آقایِ من ! یه عموتونو شهید کردن ؛ قلب ِ یه عموتونو شکستن !💔 عموتون ؛ ارباب ما حضرت عباسے ها !✨ عمویے که گفتین هر جا روضه‌شون رو برپا کنیم ، میاین !💚 آقا حرف از دلِ شکسته‌شون هم روضه حساب میشه ؛ مگه نه ..؟💔

• . یه جا تو روضه ها هست که میگه : بعد تشییع امام حسن (؏) ، حضرت عباس (؏) وارد خونه شدن . سرشونو گذاشتن روی دیوار ، شروع کردن به گریه کردن ! حضرت زینب (س) که حال برادرشونو دیدن ، فرمودند : برادر ؛ چرا اینطور گریه مےکنے ؟ چے شده؟ حضرت عباس (؏) عرضه داشتن: خانم جان؛ شمشیر حیدری دارم! بازوی علوی دارم! اما جلوی چشمام بدن برادر من رو تیرباران کردن!💔 کاش این تیرها به بدن من مےخورد! ـــــــــ الهے بمیرم ؛ اصلا روضه نمےخواد دیگه ! همین که بگن : یه کار کردن اشک علمدار درومد ؛ بسه برای دق کردن !💔

بعدِ این بند ، روضه میرھ کربلا ! میگه : خدا هم دعای علمدارِ ارباب رو مستجاب کرد ..! ((: روز عاشورا ، وقتے ارباب پیکر برادرشون رو در آغوش گرفتن ؛ نه یک تیر ، نه دو تیر که چهارصد تیر روی بدن عباسشون بود!💔

مےخوام بگم یعنے ممکنه عاقبتِ گریه‌هایِ ما برای تابوتِ پر از تیرِ امام حسن (؏) هم ، ختم به سپر شدن برای امام زمانمون بشه ..؟✨(: یه پیکرِ پر از تیر ، هدیه به غریب بقیع کنیم !💚(:

🏴 ؛ دلهرھ سراپایش را گرفته بود . بےتاب و بےقرار ، اینطرف و آنطرف مےرفت . خدا خدا مےکرد اتفاقے نیوفتد . خدا خدا مےکرد عبا روی شانه باشد ! ناگهان امام رضا (ع) را در انتهایِ کوچه دید . قلبش از جا کندھ شد . عبا روی سرِ مولا بود ! جمله‌ی امامش در سرش پیچید : اگر عبا روی سرم بود ، بدان کارم تمام است ! زانوانش شل شد . پیش چشمانِ بغض دارش ، غم روی غمش آمد . زانوان مولایش ، خم شد ! امامش ، روی زمین افتادند ! وآن لحظه که صدای ناله در کوچه پیچید ، روضه کامل شد : آھ جگرم !💔 ــــــــــ #شهادت_امام_رضا (؏)

ایها الناس بدانید گدای حسنم 💚 #مهدی_رسولی🎙

دوشنبه ها حَسَنیّه بپاست در قلبم سلام میدهم از عمق جان به سمت بقیع #دوشنبه_های_امام_حسنی 💕السلامُ علیڪَ یا حسن بنِ علی ایها المجتبی 💕

🌷صبح دوشنبه تون ‌معطر به ‌عطر صلوات 🌷 ❤️🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي ❤️🌷مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد ❤️🌷وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم دوشنبه که می‌شود دلم پر می‌کشد به سوی شما و زبانم آرام زمزمه می‌کند: ❤️السلام علیک یا امام حسن مجتبی❤️