eitaa logo
هیئت دانشجویی مهدويون دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران
237 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
471 ویدیو
18 فایل
﷽ حسينيه مجازى هيئت مهدويون دانشکدگان فارابــى دانشگاه تهــــران 🔷 ارتباط با ادمین کانال: 🔷 🔸️کانال تلگرام🔸️ https://t.me/heiat_mahdavion 🔸️کانال اینستاگرام🔸️ https://instagram.com/farabi_hmq
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 راهکاری برای جبران گذشته 🔻امام هادی علیه‌السلام: اُذْكُرْ حَسَراتِ التَّفريطِ بِاَخْذِ تقديمِ الحَزْمِ ❇️ افسوس‌ كوتاهى‌ كارهاى‌ گذشته‌ را با تلاش‌ در آينده‌ جبران‌ كنيد. 📚 مسند الامام الهادي، ص ۳۰۴ Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
🌿بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌿 +پات نزار رو قبر... با صدای خانم مسنی که منو مخاطب قرار داده به خودم میام. _عذر میخوام، پسر شماست؟ +نه پسرمن چند تا قبر اونور تر خوابیده، خب که چی حالا که مادرش نیستم باید پا تو بزاری؟ بلاخره این شهیدم مادر داره... از لحن تندش هم شوکه میشم هم خندم میگیره. _ ببخشید مادر، چشم دیگه حواسم هست. یه چشم غره بهم میره وچادر گلدار تیره رنگشو رو سرش جابه جا میکنه وباهمون چهره نمکیش از کنارم رد میشه. خط نگاهمو ازش نمیگیرم، با اه وناله قدم بر میداره از حالت هاش متوجه میشم که پا درد داره. دوربین و جابه جا میکنم انگار سوژه ی امروزم پیدا شده به آسمون نگاه میکنم، از ته دل یه الحمدلله میگم و به سمتش میرم. _مادر میخواید کمکتون کنم؟ دستمو سمت کیسه کرمی رنگی که دستشه و به زور داره حمل میکنه میگیرم.  + خدا خیرت بده ننه، مگه راهت این وریه؟ _بله هم مسیریم، بدید کمکتون میکنم. یه نگاه بهم میندازه وکیسه رو میگیره سمتم. کیسه رو از دستش میگیرم و باهاش هم قدم میشم تا مزار شهیدش. عکس پسرشو که تو قاب آهنی بی روح میبینه، چشماش پراشک میشه، با دست های لاغر و نحیفش دستی روی عکس و بعد هم یه آه از ته دل میکشه. به سمتم بر میگرده و میگه + همش 20سالش بود،میخواستم براش زن بگیرم که پاشو کرد تو یه کفش که میخوام برم جبهه، درس و دانشگاه و ول کرد و رفت. اشکاشو از رو گونه های چروک افتاده اش پاک میکنه و ادامه میده: +همین یه پسرو خدا با هزار تا نذر و نیاز بهم داده بود، باباش که فوت کرد به دندون گرفتمش تا بزرگش کنم اما آخرش چیشد؟ من موندم و تنهایی. از تو کیسه اش یه دستمال و یه بطری آب در میاره و شروع میکنه به تمیز کردن خاک روی مزار. چشمم قفل میشه رو کلمه شهید، صحبت های مادرش تو سرم اِکُو میشه همش 20سالش بود.... +راستی ننه تو چند سالته؟ عکاسی؟ واشاره میکنه به دوربین روی دوشم _ 20سالمه مادر، بله عکاسی میکنم. +خدا برا مادرت نگهت داره پسرم، هم سن و سال محمد منی. سرشو میندازه پایین که اشکاشو نبینم،دلم آتیش میگیره از مظلومیت و حیاش.... برای اینکه حالشو عوض کنم لنز دوربین و سمتش میگیرم _مادر منو نگاکن، بگو سیبببب... وقاب دوربین من منورمیشه به اُم محمدومزارشهیدش🌷 ...🖋 Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
