eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
amirabbasi-@yaa_hossein.mp3
6.65M
🎧🍃 🍃 |° (87)🙏°| 🏴آسمونها عزاداره غمت(😭) 🏴چشامون خیره سمت پرچمت(😭) ☺️📥 🍃 @Heiyat_Majazi 🎧🍃
°| (260) 😊✋ |° اگه یه روزی یه اشتباه کوچولو کردی و خدا گوشِـ👂ــت رو پیچوند ناراحت نشو خیلی خوشحال باش 😍 اگه اشتباه کردی و اتفاقی نیفتاد نگران شو و وحشت کن 😳 👆 نکنه دستت از دست خدا جدا شده باشه!☹️ . . ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
° (ع)☀️📖 [37] ° 🍃⚫️🍃⚫️🍃 ✨بہ نام خــــداے علے✨ 😁 نگاه کن تو رو خدا! چند روزه دنبال سِپَر می گرده! 🙂 مگه دوره پیامبرِ که دنبال سپر می گرده؟😳 😁 بیا از خودش بپرس. 🙂 سرگردونی؟ دنبال چی هستی؟ 😕 دنبال چیزی ام که من رو حفظ کنه؟ 😁 اون وقت ازچی ؟ 🤔 😕 از این که بخوام زرنگی کنم و مردم رو فریب بدم 😕 ببین آدم یه چیزایی رو میدونه که راه دور زدن قانون و خیلی چیزای دیگه است که اگه ازش استفاده کنی از نظر مردم زرنگی به حساب میاد 😔 😁 اینکه خیلی خوبه!!! 😕 اصلا خوب نیست. من که میترسم 🙂 سپری که تو می خوای فقط ایمانِ قویِ 💪. 🙂 بلایی که تو ازش فراری هستی سپر لازمه . اما اینجا پیدا نمیشه از این دو تا هم کمک بگیر. قرآن و نهج البلاغه. 📚|• نهج البلاغه. خطبه ۴۱ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
°| (59) 👳🏻 |° 📝قسم خوردن خیلےاز مردم موقع قسم خوردن از ڪلمه، به قرآن استفاده مے ڪنن ✋ وعرفاً عمل به چنین قسمے را واجب مے دونند. در حالے ڪه عمل به سوگندے واجب و ترڪ اون ڪفاره داره ڪه نام خدا در اون برده شود (مثل اینڪه بگه: به خدا قسم که سیگار ڪشیدن🚬 را ترڪ مےڪنم). بنابراین قسم خوردن به قرآن یا پیامبران یا ائمه علیهم السلام یا ڪعبه و مانند آن ها واجب العمل نیست و ڪفاره نداره ولے گناهه😨 📚تحریر الوسیله امام، ج2 ص99 ⛔️🙏 😉 🍃 . . . ─═┅✫✰💎✰✫┅═─ این ڪانال دیگه هیچ شبهـه‌اے رو بے پاسخ نذاشته؛ بدو جوــین شو😉👇 🍃:🌹| @Heiyat_Majazi
°| 🎷 ' 📺🎈|° مشق شبو ازڪلاساے اول تا سوم حذف کردن. 😶 حالا زمان ما اینقدر مشق میدادن📝 ڪه یه خوردشو خودمون سر ڪلاس و تو خونه مینوشتیم، یخوردشو مادر پدرمون مینوشتن، یخوردشم تو مسیر رفتن به مدرسه، یخوردشم قبل رفتن سر صف، یسریشم تو توالت 🚽مدرسه، آخرم معلم میگفت چرا ڪامل ننوشتے😐😂 ☺️✋ خاطرات خودتون رو باما به اشتــراڪ بذارید😉👇 🆔: @DokhtarAbani . . °|کلےشادابیجاتِـ ‌باحال‌گونہ از دهه شصتےها و اندڪے هفتاد‌😍👇 {📸} @Heiyat_majazi
•| (36)💡😃 |• درصورتےکہ احساس اضطراب و ناراحتےدارید😞 بہ شستشو و پاکیزگےخود و محیط اطرافتان بپردازید،💦 تمیز و مرتب بودن ظاهر و محیط زندگےبا ایجاد حس موفقیت نسبےباعث بهترشدن خلق و روحیہ تان مےشود.😌🍃 👌 🎈 دانستنےهاےجـذابــ و خاصــ👇 |•🎓•| @heiyat_majazi
