eitaa logo
هیئت قائم دانشکده ادبیات ارومیه
91 دنبال‌کننده
387 عکس
111 ویدیو
1 فایل
هو الحق اللهم عجل لولیک الفرج اینجا مسئول بالادستی فقط ابی عبدالله علیه السلام است دوستاتونو به جمع ما دعوت کنین یا علی
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت قائم دانشکده ادبیات ارومیه
⚫️ پیام تسلیت دانشگاه ارومیه در پی درگذشت سینا علیزاده دانشجوی دانشگاه ارومیه متاسفانه باخبر شدیم،
سلام و تسلیت خدا رحمت کند و ان شا الله همنشین امام حسین علیه السلام باشن 😔 هیئت دانشکده ادبیات همدردی خود را با خانواده داغدیده مرحوم مغفور اعلام می کند
. من آقای مداح نیستم! ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضه‌ی عمه می‌خواندم! اینطور رسم است که روضه‌خوان‌ها هر شبِ محرم، روضه‌ی یکی از شهدا را بخوانند. من هم می‌خواندم، اما به سَبکِ خودم! مثلا شبِ اول که روضه‌ی مسلم، باب است، از آنجایی می‌خواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهم‌آور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند می‌روند! هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیده‌ها که به همین راحتی حسین را رها می‌کنند... هر چه که باشد، خب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین: دورت بگردم عزیر خواهر، همه‌شان هم که بروند، خودم هستم... بعد هم دوید سمتِ خیامِ بی‌بی‌ها، آرامشان کرد، دل‌داریشان داد، نگذاشت یک وقت بترسند... باز دوید سمت حسین، باز برگشت سمت زن‌ها و بچه‌ها... هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفتد ... یا مثلا شبِ چهارم که روضه‌ی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، میگفتم زینب پرده‌ی کجاوه‌ها را انداخت تا یک وقت این زن‌ها و بچه‌ها چشمشان به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچه‌ها را مشغول بازی کرد، زن‌ها را گرمِ تسبیح... همان روز، بینِ خیمه‌ها آنقدر دوید و آنقدر به دانه‌دانه‌شان سر زد و به تک‌تک‌شان رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد... یا مثلا وقتی قرار بود روضه‌ی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کرد، بالای سر هر شهیدی رفت خودش همانجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد! برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتل‌ها حسین را بلند کرد و به خیمه‌گاه رساند... اما نوبت به دو آقازاد‌ی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمه‌گاه خودش را پنهان کرد، یک جایی که یک وقت با حسین چشم به چشم نشود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند از خیمه‌گاه بیرون نیامد، می‌خواست بگوید حسین جان اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند.... در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همه‌ی روضه‌ها را به زینب گره می‌زدم... آنقدر از زینب می‌خواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم... بعد تازه آن وقت روضه‌ی اصلی را رو می‌کردم... حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده، از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد... حالا تازه دویدن‌هایش شروع شده... اول باید یک دور همه‌ی بچه‌ها و زن‌ها را فرار