••🍃🌸
#خادمانه
| زنان، ایثارگران همیشگے🧕🏻💪|
فرازے از وصیتنامهے
امام خمینے رحمةالله علیه:
«ما مڪرر دیدیم ڪه زنان
بزرگوارے زینب گونه(ع)
فریاد مےزنند ڪه فرزندان
خود را از دست داده و در
راه خداے تعالے و اسلام
عزیز از همه چیز خود گذشته
و مفتخرند به این امر؛ و مےدانند
آنچه به دست آوردهاند بالاتر از
جنات نعیم است، چه رسد به
متاع ناچیز دنیا.»
#ریحـانه
#سالروزارتحالامامخمیني(ره)
@heiyat_majazi
••🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشھـدا #قسمت_سی_و_چهارم تازه از مسابقات بین المللی برگشته بود. حالا قاری
【• #قصه_دلبرے📚 •】
بسم رب الشهدا
#قسمت_سی_و_پنجم
یکی از همان شب های دیر وقت ماه رمضان بود.
بچه ها یکی یکی پیاده شده بودند. فقط امید مانده بود.
خانه اش از همه دورتر بود. تازه از مسابقات شرکت کرده بود. رتبه خوبی هم گرفته بود.
حین مسابقات سوال مهمی در ذهن امید شکل گرفته بود.
دیده بود داورانی را که خودشان قاریان مسلطی نبودند.
نمی فهمید چرا از آدمی مثل محسن دعوت نمی شد که برای مسابقات مهم داوری کند.
عدالت و تقوایش به کنار، او حالا قاری اول دنیاست.
رفته بود مالزی و مقامی را گرفته بود که تا نُـه سال به هیچ ایرانی داده نشده بود.
امید به خودش جرأت داد. از محسن پرسید :
شما نفر اول مسابقات بین المللی هستی!
پس چرا برای داوری مسابقات بزرگ دعوتت نمی کنند؟!
لبخند نرمی روی لب های محسن نشست.
امید می دانست محسن اهل غیبت کردن نیست.
می دید همیشه بساط غیبت را با صلوات بلندی بهم می زند.
محسن درباره چیزهایی که ناراحتش می کردند حرف نمی زد.
اما امید دوست داشت معلمش برای
یک بارهم که شده سفره دلش را باز کند و گله ای
اگر دارد به زبان بیاورد.
اما محسن چیزی نگفت. فقط نفس عمیقی کشیــد...
✍ ادامه دارد ...
✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشهدا #قسمت_سی_و_پنجم یکی از همان شب های دیر وقت ماه رمضان بود. بچه ه
【• #قصه_دلبرے📚 •】
بسم رب الشھـدا
#قسمت_سی_و_ششم
جالب بود دیدن یک معلم در میدان زندگی اش.
وقتی جلسات خصوصی و عمومی شان به اذان می خورد محسن فورا تعطیل می کرد تا نماز را اول وقت بخوانند.
در سفرهایی که با بچه ها داشت این محسن بود که بقیه را برای نماز صبح بیدار می کرد.
وقتی با بچه ها استخر می رفت، شروع سانس استخر تقریبا همزمان بود با اذان ظهر.
محسن از قبل وضو می گرفت. می رفت به نمازخانه کنار استخر نمازش را می خواند و بعد می رفت داخل آب. برایش مهم نبود زمان استخرش را از دست بدهد.
پدر و مادر که برای کاری صدایش می کردند بدون معطلی می رفت.
نمی گذاشت آب در دل آنها تکان بخورد. یک روز که همراه بابا و بچه ها رفته بودند به یکی از پارک های چناران، از بینی بابا خون آمد.
محسن حسابی نگران شد. سریع بابا را به بیمارستان رساند وتا خون بند نیامد، آرام نگرفت.
این ها در دل و ذهن بچه ها حک می شد.
دیگر لازم نبود محسن به شاگردهایش بگوید که قاری قرآن باید عامل به قرآن باشد. اما محسن می گفت.
آخر آنقدر این چیز ها در زندگی اش حل شده بود که خودش آن ها را نمی دید.
همیشه یک جور احتیاط به اعمال محسن پیچیده بود. تسلط عجیبی بر رفتارش داشت.
انگار حرف ها و اعمالش از صافی عقل و ایمانش گذر می کرد. همین را به شاگردهایش هم می گفت.
