🍃🎐•|
#شـبهاے_بلھبرون✨
.
.
خواهرم
چفیہ هاے زیادے خونۍ شد
ڪہ چادر ٺـــــو خاڪی نشه
#حواستبہحجابتباشه
#چادرانہ🦋
#شهیدانه
.
.
شھـادت سنگـ را بوسیدنے ڪرد 🙃👇
🍃🎐•| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
مداحی_آنلاین_هلا_بالزینب_محمد_فصولی.mp3
5.46M
••| #دل_صدا 🎼 |••
✨[هلا بالزینب ،
حرم دختر حیدر قبله حاجاته👏👏😍]✨
#محمد_فصولے🎤
#میلاد_حضرت_زینب_س🌸
#الهیبهحق_زینبکبری_عجللولیکالفرج
ندیدم صدایے
از سخن عشق خوش تر😌🍃
🎧 |•• Eitaa.com/Heiyat_Majazi
°| #دل_آرا 🔮🍃 °|
.
「🌱🌸^^!
خدایا بہ هارت و پورتمون نگاه نـڪن؛ ما
بدونِ تو دست و پا چُلُفتـےتر از این
حرفاییم...
.
صاحبدل لاینام قلبے
مهمان ابیت عند ربے 🙂
🍃°| Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
[ #قصه_دلبرے 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا #قسمت_سی_وهشتم 🍃 زخم دستش ترم
[ #قصه_دلبرے 📚••]
⃟ ⃟•🪴
ـــــــــ ـ ـ ـ
⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا
#قسمت_سی_ونهم 🍃
مسئول قرارگاه محل کار صالح قرار بود به منزل ما بیاید. صالح از صبح آرام و قرار نداشت.
ــ مگه چیه صالح جان؟! بد می کنه میخواد بیاد سربزنه بنده خدا...؟
ــ نمی دونم... یه جوری دلم شور می زنه. یه چیزایی شنیدم می ترسم صحت داشته باشه. هرچند... مطمئنم همینطور هم هست
ــ آخه چی شنیدی مگه؟
زنگ به صدا درآمد و صالح نتوانست جواب سوالم را بدهد. چند آقای مسن و جاافتاده و دونفر از دوستان صمیمی صالح آمده بودند. پدر جون و بابا هم کنار صالح نشسته بودند. من و سلما توی آشپزخانه بودیم و زهرا بانو هم روی دورترین مبل به جمع رسمی مردانه نشسته بود و چادرش را محکم تر از همیشه دور خودش پیچانده بود. انگار معذب بود چون هر چند دقیقه یکبار به آشپزخانه می آمد و موارد پذیرایی ساده مان را به من و سلما گوشزد می کرد. دوستان صالح کار پذیرایی را به عهده گرفتند و من و سلما وسایل را در اختیارشان می گذاشتیم. بعد از پذیرایی، لحظه ای سکوت مطلق برقرار شد. من و سلما هم نفسمان بالا نمی آمد. صدای یکی از مردان سکوت را شکست و گفت:
ــ امروز اومدیم هم حالی ازت بپرسیم و هم هدیه ی ناقابلی برات بیاریم و یه لوح سپاس برای قدر دانی از ایثار و شجاعتت. ان شاء الله با تلاش و دلاوری های رزمنده های اسلام ریشه ی کفار خشکیده میشه و از حریم عمه ی سادات دورشون می کنیم. صالح جان... شما اونقدری شجاعت به خرج دادی که با ایثارگری خودت راه آقامون ابالفضل العباس رو پیش گرفتی. ان شاء الله که بی اجر هم نمی مونی.
لوح قاب شده را به صالح دادند و پاکت نامه ای اداری را جلوی دست صالح گذاشتند.
ــ این حکم ... یعنی... تو نباید با این حکم فکر کنی ذره ای از ارزشت کم شده... اصلا... فقط خودت می دونی که قانون کارمون و محیط کارمون اینه. ان شاء الله که ما رو فراموش نکنی و زندگیت رو به بهترین شکل اداره کنی.
صالح سکوت کرده بود و انگار بغض داشت. حتی نتوانست جواب مافوقش را بدهد. چشم دوخته بود به حکم بازنشستگی اش و حالی داشت وصف ناشدنی. دوست داشتم هر چه زودتر با صالح تنها شوم و مرهمی باشم برای دل رنجورش. چه می شد کرد؟ قانون بود و قطعا صالح هم تابع این قوانین.
"خدایا هر چی خیره برای شوهرم مقدر کن"
ادامه دارد...