بدهد... یک دور دنبال یک یکشان بدود، یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد... یک دور تمامشان را بغل کند یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند... در تمام این دویدن‌ها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد یک وقت آتش به خیمه زین العابدین نیفتاده باشد... بعدِ غارتِ خیمه‌گاه، باز دویدن‌های بعدش شروع شود، حالا بدود تا بچه‌ها را پیدا کند... بچه‌ها را بشمارد و هی توی شماردن‌ها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچه‌ها، خودش فروپاشد و قلبش از جا بیرون شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شده‌ها را پیدا کند... بعد باز دور بعدیِ دویدن‌هایش شروع شود، هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زن‌ها و بچه‌ها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد.... تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود... از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدن‌های زینب شروع شد! زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچه‌ای از آن بالا پایین نیفتد... تا یک وقت، سری از بالای نیزه‌ها فرونیفتد... من آقای مداح نیستم ولی اگر بودم تمام این ده شب، روضه‌ی دویدن‌های زینب را می‌خواندم... آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضه‌ها از همه جا جمع می‌شد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضه‌های زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد... ✍ملیحه سادات مهدوی اجر این روضه و اشکی که با خوندن این چند سطر به چشم کسی بیاد، تقدیم به پدر و مادرم که همه چیزم و بطور خاص محبت اهل‌بیت رو مدیونشون هستم. @sharaboabrisham
{ بسم رب الحسین } سلام و تسلیت 🏴🏴🏴🏴🏴 به استحضار امت شریف می رساند ان شا الله تا ۱۲ محرم در مصلی امام خمینی ارومیه از ساعت ۲۰ نماز جماعت و مجلس عزای ابی عبدالله علیه السلام برپاست پذیرای قدوم گرامیتان هستیم لطفا اطلاع رسانی نمایید یاعلی
▪️ پیام رئیس دانشگاه ارومیه در محکومیت اهانت به کتاب آسمانی مسلمانان @urumia_uni
🔴ببینید/ دسته عزاداری محرم برای اولین بار در #ژاپن 🔺می‌خواستن محرم رو تو ایران تحریم کنند، تو ژاپن هم مراسم ها راه افتاد👌 #محرم #اسلام #امام_حسین_ع 💚 📌#زاغ_سیاه👇 🎙@zaghsiah
▪️بانو‌ فضه‌ نوبیه • فضه،شاهزاده‌ای بود که کنیز زهرا (س) شد و در صف فرزندانش‌ ماند.فضه‌ پس از حضرت زهرا،افتخار‌ خدمتگزاری‌ به زینب‌ (س) را داشت و در کنار‌ آن‌ حضرت‌ در دشت‌ نینوا‌ بود. وی افتخار وداع با امام‌ حسین(ع) در روز عاشورا‌ ،را داشته‌ است.بانو‌ فضه مانع تاختن‌ اسب‌ بر پیکر‌ مطهر امام‌حسین‌ شد‌ و به همراه‌ بی‌بی‌ زینب‌ جز اسرای کربلا‌ به شمار می‌رود . السلام علی سیدات کربلا @Heyatfatemiehh
