فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮 خواهرم چرا حجابتو بر میداری به عاقبت کارت فکر کردی ؟
📌که نظر کی رو جلب میکنی و حمایت کی رو از دست میدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
⭕️ پرسش و پاسخ ازدواجی با رهبر انقلاب به مناسبت روز خانواده
1⃣ به نظر شما چه زمانی برای ازدواج مناسب هست؟
🔻هر چه زودتر بهتر! اسلام اصرار دارد بر این که این پدیده [ازدواج] هر چه زودتر، انجام گیرد.
📆۱۳۸۰/۱۲/۰۹
2⃣ منظور شما از زود دقیقا چه زمانی هست؟
🔻 زود که میگوییم یعنی از همان وقتی که دختر و پسر احساس نیاز میکنند به داشتن همسر.
📆۱۳۸۰/۱۲/۰۹
3⃣ یعنی چی؟ اینجوری که باید توی سن نوجوانی ازدواج کنن!
🔻چرا سنّ ازدواج در کشور ما بالا رفته؟ مگر جوان هفده ساله، هجده ساله، نوزده ساله، احتیاج ندارد به اطفاء نیاز جنسی و غریزهی جنسی؟
📆۱۳۹۲/۰۸/۰۸
4⃣ آخه یه پسر هفده ساله که نه شغل داره نه مسکن! چجوری ازدواج کنه؟؟
🔻 ما نباید تصوّر بکنیم که حتماً بایستی یک نفری یک خانهی مِلکی داشته باشد، یک شغل درآمدداری داشته باشد، بعد ازدواج بکند! نه!! اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه؛ این قرآن است [که] با ما دارد اینجور حرف میزند.
📆۱۳۹۲/۰۸/۰۸
5⃣ من دیگه رد دادم!! کسی که خرج خودشو نداره چرا باید یکی دیگه رو بدبخت کنه؟
🔻ممکن است جوان، الان هم امکانات مالی مناسبی نداشته باشد، امّا انشاءالله بعد از ازدواج خدای متعال گشایش میدهد. ازدواج جوانها را متوقّف نکنید.
📆۱۳۹۴/۰۴/۲۰
6⃣ ینی همینجوری دست خالی بریم خواستگاری؟ اگه خدا نرسوند چی؟
این یک وعدهى الهى است؛ ما باید به این وعده، مثل بقیهى وعده های الهی که به آن وعدهها اطمینان میکنیم، اطمینان کنیم.
📆۱۳۹۳/۰۵/۰۱
7⃣ اصن خدا هم پولشو برسونه، ما برای ازدواج آمادگی کافی رو نداریم!
🔻 اینکه دخترها بگویند ما هنوز آمادهی ازدواج نشدهایم، پسرها بگویند ما هنوز عقل زندگی نداریم، حرفهای منطقی آن چنانی نیست. نه، جوانها آمادگی هم دارند، خیلی هم خوبند. این حس گریز از مسئولیت، مقداری مانع میشود از اینکه این کار انجام شود.
📆۱۳۷۹/۰۶/۲۸
8⃣ آخه الان وضعیت جامعه عوض شده! دیگه مثل قدیم نیست...
🔻 شما که جوانید، مطالبهگرید، این سنتهاى غلطى که در زمینهى ازدواج وجود دارد، بایستى شماها نقض کنید؛ باید واقعاً در جامعه یک حرکتى در این زمینه بهوجود بیاید.
📆۱۳۹۳/۰۵/۰۱
9⃣ آقا تسلیم!! حالا پدر و مادرها رو چیکار کنیم؟ اونا زیر بار نمیرن...
🔻به پدرها و مادرها تذکّر میدهم؛
من خواهش میکنم
و تقاضا میکنم
از شماها که یک خرده امکانات ازدواج را آسان کنید. پدر و مادرها سختگیری میکنند.
ازدواج جوانها را متوقّف نکنند؛ من خواهش میکنم که پدرها و مادرها به این مسئله توجّه کنند!
