حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
همین حالا دارم از شوق روزی که رو لب ها میگی: مادر! میمیرم...💔(:
تو هم مثل علی اکبر میمونی
که از پشت نقابش نور پیداست✨
بابات وقتی در آغوشت میگیره،
سفیدی گلوت از دور پیداست :)💔
بخواب آروم...
آهسته عزیزم!
که تنها نیست بابا، غم نداریم ✋🏻
ایشالا فردا از این دشت میریم...
خدای من! چرا فردا نمیشه؟💔
بهت قول داده دریا رو بیاره...
اگه دستاش بره، قولش نمیره :)💔
حسینیهامامحسنمجتبی(علیهالسلام)
خیلی روی این آقا حساب کردن...💔!
شاید این حرفا مال تاسوعا باشه...
نمیدونم!
اما رباب هی لالایی که میخوند
میگفت: علی جان!
عمو رفته! عمو که قولش رد خور نداره!
قول بده یه چیزیو میاره، میاره! :)