#چرا_چادری_شدم؟
سلام خدمت شما و همه دوستان
چادر و حجاب و عقاید قوی داشتن چیزایی بود که هیچ وقت نه برام جذاب بود و نه دوستشون داشتم و نگاهم به دین و حجاب یک سری عقاید مسخره مثل محدودیت و اجبار بود.
تقریبا دوسال پیش با خانمی دوست شدم که محجبه بود،خیلی آروم داشت روی من و عقایدم کار میکرد و دوستانه ازم میخواست واسه بندگی خدام که شده یک سانت شالمو جلو بیارم، منم برای اینکه دلش رو نشکنم میگفتم بیخیال یک سانت موهام بره زیر شال،چیزی نمیشه ک!!
به این روال نزدیک یک ماه گذشت و اما من دلم هوایی شد و یک شبه تصمیم گرفتم که طرز پوششم رو عوض کنم. گفتم ضرر که نداره، یک عمر بیحجاب و کم حجاب، حالا هم یکی دوماه چادر رو امتحان میکنم.
سرم کردم یادگار حضرت زهرارو، دلم ریخت. نشد دیگه از سرم برش دارم یا به قول خیلیا یه جاهایی سرش کنم.
کم کم روی دین بیشتر تحقیق انجام دادم، سخنرانی شنیدم و کتاب خوندم،با آدمای مذهبی بیشتری ارتباط پیدا کردم.
کم کم حس میکردم که خدا دلم و ساخته، یه جوریم ساخته بود که تمسخر و ریشخند زدن دیگران، فحش و بی احترامی هیچ کی به چشمم نمیومد و حتی شبارو هم حیفم میومد بدون صحبت با خدا بگذرونم...
ثابت کردم که چادر سرکردنم الکی و روهوا نبود و وقتی خدا خیری برامون بخواد کسی نمیتونه مانعش بشه.
نزدیک دوسال هست ک محجبه و چادریم و عقاید بی ریشه و بی اصالت غربی هارو کنار گذاشتم و جاش تکه ایی از یادگار مادرمو سر کردم که با اصالت ترین و کامل ترین شکل انسانیته🤗🌱
امیدوارم که با بهانه و دست دست کردن ها و ترس از حرف صدمن یه غاز آدما، آخرتمون رو به این دنیای فانی نفروشیم😊
ممنون ک مطالعه کردید🙏🏻🌸
۱۸سالمه از تهران
ــــــــــــــــــــــــــ
📝ارسال خاطرات: @f_v_7951
🌸 @hejabuni | دانشگاهحجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜💜💜
🌱 آقازادگے فقط برازندهے شماست
اے پسر ارباب🌱
#استوری | #تولیدی | #روز_جوان
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
💜💜💜
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم احتمالاً داره بش میگه: ما مثل اوناش نیستیم، هروقت خواستید بزنید، وسط مذاکره، کنار مذا
🔴به روز باشیم
❌ شایعه
دست آیتالله کاشانی در دست سفیر انگلیس!!
✅پاسخ
فردی که دست آیتالله کاشانی را گرفته پزشکی است فرانسوی به نام پروفسور «کولر» که معاندان برای تخریب چهره آیتالله کاشانی به دروغ وی را سفیر انگلیس معرفی میکنند.
🔹چندی پیش نیز، عکسی از امام خمینی در فضای مجازی منتشر شد که در آن کریم سنجابی (که در عکس با کراوات دیده میشود)، سفیر انگلیس معرفی شده بود و شبهه افکنان به دنبال القاء ارتباط امام راحل با انگلیس بودند.
توضیحات بیشتر در👇
ghorbanimoghadam.ir/292
ــــــــــــــــ
👈 پاسخبهشبهاتفــجازی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_شصت_و_چهارم به روايت حانيه ……………………………………………………… روبه روی آینه و
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_شصت_و_پنجم
به روایت حانیه
سینی چای رو میذارم رو میز و میشینم. وای دارم از خجالت آب میشم. تازه گلای کنار روی میز رو میبینم ، وااااای چه گلای خوشگلی، گل رز قرمز و آبی ، من دیوونه وار عاشق گل رزم. با دیدن گل ها چنان ذوقی میکنم که کلا خجالت کشیدن رو یادم میره. حدود یک ربع میگذره اما هنوزم دارن حرف میزنن ، حرفای کلا هیچی ازشون نمیفهمم و توجهی هم بهش نمیکنم.