📆۱۳۹۴/۰۴/۲۰
✅ میان حرف تا عمل، فاصله بسیار است. ای کاش با سخنان رهبری انس بیشتری داشته باشیم و دلسوزی های این نائب امام زمان(عج) برای کشور امام زمان(عج) را عملی کنیم.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#تجربه_نگاری
#ارسالی
اینم از کار دختر ۱۰ ساله من که برای یکی از دوستاش ک حجاب خوبی نداشت درست کرد
عروسک رو با نمد درست کرد و یک نامه که از طرف عروسک نوشته شده بود براش نوشت😊
داخل جعبه قرمز هم گل محمدی وگیره گذاشت❤️
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم ایران چهاردهمین اقتصاد جهان، هم اکنون بالاتر از اسپانیا، ترکیه، عربستان، رژیم اشغالگر
ربات انسان نمای ایرانی سورنا ۴ توسط انجمن ASME چهارمین ربات برتر سال ۲۰۲۰ معرفی شد.
برتر از ربات های انگلیس، کره، آلمان، اسپانیا و هند
از بچگی تحقیرمون کردند که ژاپنی ها ربات می سازند، ایرانی ها فلان کار هم نمی تونند کنند
#ایران_ساخت
#IranInReality
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت20 مامان درحال شستن ظرف ها بود و من و اسرا هم نشسته
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت21
با صدای زنگ گوشی ام از توی کیفم بیرون کشیدمش، سوگند بود.ــ سلام
ــ سلام خوبی؟ هیچ معلوم هست کجایی؟
ــ چه عجب یادت افتاد یه زنگی بزنی رفیق شفیق.
_وای ببخشید باور کن همش یادت بودم ولی وقت نشد. الان کجایی؟ امروز میای دانشگاه؟ــ آره، تو راهم.ــ این پسره من رو کچل کرد اینقدر سراغت رو گرفت. خودت رو برسون الان استاد میادا.ــ نزدیکم، دیشب دیروقت خوابیدم، صبح خواب موندم.ــ زود بیا تعریف کن ببینم چه خبر بوده.بعداز خداحافظی، فکر آرش واین که بارهاسراغم راازسوگندگرفته است
تپش قلبم رازیادکرد.(یعنی خاااک همه ی عالم برسرت راحیل که آنقدربی جنبه هستی که حتی حرف زدن درموردش هم حالت را خراب می کند. یک عمر منم منم کردی حالا که نوبتت خوب خودت را نشان می دهی. روزه که چیزی نیست تو رو باید حلق آویز کرد.)با استاد با هم رسیدیم،
شانس آوردم که بعدش نرسیدم.رفتم طرف صندلی ام وخواستم سرجایم بنشینم، ولی چشمهایم را نمی توانستم کنترل کنم، دودو زدنشان در لحظه به استرس انداختم، چند روز ندیده بودمش و بد جور دلتنگ بودم،
🌸🌸🌸
به خودم نهیب زدم.(یادت باشه چرا روزه ایی راحیل.) سرم را پایین انداختم و چشمهایم را بستم و سر جایم نشستم.از همان اول نگاه سنگینش را احساس کردم و تمام سعی من در بی تفاوت نشان دادن خودم بود و این درآن لحظه سخت ترین کار دنیا بود.
بعد از کلاس با سوگند به محوطه ی دانشگاه رفتیم و ماجرای نیامدنم را برایش توضیح دادم.در بوفه ی دانشگاه چای و نسکافه می فروختند و کنار بوفه چند تا میزو صندلی چیده بودند.
سوگند به یکی از میزها اشاره کردو گفت –توبشین من برم دوتا چایی بگیرم بیارم.ــ اولا که من چایی خور نیستم. دوما روزه ام.ــ عه، قبول باشه، پس یدونه می گیرم.او چاییش را می خورد و من هم از محبت های اخیر آقای معصومی برایش می گفتم و این که جدیدا زیاد باهم، هم کلام می شویم وازاین که اینقدرتحویلم می گیرد حس خوبی دارم.