می گفت :
یک کاری که می خوای بکنی اول از خودت
بپرس خدا راضیه یا نه! اگر راضی بود اون کار رو بکن.
✍ ادامه دارد ...
✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼
【• #ازخالق_بہمخلوق📞•】
.
.
سوره 👈 ڪهف
آیه 👈 10
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب🤩👇
[•♥🍃•] @heiyat_majazi
【• #حرفاے_خودمـونے🗣 •】
😍🍃
دلتــ ڪه گرفتــ،😔
دیگر منتِ زمین را نڪش
راهِ آسمان باز است ، پر بڪش🕊
.
از اینجآ صآف بـرو ٺو بغـل خـدا😍👇
[•❣🍃•] @Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
【• #خانمےڪه_شماباشے👒•】
.
.
|🌸| یھ گــل زیبا روے دڪمھ
|👧🏻| براے لباس دختر
ڪوچولوها عالیھ👌😍
|✂️|دوختشم خیلے آسون
و راحتھ😉
#بآنوےهنـرمـند
#خـآتـونهاےایرانے
.
.
یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇
[•🌻🍃•] @heiyat_majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[• #آےڪیوسانے💡•]
.
.
•|🌊 آبشار زیباے زردلیمھ
ملقب بھ نـیاگاراے ایران😍💛
•|🌴استانِ چارمحال و بختیارے
°🐾 #طبیعـتگردے
🌈° #صبحتـونپـرازانرژهاےمثبت
.
.
در عصرِ ڪرونایے سفرے
بےخطر را بـا ما تجربھ ڪنید😎👇
[•🚁•] @heiyat_majazi
【• #ڪلید_زندگے🔑 •】
🍃بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـ🍃
😱 چیکارش کردی ؟؟
☺️ چطور مگه؟؟
🙂 هیچی. زندگیش زیرو رو شده
البته زندگی خودتم بد نشده ها
☺️ در جواب خوبیهای فراوونش
یه کم دعا کردم.
📕|• #مفاتیح_الحیاة. ص: ۲۹۰
#آیتالله_جوادی_آملی.
.
.
نڪتہ ـهای نابِـــ👌 زندگے بـا😌👇
[°☀️°] @Heiyat_Majazi
A5CA9981-41E1-414F-AD31-FE2F03578536.wav
427.1K
【• #ڪد_عاشقے☎️ •】
.
.
💞🍃 اے رهبر حسینے
اے وارث خمینے . . .
همــراه اول ⬅️
ارسال کد 90437 به شماره ۸۹۸۹
ایراݩــسل⬅️
ارسال کد 44116812 بہ شماره۷۵۷۵
رایتــل⬅️
ارسال کد on4009872 بہ شماره ۲۰۳۰
.
.
پـیشوازِ صـداتـو خوشگل ڪن😃👇
[•📱🍃•] @heiyat_majazi
••🍃🎙••
#ختمقرآن
😍: #ویژهبرنامههیئتمجازے
تعداد صفحات تلاوت شده👇👇
•• ۵ ••
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعلام تعداد صفحات تلاوت شده😃👇
•| @f_delaram_313
@heiyat_majazi
••🍃🎙••
🕊🍃
[• #شـبهاے_بلھبرون🌙 •]
.
.
•|• حاج همت میگفت:
”هرگاه امتداد نگاهت
به حرام نرسید،
شهیدی؛ شهید.”
#راهتان_ادامه_دارد🍃
.
.
🌷سربازِ آقا
نمےمـــونھ تــــــــا
ظهور رو ببینھ!
بلڪھ|شهید| مےشھ
تـ⇜ـا ظهور نزدیڪ شھ
🍃🕊
لا اله الا تو .mp3
5.75M
【• #نوحه_خونے🎤 •】
.
.
سر بالا بگیـــر!
با تمام سابقھے خرابت...
تــــو؛ باز هم مالِ منے! (:
|☺️|مگر مےشود در انتظارت
نبودھ باشم؟!
|💔| نـوبت رسید ڪمے
درآغوشم آرام بگیرے
#استادشجاعے
#یا_الھ_العاصین❣
.
.
بفرماییــد انرژے🙃👇
[•🍃🎧•] @Heiyat_Majazi
【• #حرفاے_درگوشے🗣 •】
💚بِهقولِاونبَندِهخُدا ↓
هَرڪاریڪُنۍ←یڪۍناراضیه
پَسبَرایڪَسیڪارنَڪن
فَقطخُدا...!(:💚
از اینجآ صاف بـرو ٺو بغـل خـدا😍👇
[•❣🍃•] @Heiyat_Majazi
[• #خانواده_درمانے💚 •]
.
.
|•👩👧👦•| مادر میتواند فرزندان را به بهترین وجه تربیت کند.
|•👇•| تربیت فرزند بهوسیلهی مادر، مثل تربیت در ڪلاسِ
|•🎒•| درس نیست؛
|•💝•| با رفتار است،با گفتار است،باعاطفه است، با نوازش
|•🎬•| است، با لالائى خواندن است؛ بازندگی کردن است.
|•😇•| مادران بازندگی کردن، فرزند تربیت میکنند.
|•😌•| هرچه زن صالحتـر ، عاقلتر و هوشمندتر باشد ، این
|•👌•| تربیت بهتر خواهد شد.
#مقاممعظمرهبرۍ
پس دو تا نڪتھ↯
☝️آقایون مجرد مراقب باشید که نسلتون رو به چهکسی
مسیپرین ؛ در انتخاب همسر دقت کنین😎🙏
✌️آقایون متاهل آرامش همسرتون رو تامین کنین و سعی
کنید بهشون کمک کنین ، در همهزمینهها☺💚
.
.
نڪات تربیتے خانوادگے😌👇
[•🌙•] @heiyat_majazi
【• #منبر_مجازے☺️ •】
🕊 💚شهید سید مرتضی آوینی:
امام «ره» به ما آموخت که «انتظار در مبارزه است» و این بزرگترین پیام او بود.
#امــام خمــینی
#پانـــزده خــرداد
یـه حبـه مـوعــظـهِ شیریـن😉👇
[•📿🍃•] @Heiyat_Majazi
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشھـدا #قسمت_سی_و_ششم جالب بود دیدن یک معلم در میدان زندگی اش. وقتی جل
【• #قصه_دلبرے📚 •】
بسم رب الشھـدا
#قسمت_سی_و_هفتم
سنگ صبور شاگردهایش بود.
از مشکلات خصوصیشان با محسن می گفتند و او راه پیش پایشان می گذاشت.
عصبانی که می شد پرخاش نمی کرد.
اصلا حرف نمی زد. فقط نگاهش رنگ دیگری می گرفت.
بچه ها نگاه های محسن را خوب می شناختند.
می دانستند که آن نگاه یعنی که من عصبانی ام!
بیرون که می رفتندچشم پاکی محسن را می دیدند.
خانم ها که برای پرسیدن سوالات قرآنی شان می آمدند، محسن سر به زیر و مؤدب جواب می داد.
گاهی که چشمش به نامحرم بدحجابی می افتاد از شدت ناراحتی خون به صورتش می دوید.
آن وقت بچه ها باید کلی سربه سرش می گذاشتند تا حال و هوایش را عوض کنند.
هیچ وقت به چیزهایی که داشت قانع نبود. همیشه در فکر پیشرفت بود و برایش تلاش می کرد.
حتی بعد از گرفتن رتبه اول جهان، باز هم به فکر یادگیری بود.
با هادی نقشه کشیده بودند که وقتی محسن از حج برگشت باهم بروند مدرسه علمیه آقای خویی برای خواندن دروس حوزوی.
اتاقش کتابخانه کوچکی داشت. اهل مطالعه بود و با بچه ها درباره کتاب هایی که می خواند بحث می کرد...
✍ ادامه دارد ..
✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 بسم رب الشھـدا #قسمت_سی_و_هفتم سنگ صبور شاگردهایش بود. از مشکلات خصوصیشان با م
【• #قصه_دلبرے📚 •】
بسم رب الشھـدا
#قسمت_سی_و_هشتم
می گویند حضرت مسیح علیه السلام یک روز تشت آب آورد و پای حواریون خودش را شست.
محسن همین طور تا می کرد با بچه ها. همان وقت هایی با دست پر از مالزی برگشته بود، یک سفر با شاگردهایش رفت گلستان.
هیچ وقت از ذهن هادی نمی رود آن روز را که محسن سرش را شست.
هادی می خواست ریش خودش را خط بگیرد که محسن ریش تراش را از دستش قاپید.
