت يوسف و سليمان ولى مغرور نمىشود، چون همه را از خداوند مىداند نه خود. چنانكه حضرت سليمان گفت: «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»
و حضرت يوسف گفت: «رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ»
آرى خطر آنجاست كه انسان به خود بنگرد نه خدا. «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»
طغيانگر نه خدا را بنده است، نه دستورات الهى را به رسميّت مىشناسد، نه استدلال مىپذيرد و نه به نداى وجدان و ناله مظلومان گوش مىدهد.
در احاديث مىخوانيم: ابوجهل از اطرافيان خود پرسيد: آيا پيامبر در ميان شما نيز براى سجده صورت به خاك مىگذارد؟ گفتند: آرى. گفت: سوگند به آنچه سوگند مىخوريم، اگر او را در چنين حالى ببينم، با پاى خود گردن او را له مىكنم. زمانى كه متوجه شد پيامبر در حال نماز است، تصميم گرفت با لگد بر سر مبارك آن حضرت در سجده بكوبد، همين كه نزديك شد، با حالتى عجيب عقب نشينى كرد و به مشركان گفت: وقتى به او نزديك شدم،
در مقابل خود خندقى از آتش ديدم.
با اينكه مراد از «عَبْداً» شخص پيامبر است ولى نكره آوردن آن، به خاطر تعظيم و بزرگداشت است. «عَبْداً إِذا صَلَّى»
انسان ناسپاس است. ما او را آفريديم و هر چه نمىدانست به او آموختيم. امّا او در برابر پروردگارش طغيان مىكند. «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى»
انسان به خاطر آنكه به غلط خود را بىنياز مىپندارد دست به طغيان مىزند.
«لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»
انسان كم ظرفيّت است و پندار بىنيازى او را مست مىكند. «لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»
علم به تنهايى كافى نيست. با اينكه به انسان علم داديم امّا طغيان مىكند. «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ- إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى»
غنى بودن كمال است، اما خود را غنى ديدن زمينه لغزشهاست. «رَآهُ اسْتَغْنى»
ايمان به معاد مانع طغيان است.
هر چه داريم مىگذاريم و مىرويم خود را بى نياز نپنداريم. «إِنَّ إِلى رَبِّكَ الرُّجْعى»
ریشه طغيان دو چيز است: يكى آنكه خود را بىنياز مىبيند. «رَآهُ اسْتَغْنى» ديگر آنكه خدا را نمىبيند و گمان مىكند خدا هم او را نمىبيند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تفسیر_صوتی آیه ۶و۷ سوره مبارکه #علق