مثل شاگردی که موردتوجه استادش قرارگرفته.سوگند با دستهایش دور لیوان حصاری درست کردو گفت:–نکنه آقای معصومی بهت علاقه پیدا کرده راحیل، ولی نمی تونه بهت بگه به خاطر شرایطش.ابروهام روبالا دادم وگفتم:
🌼🌼🌼
–شایدم این روزهای آخر رو می خواد مهربون باشه.سارا با لبخند به ما نزدیک شدو گفت:
–سوگند تنها تنها؟سوگند آخرین جرعه ی چاییش را هم سر کشید ورو به سارا گفت:–می خوری برات بگیرم؟ــ پس راحیل چی؟ــ روزس؟
ــ ای بابا توام که همش روزه ایی ها چه خبره؟
لبخندی زدم و گفتم:–تف به ریا در ماه دو سه روز که همش نیست.ــ چه کاریه خودت رو عذاب می دی؟خندیدم و گفتم:–عذاب نیست، بعد چشمکی زدم و گفتم:–یه لذت محوی داره.
دستهایش رابالا برد و رو به آسمان گفت:
–خدایا از این لذت محوها به ما هم اعطا کن،
حداقل بفهمیم اینا چی می گن.سه تایی زدیم زیر خنده.درحال خنده بودم که چشمم به آرش افتاد. با دوستش و بهارنشسته بودند سر میز روبه رویی ما، و آرش زل زده بود به من، نگاههایمان به هم گره خورد و این چشم های من به هیچ صراطی مستقیم نبودند.مجبور شدم بلند شوم.
سارا با تعجب گفت کجا؟– می رم دفتر آموزش کار دارم بعدشم کلاس دارم. فعلا.هنوز به سالن نرسیده بودم که با صدایش برگشتم.–خانم رحمانی... می خواستم باهاتون صحبت کنم.
چقدر جذاب تر شده بود توی آن پلیور و شلوار سفید.نگاهش را سر دادروی زمین و گفت:–اگه میشه امروز بعد از دانشگاه بریم کافی شاپ نزدیک دانشگاه...
🌺🌺🌺
حرفش را قطع کردم و با صدای لرزانی که نتیجه ی تپش تند قلبم بودگفتم:
–نه من کار دارم باید برم.ــ خب پس، لطفا فردا بریم.ــ گفتم نه لطفا اصرار نکنید.ــ با تعجب نگاهم کردو گفت: –چرا؟ــ چون از نظر من کافی شاپ رفتن با همکلاسی کار درستی نیست.اگه حرفی دارید لطفا همین جا بگید.چینی به پیشانیش انداخت و گفت:–خب اگر آدم بخواد با یه دختر بیشتر آشنا بشه برای...یه کم مِن و مِن کردوادامه داد:–برای ازدواج، از نظر شما کجا باید حرف بزنن؟یک لحظه با چشم های از حدقه در آمده نگاهش کردم و بعد با خجالت و جراتی که نمی دانم چطور جمع شد سر زبانم، گفتم؟
–خب احتمالا اون دختر خانواده داره باید ...
توی حرفم پرید و گفت:–خب اگه اول بخواد خیالش از طرف دختر راحت باشه چی؟
ــ هول کردم، دستم می لرزید، حتما سرمای هوا هم تشدیدش کرده بود.چشم هایم راپایین انداختم و گفتم:–خب اول باید قصدش رو، دلیل کارش رو، به اون بگه.
در ضمن این حرف زدن ها با دو، سه جلسه نتیجه گیری میشه، نیازی به...
دوباره حرفم را قطع کرد.–پس لطفا چند جلسه می خوام باهاتون حرف بزنم.سرخ شدم، (یعنی الان از من خواستگاری کرد؟)دیگر نتوانستم بایستم. سرم را پایین انداختم و به طرف سالن راه افتادم. اوهم همانجا خشکش زده بود.
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد..
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
مستند صوتی شنود - 02.mp3
16.23M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۲
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔻 چه شد که برگشتم.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥چه قدر به دخترانمون اهمیت میدیم؟!!
واقعا چقدر تلاش میکنیم
که وظیفهمون رو در قبال دخترانمون
انجام بدیم؟!🤔
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
✍️🌷 دلنوشته استاد محسن قرائتی ، برای دختران سرزمینمان ایران :
➖➖➖
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
🌷گوهر پاکی و پاکدامنی
🌷خواهرم و دخترم !