°| |° سلام، سلام😃✋ خوبید؟! چطورید؟! نمیگید این خادم چرا انقد شاد و شنگولہ..؟!😁 میرم سر اصل مطلبـ 👇 خودم ڪہ ذوق مرگ شدممم [👵] بگو دیگہ مادرجون نصف جونم ڪردے نڪنہ ایتا میخواد فیلتر بشہ!😐 [👱] نــــہ ایتا ڪہ فیلتر نمیشہ! تازه قراره بهترم بشہ اگہ خدا بخواد! خب بگم خبرو ڪہ نصف جونتون نڪنم... آماده اید؟؟؟ یڪ دو سہ🏃 . . . بومبــــــ💣 با یہ هشتگ جدید درخدمتیم😎 یہ هشتگ جذاب و خوب ان‌شاءاللـہ هشتگے ڪہ قراره توے اون بہ دغدغہ هااا، مشڪلات و صبورے هااااے خادمان ڪانال هامون بپردازیم ان‌شاءاللـہ...😍👌 [👵] حالا چرا هے ان شاءاللــہ ان شاءالله میڪنے؟ [👱] چونــــــ پر از هیجان و جذابیتہ😆 حالا خودتون ببینید عاشقش میشید! [👵] واے مادر من عاشق هیجان ام... [👱] مادرجون شما هم... [👵] بلہ مگہ من چمہ؟ [👱] هیچے هیچے ببخشید... عــــــہ اسمشو یادم رفت بگم...😑 ••این شما و اینم هشتگ جدید•• ••باما باشید خوش میگذره بهتون😉•• 😍💚 🍃: 🌹|@Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
°| #مغزبانے(757) 😎💪 |° #قــــیام✍👊 وقتے بهتـــون مےگیــم💪 با ایــــران🇮🇷🇮🇷 در نیــــوفتیـــن واسه
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 1⃣4⃣ کشیش سعی کرد کنترلش را حفظ کند، اما ممکن نبود موفق به ابن کار شود. مرد تاجیک به او گفته بود که در یک ساختمانی نگهبان است. پس دلیل او ...! هر چند به قتل رسیدن مرد تاجیک می توانست خیال او را از بابت کتاب برای همیشه راحت کند، اما قتل او بی ارتباط با کتاب و آن دو مرد روس نبود. اگر آن دو مرد که حالا می توانست حدس بزند قاتل مرد تاجیک هستند، به سراغ او می آمدند چه پیش می آمد؟ از کلیسا هم باید کار آنها باشد. واضح بود که آنها به دنبال کتاب بودند؛ پس دست از سر او هم بر نمی داشتند. ستوان دستش را روی شانه ی او گذاشت و پرسید: چه شده پدر؟ حالتان خوب نیست؟ کشیش آهسته جواب داد: چیزی نیست؛ احتمالا باید فشار خونم بالا رفته باشد. ستوان گفت: شما به کسی مشکوک نیستید؟ کسی که می دانسته شما دو هزار دلار پول را در دفتر کارتان نگهداری می کردید؟ 💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠 کشیش سرش را تکان داد. نوک انگشتان پاهایش مور مور می شد. دلش می خواست دست به جیبش می برد و یکی از قرص های فشارش را می خورد، اما ترجیح داد فعلا به خودش مسلط شود: خیرا من به کسی مشکوک نیستم.. ستوان گفت: به هر حال ما پس از بررسی کامل موضوع، مسأله را | صورتجلسه می کنیم. امیدوارم بتوانیم سارق یا سارقین را دستگیر کنیم. ستوان که از دفتر کارش بیرون رفت، یکی از قرص های فشارش را بلعيد تا مانع سرگیجه بیشترش شود و به فاجعه ای فکر کند که در شرف تکوین بود؛ فاجعه ای که با قتل مرد تاجیک شروع شده بود و خدا میدانست چه وقت گریبان او را خواهد گرفت. فکر کرد بهتر است همه چیز را به پلیس بگوید. صحبت کردن درباره ی آن دو مرد مشکوک که حالا میدانست به یقین قاتل مرد تاجیک هستند، می توانست احتمال خطر را برای او از بین ببرد. