وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ
و بترسيد از روزى كه هيچكس چيزى (از عذاب خدا) را از ديگرى دفع نمىكند و هيچگونه عوضى از او قبول نمىگردد و هيچ شفاعتى، او را سود ندهد و (از جانب هيچكسى) يارى نمىشود.
تجزى: جزاء
اگر ما بعدش «باء- على» آيد به معنى مكافات و مجازات است
و اگر ما بعدش «عن» آيد به معنى قضاء و اداء
و بدون آنها به معنى كفايت است، «جزى الشيء: كفى»
شفاعة: واسطه شدن.
شفع و شفاعة مصدر هستند به معنى منضم كردن چيزى به چيزى
عدل: (بفتح عين) عوض.
آن در اصل به معنى برابرى است.
اسم و مصدر هر دو آمده است. آنچه گفته شده از قبيل: مثل، عوض، ضد ظلم، همه از مصاديق معناى اول هستند.
در اين آيه به برخى باورهاى غلط و اميدهاى نابجاى يهود، اشاره شده است. آنان گمان مىكردند كه در روز قيامت اجدادشان، شفيع آنان خواهد شد. چنانكه بتپرستان، بتها را شفيع خود مىپنداشتند. برخى از آنان قربانى كردن را كفّارهى گناهان دانسته و اگر پول نداشتند، يك جفت كبوتر را سر مىبريدند. گروهى از آنان به همراه مرده، طلا و زيورآلات دفن مىكردند تا به عنوان جريمهى گناهانش بپردازد.
غافل از آنكه قيامت بر خلاف دنياست كه برخى با پول و پارتى و يا حمايت شدن از قدرتها، بر مشكلاتشان پيروز مىشوند.
در روز قيامت، نسبت به كفّار تمام سببها قطع؛ «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ» و نسبتها محو؛ «فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ» و زبان عذرخواهى بسته مىشود؛ «وَ لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ» مال و فرزند كارآيى ندارند؛ «لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» و خويشاوندى نيز ثمرى ندارد؛ «لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ» قدرتها پوچ مىشوند؛ «هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ» و شفاعت بدون اذن خداوند پذيرفته نمىشود؛ «وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» و فديه پذيرفته نمىشود. «لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ»
بحثى درباره شفاعت
شفاعت از كلمه «شفع» به معناى يارى و نصرت است و به جفت چون كمك و ياور است اطلاق شده است. يعنى افرادى كه مايهاى از ايمان و تقوا و عمل داشته و در آن روز كمبودى دارند، لطفى به آن مايهها اضافه مىشود و در اثر جفت وهمراه شدن با لطف اولياى الهى، از قهر خداوند نجات مىيابند. بنابراين شفاعت، تنها شامل كسانى مىشود كه تلاشگرند، ولى در راه ماندهاند و نياز به قدرتى دارند كه در كنار آنان باشد.
حدود سى آيه از قرآن مربوط به شفاعت است كه به چند دسته تقسيم مىشوند:
🌱۱- آياتى كه شفاعت را نفى مىكنند، مانند: «يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» ، روزى كه معامله و دوستى و شفاعت در آن نيست.
🌱۲- آياتى كه شفاعت را مخصوص خداوند مىدانند، مانند: «ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شفيع، غير از او هيچ ياور و شفاعت كنندهاى نيست.
🌱۳-آياتى كه از شفاعت ديگران با اذن خداوند ياد مىكنند، مانند: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ»
چه كسى در نزد او (خداوند) شفاعت مىكند مگر به اذنش؟
🌱۴- آياتى كه شرايط شفاعت شوندگان را بيان مىكنند،
مانند:
الف: شفاعت براى كسى است كه مورد رضايت خدا باشد. «وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى»
ب: براى ظالمان، دوستدار و شفيعى نيست. «ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ»
ج: فرشتگان براى مؤمنان، دعا واستغفار مىكنند. «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا»
با توجّه به آيات فوق، معلوم مىشود كه شفاعت بىقيد و شرط نيست و شفاعت به اجازه و اذن خداست و شفاعت شونده، بايد واجد شرايطى باشد و اگر كسى شرايط شفاعت را دارا نباشد، هر چند همسر پيامبر خدا باشد، مورد شفاعت قرار نمىگيرد. چنانكه همسر نوح و لوط عليهما السلام به علّت فسق، مشمول شفاعت نشدند. «فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»
بنابراين شفاعتى سازنده است كه انسان را با اولياى خدا پيوند دهد و مانع يأس او شود. ولى اگر ايمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد، همانگونه كه مسيحيان عقيده دارند كه عيسى فدا شد تا گناهان ما بخشيده شود، هرگز قابل قبول نيست.