چون نمی دانم دامنه مطالعات و مقدار تحصیلات شما چقدر است ، از همه استدلال های علمی و فنی دوری میکنم و ساده و خودمانی حرف میزنم و خیلی هم با شما بیگانه نیستم . سال هاست شبهای جمعه در تلویزیون منزل شما هستم .
🌷خواهرم و دخترم !
غفلت بزرگترین خطر برای انسان است .
غفلت از خدا و قیامت ؛
غفلت ازجوانی،استعداد ها ، ارزشها و کرامتهای انسانی؛ غفلت از جامعه ، دوستان و محرومان ؛ و غفلت از توطئه ها و ترفندهای دشمنان .
🌷خواهرم و دخترم !
هرچیز و هر کس ما را غافل کند ، ما را به خطر انداخته و دشمن ماست و هر چیز و هر کس ما را از غفلت بیرون آورد و هشدار دهد ، بهترین دوست ماست .
🌹دوست ما ، خداوند است که هستی را به ما داد و همه چیز را در اختیار ما گذاشت و به ما عقل ، فکر ، علم ، هدایت ، قدرت تشخیص و انتخاب داد و طبیعت را تسخیر ما کرد و کارهای نیکوی ما را چندین برابر خریداری میکند .
🌹دوست ما ، پیامبر عزیز اسلام است که در روزگاری که دختر مایه ننگ بود و چه بسا زنده به گور میشد ، با بوسیدن دخترش ، به دختران مقام داد و برای زنان حق مالک شدن ، رأی داشتن ، تحصیل کردن ، انتخاب همسر و نظارت بر امور جامعه ، یعنی حق امر به معروف و نهی از منکر قائل شد و زن را مثل مرد ، مستعد رسیدن به همه کمالات دانست .
🌹دوست ما ، شهدایی هستند که با قبول جراحت و اسارت و شهادت ، دشمن را از این کشور بیرون راندند ، تا من و شما هر شب در امنیت استراحت کنیم .
🔥اما دشمن ما ، شیطان است که پدر و مادر ما ، آدم و حوا را به نافرمانی خدا کشاند که نتیجه اش کنار رفتن پوشش آنها شد .
🔥آری اولین پیروی از وسوسه شیطان ، نتیجه اش برهنگی بود .
🔥دشمن ما ، تفکری است که زن را برای کامیابی و هوسبازی می خواهد و تصویر نیمه عریان او را وسیله تبلیغات اجناس قرار می دهد .
🌷خواهرم و دخترم!
آیا تاکنون به این سوالات فکر کردهاید :
🔹۱- چرا دشمنان اسباب پیشرفتهای علمی را از ما بخل و نسبت به آنچه دختران و پسران ما را منحرف میسازد ، بخشش می کنند؟
🔹۲- در دفاع از میهن,، مادران محجبه فرزندان خود را به جبهه فرستادند یا زنان بیحجاب ؟
🔹۳- اگر امروز به کشور عزیز ما هجومی شود ، مردان و زنان با ایمان ایستادگی میکنند یا عناصر سست ایمان؟
🔹۴- در همه جوامع بشری ، آزار دختران عفیف و پوشیده بیشتر است یا دختران رها و لاابالی؟
🔹۵- اگر برادر شما بنای ازدواج داشته باشد و شما را وکیل خود کند ، شما دختری را انتخاب میکنید که هر روز خود را در معرض نگاه جوانان هرزه قرار داده یا کسی که عفاف و حجاب او کاملتر و از چشم هوسبازان به دور بوده است؟
🔹۶- آمار طلاق ، افت تحصیلی ، افسردگی و اضطراب ، امراض روانی و مقاربتی ، سقط جنین ، فرار از خانه ، اسراف و تجملگرایی ، گناه و بی بند و باری در میان دختران پاک و عفیف بیشتر است یا دختران رها و لاابالی؟
🌷خواهرم و دخترم!
حجاب از ضروریات دین است و شما ، بحمدللَّه فرزند اسلام هستید . امروز هزاران دختر تحصیلکرده با حجاب کامل به عالیترین درجات علمی رسیدهاند و با حضور خود در عرصه های علمی ، سیاسی و اقتصادی ، نشان داده اند که حجاب مانع فعالیتهای اجتماعی و رشد و پیشرفت نیست .