▪️ام‌ وهب‌ها‌ دائما‌ در دل خون جگر دارند ▪️در پشت این‌ لبخندهایشان‌ چشم‌ تر دارند •ام‌ وهب‌ یعنی مادری‌شیردل •ام وهب یعنی‌ بانوی شهیده‌ کربلا ام‌وهب‌ و پسر‌ و نوعروسش‌ مسیحیانی‌ بودند‌ که‌ آهنگ کاروان‌ حسین(ع) آنان‌ را به‌ میعادگاه‌ بهشتی یاران‌ پیامبر‌ کشانده بود؛ ام‌ وهب‌ نه‌ بهره‌ای‌ از اسلام‌ داشت‌ و نه نام‌ دلربای‌ حسین‌ را شنیده‌بود ؛ او فقط مجذوب نگاه حسین‌ شد‌ و نام‌پسرش‌ وهب‌ در پایین‌ پای‌ آستان‌ حسین، جایی‌ که‌ نام‌ تمام‌ یاران‌ حسین‌ تا ابد می‌درخشد‌ حک‌ شده‌ است. 🏴ام وهب‌ وقتی‌ دشمن‌، سر پسر‌ را به سویش‌ پرتاب‌ کرد فرمود:" در مرام ما زیبنده نیست‌ چیزی را که‌ در راه‌ خدا‌ داده‌ایم‌ باز پس‌ستانیم" آنگاه‌ عمود‌ خیمه‌ را از جا کند و به میدان‌ رفت‌ و غلام‌ شمر‌ ،رستم،با عمود‌ سر او را شکافت‌ و به‌ شهادت‌ رسانید. السلام علی من‌ بذلت ابنها فی سبیل الحسین @Heyatfatemiehh
هدایت شده از ♡{ ثائر }🇵🇸
🔴 ناگفته‌هایی از شهادت طلبه بسیجی آرمان علی‌وردی 🔹‌ روز گذشته یکی از دوستان شهید آرمان علی‌وردی ناگفته‌هایی از شهادت وی را بیان کرد؛ ناگفته‌هایی دردناک که نشان از اوج مظلومیت این شهید دارد. در ادامه این روایت آمده است. 🔹‌ روایت ماجرا از زبان دوست شهید علی‌وردی: حالا که داریم به روز عاشورا نزدیک می‌شویم یک سری از ناگفته‌های شهادت آرمان را بهتان میگویم. آرمان را دو مرتبه و دو گروه مختلف زدند. اولین گروهی که آرمان را گیر آوردن تا سرحد مرگ با هرچی که دستشان آمد آرمان را زدند. همان فیلمهایی که از شهادت آرمان منتشر شد یک بخش زیادی مربوط میشود به گروه اول. اما آخرش یک دختر که او هم داشت آرمان را میزد رو به جمعیت میگوید که بس است دیگر کشتینش! بسشه...آنها هم آرمان را رها میکنند. 🔹‌ آرمان از جایش بلند میشود و خونین سمت خیابون اصلی میرود‌. صدای بسیجی‌ها را می‌شنود که داشتند حیدر حیدر میگفتند. میرود سمت صدا، اما وقتی می‌پیچد داخل کوچه می‌بیند که سر کوچه یک گروهی دختر و پسر ایستادند و دارند شعار مینویسند. آنها تا وضعیت آرمان را میبینند میفهمند بسیجی بوده و کتکش زدند. میروند سمت آرمان. آرمان که دیگر رمقی برایش نمانده خیلی راحت می‌افتد دست این جماعت. اینها شروع میکنند به قصد کشت آرمان را زدن. گویا چندتاشون حالت عادی هم نداشتند و مواد مصرف کرده بودند. 🔹‌ یک دختر بینشان که اسپری دستش بوده با همان میکوبد به صورت آرمان. یکی‌شان یک میلگرد داشته که نوکش را تیز کرده بوده و به عنوان سلاح از آن استفاده میکرده‌. با همان میلگرد میکوبد روی جمجمه سر آرمان. وقتی آرمان را رساندن بیمارستان جمجمه‌اش شکسته بود. اما یکی دیگه‌شان که واقعاً امیدوارم قیافش را یک روز ببینم میشیند جلوی آرمان و به بقیه میگوید دست نگه‌دارین. رو به آرمان میکند و همزمان که داشته فیلم میگرفته به آرمان میگوید به امام اولت فحش بده ببينم سریع...به علی فحش بده...به حسین فحش بده، به خامنه‌ای فحش بده... آرمان چیزی نمیگوید. 🔹‌ با ناخونگیر پوست بدنشو آروم آروم میکند و از او میخواهد فحشاشو تکرار کند. اما آرمان هیچی نمیگوید. انقدر آرمان را میزنند تا بیهوش میشود. وقتی آرمان بیهوش میشود شروع میکنند به رقصیدن و لگد زدن به بدن شهید و از اینکارشان فیلم هم میگیرند. 🔹‌ وقتی میروند یک کارگر افغانستانی که گویا نگهبان یکی از ساختمان‌های اطراف بوده می‌آید و زیر سر آرمان بالش می‌گزارد و روی بدنش پتو می‌اندازد اما زنگ نمیزند به آمبولانس. البته اگر زنگ هم میزد فرقی نمیکرد توی آن شلوغی آمبولانس به آرمان نمیرسید. 🔹‌ وقتی رساندنش بیمارستان، هوشیاری آرمان سه بوده. یکی از رفقا میگفت وقتی رسیدم بیمارستان دستایش را به تخت بسته بودن، شاید برای اینکه اگر به هوش آمد تشنج نکند و همه صورتش ورم کرده بود. نصف روز توی حالت کما می‌ماند و آخر به شهادت میرسد. 