🌸بسم رَبِّ الشُّهَداءِ وَالصِّدّیقین🌸 دلنوشته ای برای 🌷سردار شهید سلیمانی🌷 سلام!... سلام ای عاشقی که نهایت عاشقی را معنا کرده ای؛ سلام ای سرداری که پا در راه ❣عشق سید الشهداء❣ گذاشته و چون 🦋پروانه🦋، دور 🕯شمع ولایت🕯 چرخیدی و در این راه، گرانمایه ترین داشته ات را تقدیم کردی؛ چه داشته ای برتر از جان؟ لکن تو با فدا کردن بهترین داشته ات، بهترین نداشته ها را به دست آوردی: ❤️دیدار محبوب حقیقی❤️ 🌸🍇💐قدم نهادن در باغ های بهشتی💐🍇🌸 👳‍♂و هم کلام شدن با بزرگان👳‍♂ 🌷ای سردار دل ها🌷 چقدر مخلصانه به انسانیت خدمت کردی... چقدر شجاعانه در برابر دشمنِ انسانیت (داعش) ایستادی... چقدر عاشقانه دعوت حق را لبیک گفتی... و چه دلبرانه با رفتنت، از کودک تا پیر، مجذوب خودت کردی... تو با رفتنت میلیون ها حاج قاسم را با خودت همقدم کردی؛ حاج قاسم هایی که خطاب به 💚صاحب الزمان💚 (روحی و ارواحنا فداه) نوای پرشور و شعورِ سلام 💚فرمانده💚 سر دادند و این نوای زیبا، بین میلیاردها انسان طنین انداز شد... چشم به روزی بسته ام که بین سپاهیانِ 💚مهدی موعود💚، بیایی و اگر لایق باشم، کنارت، 🤛شمرهای زمان🤜 را به 🗡هلاکت🗡 برسانم... در پایان از تو خواستارم: این لیاقت را از ❤️خداوند منّان❤️ برایم طلب کنی ای 🌷سردار فراموش ناشدنی🌷... ✍حسین تیموری Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم: «محسن جان! دیر میای بچه‌ها نگرانتن». لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم».  معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودی‌ها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخری‌زاده». ... (خاطرات همسر شهید) 🌹هفتم آذر سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده🌹 Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
بسم رب النور✨ 🌸قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید 🌸 🌸 از او سعادت دو جهان را طلب کنید 🌸 💕جشن ولادت حضرت زینب(سلام الله علیها) 🎁همراه با اهدای جوایز اردوی شبی با شهدا 🎙️سخنران: حجت‌الاسلام والمسلمین پور قلی «متخصص در حوزه خانواده و ازدواج» 🎤 همراه با مولودی خوانی: ذاکر اهل بیت جناب آقای شیخ زاده 📆زمان: سه شنبه ۸ آذر ۱۴۰۱ _ ساعت ۲۰ 🕌مکان: تالار امام خمینی (ره) «روبه رو سلف خواهران» 🔸اطلاع رسانی فراموش نشود. Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
🌹|شهید یوسف سجودی ✍️ مرغ سفت ▫️یوسف بعد از مدت‌ها خرید کرده بود. بهم گفت: خانوم! ناهار مرغ درست می‌کنی؟ هنوز آشپزی بلد نبودم. اما دل رو زدم به دریا و گفتم: چشم... مرغ رو خوب شستم و انداختم توی روغن. سرخ و سیاه شده بود که آوردمش سرِ سفره. یوسف مشغول خوردن شد. مرغ رو به دندون گرفته بود و باهاش کلنجار می‌رفت. مرغ مثلِ سنگ شده بود و کنده نمی‌شد. تازه فهمیدم قبل از سرخ کردن باید آب‌پزش می‌کردم. کلی خجالت کشیدم. اما یوسف می‌خندید و می‌گفت: فدای سرت خانوم! 📚 مجموعه طلایه داران جبهه حق ۷ کتاب شهید یوسف سجودی Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
