eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مجازی 🚩
[ #قصه_دلبرے 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا #قسمت_یازدهم 🍃 یک هفته بود ک
[ 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: 🍃 "دوست دارم زودتر خانوم خونه م بشی" طنین صدایش مدام توی گوشم می پیچید. مطمئن بودم زهرابانو هم نسبت به این تصمیم واکنش نشان می دهد. چرا که مدام به فکر تهیه ی جهیزیه ام بود آن هم به بهترین شکل ممکن. چیزی که زیاد برای خودم مهم نبود. حتی به صالح نگفتم که خانه را چه کار کنیم؟ خیلی کار داشتیم و این پیشنهاد صالح همه را سردرگم می کرد. درست مثل تصورم زهرا بانو کلی غر زد و مخالفت کرد اما بابا آنقدر گفت و گفت و گفت که سکوت کرد و کم و بیش متقاعد شد. اینطور که فهمیدم هنوز قرار بود با سلما و پدرش توی خانه ی پدرش زندگی کنیم. مشکلی نداشتم اما از صالح دلخور بودم که درمورد این مسائل با من چیزی نمی گفت. از طرفی هم نگران بودم. از این همه اصرار و عجله واهمه داشتم و سردرگم بودم برای تشکیل زندگی جدید. دو روز بود که صالح را ندیده بودم. انگار لج کرده بودم که حتی به او نمی گفتم یک لحظه به دیدارم بیاید و خودم هم با او تماسی نداشتم. اصلا این سکوت صالح هم غیر طبیعی بود. انگار چند شهر از هم فاصله داشتیم و همسایه ی دیوار به دیوار هم نبودیم. بی حوصله و بغض آلود بیرون رفتم. مدتی بود به پایگاه نرفته بودم. هنوز پیچ کوچه را رد نکرده بودم که ماشین صالح از جلویم رد شد. بی تفاوت به راهم ادامه دادم. صالح نگه داشت و صدایم زد. توجه نکردم. ــ مهدیه جان... مهدیه خانوم... ایستادم اما به سمت او نچرخیدم. ماشین را خاموش کرد و به سمتم دوید. ــ خانومی ما رو نمی بینی؟ بدون حرکتی اضافی گفتم: ــ سلام... ــ سلام به روی ماهت حاج خانوم ــ هنوز مشرف نشدم. پس لطفا نگو حاج خانوم. ــ چی شده خانومم؟ با ما قهری؟ نمیگی همسایه ها ببینن بهمون می خندن؟ ــ همسایه ها جای من نیستن که بدونن چی تو دلم می گذره ــ الهی من فدای دلت بشم که اینجوری دلخوری. می دونم... به جان مهدیه که می خوام دنیاش نباشه خیلی سرم شلوغ بود. الان هم باید برگردم محل کار. فقط چیزی لازم داشتم که برگشتم. قول میدم شب بیام باهم حرف بزنیم. باشه خانومم؟! مظلومانه به من خیره شده بود. گفتم: ــ لطفا شرطمون یادت نره. با تعجب به من نگاه کرد. گفتم: ــ اینکه مواظب خودت باشی. لبخند زد و دستش را روی چشمش گذاشت. سوار ماشینش شد و با عجله دور شد. آهی کشیدم و راهی پایگاه شدم. ادامه دارد... [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. • • سایه‌ے ڪتاب رو سَرتون باشه🤓 📗••]Eitaa.com/Heiyat_Majazi
《°• 🌙•°》 نمازشب ، انسان را نزد خدا محبوب و عزیز می دارد؛ زیرا خداوند ، عبادت در دل شب را دوست دارد . امام محمدباقر علیه السلام : خداوند شب زنده داران عابد را دوست دارد. 📚 منبع : بحار، ج۷۶، ص۶۰ می‌خوانمتـ به مهربانے ڪه خود مهربان ترینے😇 •°》Eitaa.com/Heiyat_Majazi
موضوع: حضرت مهدی فاطمه عج 1401/8/23
سلام‌ رفقای سیاره ی رنج :)
حال و احوالِ امشبتون چطوره؟!
قیدِ امروز و فردا رو میزاریم پای حرفامون و بین حرفا جاش میکنیم چون هممون واقفیم دووم آوردنی نیستن حالِ دوران.. [ دوام الحال من المحال ]
یکی امروز حالش خوبه
یکی فردا
این خوب و بد تو این سیاره ی رنج مدام در حالِ پاسکاری‌ان ..
پاسکاری میشن باهم .. این دنیا ازین نسخه های پاسکاری زیاد بخودش دیده رفقا ..
نگاه انداختید بهش؟! حتی شده روزنامه وار؟!
این دنیا میدونی چطوریه؟!
هرکسیٌ رو یروزی ؛ سرد و گرم چشیده بار میاره .
الان اینجایی ک هستی شاید بگی از سرد و گرم چشیده هاشی خب؟! ولی زیاد مطمئن نباش دنیا یجوری پیج و تابمون میده که ورز خورده بشی آب دیده بشی ..
همین لحظه ای که مطمئنی اطمینانه کار دستت داده ! و تو تقدیرت ثبتت کردن ک این بنده ی تو ؛ زیادی به خودش مطمئنه حساب کارو یجایی یطوری دستش بیارید
هی اطمینانه کار دستمون میده و هی حواسمون نیست .. . هی سرمون گرمه هی سرمون گرمه هی سرمون گرمه بعد یجا میزنن پس کله‌ت :)
بابا این دنیا یچیزِ دیگس یطور دیگس معادلاتش ضبط و ربطش بالا و پایینی هاش فرمولاتش غفلت کار دستت نده؟! دنیا رو به هرچیزی خلاصه نکنی؟!
بخدا خدا قربونت میره وقتی تموم ضبط و ربطای دنیایی رو میچسبونی به خدا یا وِل میکنی ؛ خودت میچسبی به خدا ..:)
دنیا پدر آدمو درمیاره .. " خیلی واضح گفتم تا بره به خورد دلاتون :)
برای یه کسی یکم بیشتر وقت بزاری و بهابدی خدا از لذت عبادت و خلوت خودش ازت میگیره :)
هر چه کویت دور تر دل تنگتر مشتاق تر در طریق عشق بازان مشکل آسان کجا؟! :)❤️
نمیزاره تو با خودش خلوت کنی و وقت بگذرونی :)
توجهت نسبت به یچیزی زیاد تر شه ها
توجهت نسبت به اصل کاریه کم میشه :)