🔹‌ تمام این وقایع توسط خود قاتلها فیلم‌برداری شده ولی وقتی از بازپرس پرونده پرسیدیم چرا این فیلمها را قطره چکانی منتشر کردید و فیلم‌های اصلی را منتشر نمیکنید گفت که من توی عمر کاری خودم همچین جنایتی تو ایران ندیده بودم. برای مراعات حال خانواده و شایدم متشنج نشدن بيشتر فضا فیلم‌های اصلی هنوز هم منتشر نشده. البته شاید بعد دادگاه آرمان منتشر بشوند. 💔😭💔😭💔😭 منبع : کانال بیداری ملت
هدایت شده از ♡{ ثائر }🇵🇸
#پوستر 🔴تجمع جامعه حسینی شهرستان ارومیه(یوم العباس) ✨با شعار :در زیر خیمه اش همه یک خانواده ایم✨ 🔹زمان:پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲ مصادف با تاسوعای حسینی ساعت ۶ عصر 🔸مکان:خیابان امام،تقاطع سرداران (شهرستان ارومیه )
هدایت شده از ♡{ ثائر }🇵🇸
🔴 پویش ملی «لبیــک یا قـــرآن» 🔹‌ اعلام انزجار عزاداران حسینی از اهانت به قرآن 🔹‌ همخوانی سوره مبارکه مسد، در هیأت‌های عزاداری سراسر کشور 🔹‌ ۵شنبه، پنجم مرداد، شب عاشورای محرم ۱۴۴۵قمری 🔹‌ در پی هتک حرمت مجدد به قرآن کریم پویشی با عنوان «لبیک یا قرآن» در تمامی هیئات مذهبی سراسر کشور با همخوانی سوره مبارکه مسد توسط عزاداران در شب عاشورا برگزار می‌شود. 🔹‌ جامعه قرآنی و هیئت‌های سراسر کشــــور
هدایت شده از ♡{ ثائر }🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه باهم بایک جلد از قران کریم در تجمع یوم العباس شهرستان ارومیه خواهیم بود ✨با شعار :در زیر خیمه اش همه یک خانواده ایم✨ 🔹زمان:پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲ مصادف با تاسوعای حسینی ساعت ۶ عصر 🔸مکان:خیابان امام،تقاطع سرداران (شهرستان ارومیه )
هدایت شده از ♡{ ثائر }🇵🇸
تو امید منی . . . حتی بدون دست پاشو یه کاری کن که کمرم شکست ... 💔 ما توی علقمه ولی ... حرم بدون مَرد پاشو که دشمنت داداش خیمه رو دوره کرد 💔😭💔😭💔😭 💔😭
هدایت شده از ♡{ ثائر }🇵🇸
لشکرم ریخت به هم یار رشیدم برگرد ناامیدم مکن عباس امیدم برگرد نگران حرمم جان حسین زود بیا صحبت از غارت خیمه ها شنیدم برگرد 💔😭💔😭💔😭 💔😭
هدایت شده از ♡{ ثائر }🇵🇸
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع 💔😭 صبح فرد بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع 💔😭 💔😭
🔴نعل اسب رو نماد خوش شانسی؟!!! ✍استادرائفی پور: یه سوال مگه امام حسین (ع) در گودال به شهادت نرسیدن،پس باید محل دفن حضرت هم همون گودال باشه.اونایی که رفتن کربلا میدونن بین محل گودال و ضریح مطهرفاصله هست.چرا؟ تو کربلا یه عده اومدن گفتند نه،براین پیکر باید اسب تاخته شه. این "باید"رو کی تعیین کرده بود؟(نقش یهود در حادثه کربلا) تو گودال نمیشد اسب تاخت.پیکر مطهر رو از گودال بیرون کشیدند بردند یه محل صاف و هموار و ده اسب که بهشون نعل زده بودندبراین پیکر تاختند... واین چهل نعل اسب به عنوان تبرک از پای اسبهاجدا میشه. بعدها که در دوره قاعونی بغدادمیشه مرکز یهودیان، نواده های همین اشقیا این نعل اسبها رو با افتخار درخونه هاشون میزدند که ما از هموناییم اینا بعدها کوچ کردند به شبه جزیره ایبری در اسپانیا و همین سنت رو هم باخودشون بردندو نعل اسب رو کردند نمادخوش شانسی... حالا یه عده از مردم خودمونم نا اگاهانه نعل اسب رو به عنوان نماد خوش شانسی استفاده میکنن!!! ایت الله جوادی آملی: تبرک جستن به نعل اسب از موهومات بعد از حادثه کربلاست.به این جهت که این اسبها نعوذ بالله بر آدمهای خارج از دین تاختند پس با ارزش میباشند.چنانچه برخی فرق اسلامی دهه اول ماه محرم را جشن میگیرند و متاسفانه فرهنگ ناشایست نعل اسب به میان مردم ما هم رواج یافته. ابو ریحان بیرونی: ستم هایی که بر حسین بن علی کردنددر هیچ ملتی با بدترین افراد نکردند. او را با شمشیر ونیزه و سنگ باران از پای در اوردند سپس اسب بر بدنش تاختند... بعضی از این اسبها به مصر رسید.بعضی مردم این نعل اسبها را کندند و برای تبرک بر در خانه های خود نصب کردندواین عمل در میان مردم مصر سنتی شد که بعد از ان هر کسی بالای در خانه خود نعل اسب نصب میکرد... در تاریخ آمده : یزید (علیه لعنه) در عصر عاشورا بعد از به شهادت رساندن امام حسین (ع)و یارانش دستور داد اسب ها ( که نعل تازه شده بودند) را بر بدن شهدای کربلا تازاندند . یزیدیان این روز را روز برکت و پیروزی نام نهادند که در زیارت عاشورا هم به آن اشاره می شود (...یوم تبرکت بهی بن امیه و ....)و برای افتخار بر این پیروزی (قتل خاندان مطهر پیامبر )و رواج تفکر شیطانی خودنعل اسبهای خود را کندند و در سراسر شهر ها و کشورها گرداندند...شهر به شهر و کشور به کشور به نشانه ی پیروزی . در شامات در عراق در قسطنطنیه در روم در ایران و در سراسر جهان مدرن 1400 سال قبل... و این شد سبب آنکه در سرتاسر جهان از 1400 سال پیش تاکنون نعل اسب را نشانه ی برکت و شانس و پیروزی می دانند اين خرافه به اروپا هم رسيد شايد این اعتقاد از اسپانیا به اروپا رسیده (اندلس قدیم)به اندلسی ها هم از امویان این اعتقادرسیدهامویان به عنوان تبرک نعل اسب نگه میداشتن اما اروپایی ها چون معنی تبرک رونمی دونستن میگفتن شانس میاره حالا امویان این اعتقادو از کجا آورده بودن ؟ تو عاشورا بعداین که 10 تا اسب روی پیکر امام حسین (ع) تاختتند 40 تا نعل اسب ها رو به عنوان تبرک در آوردن و بین خودشون تقسیم کردناین نعل ها رو از خونه هاشون آویزون می کردنو بعد از مدتی به عنوان یک شی با ارزش به هم می فروختند ، تا اینکه تقلبی این نعلها هم اومد و کم کم آویزون بودن یه نعل تو خونه ها یهو رسم شد. 👈 پخش این پیام .... 👈 شلیک یک فشنگ است ... 👈 به سوی جبهه دشمن در فضای مجازی. @basiratdashtebashim
عبدالرضا هلالی، مداح اهل بیت در پاسخ به انتقادهای فیلمی که از او با عنوان «لاک سیاه» منتشر شده، اظهار داشت: اگر در بیان و زمان این حرف اشتباهی کرده‌ام، عذرخواهی می‌کنم. پ‌ن: الحمدلله و ان شاالله تو مسیر درست بمونن. جانب انصاف و اخلاق اینه به همون میزانی که خطاش رو نشر دادیم و دادید ، عذرخواهیش رو هم نشر بدیم و در جبهه حق حفظش کنیم! https://www.hamshahrionline.ir/news/776026/9
هدایت شده از ♡{ ثائر }🇵🇸
روضه اصلی از اینجا شروع می شود ... غروب عاشورا کاروان اسیر و زینبی که تک و تنه باید علم از روی زمین بردارد وای از شام غریبان ... 😔💔😭 💔😭
هدایت شده از ♡{ ثائر }🇵🇸
☀️توی این هوای گرم، دم با حجابا گرم...👌 ♡حجابت را محکمتر بگیر،آخرین نگاه امام حسین علیه السلام به خیمه ها بود.... 💔😭 💔😭