🌷خواهرم و دخترم!
اگر هر چیز را انکار کنیم ، مرگ را نمیتوان انکار کرد . من و شما دیر یا زود باید پاسخگوی کارهای خود در برابر خدا باشیم . در حجاب کامل رضای خدا ، پیامبر خدا و امامان معصوم است ، ولی در کشف حجاب و ولنگاری ، رضای شیطان و افراد لاابالی و چشمچرانان هرزه است .
🌷خواهرم و دخترم!
مگر شما خود طلا و جواهرات قیمتی را در پوشش قرار نمیدهید و آنها را از دسترس نااهلان دور نگه نمیدارید؟ چه گوهری گرانبهاتر از وجود خود شما است؟ چرا خود را ارزان در برابر هر چشمی قرار دهید؟ مگر نه این است که چشمان ناپاک شما را برای خودشان می خواهند و خدا شما را برای خودتان میخواهد؟
🌷خواهرم و دخترم!
اگر جلوه گری امروز شما دلربایی کرد و علاقه مردی را به همسرش کم کرد ، فردا زن زیبایی با جلوه گری خود ، دل شوهر شما را خواهد ربود و رونق زندگی شما را کم خواهد کرد .
🌷خواهرم و دخترم!
لباس و آرایش فریبنده شما در خیابان ، زخمی را در دل فقرایی که این نوع لباسها را ندارند ، به وجود خواهد آورد که با آه خود از شما انتقام خواهند گرفت .
🌷خواهرم و دخترم!
مراقب دوستان خود باشید ، زیرا بعضی غافل و گول خوردهاند . خیال میکنند بیحجابی نشان تمدن است یا گمان میکنند جلب توجه و نگاه دیگران ، به سود آنهاست . خیال می کنند جلوه گری گناه ساده ای است ، ولی نمی دانند چه بسا آرامش خانوادهای را به نگرانی تبدیل میکند .
منبع: ایسنا
🌸@hejabuni
دانشگاه حجاب
✍️🌷 دلنوشته استاد محسن قرائتی ، برای دختران سرزمینمان ایران : ➖➖➖ 🌷بسم الله الرحمن الرحیم 🌷گوهر پاکی
✍️ این نامه را به خاطر در امان ماندن شما و جامعه از خطرات غفلت و وسوسههای شیطان نوشتم ؛ یک بار دیگر آن را بخوانید و اگر مفید دیدید به دیگران نیز بدهید . اگر مرا معلم خود میدانید، حق معلمی را با نماز و تقوا و قرب به خدا ادا فرمایید .
💐محسن قرائتی ۱۴۰۱/۵/۲
منبع:ایسنا
https://www.isna.ir/news/1401050201617
🌸 @Hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت21 با صدای زنگ گوشی ام از توی کیفم بیرون کشیدمش، سوگن
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت22
ساعت بعد حرف های آرش را برای سوگند تعریف کردم.با تعجب نگاهم کردو گفت:–اونوقت نظرت؟سرم راپایین انداختم.–چی بگم ما هیچ جوره به هم نمی خوریم.ــ خب پس بهش خیلی راحت بگو.سکوت کردم و زل زدم به انگشتای گره شدهام.
سوگند دخترخوبی بود و من خیلی قبولش داشتم، با این که دوست صمیمیام بود، ولی بازهم خجالت میکشیدم همه چیز را برایش بگویم.بعد از سکوت کوتاهی ناگهان هینی کشید، که وادارم کرد هراسون نگاهش کنم.–چی شد؟
چشمهایش اندازه گردو شده بود. وقتی ترس مرا دید گفت:–راحیل!نگو که... من فقط سرم را به علامت مثبت تکان دادم.
با گفتن خدای من سرش را بین دستایش جا داد و من چقدر یک لحظه احساس حقارت کردم از داشتن همچین دل سرکشی.سوگند سرش را بلند کرد و وقتی حال بدمن را دید، رنگ عوض کرد.
–البته آدم ها عوض میشن عاشقی که جرم نیست، شاید به خاطر تو عقایدشم تغییر کنه. بعد چهرهاش راجمع کرد و ادامه داد:–یه وقتایی استثناهم پیش میاد. امیدوارم آرش از اون دسته باشه.می دانستم به خاطر من این حرف ها را می زند، وگرنه حرفی که زد نیاز به معجزه داشت.
