#درسهای_یک_فتنه
بخش هفدهم
🔺 گاهی وقتا آدم میبینه که افراد مذهبی چنان احساس ناامیدی و ترس از شرایط رو دارند که خیلی عجیبه!
بزرگوار مگه تو به مهربانی و قدرت خدا ایمان نداری؟
پس چرا انقدر ناامیدی؟!
⭕️ هی میگه : ببین فضای مجازیمون دست دشمن افتاده؟ ببین همه مردم از دین زده شدن و ضد نظام شدن! نکنه این کشور سقوط کنه!😓😥😨
⭕️ این حرفا چیه بنده خدا؟ مگه الکیه؟ مگه خدا اجازه میده خون این همه شهید هدر بره؟ مگه به قدرت و مهربانی خدا شک داری؟
آروم باش... اون چیزی که باید اتفاق بیفته میفته و اون چیزی هم که نباید اتفاق بیفته نمیفته حتی اگه همه عالم بخوان انجام بشه ولی خدا اجازه نمیده...
به خدا تکیه کن...
🌺 ببین امام خامنه ای عزیز همیشه در سخت ترین شرایط هم کاملا آرامش دارن و حکیمانه و امیدوارانه صحبت میکنند؟
بله سختی ها و مشکلاتی هست. فتنه هایی رخ میده و دشمن 24 ساعته فعالیت میکنه
✅ ولی به خواست خداوند بلند مرتبه، این انقلاب حتما به انقلاب جهانی امام زمان ارواحنا فداه متصل خواهد شد.
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
May 11
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم مواد اولیه یکی از داروهای مصرفی مرحومه مهسا امینی تحت تحریمهای آمریکا قرار دارد....
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴به روز باشیم
✍ تجاوز مقام مسئول به دختر ایرانی!
😧 واکنش مردم به پرونده رسوایی مقام عالی رتبه کشوری
✅ حتما ببینید و نشر بدین تا ساکت بشن طرفدارنشون و یه عده که تاریخ رو نمیدونن....
#پهلوی_بدون_روتوش
#لبیک_یا_خامنه_ای
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
🌸 @Hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
ستاره سهیل(١٣) دلسا که انگار مخاطبی جز کیان نداشت، گفت: «آقا کیان! نگران نباشین. ما عادت داریم، یه
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
ستاره سهیل(١۴)
-میام عمو جون! نگران نباش.
-تا ۱۲ خونه باشیها!
-آخه عمو..!
- آخه نداره، ماشین داری یا بیام دنبالت؟
- دوستم ماشین داره، میام خودم.
-منتظرتم عمو، خداحافظ.
وقتی ستاره برگشت، کیان هنوز روی نیمکت نشسته بود. یکدستش را زیر چانهاش قرار داده بود و پایش را ریتمیک تکان میداد، انگار که داشت ترانهای را زیر لب زمزمه میکرد.
با دیدن ستاره، از جا بلند شد و در حالی که لبه کتش را صاف میکرد، جلو آمد.
نگاه پرسشگرانهای به ستاره کرد.
جواب گرفت:
-فعلا بخیر گذشت، ولی باید زود برگردم خونه.
کیان نفس راحتی کشید و با لبخندی صمیمانه گفت: «خب پس بریم»
ستاره به طرف کیفش رفت تا آن را بردارد، کیان پیشدستی کرد.
-اجازه بدین من بیارم.
ستاره با لبخند کمرنگی تشکر کرد.
همانطور که از مسیر سنگفرششدهای که انبوه درختان بید احاطهاش کرده بود میگذشتند، کیان با تردید پرسید:
«ببخشید! من میتونم ستاره صدات بزنم؟»
ستاره دوشادوش کیان قدم میزد، صورتش را بهطرف او چرخاند. به چشمانش خیره شد و بهمعنای" بله" چشمانش را با آرام رویهم گذاشت.
کیان احساس کرد در برابر لطفی که در حقش شده، تنها اجازهی لبخند زدن دارد.
نزدیک میزها که رسیدند، صدای بههم خوردن قاشق و چنگال به گوششان رسید.
کیان کمی جلوتر رفت. صندلی کنار مینو را عقب کشید تا ستاره بنشیند.
مینو که تازه گوشیاش را کنار گذاشته بود، با ناراحتی پرسید:
«بهتر شدی ستاره؟ الهی بمیرم برات! این دلسای عوضی دیگه زده به سیم آخر. بیا یه چیزی بخور.»
-ولش کن حالم ازش بهم میخوره .
کیان دستی به موهای بالا زدهاش کشید. با ژستی خاص گفت:
« میگم زودتر براتون غذا بیارن، که سریع برین خونه و داستان نشه .»
