eitaa logo
بـهـتـࢪیـن زیـنـت《حـجـاب》
979 دنبال‌کننده
10هزار عکس
4.2هزار ویدیو
177 فایل
شروط👈 @Sharayetcanal بیسیم چیمون👇 https://harfeto.timefriend.net/16622644184270 بیسیم چی📞 🌸خواهَࢪاا_خواهَࢪاا🌸 +مࢪڪز بگوشیم👂🏻 -حجاب!..🌱 حجابتونومُحڪَم‌بگیرید حتۍ،توۍفضاۍمجازۍ📱 اینجابچِه‌هابخاطِࢪِحفظِ‌چادُࢪِ ناموس‌شیعِه.. مۍزَنَن‌به‌خطِ دشمݩ
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ 🎤🕊 مصطفے نسبت به نوجوان‌ها احساس پدرے داشت.♥️ یعنے مثل وقتی که فرزندی بزرگ می‌شود و پدرش لذت می‌برد، او هم همین حس را داشت.✨ نوجوان هایی که با مصطفے بودند تفاوت سنی زیادی با او نداشتند و حدود ۶_۷ سال از او کوچک‌تر بودند... آخرین لذتی که من از بزرگ شدن نوجوان‌هایش دیدم، این بود که یک روز به خانه آمد و با ذوق گفت که بچه‌هایش پاسدار شدند، شغلشان مشخص شده و همه‌شان تحصیل کرده‌اند.🌿 با گفتن همین کلمات آن لذتی را که در وجودش بود، بیان می‌کرد.  راوی همسرشهید
🥀 ‌ از جمله مواردی که در خانواده شهید محسوس بود و سخت از آن خوشم آمد و برایش خدا را شکر کردم، پایبندی افراد خانواده به نماز اول وقت، طوری که وقتی آنجا بودم تا صدای اذان بلند میشد، میدیدم همه به دنبال وضو گرفتن و پهن کردن سجاده اند، و دیگر اینکه هیچ کدام به دنبال خرافات نبودند.‌‌ به نقل از :
میگفت:↓ اتــــل‌متــل‌توتولہ چِش‌تو‌چِشِ‌گلولہ اگــه‌پاهات‌نلرزید نترسیدی‌قبـــولہ.. :)🕊
🌱سخنان‌ِمقام‌معظم‌رهبری‌راگوش‌کنید ؛ قلب‌شمارابیدارمی‌کندوراه‌درست‌را نشانتان‌می‌دهد .
وقتی کار فرهنگی رو شروع میکنیم اولین چیزی که با آن میجنگیم خودمان هستیم
میگه؛ اتل متل توتوله چش تو چش گلوله اگه پاهات نلرزه نترسیدی قبوله...
🕊❤ ای‌شھید.. میشودمن‌راهم‌تفحص‌کنی؟! خیلی‌وقت‌است‌ درمیدان‌مین‌دنیا‌گیر‌کرده‌ام! ‌🕊¦⇢ ❤¦⇢ ⊰‌᯽⊱┈╌❊‌‌♥❊╌┈⊰᯽⊱
مدافع حرم چون تیر تو سینه اش خورده بود و شش سوراخ شده بود و با نفس کشیدنش ، خون بالا میاورد....و چند دقیقه بیشتر.... درگیری بسیار سخت بود و با توجه به فشار سنگین دشمن، هر لحظه ممکن بود دستور عقب نشینی صادر بشه، لذا گمان اینکه نکنه پیکرش جا بمونه ، خیلی اذیتم میکرد...همه دنبال کار خودشون بودن و چون فرمانده رو از دست داده بودیم ، روحیه ی همه تضعیف شده بود...پیکر مطهرش رو با زحمت رو دوشم گذاشتم و اصلا حواسم به دور و اطرافم نبود که مدام به سمتمون تیر اندازی میشه... حدود 200 متر به سختی و زحمت حرکت کردم و هر چند قدم می ایستادم و نفس تازه میکردم و باهاش درد و دل میکردم... چون روی سینه اش فشار بود، از دهانش خون میومد و لباس و صورتم از خون پاکش رنگین شده بود....اون لباسم رو یادگار دارم...  راوی ابوعلی دوست وهمرزم شهید صدرزاده
4_5870806778475709674.mp3
12.21M
‍ آخرین صوت «سید ابراهیم » در روزتاسوعا و روضه خوانی رزمنده ها قبل از شروع عملیات..😔🌹 یادشهداباذکرصلوات
-یه‌آدمایی‌هستن‌توی‌این‌ دنیا.. که‌حقیقتِ‌هستی‌توعمق‌ چشماشون‌ همیشه‌معلومه♥️✨
رفیقش‌میگفت: گاهی‌مـیرفت‌یه‌گوشه‌یِ‌خلوت ، چفیه‌اش‌‌رومیکشـید‌رویِ‌سـرش‌توحالت ِ سـجده‌مـیموند.. به‌قولِ‌معروف‌یه‌گوشـه‌ای خداروگیرمی‌آورد..♥️(: !)💔