🍀🍀🍀
نگاهش کردم.– نامزد خودت یادت رفته؟ افکارش عوض شد؟
آهی کشید.– خب من سادگی کردم، بعدشم مگه همهی آدم ها یه جورن؟ وقتی عاشقی از سرم پرید تازه چشم هایم باز شد و خیلی چیزها را دیدم که اصلا قبلا نمی دیدمشان.
همش با خودم می گفتم چرا من اون موقع توجهی نکرده بودم به این رفتارهاش. حالا نمی دونم به خاطر سنم بود که این همه کوته فکر بودم یا دلم یه محبت می خواست از اون جنس،
گاهی می گم شاید چون پدر یا برادری بالاسرم نبوده اینقدر زود باختم، ولی وقتی به تو نگاه می کنم می بینم توام شرایط من رو داری ولی خیلی سنجیده تر عمل می کنی. حداقل زود وا نمیدی، خود داری.
از حرفهایش بیسترخجالت کشیدم، "یه لحظه فکر کردم در حال سقوط به قعر زمینم، ولی هیچ اتفاقی نیوفتاد."ــ من اینجوری که تو فکر می کنی نیستم سوگند. منم باهاش چند بارحرف زدم.راستش من بهت نگفتم، یه بار از دانشگاه تا ایستگاه مترو رو پیاده باهم رفتیم، چون می خواست سوار ماشینش بشم ولی این بار هر چی اصرار کرد قبول نکردم، گفت پیاده بریم که حرف بزنیم. تو راه خیلی حرف زدیم ومن بیشتر متوجه تفاوت هامون شدم.
🍃🍃🍃
یه بارم می خواستم برم نماز خونه واسه نماز، گفت می خواد حرف بزنه، وقتی گفتم آخه الان باید نماز بخونم، پوزخندی زدوگفت، خودتو اذیت نکن خدا محتاج نماز ما نیست.با نامحرمم که دیدی چطوری دست میده و شوخی میکنه.
امروزم که ازم خواست بریم کافی شاپ ولی من قبول نکردم. البته به نظرمن حرف زدن بانامحرم بارعایت بعضی مسائل اشکالی نداره، ولی هرکس ازدل خودش بهترخبرداره.تمام مدتی که داشتم حرف می زدم سوگند نگاهم می کرد.آهی
کشیدوگفت:–خوب پس اگه اینجوریه به نظر من دفعه ی بعد آب پاکی رو بریز روی دستش، دلیلت رو هم بهش بگو شاید متوجه شد.
ــ می دونی سوگند همیشه دلم می خواست همسر آینده ام از نظر مذهبی از من جلوتر باشه و باعث رشدم بشه.ــ خب اینم امتحان توئه دیگه، بعدش خنده ایی کردو گفت:–خدا به دادت برسه چه امتحان جذابی هم نصیبت کرده، کیه که بتونه ازش بگذره. حالا که فکر می کنم می بینم مال من زیادم جذاب نبود ولی من نتونستم با فکر تصمیم بگیرم، امیدوارم تو بتونی. هر کمکی هم از دستم بربیاد برات انجام میدم..
✍#بهقلملیلافتحیپور
#ادامهدارد...
.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
1_1110626376.mp3
7.2M
🌾🌾🌾
🌾🌾
🌾
👌واجب فراموش شده قسمت هفتم
🛑📣 هر امر دینی مانند نماز و حج و روزه و امر به معروف و نهی از منکر و .... احکام و آموزش خاص خودش را دارد که یادگیری آنها بر هر مسلمان واجب است و ترک هر واجب دینی و شرعی کفر دینی به همراه دارد🧐
و من الله التوفیق
🎵 استاد علی تقوی، استاد حوزه و دانشگاه
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
هدایت شده از دانشگاه حجاب
27.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وات the فـــاااااااز⁉️🤯
⊹
⊹
⊹
وظیفهۍگشتارشــادڪهکارفرهنـــگـےنیست🤦🏾♀️😂
#گشت_ارشاد
#سواد_رسانه
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