#نویسنده_طاهره_ترابی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
•
•
سایهے ڪتاب رو سَرتون باشه🤓
📗••]Eitaa.com/Heiyat_Majazi
🎊🍃
|• #خادم_مجازے •|
دوباره ڪرده دلم 💚
یاد حضرت زینب ،رسیده موسـم
میلاد حضرت زینب، زمین وعرش غرق
شادی وشور است مدینه گشـته مڪان زاد حضرت زینب🤩
عیدتون مبارڪاااا😍
#ولادت_حضرت_زینب
#روز_پرستار
http://Eitaa.com/Heiyat_Majazi
🎊🍃
هیئت مجازی 🚩
[ #قصه_دلبرے 📚••] ⃟ ⃟•🪴 ـــــــــ ـ ـ ـ ⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا #قسمت_سی_ونهم 🍃 مسئول قرارگاه
[ #قصه_دلبرے 📚••]
⃟ ⃟•🪴
ـــــــــ ـ ـ ـ
⸤ نام: #از_سوریه_تا_منا
#قسمت_چهلم 🍃
صالح کلافه بود و بی تاب... مثل گذشته که به محل کار می رفت، رأس ساعت بیدار می شد و توی تخت می نشست. آرام و قرار نداشت. تحمل این وضعیت برایش خیلی سخت بود. مدام می گفت "الان فلانی محل کار رو گذاشته روی سرش... الان سرویس میاد سر خیابون... و... " از خاطراتش می گفت. از همکارانش و من مدام گوش شنوایی بودم برای دلتنگی هایش. به درخواست پایگاه محله، مسئول بسیج برادران شده بود و تا حدودی سرگرم امورات آنجا بود اما هنوز روحش خلاء داشت. دلش برای محل کارش تنگ شده بود و مدام بی قرار بود و سردرگم. نمی دانست وقتش را چگونه پر کند. صالح همیشه فعال بود و عادت داشت به فعالیت های مختلف. هیچگاه وقتش را به بطالت نمی گذراند و همیشه کاری برای انجام دادن داشت. محل کار هم همیشه روی فعالیتش حساب باز می کردند و مسئولیت کارهای بیشتری را به او می دادند. حالا... با این وضعیت... دچار سردرگمی سختی شده بود و نمی دانست وقتش را چگونه پر کند. دلم برایش می سوخت و از این وضعیت و بی قراری اش دلتنگ و ناراحت بودم. نمی دانستم چه کاری می توانم برایش انجام دهم. صالح به زمان احتیاج داشت که بتواند خودش را میان موقعیت جدیدش پیدا کند. به تازگی پشت رُل می نشست و رانندگی را با یک دستش تمرین می کرد. بهتر و مسلط تر از قبل شده بود. برای اینکه کاری برای انجام دادن داشته باشد به مرکز تاکسی تلفنی دوستش رفته بود و یکی از راننده های آن مرکز شده بود از رضایت ظاهری اش راضی بودم اما می دیدم که روحیه اش را باخته است و صالح من، غمی نهفته توی دلش داشت.
به تازگی یکی از دوستان صالح هم به خاستگاری سلما آمده بود و در پیشنهادش اصرار داشت. از همین حالا دلتنگ بودم برای سلما و جای خالی اش... پدر جون می خندید و می گفت:
ــ هنوز که شوهرش ندادیم. درضمن دختری که شوهر کنه با یه نفر دیگه برمیگرده... یه نگاه به خودت بندازی منظورمو می فهمی بابا جان دیوار بین خونه ی خودمونو بابات رو برداریم سنگین تریم
ادامه دارد...
#نویسنده_طاهره_ترابی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
•
•
سایهے ڪتاب رو سَرتون باشه🤓
📗••]Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⟨ #ڪتابچه📚🌱'' ⟩
📚•|نامِڪتاب : جشنِحنابندان '❣
ڪتابـے است مناسب براۍ تمام علاقهمندان به مطالعه حولِمحورِ خاطرات جنگ و دفاع مقدس و همچنین علاقهمندان به ادبیاتِپایداری ..💚
- برشـے از ڪتاب 📖-
[ جان محمدۍ با یڪ سرباز تنومند دشمن هم دست بھ یقھ شده و در جنگـے تنبهتن او را از پای درآورده بود ]
جانمحمدی در ادامه حرفهایش،
درحالیڪھ به افق خیره شده بود ، آهـے کشید و گفت:
[ نمیدانم چرا مسئولین اجازه نمیدهند، تا خود کربلا یڪ نفس بتازیم و ڪار را یڪسره کنیم ..😄 ؟!»
درحالیڪه او گرم صحبت است من نگاهـے به نقشه میکنم ..📄
بھ واقع ڪھ چقدر بھ کربلا نزدیکیم،
فقط ۹۰ کیلومتر ..🙃
تقریباً همان فاصلۀ یڪ "تکبیر" و یڪ "یاحسین"
.
.
.