زینت خانه‌ی مهتاب به دنیا آمد💐 زینبِ حضرت ارباب به دنیا آمد💐 ولادت با سعادت بانوی صبر و استقامت ، بنت امیرالمؤمنین ، حضرت زینب کبری(س) و روز پرستار مبارک.🌺 Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
بسم الله الرحمن الرحیم غروب نزدیک میشود و گویی کنار آنهایی قدم برمیدارم که تقدیر تاریخی زمین (مدرنیته) را به سُخره گرفتند و تقدیری دیگر بر فراز تاریخ ظلمان و نیهلیسمِ مدرنیته رقم زده بودند؛ مدرنیته ای که با هلهله و همهمه و جیغ های بی امان و کَر کننده اش روزگارانی را تحمیل میکرد که نور در حجاب آن پیدا نبود و امیدها را به یأس بدل کرده بود و انسانهایی میخواست که میانمایه و خوار و ذلیل باشند تا نتوانند از این شرایط معبری به سوی نور و حقیقت بزنند و همواره بنده شیطان و زر و زور و تزویر باشند؛ و اتفاقاً برای همین است که هرگاه کنار یاران آخرالزمانی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف راه می بروم احساس میکنم چقدر راحت تر می توانم از تقدیرِ نحسِ غربزدگی فاصله بگیرم؛ و این امر آنجایی مهمتر جلوه می کند که دهه پایانی قرن چهاردهم شمسی و به خصوص سالهای پایانی آن به نحوی عجیب و باور نکردنی یأس و ناامیدی ای بر جامعه ایران رخ نمود که از قضا سرچشمه آن رُعب و خودباختگی ای بود که برخی نسبت به غرب داشتند و میخواستند ما را در پروژه وابستگی به غرب، اعتلا ببخشند، اعتلا که نیافتیم هیچ؛در چاهی عمیق افتادیم که یأس و ناامیدی مردم میوه آن بود. در این لحظات منتهی به غروب که من با همه غم هایم شهدای بهشت زهرا را طواف میکنم و جان میگیرم، به لحظه رسیدن بر مقبره شهید حسن باقری لحظه ای خشکم میزند، جا خورده ام، انتظارش را نمی کشیدم، در آنی هر آنچه از او میدانم در ذهنم مرور میشود؛ 27 سال بیشتر نداشت و 27 ماه از آن چه ها که نکرد؛ انگار باطل السحر تاریخ مدرنیته در کار و روح این بچه ها پیدا میشود و همین است که اینها کمتر از معجزه نیستند، و روحم کنار اینهاست که انگار توان برای پریدن میگیرد و همه یأس و ناامیدی ای که غربزدگی و مدرنیته بر شانه هایم انداخته به ناگاه فرومیریزد. سنگنوشته مقبره شهید دو دستنوشته از خودش است، و انگار جوابی است برای همه غم ها و غصه ها و قصه هایم: «باید به خود جرأت داد...» این تک جمله آنقدر بر روح خسته ام کارگر بود که چندروزی است که حصار قلب مرا شکسته و همواره در دلم حضور داشته است و مدام در ذهنم تکرار میشود، انگار رمز پیروزی و فتح بر قلب شهید حسن باقری افتاده بود و با قلم ایشان صادر شده است؛ و چقدر همین جمله با ما حرف دارد و ما را از ناامیدی و رخوت و سستی می رهاند؛ پندار من این است که در رقم زدن تاریخی دیگرهمواره این جمله باید دستگیرمان باشد. دگر نوشته چنین بود: «این جنگ فرصت های طلایی بسیاری جهت رشد استعدادها به ما داده است. نیروهای ما با توجه به بعد انقلابی که دارند و چشم و گوش بسته تابع قانون های از خارج آمده نیستند میتوانند از قالب های پیش ساخته خارج شوند و با فکر سازنده خویش روشهایی ابداع کنند که دشمن نخواهد توانست به سادگی و با این نیروها در مقابل آن برخیزد.» 