🍭⃢💌
#حرفاےخودمونے
•
•
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند
۳نفر در روز قیامت از هر دری بخواهند وارد بهشت میشوند:
🍃شخص خوش اخلاق
🍃کسی که هم در خلوت هم در حضور مردم از خدا بترسد.
🍃 کسی که جر و بحث را رها کند، حتی اگر حق با او باشد.
•
•
جرعھ اے آرامش از جنس خدا..😍↯
🍭⃢💌 @Heiyat_majazi
هدایت شده از خادم مجازی
••💚🕊••
#خادمانه | #چفیه
#ختم_صلوات امروز بہ نیت:
•• شهید رسول پورمراد ••
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿
[🌹]ارسال صلوات ها
[🌹] @Deltang_Karbala99
جمع صلـوات گذشتہ:
• ۶۱۵ •
ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇
@Khadem_Majazi
••💚🕊••
∫.🌈°∫
#نگاره
•
•
نشست تو تاکسی(🚖) دید راننده نوارِ قرآن✨ گذاشته! گفت: آقا کسی مُرده؟
راننده با لبخندِ تلخی گفت: بله، دلِ من و شما!🙂🍃
•
•
باید تموم زندگیمو
بھ پاے دلبرم بریزم..😇↯
∫.🌈°∫ @Heiyat_majazi
CQACAgQAAx0CSmRjDAACO-1hcm-XXSbtCtLNtY-SpR88Fr6aUAACRQgAAu3H8VFnjfajQMix8yEE.mp3
4.42M
'🎵|🍃'
#دل_صدا
.
احترام حُر به بی بی دو عالم خانم حضرت زهرا سلام الله علیها
'💿' با صداے↫#استاد_پناهیان
#یک_شنبه_های_علوی_و_زهرایی
نوایی براے عاشقے
با گوشِ دل بشو..😉↯
'🎵|🍃' @Heiyat_majazi
•□📚□•
#کتابچه
📖|° نام کتاب⇜#کیمیاگر
📝|° توضیحات⇜ داستان کیمیاگر، یک روایت تاریخی است که در دوران امام کاظم (ع) رخ داده و ابوالفتوح رازی، از عالمان قرن ششم، آن را در آثار خود نقل کرده است.
این داستان که رضا مصطفوی، آن را در قالب یک رمان تاریخی به نگارش درآورده، ماجرای جستجوگر جوانی به نام یونس است که برای یافتن کیمیا وارد بغداد میشود که بهتازگی بنا شده و پایتخت خلافت عظیم عباسیان است.
کیمیاگری که قهرمان داستان در پی او آمده است، در یکی از این مناظرات تاریخی، ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را اثبات میکند و خود و اطرافیان را دچار چالشهایی میکند.
داستان کیمیاگر، در واقع بنمایه اثبات حقانیت غدیر را دارد.
کتابِ خوب بخونیم..😎↯
•□📚□• @Heiyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🦋⃝⃡❥•°
#استورے_جات
.
.
•﷽•
تا دم آخرم علے🖐🏻
#محمد_حسین_پویانفر🎙
.
.
ثانیھ هاے دلنشین..💙↯
°•🦋⃝⃡❥•° @Heiyat_majazi
•|l💛•
#تولدے_دوباره
•
•
افتخار میکنم
شیعہے امام حسین؏ هستم..😍
#رَھیافتھ..🌱
•
•
راھ یافتھے راھ عاشقے..🛤↯
•|l💛• @heiyat_majazi
•X♥️X•
#قصه_دلبری
.
.
[نام رمان⇜آخرینعروس ]
/🍃 #قسمت¹⁴ 🍃/
[درد عشـ♥ـق را درمانے نیست!]
-مادر!
به من چند روزی فرصت بده!
+برای چه؟!🧐
-میخواهم درمورد همسر آیندهام فکر کنم و تصمیم بگیرم..🙂
+اینکار فکر کردن نمیخواهد..!
آخر چه کسے بهتر از پسر عمویت برای تو پیدا میشود؟!
مـادر نزدیـک میآیـد و روی ملیکـا را میبوسـد..😘
او آرزو دارد دخـترش هرچه زودتر ازدواج کنـد..🌱
اگر این ازدواج صورت
بگیرد به زودی ملیکا، ملکه کشور روم خواهد شد..😯
همه دختران روم آرزو دارند جای ملیکا باشند
اما چرا ملیکا روی خوشـی به این ازدواج نشان نمیدهـد؟!
آیا او دلباخته مرد دیگری شده!؟😶
آیا او عشق دیگری را در دل دارد!؟
مادر ملیکا از اتاق بیرون میرود.
ملیکا از جا برمیخیزد و به سمت پنجره میرود.
هیچ کس از راز دل اوخبر ندارد.
درست است که او در قصـر زندگی میکند؛
اما این قصر برای او زنـ🕸ـدان است..
این زندگے پر زرق و برق برایش هیچ جلوهایی ندارد..
همه روی زرد ملیکا را میبینندو نمیدانند در درون او چه شوری برپاست.
مادر
[بھ قلم⇜مهدیخادمیان ]
.
.
آرامش است
آخر اضطراب ها..☘↯
•X♥️X• @Heiyat_majazi
•☘⃝⃡❥•
#وقت_بندگی
•
•
گریه میکرد تو قنوت نمازشباش؛
میگفت خدایا، هرچی میگیری بگیر،
این اشک بر حسین رو نگیر از من ..
•
•
بی تو همھ حاصل عمرم،هیچ..:)↯
•☘⃝⃡❥• @Heiyat_majazi
قبل از شروع نماز عزیزان حاضر برای نماز شب
اسامی تون رو به ایدی زیر اعلام کنید که ان شاالله توی قنوت نماز وتر امشب یاد کنیم🌱
@Deldade_ghamar