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت 21:00 از این ڪانال👇 📚|@Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 1⃣4⃣ کشیش سعی کرد کنترلش را حفظ ک
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 2⃣4⃣ دو مرد خطرناڪ ڪہ براے بہ دست آوردن ڪتاب مرتڪب شده بودند، بہ سادگـــے دست از سر او بر نمےداشتند. واقعہ بدون اشاره بہ مسالــہ ے ڪتاب قدیمے، امڪان پذیــر نبــود و حتے پیرامون ڪتاب، پاے او را بہ ماجراے قتل مـــرد تاجیڪ باز مےڪرد. صداے قدم هاے ستـوان او را بہ خــود آورد. آرام از روے صندلــے بلنــد شد و ایستـــاد. ستــوان ڪہ داشت با گوشہ ے سبیــل بــورش ور مےرفت، گفـت: امیــدوارم ڪہ حالتــان خــوب شده باشـد پـــــدر! ڪشیش گفت: بلہ بہـترم، بایــد قرص فشـــارم را زودتـر مےخـوردم. ستــوان گفت: البتہ حــق با شماست؛ سرقـــت از ڪلیــسا و برداشتــن پول امانتے ڪہ نزد شما بــوده، مسألہ ے ڪوچڪے نیست. ستــوان شمـاره تلفــن ڪشیش را یادداشت ڪرد و بعد دسـت او را بہ گرمــے فشــرد و بہ اتفــاق همڪارش ڪلیســا را ترڪ ڪرد. 💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠 و حالا ڪشیش مانده بود با و خیـــال هایے نگــــــران ڪننده. ترسے عمیق وجودش را گرفتہ بود. در ســال هاے طولانــے زندگــے، هرگــز درگیـــر ماجراے قتــل و سرقـــت و پلیـــس نشده بود. بہ مـــرد تاجیڪ فڪر ڪرد؛ چہــره ے سبــزه و معصــوم او را بہ خاطــر آورد، مردے ڪہ انگــار مأموریـــت داشت ڪتـاب را بہ دســت او و خود را در این راه از دست بدهد. پس بایــد با و دنــدان از ڪتاب محافظــت ڪند، از آن دو جــوان قاتــل به دل راه ندهد و توڪل بہ داشتہ باشد ڪہ مقدرات بشـــر در دست اوســت. *** ڪشیش روز سختے را پشــت سر گذاشت. خستہ و درمانده به منــزل رفت و ماجراے سرقــت از ڪلیسا را بہ ایرینا گفت؛ اما هیچ اشاره اے بہ ماجراے قتــل مـــرد تاجیڪ و آن دو جـــوان روس نڪــرد. از آن شــب، احســاس مےڪرد ڪہ دلبستگے اش بہ ڪتاب بیشتــر شده است. ڪتــاب بود ڪہ بہ دنبـــال آن بودند؛ گنجـــے ڪہ پـــــاے آن خون انسان ریختہ شده بود. پس باید از آن بہ خوبـــے مراقبت ڪند. بہ ڪنہ آن پے ببرد. ڪتاب قطعا یڪ جنــــگ ســــاده در یڪ برهہ از تاریــــخ نیست؛ باید در پس آن حقایقـــے نہفتـــہ باشد و شاید معنویتـــے بے ارتباط با رؤیاے آن شب نبـــود. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت 21:00 از این ڪانال👇 📚|@Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
