eitaa logo
هیئت مجازی 🚩
3.9هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
421 فایل
ˇ﷽ شبیھ بوی گُـل است این‌جا؛ براے پروانگےهاے تو در مسیرِ او...🦋 💚˹ از ؏ـشق بخوان @ASHEGHANEH_HALAL ˼ ‌ ‌‌🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼ . . شما براے ما نعمتید...😌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
هیئت مجازی 🚩
°🎊••🌸° •🦋 #خادم_مجازی 🦋• . . [سلام بہ همگۍ☺️] 💕عیدتون مباااارک💕 دختراے گل روزمون مباااارکا😌 روز دخ
🍬••| [•💓 💓•] شکر خدا کہ در پناه حضرت معصومہ ایم😍 ختم صلوات تعداد 🎀4213🎀 🍃..ختم به پایان رسید..🍃 🍬••| @heiyat_majazi
【• 💕 •】 . . بلند شده بود بخواند. از بين بچه ها که رد مي شد، پايش را به پاي يکي کوبيد . بعد همان طور که مي رفت،گفت « آخ! ببخشيد.ريا شد😅 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . . سیم دلتو ــوصل ڪن😌👇 [•🍃🌙•] @heiyat_majazi
【• 🗣 •】 😍🍃 میدونۍ‌چرا ؟!🤔 چون‌وقتۍ‌میای‌ڪه‌میتونی‌نیاۍ...‌ ← مهم‌اینه‌ڪه هرجا‌هستۍ‌و‌فهمیدۍ داری‌راهُ‌اشتباه‌میرۍ برگردۍ....😔 •• 🌿•• . از اینجآ صآف بـرو ٺو بغـل خـدا😍👇 [•❣🍃•] @Heiyat_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
【• 👒•】 . . سیم شارژرتون رو خوشگل ڪنید👌😌 بسے زیاد آسون و راحت🤩😜 . . یہ عالمہ نڪتہ ،جانمونے😍👇 [•🌻🍃•] @heiyat_majazi
【• 🔑 •】 🍃بسمـ الله الرحمنـ الرحیمـ🍃 🤔 ببخشید تعداد همسایه های محدوده شما چند تاست؟ 🤨 محدوده‌ی خونمون؟؟ 🙂 بله. 🤨 تا حالا نشمردم ولی اگه چهل رو در چهار طرف اصلی ضرب کنم میشه ۱۶۰خانواده. البته واحدای بالا هم میشه ........! اوه.!! خیلی شد 📕|• . ص: ۳۴۳ . . . نڪتہ‌ ـهای نابِـــ👌 زندگے بـا😌👇 [°☀️°] @Heiyat_Majazi
••🍃🎙•• تعداد صفحات تلاوت شده👇👇 •• ۵ •• اعلام تعداد صفحات تلاوت شده😃👇 •| @f_delaram_313 @heiyat_majazi ••🍃🎙••
【• •】 . . +⚠️‌‌ . . [صبح‌شد ظهـر‌شد شب‌می‌شود نمۍ‌خواهۍ ڪه‌برگردۍ؟!] ★إِنَّ‌اللهَ‌یحِبُّ‌التَّوَّابینَ★ بقره‌/۲۲۲ 💚 . . +⚠️ ↫ ✋🏻         . . | |💚 😌☝️ @heiyat_majazi •🍃•☝️•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
【• 🎤 •】 . . .•😍•. عاشق دیدارتم... آخـــرین دست‌نوشته حاج‌قاسم چه بود؟ .•😓•. جبران نمیشوي حتي به گریه هاي شدید.. 💔 . . متـفاوت بشنـویـد🙃👇 [•🍃🎧•] @Heiyat_Majazi
[• 💚 •] . . [ 💡] •|💭|• از حقوق فرزند بر پدر سه چیز مۍباشد: 1⃣ برای او مادر مناسب اختیار کند🧕💜|•• 2⃣ اسم زیبا برایش انتخاب کند😌✍|•• 3⃣ در ادب کردن اوکوشش فراوان نماید😎💪|•• ؏🦋💙‌|•• پ.ن: حالا بازم اسم بچه تون رو بزارین نوڪیا😐|•• و بزارین آهنگای آقای بـ📣ـوق رو گوش کنه🎧|•• . . نڪات تربیتے خانوادگے😌👇 [•🌙•] @heiyat_majazi
1_85827630.mp3
2.57M
{• 🌱 •} . . 😉|تا حالا فکر ڪردے ‌با یھ شهید رفیق‌ شے‌؟! هرچی‌ارتباطات‌باشهیدبیشترباشھ محبتت‌به‌خـدابیشترمیشه(: ،خُب؟! . . •⏱• اولِ راهیآ؛ اینجا تپشے از نو 👇 [°•💓•°] @heiyat_majazi
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 #پسرک_فلافل_فروش #قسمت_چهارم درخانواده ای بزرگ شدم که باما ی