31/2/1360 و همین بود که توانستند همه قواعد را به نفع خودشان تغییر دهند و چیزی شبیه معجزه رقم بزنند که فرمانده 27 ساله ما در 27 ماه کاری کرد که همه استراتژیست های نظامی را انگشت به دهان گذاشت. روحیه ای که در ما هم نبیاست خاموش شود و تقدیر نحسِ مدرنیته نبایست ما را از پا درآورد و بتوانیم از قالب های آن عبور کنیم و تقدیر تاریخیِ خودمان را رقم بزنیم... من که از ابتدا برای دیدار با معشوق خویش پا به بهشت گذاشته بودم، کم کم به لحظه وصل نزدیک میشدم؛ خدایا لحظه وصل باید باشکوه باشد و آنچنان عاشقانه ای میخواهم که قلب من از این همه فراق تسلّی یابد؛ شب شده است و آسمان پیش از من بغضش ترکیده است و اشک می ریزد، و لحظه به لحظه شدیدتر گریه میکند، به مقبره سیدالشهدای اهل قلم که نزدیک میشوم، ضربان قلبم تندتر میزند و نرسیده بر سر مزار معشوق باران چشم هایم نشانی از قلبم هستند، همان که میخواستم شد، به آقا مرتضی آوینی چنان رسیدم که زمین و زمان همراهم بودند و با قلب من نوحه میخواندند و با اشک من می باریدند، نمیدانم اشک های من بیشتر می بارید یا آسمان بیشتر اشک میریخت..... ✍️ مرتضی سعیدی Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
آیت الله ناصری که از اولیای الھی و از دوستان قدیمی آیت الله بھجت می‌باشند پس از پیروزی تیم ملی ایران مقابل آمریکا، در سخنرانی خود با گریه فراوان فرمودند: شب گذشته در آسمان شور و غوغای عجیبی از دعای اهل زمین به وجود آمده بود... آنگاه پس از گریه شدید، فرمودند: والله اگر مردم فقط یک مرتبه این طور برای فرج امام زمان (عج) دعا میکردند، حضرت می آمدند... همزمان با مسابقه فوتبال بین ایران و آمریکا علاوه بر دعای پیروزی ایران دعا برای فرج امام زمان عج فراموش نشود... Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
به نام خالق یکتا هر وقت اسم شهید ابراهیم هادی را می شنیدم تو دلم میگفتم چقدر ازش تعریف میکنن 😔 خیلی شهدای دیگه هم هستند که کرامات دارن، چرا فقط این شهید معروف شده 😔 دیروز وقتی رفتیم کنار مزارش تو بهشت زهرا نمیدونستم کدوم شهیده 😔 اما اشنا بود عکسش باهام حرف زد، وقتی نگاهم به عکس شهید افتاد یک لحظه حس کردم بهم میگه اینجا چکار میکنی، توچرا اومدی کنار مزارم 😔 حالا که اومدی خوش اومدی، بیا بنشین ، بیا منو ببین😔 بغص گلومو فشرد و اشکمو درآورد ، از روی نوشته سنگ مزار و توضیح بعضیا فهمیدم مزار شهید ابراهیم هادی هست 😔 عطر خاصی حس کردم عطری که تا حالا نبوییده بودم، بدنم یخ کرد باورم نمیشد با همون حالت ازش عذرخواهی کردم و مات و مبهوت خداحافظی 😔 ان شاءالله که منو ببخشه و شفاعت کنه 🤲😔 ✍🏻خانم ساجده مسلمی
📣 🕌سرویس شب جمعه (پنجشنبه شب)  برای حرکت به حرم مطهر حضرت معصومه(س) 🙏👈لطفا توجه داشته باشید : ساعت حرکت : نهایتاً ۱۸:۴۰  از مقابل درب اصلی دانشگاه ساعت بازگشت: ساعت ۲۱:۰۰ از مقابل پل آهنچی 📌 لذا ۱۵ دقیقه قبل از حرکت در محل مورد نظر حضور داشته باشید. 🚩 هیئت دانشجویی مهدویون 🌱🌸🌸🌸🌸🌱 Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion instagram🆔️http://instagram.com/mahdaviyoon.pardisfarabi