°| #نوستالژے(64) 📺🎈 |° دور از هیاهوے عالـ🌏ـمـ با یڪ تـ⚽️ـوپــ و چهـارتا سنگـ گلـ🌼ڪوچیڪ بازے میڪردیـمـ😍ـ #هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇 #ڪپے⛔️🙏 #بازنشر ≈ #صدقه‌جاریه🍃 °|کلےشادابیجاتِـ ‌باحال‌گونہ از دهه شصتےها و اندڪے هفتاد‌😎👇 {📻‌} @Heiyat_majazi
°| (758) 😎💪 |° ✍ سرلشڪر باقـرے👇 رئیس ستــاد ڪل نیـــروهاے👊 مسلـــح جمهـــورے اسلامے ایران🇮🇷🇮🇷 ✅نخــستیــن مـــرحله انتـــقام👊 حمــله تـــروریستے💪 اهــــواز اجــرا شـــد👊 پهپــادها براے اولیــن بــار👊 بـــا عبــــــور از فضـاے👊 چنــــد ڪشور😉 خـــودشـان را بــا دقــت👌 تمــام به هــدف رســاندند و ضـــربات سنگینے بــه دشمــن وارد ڪردند👊 تعـــداد 6 پهبـــاد👊 اتفـــاق امـــروز👊 نشــان دهنــده ے 😌 ایـــــران🇮🇷🇮🇷 بــــود ســرداران سپـــاه خـــداقوت💪 عـــــزتـــتان روز افـــزون👊 خــــدا حفظتــون ڪنه💪💪🇮🇷🇮🇷 👇 ⛔️🙏 🍃 . . . ••┈••••┈••❅😉❅••┈••••┈•• تحلیل‌هاے نابے ڪه هیچ‌جا نخواندید با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد👇 ~° 📡 °~ @Heiyat_Majazi
°| (261) 😊✋ |° دو چــيز روح انسان را نوازش میڪند یڪے صدا زدن خداست دیگرے گوش‌ سپردن به‌ صداے او😌 اولــے ⇦ در نيايــش📖 دومے ⇦ در سڪوت🙊 . . . ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
⚫️🍃 🍃 #حسینیه 💠ڪربـلا پاےِ ✨پیاده اربعیـنـم آرزوسٺ 💠خاڪِ پاےزائران روےجَبینَم آرزوسٺ ✨دیدنِ گُلدستہ ها 💠و گنبدِ عبّاس، بعد ✨سجده‌ےشُڪرِستونِ‌آخرینم آرزوسٺ #بطلب_آقــا😢 🍃 @heiyat_majazi ⚫️🍃
°⏳| (260) |⌛️° 💠 😇 خـدا میـدانـد در دفـتـر امام زمان جزو چه کسانی هستیم😞 کسی که اعمال بندگان در هرهفته دو روز ، روز دوشـنبه و پنجشنبه به او عـرضه میشود😱 همینقدر می دانیـم کـه آنـطـور کـه بایـد باشـیم نیـسـتیم..!!😔💔 📚درمحضربهجت؛ج2؛ص120 . . . پاتوق [ 👳🎙: 👇] 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°| (759) 😎💪 |° ✍ دلایـــل پــاییـن آمــدن دلار👇 ✅افزایش بی رویه قیمت ارز هیچ توجیه اقتصادے حتے با توجه به تحریم ها☹️ نداشت و لذا قابل پیش بینے بود که حباب مازاد بالاخره خواهد ترکید👊 ✅ ترکاندن حباب دلار یک نیروے محرک قدرتمند مےخواست که همت مدیران کانال‌ها در تلگرام و اجرا کمپین‌هاے مردمے و✅ ✅ این نقش را در بسیج مردمے که باعث فروش دلار شد، ایفا کرد.👊 ✅ شلیک موشک به مواضع تروریستها باعث شد افکارعمومے مطمئن شود که امنیت و ثبات کشور کاملا حفظ شده و خطر بےثباتے سیاسے که زمینه‌ساز سقوط دلار است وجود ندارد.