eitaa logo
حجاب و عفاف
39.4هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
24 فایل
ادمین های کانال خواهران @sadate_emam_hasaniam @yazahra_67 @shahid_40 و همچنین تبادل وتبلیغ👇 @yazahra_67 وتبادل حمایتی نداریم 💐حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
و زنانی که با و ، خود را از نگاه نامحرمان میپوشانند، مانند شهدایی هستند که گمنامی را انتخاب کردند. مانند شهدای گمنامی که جنازه شان پیدا نشد...بدنشان را کسی ندید... اما در آسمانها و زمین معروف و شناخته شده هستند...و خدا خریدارشان میشود 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
🦋 را بر سرت بیانداز بیروטּ بیا بگذار ڪوچہ و خیابان زیر گامهاے تو احساس ڪنند بگذار ببیند برگهاے درخت بے عفتے چگونہ زیر پایت خش خش میڪند ڪہ بهار زیر توست 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
🍃🌸 بانو♡ ازعاشورای سال ۶۱ قمری ، خیلی گذشته است ، اما نکند یادت برود ! پیام عاشورا را...؟؟!! که نانجیب ها برای کشیدن زینب می جنگیدند...💔🥀 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
: تو ای خواهر دینی‌ام، سیاهی که تو را احاطه کرده است از خون سرخ من کوبنده‌تر است. 📚 حجاب در نگاه بزرگان، ص۲۰. 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
شهید محمود فرهادی: 🍃 از خواهرانم و همسرم می‌خواهم که حجاب خود را کامل رعایت کنند، چون سیاهی حجاب شما دشمنان را بیشتر از سرخی خون من شکست می‌دهد. | | 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
987.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشی از وصیت نامه : بدان که برای این که هدیه سلام الله علیها است، خون دلها خورده شده و خون های بسیاری برای حفظ آن بر زمین ریخته است. 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
987.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشی از وصیت نامه : بدان که برای این که هدیه سلام الله علیها است، خون دلها خورده شده و خون های بسیاری برای حفظ آن بر زمین ریخته است. 🕊🌹 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
از حسین به همه ...📞 هر خانمے ڪہ بہ سر ڪند: و عفت ورزد و هر جوانے ڪہ نماز اول وقت را در حد توان شرو؏ ڪند، اگر دستم برسد سفارشش را بہ مولایم امام حسین؏ خواهم ڪرد و او را دعا میڪنم♥️ شهید حسین‌ محرابے 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
(۲۵)🌟 📸 قول شفاعت شهید به خانم‌ها ‏هر خانمی که سر کند؛ اگر دستم برسد، سفارشش را پیش ِمولایم حسین خواهم کرد... _تلنگری بزرگ برای چادری که اهمیتش رو بدونن و خاصه برای خواهرانی که تمایل به شفاعت شهدا دارن و از این راه میشه دعوت به برتر کرد. در شفاعت، شهدا دستشان باز است... شهیدمدافع حرم حسین_محرابی 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
5.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از همۀ خواهران عزیـزم و از همۀ زنان امـت رسول اللهﷺمی‌خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظرنامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجـه شود؛ مبادا را کنار بگذارید .. همیشـه الگوے خود را حضرت زهــراسلام‌اللّٰہ‌عليها و زنان اهل بیت قرار دهید..♥️! 🧕 𝐣𝐨𝐢𝐧↠https://eitaa.com/hejab_va_efaf313 ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍 ❤️ قسمت ۷۱ و ۷۲ رویا با عصبانیت رو برگرداند سمت در: _من میرم، اما منتظر تماس پدرم باشید! صدرا: _هستم! رویا رفت و آیه دست به پهلویش گذاشت. آرام آرام قدم به سمت در برمیداشت که صدایی مانعش شد: +من شرمنده‌ی شما و حاج آقا شدم، روم سیاه! صدرا ادامه‌ی حرف مادرش را گرفت: _به خدا شرمنده‌ام حاجی! حاج علی: _شرمنده‌ی ما نباش! دختر من برای حق خودش نیومده بود، برای رها خانم بود که اومد! حاج علی که با آیه‌اش رفت، صدرا نگاهش به رها افتاد: _تو هم وکیل خوبی هستیا! به درد خودت نمیخوری اما اسم آیه خانم که میاد وسط مثل یه ماده شیر میجنگی! محبوبه خانم: _حتما دکتر خوبی هم هست! برای خودش حرف نمیزنه اما پای دلش که وسط بیاد میتونه قیامت کنه، مثل خاله همدمته! رها: _شرمنده که صدام بالا رفت، ببخشید! رها رفت و جوابی به حرف‌های زده شده نداد، تایید و تکذیب نکرد، فقط رفت... " کجا رفتی خاتون؟ دل به صدایی دادم که در پی حقش این و آن‌سو میرفت! دل به طلبکاری‌ت خوش کرده بودم! دل به طالب من بودنت خوش داشتم! دلم خوش شده بود که پای دلم وسط نیامده از آنم میشوی! کجا رفتی خاتونم؟چه کرده با دلت این آیه؟ چه کرده که بغضش میشود فریادت؟ چه کرده که اشکش میشود غوغایت؟ چه کرده که مادر میشوی برایش؟ چه کرده این آیه‌ی روزهایت خاتون؟ به من هم بیاموز که سخت درگیر این روزمرگی‌هایت گشته‌ام! من درگیر توئم رها..." رها رفت و نگاه صدرا مات جایی که دقایقی قبل ایستاده بود، ماند! رها که سر بر بالین نهاد، بغضش شد اشک و اشکش شد هق هق برای آیه‌ای که تا آمد، شد پشت... شد پناه! برای حرف‌های تلخ رویای همسرش اشک ریخت. رو به آسمان کرد: " خدا... آیه میگه هرچی شد بگو " " باشه، منم میگم شکر! " رها به روزهایی که میتوانست بدتر از امروز باشند اندیشید. به مادرش .... که شد زن دوم مردی که یک پسر داشت. به کتک‌هایی که مادرش از خواهرهای شوهرش میخورد! به رنج‌هایی که از بد دهنی مادر شوهرش میکشید. "مادرم! چه روزهای سختی را گذرانده‌ای! این روزهایت به نگرانی سرنوشت شوم من می‌گذرد؟ منی که این روزها، آرام‌تر از تمام روزهای آن خانه‌ی پدری‌ام؟ مردی که سی و پنج سال تو را آزرد. و اشک مهمان چشمانت شد!" با صدای اذان چشم گشود. صدا زدن‌های خدا را دوست داشت؛ "حی علی الصلاة" دلش را میبرد. وضو که ساخت و چادر سپیده یادگار آیه‌اش را که سر کرد، مردی آرام در اتاقش را باز کرد... و به نظاره نشست نمازش را.. مردی که نمازهایش به زور، به تعداد انگشتان دستش می‌رسید. چند روزی بود که صبح‌هایش را اینگونه آغاز میکرد. به قنوت که رسید، صدرا دل از کف داده بود برای این عاشقانه‌های خاموش! قبل از رها کسی در این خانه نماز خوانده بود؟ به یاد نمی‌آورد! به یاد نداشت کسی اینگونه عاشق باشد... اینگونه دلبسته باشد! "رها! تو که برایم نقشی از ریا نیستی؟! تو کارهایت از عشق است! مگرنه؟ تو خوب بودن را خوب بلدی، مگر نه؟ تو رهایم نکن رها... تنهایم! تنهاترم نکن رها!" رهای این روزهایش دیگر نقش و نقاب دین داری نبود؛ حقیقت آن بود؛ حقیقت آن بود! رها، از نقش و رنگهای دروغین رها بود! قبل از اتمام سلام نمازش رفت... رفت و رها ندانست، مردی، روزهایش با نگاه به او، آغاز میکند! ساعت هفت و نیم صبح که شد، رها لباس پوشیده، آماده‌ی رفتن بود. قرار بود که با آیه بروند. قصد خروج که کردند، صدرا صدایش زد: _صبر کن رها، میرسونمت! +ممنون، با آیه میرم! _مگه امروز میان سرکار؟ +آره از امروز میاد. با هم میریم و میایم! _همون ساعت 2 دیگه؟ رها سری به تایید تکان داد. _کلا مرکز بعدازظهرا کار نمیکنه؟ +نه بعدازظهرا گروه دیگه کار میکنن! دکتر صدر معتقده زنها باید برای ناهار خونه باشن و کانون رو حفظ کنن؛ میگه زیاد باعث میشه نتونن خانواده رو کنار هم نگه دارن برای همینه که ما صبحا تا ساعت دو هستیم و شعار ناهار با خانواده رو داریم تحقیقات نشون داده غذا خوردن با خانواده سر یک سفره، باعث میشه بچه‌ها کمتر از خونه فراری بشن و رو به جنس مخالف بیارن. ما هم که ساعتی حق ویزیت میگیریم؛ پنج یا شش تا مراجع در روز داریم؛ البته بیشتر بشه هم روی روحیهی خودمون تاثیر منفی داره... کلا دکتر صدر اعتقادات خاص خودش رو داره، پول درآوردن بعد از حفظ سلامت. +پس مرد خوبیه _بیشتر برای ما پدره دلش حسرت‌زده‌ی پدر بود! آنقدر حرفش حسرت داشت که دل صدرا برایش سوخت "چه در دل داری خاتون؟ تو که پدر داری! من حسرت‌زده‌ی دیدار پدرم باید بمانم!" آیه: _بشین پشت فرمون خانم، من که نمیتونم با این وضع رانندگی کنم! رها: _آخه با این وضع.... 💚ادامه دارد..... 🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری