【• #رزق_معنوے •】
.
.
+⚠️
.
.
•\• میگفت:
امشب اگر گریهتــ نیومد،
بـه چشماتــ الـتماس کن...
بگو یـه عمر هرجا رو گفتی نگاه کردم؛
یـه امشبو میخوام برای حضرتزهرا«س»
گریه کنم...
#التماسشکن
شاید سال دیگه فاطمیه زنده نباشیم
که برای مادرمون گریه کنیم💔
#روضهعشق
#التماسکن
.
.
+⚠️
↫ #التماستفڪر✋🏻
.
.
| #تقبلالله
#دلتو_بهخدا_بسپار|💚
#حرفاےدرگوشے😌☝️
@heiyat_majazi
•🍃•☝️•
🕊🍃
[• #شـبهاے_بلھبرون🌙 •]
.
.
•\• به مرگ داخل بستر
نمیشود دل بست؛
خدا کند که
شهادت به داد ما برسد😔✋
📿| #شادۍروحشهداصلوات
🕊| #شهید_باشیم
.
.
🌷سربازِ آقا
نمےمـــونھ تــــــــا
ظهور رو ببینھ!
بلڪھ|شهید| مےشھ
تـ⇜ـا ظهور نزدیڪ شھ
@heiyat_majazi
🌿⃟🕊
بـآنوی_بـی_نشانکربلایی_حسین_طاهری_.mp3
4.57M
∫ #نوحه_خونے🎤 ∫
.
.
نشون نداره مادرم
مادرم بگو از شلوغی شب جمعه های حرم بگو ❣😭
#کربلایی_حسین_طاهری
#بسیار_دلنشین👌👌
#ویژه_شهادت_جانسوز_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#وای_مادرم
#فاطمیه
#آجرک_الله_یا_بقیة_الله🖤
.
.
- گاھیدراینھیاهویدنیا . . ؛
یڪصوتحرفھاییبرایگفتندارد👇
∫🍃🎙∫ Eitaa.com/Heiyat_majazi
#منبر_مجازے |≡⚫️≡|
.
.
◾️حضرٺ زهراۜ:
🌱خداوند صبر و شڪیبایے را
وسیلہاے براۍ
جلب پاداشش✔
قرار داد
ٺا در مقابل آن
از رحمت بیڪران الهی
بہرهمند شوند.
📖 کشفالغمه، ص43
#فاطمیه
#یا_زهراۜ 🖤🥀
.
.
- خدایانَـزارازدَستِـتبِـدَمـ👇
|≡⬛️≡| Eitaa.com/Heiyat_majazi
[🖤✨]
#خادم_مجازی
.
.
رفقا!
یادٺون باشه..
بھ حرمټِ این
•|بانوۍبےنشان|•💔
بودڪه
حر…؛حر شد!!
#فاطمیه
#یا_زهراۜ 🖤🥀
.
.
@heiyat_majazi
[🖤✨]
《 #وقت_بندگے🌙 》
⚜ از وجود نازنین پیامبرگرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نقل کردهاند که فرمودند:
«لَوْ عَلِمَ النّائِمُ عَنْ صَلاةِ اللَّيْلِ ما فاتَهُ مِنَ الثَّوابِ الْعَظِیمِ وَ الْأَجْرِ الْمُقِيمِ لَطالَ بُكاؤُهُ عَلَيْهِ»؛
🍃💐 اگر مردم فضیلت نمازشـــــب را میدانستند، اگر برای خواندن آن بیدار نمےشدند، از غصه گریههاے طولانے میکردند.
📚 ارشاد القلوب، ج۱، ص۸۹.
#نماز_شـــــب
؏ـمـرے گذشت بعدِ تو و
نرفت عادتِ شب زندھ دارے امـ👇
《🍃🕕》 http://Eitaa.com/Heiyat_majazi
اخه مادرِ ما آروم اشک میریخت و
غصه میخورد💔
تا مبادا آه و ناله شو
همسایه های دیوار به دیوار
بشنون..
بی مادری سخته نه؟!
دیگه مادر نباشه که شبا برای ما تا صبح گریه کنه
بگه خدایا به منه فاطمه ببخشش..
دیگه مادر نباشه که تا لحظه دردش
تا آخرین لحظه گریه کنه
غم بچه هاشو بخوره💔
علی که وارد خانه شد
دید فاطمه لباس نو به تن کرده
دید حسن و حسین و نشونده پیشش داره موهاشونو شونه میکنه
دید فاطمه داره آرد خمیر میکنه که نان درست کنه
مادر مادره
بزرگ هم که باشی
هرکسی هم باشی
بچه ی مادرتی
مادر تو نماز صدات زد
باس نمازتو بشکونی
برسی خدمت مادر
بگی جانِ مادر؟
+فاطمه جان حالت بهتر شد؟!
دیگه درد نداری الحمدالله که به کارای خونه مشغول شدی؟!
_نه علی جان امروز روز آخره خواستم امروز و تا میتونم براشون مادری کنم💔
من و صدا زدین اگه صدا شنیدین آب وضو بیارین نماز بخونم
اگه نشنیدن بدونین بچه هام یتیم شدن💔