بہ‌تڪ‌تڪ‌ ثانیہ‌های‌نبودنت‌قسم دارند‌ضرر‌میڪنند‌مردم‌ دنیا‌بدون‌تو...💔 Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما در دوران مبارزه خودمان، هروقت نام میرزا کوچک خان را به یاد می آوردیم و شرح حال او را می خواندیم، نیرو میگرفتیم. او از همت و اراده و شخصیت و هویت خود خرج کرد، برای اینکه به یک نسل هویت وشخصیت و نیرو و اراده ببخشد. این بسیار ارزش دارد. بیانات رهبر معظم انقلاب 1380/3/12 Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
بسم النور✨ با حرفی که میشنوم، سرم گیج میره، چشمام دو دو میزنه و گوشم سوت میکشه یا بهتره بگم هوش از سرم میپره... _من فردا شهید میشم... چشمای پر از اشکمو بهش میدوزم و مظلومانه نگاش میکنم، تو ذهنم هزار تا فکر میگذره... آخه بعد این همه عشق و عاشقی؟ حالا که سر سفره عقد کنار هم نشستیم؟ اخه چجوری میتونی تنهام بزاری، وقتی که میبینی وابستت شدم؟ زبونم بند اومده، کاش میتونستم جلوی این بغض لعنتیو بگیرم و راحت حرفامو بهش بزنم... +از کجا مطمئنی آقا محمد؟ از لرزش صدام متوجه حالم میشه و برا اولین بار نگاهش با نگاهم گره میخوره. از خجالت لپام گل میندازه و سرمو میندازم پایین. _ چند شب پیش خواب حضرت زهرا رو دیدم، ایشون بهم وعده شهادت و داد... بغض امونم و بریده کاش میشد فارغ از جمعیتِ خوشحالی که درومون گرفته، میزدم زیر گریه تا حداقل دلم آروم بگیره... قطره اشک سمجی که تاحالا بزور تو چشم راستم نگهش داشته بودم، رو گونم سر میخوره +پس چرا داری منو به عقد خودت در میاری؟ پس این همه رفت و آمد برا راضی شدن آقام برا چی بود؟ چرا تو این مدت یه جوری رفتار کردی که عاشقت... ادامه حرفمو نمیتونم بزنم، از خجالت سرخ میشم. لبخند قشنگی تو چهره مظلومش میشینه و با صدای آروم میگه: _باید دینمو کامل میکردم، علاقه ی شما هم که تو دلم بود... در ضمن شنیدم شهدا میتونن خانوادشون وشفاعت کنن، خواستم خانوادم باشی که اولین نفر شفیعت بشم. با همون بغض تو گلوم به آینه  شمعدون ساده سفره عقد خیره میشم وبه چهره وا رفتم که با چادر سفید گلدار قاب شده نگاه میکنم؛ با خودم میگم مگه از ازدواج همین عاقبت بخیریشو نمیخواستی؟ مگه غیر شهادت از محمد توقع داشتی؟ این بچه که از اولشم نور بالا میزد.. اما اخه یه روز بعد عقد؟ تو افکار خودم غرقم که با صدای هاجر به خودم میام •این بار جواب بله رو ندی دیگه زنداداشم نمیشیا، مرضیه خانم گفته باشم،بعدا نگی خواهر شوهر بازی در آوردم... انگار عاقد چندباری ازم اجازه گرفته و حواسم نبوده. برای بار آخر میپرسم، عروس خانم بنده وکیلم؟ باهمون چشم های پر وصدای لرزون میگم: با استعانت از امام زمان و برای عاقبت بخیری بله ومن تنها عروسیم که یه روز بعد عقدش عاقبت بخیر میشه :) ...🖋 Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
