تا میاد حجره بدن سرد شده زهرا رو میبینه
نمیشینه..💔
هی دور زهرا میگرده
هی به دور فاطمه میگرده
عبا میوفته
عمامه میوفته
آخه علی ندید زخم بازوی فاطمه رو
علی ندید پهلوی شکسته فاطمه رو
علی ندید بدن کبود شده فاطمه رو💔
یادش میاد فاطمه گفته حسن زمین خوردن مادرش و تو کوچه دید💔
حسن من و تنها نزارید💔