👊👊 ✅ افزایش بهاے جهانے نفت👌👌 ✅آغاز مراحل اجرایے توافق ایران و اروپا مبنے بر ادامه همکارے هاے اقتصادے و مبادلات بانکے هم چشم‌انداز تکرار تجربه قطعنامه ۵۹۸ را روشن‌تر کرد.☹️ ✅ اعلام قوه قضائیه مبنے بر برخورد با عواملے که با خبرهاے ساختگے هر روز قیمت جدید و بالاترے را شایع مے کنند کمک کرد تا جنگ روانے براے گران‌فروشے دلار مسیرے وارونه را طی کند. ✅استمرار ارائه ارز دولتے برای واردات که بیش ۹۸ درصد ارز در این بخش مصرف مے شود، همچنان مےتواند موج را حفظ کند. ✅ وضعیت جدید بورس که باعث تمایل سرمایه گذاران براے حضور در این بازار شده است حالا رقیب مناسبے برای دلار و سکه شده تا نقدینگی به مسیر درست خود هدایت شود.👊👊👊 👇 ⛔️🙏 🍃 . . . ••┈••••┈••❅😉❅••┈••••┈•• تحلیل‌هاے نابے ڪه هیچ‌جا نخواندید با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد👇 ~° 📡 °~ @Heiyat_Majazi
Hosein_Sibsorkhi__Mohammad_Fosoli_.mp3
5.53M
🎧🍃 🍃 |° (88)🙏°| 🏴داری روی سرم سایه(😌) 🏴میخونم باز تو مشایه(😌) ☺️📥 🍃 @Heiyat_Majazi 🎧🍃
°| (262) 😊✋ |° ♦️زمانے ڪه بخواهید وصیتنامه بنویسیــد✍ 👈 متوجهـ خواهیـد شد... تنها ڪسے ڪه از داراییتان سهمے ندارد خواهید بود 🔹پس از زندگیتـان تا میتوانید لذتـ😌 ببرید . . . ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
°⏳| (261) |⌛️° ☘️ کسی که بدون عمل دعا می کند مانند کسی است که بدون زه کمان تیر اندازی می کند😳 🌺 🌺 👈 مكارم الأخلاق ص465 پاتوق [ 👳🎙: 👇] 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
° (ع)☀️📖 [38] ° 🍃⚫️🍃⚫️🍃 ✨بہ نام خــــداے علے✨ 😬 اوه او اوه. چه بویی میاد؟ 😅 بفرمایید داخل. 😬 اینجا کجاست؟ 😅 کلاس تشریح(کالبد شکافی)دنیا 🙂 سلول های بنیادی دنیا از چی گرفته شده؟ 😎 رنج وسختی. 🙂 پس واسه همینِ که نابود شده. 😎 ببینید کدوم قسمتها سالم باقی باقی مونده؟ 😎 قسمتهای سالم باید حساب رسی بشند .ببینیم داشته هاش چی بوده ؟ 😎 قسمتهای ناسالم به بخش شکنجه و گرفتاری منتقل میشند. 🙂 ببینید اینجا دچار انباشتگی ثروت شده. 😎 به همین دلیل گرفتار درگیری و فتنه ها شده. 😔 اینجا هم به دلیل فقر و تهیدستی دچار فرورفتگی درکابوس و اندوه شده است. 😀 این قسمت با توجه به میزان زیادِ فعالیت تقریبا خالی هست 😎 این قسمت فعالیت وتلاش کمی داشته اما اوضاع خوبی داره. 😎 با دقت در دوربین بصیرت وعبرت نگاه کنین که بینایی ها کامل بشه 😁 این دوربین ِدوم که روش گَردغفلت و فریب نشسته باعث نابینایی میشه😑 🤓 منبع اصلی این مبحث کدوم کتاب هست؟ 📚|• نهج البلاغه. خطبه ۸۱ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ باعلے تاخــ💚ـدا؛ پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇 |•✍•| @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 2⃣4⃣ دو مرد خطرناڪ ڪہ براے بہ دست آ