💠امام علی علیه السلام: سبب زياد شدن نعمت، شكرگزارى است 📗 غرر الحكم، ح 5544 Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
•| همواره در این فکر بودم که🤔 موسی(علیه السلام) از آن دختر چه دید؟؟ که حاضر شد برای مهریه‌ی او ده سال از عمرش راچوپانی کند! 😍 ✅جواب را خداوند 📖 درقرآن ذکر کرده است:👇 💠 ﴿تمشي علىٰ استحياء﴾ آن دختر باشرم_و_حیا راه می‌رفت... 😇 Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
خدمت یکی از اساتید بودم ایشون می‌گفتن این شهید عزیز پایه اول و دوم حوزه رو شاگردم بودن. بعد بهشون گفتم: آقا آرمان به‌نظرم اسمت رو عوض کن دو روز دیگه که می‌خوان صدات بزنن یا اسمت رو به عنوان سخنران بگن زیاد جالب نیست بگن حجت‌الاسلام آرمان علی وردی شهید بزرگوار می‌گه: که حاج آقا تا اون‌روز نیستم.. هیچ‌وقت اون روز نمیاد اگر بودم چشم عوض می‌کنم همون موقع انگار خودش می‌دونسته که این اسم یک روزی آرمان می‌شه برای جوان‌های کشور✌️🦋 شادی روح همه شهدا خصوصاً شهید بزرگوار آرمان علی‌وردی 🌸صلوات🌸 . .
🌺جشن ولادت حضرت زینب(سلام الله علیها) 💍 همراه با جشن عقد زوج دانشجو 🎊واهدای جوایز مسابقه اردوی شبی با شهدا 🔸️سه شنبه، ۸ آذر ۱۴۰۱ تالار امام خمینی(ره) Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
🌿سلام علیکم دوستان هیئتی🌿 🚩 امشب جلسه هفتگی هیئت مهدویون ( برادران) همراه با قرائت زیارت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) برقرار است. ساعت : ۲۰ نمازخانه خوابگاه اندیشه دوشنبه ها 🌹با قدوم پاکتون مجلس ما رو منور کنید🌹
🔰اگر می‌بینی که با آگاهی‌ها و عشق‌ها باز هم مانده‌ای به تمرین رو بیاور و عشق و طلب را در این راه رهبری کن. 🔸براى حركت و سازندگى، تنها اين شناخت ‏ها و آگاهى ‏ها كافى نيستند و حتى عشق و طلب هم كافى نيست، كه ورزيدگى و تمرين ضرورى است. من كسانى را مى ‏شناسم كه از عشق و آگاهى برخوردارند و راستى مى ‏خواهند كه گامى بردارند و بارى را به دوش بگيرند ... اما بازويشان توانايى ندارد و ورزيده نيست ... 🔸اين‏ها اگر بخواهند به زور بارى را بردارند كمر خود را مى ‏شكنند و پاى خود را زير بار له مى ‏كنند. يا از دست مى ‏روند و يا مأيوس و خسته مى ‏شوند ... جوجه ‏هايى كه شور پرواز دارند اما بالشان نيست، ناچار طعمه ‏ى كلاغ مى ‏شوند و بازيچه ‏ى بچه ‏ها و هديه ‏ى مرگ. 🔸 آن‏ها كه مى ‏خواهند وزنه ‏هاى سنگين را بردارند، بايد از وزنه ‏هاى كوچك شروع كنند و ورزيدگى ‏هايى بدست بياورند ... تا آماده ‏ى بزرگ‏ترها شوند. Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱چشمی به سمت سایه او هم نرفته است سوگند می خورم به حیا و نجابتش🌱 امام صادق(ع): 💠 شِیعَتُنا خُلِقُوا مِن فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزنِنا و یَفرَحُونَ لِفَرَحِنا شیعیان ما از بقیه خمیرمایه اولیه آفریش ما آفریده شده اند ولایت ما در سرشت آنان عجین گشته است و آنان با خوشی ما خوشحال و با ناراحتی ما ناراحتند. 🌺 جشن ولادت حضرت زینب(سلام الله علیها ) Eitaa: 🆔️ @mahdavion_pardisfarabi Telegram: 🆔 t.me/heiat_mahdavion