این خانم صاحب مجلس های عزای این روزاست
آقای امام حسین
حضرت ارباب
ما هم احترام مادرت رو نگه داشتیم
ما برای مادرت لباس عزا به تن کردیم،برای توی کوچه زمین خوردن مادرت گریه کردیم:)😭
آقا جان هوای دل های ما رو هم بگیر
دلامون رو بخر
که این دل به کارمون بیاد برای ظهور مولامون
برای وفاداری به مکتب شما😭
هیئت مجازی 🚩
امام به همراهانش فرمود: بازگردید! چون خواستند بازگردند، حر و همراهانش مانع شدند. امام حسین (علیهالس
زهیر به امام حسین (علیهالسلام) پیشنهاد کرد که با حر و لشکریانش بجنگد، امام نپذیرفت و فرمود: من ابتدا شروع به جنگ نمیکنم.
حسین (علیهالسلام) رو به حر کرد و فرمود: اندکی ما را به جلو ببر
و مقداری راه پیمودند تا به سرزمین کربلا رسیدند.
آنجا بود که حرّ و یارانش جلوی او را گرفتند و از ادامه راه منع کردند و گفتند: اینجا نزدیک فرات است.
هیئت مجازی 🚩
زهیر به امام حسین (علیهالسلام) پیشنهاد کرد که با حر و لشکریانش بجنگد، امام نپذیرفت و فرمود: من ابتد
چون در روز عاشورا امام (علیهالسلام) فریاد برآورد: اما مِنْ مُغيثٍ يغيثُنا لِوَجْهِ اللَّهِ تَعالى؟ اما مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ آیا فریادرسی هست که به فریاد ما رسد و از خدا جزای خیر بطلبد؟ و آیا کسی هست که شرّ این قوم را از حرم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) باز دارد؟
حرّ بن یزید ریاحی با شنیدن فریاد امام (علیهالسلام)، قلبش مضطرب و اشک از چشمان او جاری شد.
هیئت مجازی 🚩
چون در روز عاشورا امام (علیهالسلام) فریاد برآورد: اما مِنْ مُغيثٍ يغيثُنا لِوَجْهِ اللَّهِ تَعالى؟
حرّ اندک اندک به لشکرگاه حسین (علیهالسلام) نزدیک میشد.
مهاجر بن اوس گفت: چه اندیشه داری، میخواهی به حسین (علیهالسلام) حمله کنی؟ حرّ جواب نداد.
اندامش به لرزه افتاده بود، مهاجر گفت: در کار تو سخت حیرانم.
به خدا سوگند هیچگاه تو را اینگونه ندیده بودم. اگر سراغ دلیرترین مرد کوفه را از من میگرفتند، تو را معرّفی میکردم.
حرّ گفت: سوگند به خدا خودم را در میان دوزخ و بهشت میبینم، و من بهشت را بر میگزینم، هر چند که مرا پاره پاره کنند و بسوزانند.
هیئت مجازی 🚩
حرّ اندک اندک به لشکرگاه حسین (علیهالسلام) نزدیک میشد. مهاجر بن اوس گفت: چه اندیشه داری، میخواهی
آنگاه اسب تاخت و آهنگ خدمت امام (علیهالسلام) کرد،در حالی که دست بر سر نهاده بود میگفت: اللَّهُمَّ الَيْكَ انبْتُ فَتُبْ عَلَىَّ فَقَدْ ارْعَبْتُ قُلُوبَ اوْلِيائِكَ وَأوْلادِ بِنْتِ نبِيِّكَ (بارخدایا به سوی تو بازگشتهام، توبه مرا بپذیر که من رعب و وحشت در دل دوستان تو و فرزندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) افکندم).
چون خدمت امام (علیهالسلام) رسید، سپرش را واژگون کرد.
میگن دو تا کار هست توی عرب که نهایت حقارت رو نشون میده
یکی دست بر سر گذاشتنه
یکی هم اینکه آویزون کردن کفش ها به گردنه 😭
میگن حر با این دو حالت اومد سمت آقا😭💔
هیئت مجازی 🚩
آنگاه اسب تاخت و آهنگ خدمت امام (علیهالسلام) کرد،در حالی که دست بر سر نهاده بود میگفت: اللَّهُمَّ
سلام داد و آنگاه عرضه داشت: ای فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)! جانم فدایت باد، من کسی بودم که بر تو سخت گرفتم، و در این مکان فرود آوردم، گمان نمیکردم که این گروه با تو چنین رفتار کنند.
به خدا سوگند اگر میدانستم که این گروه با تو چنین رفتار میکنند، هرگز دست به چنین کاری نمیزدم. من از آن چه انجام دادهام به درگاه خدای بزرگ توبه میکنم.
آیا توبه من پذیرفته میشود؟
امام برایش استغفار نمود و فرمود: آری، خدا توبه تو را میپذیرد، پیاده شو
اما محبت و معرفت امام حسین اینجا تموم نمیشه
میگن هر کسی که شهید میشد،نوحه میخوند و ابراز وفاداری میکرد به امام حسین
اما حر لحظه شهادت نوحه نخوند
شرمنده بود خودش رو مقصر میدونست
جناب حر از اون معدود افرادی هستند که امام حسین بالای سرشون نوحه خوندند
فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد هستی😭
یه جای دیگه هم امام حسین هوای دل خز رو داشت
امام حسین به راحتی و به سرعت اجازه میدان نمیداد
اما دید دل حر آشوبه،دید حر خودش رو مقصر میدونه
سریع اجازه میدان داد
جزو اولین شهدا بود :)🙃