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 3⃣4⃣ ساعت ۹ شب، پشت میز ڪارش نشست و ڪتاب را مقابلش باز ڪرد. عینڪش را به چشم زد و ورق هاے پاپیروس را ڪہ خوانده بود، از روی اوراق پوستے برداشت و اولین ورق پوستے را به دست گرفت. آن را به بینـے اش نزدیڪ ڪرد، بویید و با انگشت هایش، لمس ڪرد تا تشخیص بدهد این ورق های پوستـے از پوست آهو تهیه شده یا پوست حیوانات دیگر. اما تشخیص این ڪار برای او مشڪل بود. خط نوشتـہ های روی پوست، چیزی بین خط ڪوفے و خطوط عربے امروزے بود. ڪشیش شروع ڪرد به خواندن: به نام اللـہ آنچہ مرا مجبور ساخت تا بر تحریر عمروعاص از واقعـہ ی تحریرے بنویسم، نوشتہ های سراسر دروغ و خدعـــــہ و نیرنگ پسر عـــاص است ڪہ در ڪنار ملعونـے چون معاویـہ، آن بزرگ را مرتڪب شد. امروز ڪه عمرم به درازا ڪشیده و ۸۶ سال در سفره ے خدا روزے خورده ام، بس وقایع تلخ و بزرگ را به چشم خود دیده ام ڪہ یڪے از آنها ی صفین بود. ڪہ من آن روزها جوانـے ۲۶ ساله بودم و در مولایم علـے با سپاه معاویه رو در رو شدم. من در ڪتابـے ڪہ به توصیـہ ی پسرم سلیم، نوشتن آن را به پایان برده ام، همه ے وقایع آن دوران، به شهادت رسیدن امام علـے و واقعه ی تلخ ڪــربلا در ســال ۶۳ هجــرے را به رشتــه ی تحریــر در آوردم. در ایــن ڪهولــت ســن ڪــہ بــا بیمــاری دســت و پنجــه نــرم مــے ڪنـــم و تــوان نوشتــن نــدارم، بــاز بــه اصــرار سليــم تصمیــم گرفتــم پــے نوشتـــے بــر نوشتـــہ هــای عـــمروعـــاص بنویســـم تــا بلڪــہ در تاریــخ بمانــد و مولایــم علـــے آشڪارتــر شــود. 💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠 هــر چنــد مــے توانستــم ایــن نوشتـــہ هـا را پــاره ڪنــم یــا بسوزانــم، امــا ترجیــح دادم قضـــاوت در ایــن بـــاره را به واگــذارم. آن روز سلیــم مشتـــے اوراق پاپیـــروس مصــرے را بــه دستــم داد و گفــت ڪـه آن هــا را از یــڪ مــرد شامــے خریــده اســت. سخــت متعجــب شــدم ڪــہ دســت خــط عمــروعــاص را پــس از گــذشت ۱۰ ســال در اختیــار دارم. نوشتـــہ هــا را با تعجیــل خوانــدم. شایــد وقــوع جنــگ، فرصــت نــوشتن ادامـــہ ی وقایــع را بــه او نــداده بــود. و ایــن خواســت خــدا بــود ڪــہ پــس از ایــن همــه ســال، ایــن نوشتـــہ هــا بــه دســت مــن بــرسد؛ منــے ڪــہ عمــروعــاص را در جنــگ صفیــن بــارها دیــده بــودم و هنــوز هــم چهــره ے ڪریــہ و زشــت او را بـه خاطــر دارم. ... آن روز چهارشنبـــہ ۲۵ مــاه شــوال ســال ۳۹ هجــرے بــود. سپـــاه امــام، ڪوفـــہ را بــه ســوی شــام تــرڪ ڪــرد. فصـل پایانـــے