مامان امیرحسین : میگم ببخشید وسط حرفتون، موافقید این دوتا جوون برن حرفاشونو بزنن تا صحبت ماها هم تموم بشه ؟
بابا : بله بله البته. حانیه جان. آقا امیرحسین رو راهنماییشون کن.
" بیا بیا دوباره هل میشم الان سوتی میدم ، برای فرار از ضایع شدن سریع بدون هیچ حرفی به سمت اتاق میرم. امیرحسین هم با اجازه ای میگه دنبال من میاد.
کنار وایمیسم و تعارف میکنم که وارد بشه.
امیرحسین : نه خواهش میکنم شما بفرمایید.
بی هیچ حرفی میرم داخل، .در رو باز میزاره و پشت سرم میاد تو ، توی اتاقم کنار میز کامپیوتر دوتا صندلی بود ، نشستم رو یکی از صندلیا و امیر حسین هم روی صندلی رو به روم.
حدود پنج دقیقه میگذره و هردو ساکت خیره شدیم به گل های فرش . بلاخره سکوت رو میشکنه و شروع میکنه.
امیرحسین: قبل از هرچیز باید بگم که .......شما حاضرید......کسی مرد زندگیتون بشه که رویای روز و شبش شهادته؟
با شنیدن کلمه ی شهادت، یاد اون روز و اون عهد میوفتم. پس تنها جمله ای که به ذهنم میاد رو به زبون میارم ؛ شما حاضرید با کسی ازدواج کنید که برای شهادت همسر آیندش با خدا عهد بسته ؟
با شنیدن این حرف لبخندی رولبش میشینه و سرش رو کمی بالا میاره اما بازهم به صورتم نگاه نمیکنه.
_ فقط فکر میکنم خودتون هم بدونید من تا چندوقت پیش نه حجاب خوبی داشتم نه نماز نه روزه نه......
اجازه نمیده حرفم رو کامل کنم
امیرحسین: من این جا نیستم که با گذشتتون زندگی کنم ، من اینجام که آیندتون رو بسازم. با شنیدن این جمله به خودم افتخار میکنم که قراره همسر و همسفر این مرد بشم .
امیرحسین : قول نمیدم که وضع مالیمون همیشه خوب باشه ولی قول میدم در عین سادگی همیشه لبخند رو لباتون باشه.
_ من آرامش رو ، زیبایی رو و عشق رو تو سادگی میبینم.
فقط...... فقط......من ، نمیتونم چادر سرم کنم. چادر رو عاشقانه دوست دارم چون یادگار مادرم خانوم فاطمه زهرا(س) ولی نمیتونم حرمتش رو نگه دارم.
امیرحسین : ارزش چادر خیلی بالاس ولی همه چیز نیست ، و اینکه اگه عاشقانه دوسش دارید من مطمئنم روزی انتخابش میکنید .
با شرمندگی سرم رو پایین میندازم و حرفی نمیزنم.
امیرحسین : اگه دیگه .....حرفی نیست.... میخواید بریم بیرون.
زیر لب آروم بله ای میگم و به سمت در میرم. کنار وایمیستم و تعارف میکنم .
_ بفرمایید.
با لبخند جواب میده: خانوما مقدم ترن.
مثل خودش لبخند میزنم و از اتاق خارج میشم.
با دیدنمون پدر امیرحسین میگه: مبارکه ؟
هردو لبخندی میزنیم و امیرحسین میگه: ان شاالله.
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
Part33_جان شیعه اهل سنت.mp3
12.81M
📚رمان " جان شیعه، اهل سنت"(33)
♥️" عاشقانه هاای برای مسلمانان"
رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است.
✍ اثر فاطمه ولی نژاد
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
✨
🔰تلنگر درگوشی
تو ۲سالی که اومدن محلهمون، کلی از بچههای محلرو یا سیگاری کرده یا خلافکار و معتاد!
۳۰ ساله ساکن این محلهم
چند نفرو مسجدی ،نمازخون، باحجاب یا آشناباخداوپیغمبر کردم؟؟؟!!!
#تولیدی_کامل
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️تشریح #جهاد_تبیین در ۳۰ ثانیه
✅ شماروایت کنید حقایق رو۔۔۔۔
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