اول خط تمیزی دور ریش هادی انداخت بعد تصمیم گرفت سرش راهم بشوید.
کله هادی را به زور زیر شیر آب گرفت و شامپو زد. طوری به موهایش چنگ می انداخت که انگار دارد سر بچه اش را می شوید!
هادی داد می زد :
_ چشمم می سوزه مامان!
ولی محسن ول کن نبود. آبکشی که تمام شد حوله را انداخت روی سر هادی و موهایش را خشک کرد.
بعد هم سشوار کشید و خوب شانه زد. دست آخر نگاه دقیقی از زوایای مختلف به سر و کله هادی انداخت و گفت :
_ خوب شد. حالا برو!
زیاد اتفاق می افتاد که وسط بحث ها خیلی جدی به امید خیره می شد و ازش می پرسید
_ امید! چرا من اینقدر تو رو دوست دارم؟!
امید هم گاهی طاقچه بالا می گذاشت و می گفت :
ببین چه کار خوبی به درگاه خدا کردی که بهت توفیق داده مهرم به دلت بیفته!
همیشه سربه سر بچه ها می گذاشت.
یکهو خیلی جدی می گفت : هادی!
هادی بر می گشت و نگاهش می کرد : جان؟!
می گفت: کم بادی!
کمی که می گذشت باز صدایش می کرد.
هادی دستش آمده بود. می پرسید :
_ چیه؟ کم بادم؟! محسن جواب می داد :
_ نه! این دفعه پربادی!
✍ ادامه دارد ...
✍🏻شهـید محسن حاجی حسنی
#سفربـهدنیایےمملوازدلـدادگے😍🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌹
🌿
🍃 @heiyat_majazi
💐🍃🌿🌹🍃🌼
【• #وقت_بندگے💕 •】
.
.
•﷽•
#شیخ_جعفر_ناصری:
اين جمله را از مرحوم قاضی
نقل كرده اند كه فرمودند:
اگر شنيدی كسی از جهت معنوی
و اخلاقي و حتی علمی رشدی كرده
اما اهل نماز شب نبود، باور نكن!
•
•
•
#التماسدعایخیر🌸🍃
.
.
سیم دلتو ــوصل ڪن😌👇
[•🍃🌙•] @heiyat_majazi
【• #ازخالق_بہمخلوق📞 •】
.
.
سوره 👈 ڪهف
آیه 👈 13
.
.
الابِذِڪــرالله تَطمَئِنّ القلـــوب🤩👇
[•♥🍃•] @heiyat_majazi
【• #حرفاے_خودمـونے🗣 •】
😍🍃
.خدایا
ما را طاقتــ مُردن نیستـــ ...
#شهیدمان کن ...😍
#آمین
.
از اینجآ صآف بـرو ٺو بغـل خـدا😍👇
[•❣🍃•] @Heiyat_Majazi
【• #خانمےڪه_شماباشے👒•】
.
.
خشڪ ڪردن میوه در فر؛😋👇
🍌}سینے فر را برداشته
و ڪاغذ روغنے پهن کنید.
میوهها را روے ڪاغذ روغنے
طورے بچینید ڪه با یکدیگر
تماس نداشته باشند . دماے فر
را روے ڪمترین حالت ممڪن
قرار دهید ( ۵۰ درجه سانتےگراد )
{🍊۴ تا ۸ ساعت
نسبت به میوهاے ڪه
میخواهید خشڪ ڪنید
زمان نیاز دارد.حواستان به
میوهها باشد و آنها را هر چند
وقت یڪبار چڪ ڪنید. میوه
خشڪ شده باید جویدنے باشد نه
اینڪه مثل چیپس خشڪ شود.
|💰| #درآمـدزایے
|🧕🏻| #خـآتونایرانے
.
.
یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇
[•🌻🍃•] @heiyat_majazi
[• #آےڪیوسانے💡•]
.
.
\📊مقایسھ تصویر مغز
یڪ فرد افسردھ (سمت چپ)
با فرد غیر افسردھ (سمت راست)
😔/در حالت ناراحتے و افسردگے
ڪارایے مغز بھ یڪ پنجم
ڪاهش پیدا میکند.
#ݪبتونخنـدونودݪتونشاد (:
.
.
دانستنےهاے ـجـذابــ و خــاص😌👇
[•🎓•] @heiyat_majazi