ستاره سرش را پایین انداخت. کمی صدایش را نازک کرد.
-ببخشید واقعاً! امشب برنامتون خراب شد.
چیزی در دل کیان، قلقلکش داد.
کمی جلوتر رفت، به طوری که مینو صدایش را نشنود، نزدیک گوش ستاره گفت: «فدای سرت جانم! چکار کنم که امشب دلم خرابت شد.»
و بعد درحالیکه میگفت: «مراقب خودت باش»، بهطرف یک گارسون که پیشبند سفیدی پوشیده بود، رفت
میز ستاره و مینو را نشان داد و سفارشات لازم را کرد.
چند دقیقه بعد، گارسون میزشان را با غذاهای متنوع و انواع دسرها پر کرد.
مینو درحالیکه داشت چنگالش را داخل ظرف سالاد فرومیکرد، گفت:
«این هویج چرا دم به تله نمیده؟»
چنگال را انداخت و با دست هویج را در دهانش انداخت.
-عاشق صدای کریچ کریچ هویجم..اوووم...
ستاره بالاخره خندهاش گرفت.
-اتفاقاً بهت میاد، فقط دو تا گوش دراز کم داری.
هر دو از ته دل خندیدند.
ستاره قاشقش را روی میز رها کرد. هنوز مقداری از رولت و برنج در بشقابش باقی مانده بود.
مینو با دهان پر گفت: «بخور، بابا..» لقمهاش را بهسختی فرو برد.
-همین؟ سیر شدی؟
ستاره اوهومی کرد.
-نگرانم. باید زودتر برگردم. تو که نمیدونی تو دلم چی میگذره.
بغضی گلویش را گرفت. نم اشکی در چشمان قهوهایاش برق زد. از طرفی نمیخواست درباره خانوادهاش حرف بزند از طرف دیگر، اتفاقات چند ساعت گذشته، کاسه صبرش را پر کرده بود. طوری که با کوچکترین اشاره، نم اشکانش تبدیل به سیل ویرانگری میشد.
- بیخیال، بابا! این یارو رو خیلی جدیش گرفتیها. حالا یه چیزی پَروند. یعنی فکر میکنی این حرفها نظر کیانو نسبت به تو تغییر میده؟
مینو این جمله را گفت و بعد موشکافانه به حالت صورت ستاره که درهم رفته بود خیره شد.
❌❌کپی به هر نحو ممنوع!
در صورت ضرورت به این آیدی پیام دهید👇
@tooba_banoo
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
002.mp3
1.48M
#جهاد_تبیین 2
✅ وقتی ولایت فقیه امر جامعی به نام "جهاد تبیین" رو مطرح کرد زندگی همه مومنین باید تحت تاثیر این امر جامع قرار بگیره.
🗣 استاد پناهیان
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🔹در همین ۲ ، ۳ روز یک دونده خانم در دومیدانی با مدال طلا تاریخ ساز شده،
یک وزنه بردار خانم با ۳ مدال طلا قهرمان شده و یک سنگنورد از مسابقات حذف شده،
اما براندازا سومی رو تشویق میکنن!
چرا؟ خب، چون حجابش رو برداشته😐
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی حجابی بدتره یا مشکلات اقتصادی؟
پاسخ خانم وکیل:
#خیانت
#تعرض_به_زنان
#طلاق
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#درسهای_یک_فتنه
بخش هجدهم
🔶 یکی از مسائلی که در اغتشاشات خیلی مطرح میشه اینه که میگن 👈🏼 مسئولین به جای حجاب اجباری چرا جلوی فاسد و اختلاس ها و دزدی ها رو نمیگیرن؟
🔹 به نظرم میرسه که دیگه این حرف آخرین و مهم ترین حرفی هست که مردم معترض دارن. چه اونایی که آشوب میکنن و چه افرادی که فقط اعتراض دارند. حتی خیلی از مذهبی ها و انقلابیون هم این سوال رو در ذهن خودشون دارند اگرچه به زبان نیارند.
✅ و به نظرم میرسه که خوبه مفصلا در این موضوع صحبت بشه تا دقیقا معلوم بشه جایگاه ما در جهان کجاست و چرا این مشکلات به وجود اومده و مقصر کیه و چطور میشه حلش کرد.
خب در قدم اول باید به خود سوال بپردازیم. گفته میشه این همه اختلاس و دزدی و فساد در کشور ما هست.
یه سوال؟
🔶 آیا این گونه مشکلات فقط در کشور ما هست و در کشورهای دیگه همه چیز عالی و خوبه؟ اگه بخوایم نسبت سنجی کنیم توی ایران اوضاع بدتره یا کشور های دیگه؟
📌ادامه دارد۔۔۔
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