eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
415 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
Narimani _AH AZ DORI.mp3
17.8M
[ 🩵 ] دلت تنگ شده؟ نپرس برای چی.. فقط بگو آره یا نه.. هرچی بگی، این صوت دقیقاً دقیقاً برای همین الانِ خودته✋🏼' می‌سپرمش به دست خودت- . ‌. ●🕊 از همین ماه مبارک، پر بگیـر ؛؛ ☘ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
《°• 🌙•°》 منِ عزیز .. غرور نمازشب‌خوندن بَرِت نداره‌ها، خیلی صفات خوبی داری، اگه غرور برای نمازشب‌خوندنم بینش باشه دیگه واقعاً کارت زاره!! منِ عزیز .. مراقب باش؛ همه چی رو از خدا بدون حتّی توفیق خوندن نمازشب، چون انصافاً خودت هیچ‌کاره‌ای🌱 . . می‌خوانمتـ به مهربانے ڪه خود مهربان ترینے😇 •°》Eitaa.com/Heiyat_Majazi
شب‌ بیست‌و‌چهارم رمضان۱۴۴۴ _بیست‌و‌پنجم فروردین۱۴۰۲ 💚🕋📿
اللهم صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد
استغفراللهِ الذی لا اله الا هو الحَیُّ القیوم الرحمن الرحیم ذو‌الجلالِ والاکرام و اتوبُ الیه
خدایا ممنونم ازت... امسال بیچاره تر از هر سالی اومدم در خونه‌ت ... امسالم کنار خوبات منو راه دادی🙂
امسالم گذاشتی بیام برا علی گریه کنم... گزاشتی بیام هر سه شب شبای قدر در خونه‌ت(:
آمده‌ام با همه پشیمانی با دوچشم ذلیل و بارانی معصیت کرده‌ام به آسانی میتوانی که رو بگردانی ولی عبدت خیال کن من را جان زهرا حلال کن من را...
یا الهی و ربی احسان کن دل من بت کده‌است ویران کن باز رحمی به غرق عصیان کن روزی ام یک سفر خراسان کن
بی پناهم پناه من حرم است...
درد خود را نگفته‌ام به کسی آمده‌ام تا به داد من برسی... با همین پای سست آمده ام اتفاقا درست آمده‌ام
اتفاقا‌حسین‌گفته‌بیا سجده‌کن‌روی‌خاک‌کرببلا...
خدایا گفتی افضل اعمال زیارت کرببلاست یه کرببلا نصیبمون کن
نجفم دیر شده حواله بده خدا...
گفتم نجف؟! آخه نمیدونی نجف‌ش... خونه‌ی پدری چه حالی داره
هیئت مجازی 🚩
گفتم نجف؟! آخه نمیدونی نجف‌ش... خونه‌ی پدری چه حالی داره
آقای‌ما‌قبل‌رفتنش‌به‌مسجد‌‌خونه‌ی‌دخترش‌ مهمان‌بود گفت بابا که دخترم امشب زخم های دلم عمیق تر است ز روی سفره شیر را بردار که علی با نمک رفیق تر است...
میدونم دیره... میدونم شهادت آقامون امام علی تمام شده... اما... شام غریبان بچه‌هاش از بعد شهادت بابا شروع شد💔
در دلش مجلسی ز روضه به پا باز با قصه‌ی جوانش شد فقط انگار روضه خوان کم داشت درب و دیوار روضه خوانش شد
هیئت مجازی 🚩
در دلش مجلسی ز روضه به پا باز با قصه‌ی جوانش شد فقط انگار روضه خوان کم داشت درب و دیوار روضه خوانش ش
سمت مقصد علی که حرکت کرد ناگهان چشم او به در افتاد در برایش چه روضه ای میخواند یاد گیسوی شعله ور افتاد
شعله هارا کمی خنک تر کرد اشک چشمان حیدر کرار در هیاهوی روضه های در نمکی هم به روضه زد دیوار...
بعد مرغابیان داخل صحن میخ در سد راه مولا شد حرف میخ دری وسط آمد در دل بوتراب غوغا شد💔
قلب حیدر رها شد از کوفه رفت سمت مدینه زهرا تیزی میخ یکطرف وای از داغی میخ و سینه‌ی زهرا😭
مرتضی ناگهان به خود آمد میخ را از عبای خود وا کرد پای خود را درون کوچه گذاشت یاد کوچه دوباره غوغا کرد روضه را کوچه سخت تر میخواند😭
چشای تاریک علی باز در و دیوار میبینه تازه فهمیدم فاطمه ام چی کشید،روزای آخر دیگه چشماش نمیدید😭