فڪر خوب همراه با
معرفےِ ڪتابهاے خوب😁👇
●📖⨾ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
🇮🇷🌱
#خادمانه
ایـران
خاڪ دلیـرانـ🐆•
ایـ🇮🇷ـران غـرشِ شیـرانـ💪•پ.ن: بیایید به ما بگید: اگه ایران ببره... ••ادامه رو شما کامل کنید☝️ و به آیدی زیر بفرستید قبل از شروع بازی کار میشود🤞🏻⇩ @Daricheh_khadem #ایرانم💚 #تیم_ملے Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 🇮🇷🌱
3635EBF1-FA7B-4CA9-8CC6-401911CC9668.wav
479.1K
「 #ڪد_عاشقے🔖•Γ
اے زینب
اے بانوے دمشق...💚
📳🎧 #محمدرضا_یزدخواستے
😃🌱همــراه اول ⬅️
ارسال ڪد 95845 به شماره 8989
😍🌱ایراݩــسل⬅️
ارسال ڪد 44116980 بہ شماره7575
😌🌱رایتــل⬅️
ارسال کد on4009785 بہ شماره 2030
#برای_ایران
#میلاد_حضرت_زینب🎊🎉
.
.
آقای قاضے ما فقط یهـ
آهنگ تیلفُونِ خاص مےخواستیم🙄👇
◍📱Eitaa.com/Heiyat_Majazi
《°• #وقت_بندگی 🌙•°》
.
.
اهمیت نماز وتر🌃
[یک رکعت آخر نمازشب]
پیامبر گرامے اسلام ص:
آسوده ترین شما در توقفگاه قیامت کسے است که قنوت نماز وتر او طولانے تر باشد.
📚 بحارالانوار، ج۸۴، ص۲۸۷، ح۷۹
میخوانمتـ به مهربانے
ڪه خود مهربان ترینے😇
•°》Eitaa.com/Heiyat_Majazi
🇮🇷🌱
#خادمانه | #چالش_فوتبالے⚽️
باید میگفتیم
اگر دانشآموز و دانشجو
نبودید چه میکردید☺️😂
پ.ن:
بیایید به ما بگید:
اگه ایران ببره...
••ادامه رو شما کامل کنید☝️
و به آیدی زیر بفرستید
قبل از بازی کار میشود🤞🏻⇩
@Daricheh_khadem
#ایرانم💚
#تیم_ملے
| Eitaa.com/Heiyat_Majazi |
🇮🇷🌱
🇮🇷🌱
#خادمانه | #چالش_فوتبالے⚽️
الهی
یه خواب راحت
روزیتون بشه☺️👌
پ.ن:
بیایید به ما بگید:
اگه ایران ببره...
••ادامه رو شما کامل کنید☝️
و به آیدی زیر بفرستید
قبل از بازی کار میشود🤞🏻⇩
@Daricheh_khadem
#ایرانم💚
#تیم_ملے
| Eitaa.com/Heiyat_Majazi |
🇮🇷🌱
#خادم_مجازے
چالش تموم شد 😍⚽️
بسیار ممنونیم از استقبال قشنگتون🙏
در آینده چالشهای دیگه ای خواهیم داشت🌸
پراسترس
منتظر شروع بازے💪
هدایت شده از عاشقانه های حلال C᭄
•[ #خادمانه✌️ ]•
اگر به تلویزیون دسترسی ندارید،
اصلا نگران نباشید!😉✌️
پخش زنده بازی تیم ملی ایران و آمریکا
فقط و فقط از طریق لینک زیر😍👇
از اینجا مشاهده کنید 👇👇👇👇👇
🌐 https://www.fam.ir/player/tv3/eitaa?eitaafly
آرزوی موفقیت برای
تیم ملی فوتبال ایران❤🤍💚
#برای_ایران 🇮🇷
#تا_پای_جان_برای_ایران❣
کانالهاے مجموعه فانوس را دنبال کنید:👇
⚽️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
⚽️ Eitaa.com/Heiyat_Majazi
⚽️ Eitaa.com/Rasad_Nama
سلام و شب بخیر
شب میلاد حضرت زینب سلام الله علیها هست 😍
و می خواهیم از ته ته دل هامون بریم در خونه امیرالمومنین و عیدی هامون رو بگیریم
اون هم وقتی توسل میکنیم برای گرفتن عیدی
به افتخار ولادت دختر بزرگوارشون😌
1_700295576.mp3
4.54M
#صداے_آرامش
ملائڪه میخونن...💚
سلام بر عقیلــــــه...🌸
#ولادت_حضرت_زینب_مبارڪ_باد🎉
دختری که هنگام تولد پدر بزرگوارشان نام گذاریش را بر عهده پیامبر(ص) گذاشتند...