【• 📚 •】 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 کارفرهنگی در مسجد موسی ابن جعفر گسترده شده بودسید علی مصطفوی برنامه های اردویی زیادی ترتیب میدادو همیشه برای این جلسات واردوها فلافل میخرید.میگفت هم سالم است هم ارزان.یک فلافل فروشی به نام جوادین درپشت مسجدبودکه ازانجا خرید میکرد. شاگرد فلافل فروشی یک پسر باادب بود که معلوم بود زمینه ی معنوی خوبی داردبارها که به فلافل فروشی میرفتیم سید میگفت این پسر باطن پاکی داردباید اورا جذب مسجد کنیم. رفاقت ما با این پسر در حد سلام و علیک بودتا اینکه برای اولین بار یادواره شهدا برگزار شد. در پایان مراسم دیدم ان پسرک فلافل فروش اخر مجلس نشسته است به سید گفتم رفیقت آمده❗ سید به گرمی ازاو استقبال کرد وبعد اورا به جمع بچها وارد کرد و گفت:ایشان دوست صمیمی بنده است که حاصل زحماتش را بارها نوش جان کرده اید. خلاصه کلی گفتیم و خندیدیم. سید ازاو پرسید:چی شد این طرفا اومدی❓اوهم به صداقتی که داشت گفت داشتم رد میشدم دیدم مراسمه گفتم ببینم چه خبره که شما رو دیدم. سید خندید و گفت:پس شهدا تورو دعوت کردن. بعدهم شروع کردیم به جمع آوری وسایل مراسم. یک کلاه اهنی مربوط به دوران جنگ انجابود که دوست مابه تعجب❗به آن نگاه میکردسید گفت:اگه دوست داری بزار روسرت. اوهم کلاه را روی سرش گذاشت وگفت به من میاد❓سید به شوخی گفت دیگه تموم شد شهدا برای همیشه کلاه سرت گذاشتن. همه خندیدیم اماواقعیت همانی بود که سیدگفت. این پسر را گویی شهدا در همان مراسم انتخاب کردند .پسرک فلافل فروش همان هادی ذوالفقاری بودکه سید علی مصطفوی اورا جذب مسجد کردوبعدها اسوه و الگوی بچهای مسجدی شد. 🗣راوی یکی از جوانان مسجد ✍🏻شهـید محمد هادی ذوالفقاری 😍🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌹 🌿 🍃 @heiyat_majazi 💐🍃🌿🌹🍃🌼
هیئت مجازی 🚩
【• #قصه_دلبرے📚 •】 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 #پسرک_فلافل_فروش #قسمت_پنجم کارفرهنگی در مسجد موسی ابن جعف
【• 📚 •】 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 توی خیابان شهیدعجب گل پشت مسجدمغازه ی فلافل فروشی داشتم.اصالتا ایرانی هستم اما متولدشهر کاظمینم.اسم مغازه رابراین اساس جوادین گذاشتم. سال1383 بود یک پسربچه خنده رو وشاد و پرانرژی به مغازه امد و شاگرد مغازه شد. چندبارامتحانش کردم دست ودلش خیلی پاک بود. انسان کاری،با ادب،خوش برخورد و ازطرفی خیلی شادو خنده روبود. انسان از همنشینی بااو خسته نمیشد. بااینکه در سنین بلوغ بوداما ندیدم به دختر وناموس مردم نگاه کند. باطن پاک او برای همه نمایان بود. درمواقع بیکاری از نهج البلاغه و علما حرف میزدیم. اوزمینه ی معنوی خوبی داشت. ترک تحصیل کرده بود و من اصرار داشتم درسش را ادامه دهدحرف گوش نمیکردتصمیم خود را گرفته بود اما مدتی بعدحرفهای من کارساز شد و در مدرسه ی دکتر حسابی غیر حضوری درس میخواند. هربار که پیش من می امد متوجه تغییرات روحی و درونی او میشدم. تا اینکه یک روز امد و گفت وارد حوزه ی علمیه شده ام بعد هم به نجف رفت. آخرین بار هم ازمن حلالیت طلبیدبااینکه همیشه خداحافظی میکرد اما آن روزطور دیگری خداحافظی کرد و رفت..... 🗣راوی:آقا پیمان صاحب فلافل فروشی ادامه دارد .. ✍🏻شهـید محمد هادی ذوالفقاری 😍🖐 🚫⇜ ...🚫‌ 🌹 🌿 🍃 @heiyat_majazi 💐🍃🌿🌹🍃🌼