ســال بود. نسیــم ســردے صــورت هایــمان را تازیانــه مــے زد، امــا وجــود علـــے، آتــش درون‌مــان را شعلــه‌ور تــر مــے ســاخت. امــام در رأس سپــاه، بــا وقــار و متانــت بــه پیــش مــےرفــت. نــه پوشیــده بــود و نــه خــود را بــه پوشــش هــای رزم بــود. تمــام آنچــه در برداشــت پارچـــہ ای مرقــع، ڪوتــاه تا مــچ پایــش و ڪمربنــد بافتــه شــده از لیــف خرمــا بود. روزها و هفتــه هــا رفتیــم، تــا بــه سرزمیــن صفيــن رسیدیــم و بــه طلایــه داران سپــاه ڪـہ فرمانـــده اش بــود، ملحــق شدیــم. روزے و شبــے بــه استراحــت و تجدیـــد قــوا و ساماندهـــے نیــروهـا گذشــت. لشڪــر معاویــه با فاصلــه ای نــه چنــدان دور، مقابــل مــان بودنــد. آن هــا بـر ساحــل رود فـــــرات خیمــــہ زده بودنــــد. 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت 21:00 از این ڪانال👇 📚|@Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 3⃣4⃣ ساعت ۹ شب، پشت میز ڪارش نشست و
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| (2) 📚 |•° رمان : قسمت 4⃣4⃣ خبــر رسیــد ڪــہ معاویــه دستــور داده لشڪــر علــــے حــق نزدیــڪ شــدن بــه رود و برداشتــن و نوشیــدن از آب را نــدارد. دستـــہ هایـــے از سربــازان معاویـــہ چــون دیــواری مقابــل رود ایستــاده بودنــد. اما دستــور جنــگ نمـــے داد. ڪـم آبـــے و تشنــگـے سپاهیــان را مـے آرزد. امــام پیڪے نــزد معاویــه فرستــاد تــا قبــل از آغــاز جنــگ بــه او فرصــت بدهــد با تــن دادن بـــہ بیعــت، مسلمانــان را به ڪشتــن ندهــد. و نیــز از او خواســت تــا سربازانــش را از ساحــل فــرات دور ڪنــد تا لشڪریــان ڪوفـــہ از آب فــرات بنوشنــد. اما معاویــه با هــر دو پیشنهــاد امام مخالفــت ڪـرد. همــه منتظــر فرمــان حملــه بودیــم، امــا امــام رو بــه لشکریانــش گفــت: سپــاه معاویــه بــا بستــن آب بــر شمــا، شمــا را بــه فــرا مــے خوانــد. اڪنـون بر ســر دو راهــے هستیـــد؛ یا بـــہ در جای خــود بنشینیـــد یا شمشیـــرها را از خــــون آنان سیــــراب نماییـــد تا خـــود از آب فـــرات سیـــراب شویـــــد. ما شمشیـــرهایــمان را رو به آسمــان بلنــد ڪردیـم و خواستــار جنــگ با سپــاه معاویــه شدیــم. علـــے مـــے دانســت ڪــہ ڪنــار زدن سربــازان معاویــہ از ساحــل فــرات، ڪــار چنــدان سختــے نیســت. 💠💠💠@Heiyat_Majazi💠💠💠 از مالـڪ اشتــر و اشعــث خــواست تـا با ســربازان تحــت امــر خود، محاصــره ے فــرات را پایان دهنـــد. عقــب رانــدن سربـازان معاویــه با ڪمتــرین تلفــات صــورت پذیرفــت. آن ها از ڪنــار فــرات رانــده شدنــد و در نقطـــہ ای مرتفــع و بــے آب و گیــاه قرار گرفتنــد. ما مـے دانستیــم ڪـہ سربــازان معاویـــہ بــدون آب قــادر به ادامـــہ ی نبـــرد نخواهنـــد بود. خوشحـــال بودیــم ڪہ جنــگ مــا با شامیــان، بدون نبــردی چنــدان به پایــان خواهــد رسیــد. وقتــے مالـڪ اشتــر و اشعــث پیــروز از جنــگ به نــزد علـــے باز گشتنــد، اشعث رو به علــے گفــت: حال تو را ساختیــم اے امیــر المومنیــن؟ 🍃 بھ قلم✍: 🌸کپے با ذڪر منبع و نام نویسنده بلامانع است ...🍃 رمان فوق العاده☝️ هرشب ساعت21:00 از این ڪانال👇 📚| @Heiyat_Majazi 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃
°| (760) 😎💪 |° ✍ ســـردار حاجےزاده🎤👇 فرمانده نیروے هوافضاے سپـاه🇮🇷 ✅طبق اطلاعات بدست آمد ه ۴۰ نفر از سران داعش در این عملیات به هلاکت رسیدند.👊👊👊 ✅یکے از این افراد فرمانده بخش موصل که یک فرد عراقی بود به هلاکت رسیده است. ✅هنوز بقیه اجساد این تروریست‌ها از زیر آوار خارج نشده است.👊 ✅طبق تصاویــر📷 به دست آمــده👊 تمــام اهداف در این عملیــات نــابــود شــدند👊 شمخـانے👇 دبیـــر🖊 شوراے امنیت مل بولتــون👇 مشــاور امنیــت ملے آمریڪا اعلام ڪــرد😐 ڪه مــا را جدے بگیــرید!! ســــــردار حاجے زاده💪🇮🇷 فــــرمانده نیـــروهاے هوا فضـاے سپــاه شمــا را جدے گـــرفت و در ســه مایلے شمــا موشڪ پیــاده ڪرد👊👊👊 توے مــرحله اول😌 اینجــورے نـابودتــون ڪردیم👊 دیگـــه مرحله یا مــراحل بعــدو خــودتون پیش بینے ڪنید ڪه قطعـــا ریشه ڪن میشید👊 پُـــرابهــت ترین👊 قــــاب تصــــویرے جــهان👇 ســــردار باقـــــرے👊🇮🇷 ســـردار سلیمـانے👊🇮🇷 ســــردار جعفــرے👊🇮🇷 ســــــردار حاجے زاده👊🇮🇷 قدرت ایــــران💪💪🇮🇷🇮🇷 👇 ⛔️🙏 🍃 . . . ••┈••••┈••❅😉❅••┈••••┈•• تحلیل‌هاے نابے ڪه هیچ‌جا نخواندید با مغــزبـــانے، بصیـــــــرت دهیـــد👇 ~° 📡 °~ @Heiyat_Majazi
°| #نوستالژے(65) 📺🎈 |° این تلفـ☎️ـن‌ها رو یادتونه یادمه تو هر محله یڪے از مغازه‌ها ازاینا داشتـ و شماره‌اش رو همه داشتن😊 هرڪے باڪلاس بود و قراربود یڪے بهش زنگ بزنه به این تلفن زنگ میزدن و همسایه میومد در خونه دنبالمون😅 ڪه بیایید تلفن دارید ما هم با ذوق میرفتیمـ😬😂 #ڪپے⛔️🙏 #بازنشر ≈ #صدقه‌جاریه🍃 °|کلےشادابیجاتِـ ‌باحال‌گونہ از دهه شصتےها و اندڪے هفتاد‌😎👇 {📻‌} @Heiyat_majazi
°| (263) 😊✋ |° |خدایا🍃 هروقت دیدی من✋ازت ناامید شدم😔 یادم بنداز✔️ عشق 💓تو به من بزرگتر•••⤴️ از شکستها💔و نا امیدی هامه•••🍂| . . . ••✾🕊خــدا رو احساس ڪن👇🕊✾•• 🍃:🌸| @Heiyat_Majazi
💠🍃 🍃 #حسینیه ترسمـ اینـ استـ ☝️ ڪھ شفاعتـ کند از قاتلـ خویشـ ☹️ ازبسـ ڪھ آقاستـ و😌 ڪرمـ دارد حســـینـ (ع) 😍 🍃 @heiyat_majazi 💠🍃