eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.5هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
184 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
📊 ارزان ترین دوره مکالمه عربی در سطح کشور 📇 با همان اساتید موسسات خصوصی گران قیمت 💛 eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a ❤️ eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a ⏳ ۳ روز تا شروع دوره ✅ مورد تایید
20.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📛❌ماجرایی واقعی از پشت پرده شعار زن، زندگی، آزادی خانمی که از شوهر بهائیش فرار کرده و به پارک های اصفهان پناه آورده 😭فقط بگه مامان ... ✅دوستان عزیز این‌مستند را ببینید و منتشر کنید 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀 هم اکنون مشهد مقدس👆 تشییع پیکر سه شهید مدافع امنیت❤️ @hejabuni
💠غیر از کار فرهنگی و جهادی در فضای مجازی، کار‌ در جامعه فراموش نشود 📌یک نمونه کار در تصویر👆 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
💠غیر از کار فرهنگی و جهادی در فضای مجازی، کار‌ در جامعه فراموش نشود 📌یک نمونه کار در تصویر👆 #احکام_
💢💢 💢💢 طبق استفتائی که از دفتر حضرت آقا کردیم، هرکس میخواد روی دیوار چیزی بنویسه یا شابلونی رو اسپری کنه، باید از صاحب دیوار اجازه بگیره. اگرم اون دیوار، یکی از دیوارهای شهری و عمومیه باید به ۱۳۷ زنگ زد و از شهرداری اجازه گرفت. ⭕️ @Hejabuni ⭕️
دانشگاه حجاب
💢💢 #توجه 💢💢 #حکم_دیوار_نویسی طبق استفتائی که از دفتر حضرت آقا کردیم، هرکس میخواد روی دیوار چیزی بن
واسه پاک کردن دیوارنویسی‌های ضدارزشی هم باید زنگ زد ۱۳۷ تا بیان ،پاک کننـد. من خودم این روزا همه‌ش پدالکلی تو کیفم دارم و شعارهایی که با ماژیک روی صندلی و تاب و سرسره پارک و فضاهای عمومی نوشتن رو پاک میکنم. 🌸 @Hejabuni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8211057064.pdf
7.99M
📚 ⭕️ من به حجاب، معترضم 📚 کتاب با لحن و قالبی امروزی و نوجوان‌پسند، به سوالاتِ این روزهایِ دانش‌آموزانِ معترض به حجاب پاسخ داده ☝️ دخترانِ این سرزمین را تشویق کنید به مطالعه‌ @hejabuni ‌| دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 48 ستاره سهیل مینو از روی صندلی پایین پرید و خودش را در آغوش سگ انداخت. آن‌قدر این
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 49 ستاره سهیل ستاره آن‌چنان خندید که اشک از چشمانش جاری شد. -ببین چه سگ با شعوریه، فهمید داری دروغ می‌گی، اعتراض کرد. مینو اخم‌هایش را درهم کشید. -حالا کی گفته اعتراضه؟ شایدم داشته تایید می‌کرده. ستاره هنوز در حال خندیدین بود که صدای گیلاد را از پشت سرش شنید. - به‌به! خنده‌هات بوی عطر میده! همیشه به خوشی.. باشین.. بگین ماهم خنده کنیم. ستاره روی صندلی‌اش صاف نشست. در دلش گفت،"مثل روح می‌مونه! یه‌بار غیب می‌شه، یه‌بار ظاهر میشه." نگاهی به صورت صاف، صیقلی و چانه کشیده گیلاد انداخت. بعد از صحبت با کیان، تمام احساساتش تغییر کرده بود‌. دیگر آن حس بد و چندش را به او نداشت. برعکس دلش می‌خواست در نظر همه، مهم جلوه کند. گردنش را کمی کج کرد و صمیمانه گفت: «ممنون! مینو جون فعلا خیلی احساساتیه. فکر نکنم حوصله خندیدن داشته باشه.» مرد، صندلی کنار ستاره را پر سر و صدا عقب کشید و با فاصله کمی از او نشست. نگاه معناداری به مینو انداخت که ستاره بعدها هرچه فکر کرد، متوجه نشد که چطور مینو خیلی سریع به حالت قبل برگشت. -آرش داره یه پارتی ترتیب میده، میای؟ مخاطب صحبت مینو، گیلاد بود که جواب داد: « سعی می‌کنم.» دستش را در موهای دم اسبی‌ سیاهش انداخت و صورتش را به طرف ستاره گرفت، ادامه داد: « سرم شلوغه، ولی دوست دارم.. باشم.. مخصوصا شما خوشکلا هم که هستین. مینو جون منو همراهی می‌کنه، درسته؟» مینو، دستی به موهای پشمالوی سگش کشید که خودش را به آرامی در بغلش جا کرده بود، بعد با حالتی که سعی کرد شوخ طبعانه به نظر برسد، گفت: «شما جون بخواد. » ستاره به دنبال کشف رابطه عاشقانه بین مینو و گیلاد بود، اما غافل از آن‌که این رابطه فراتر از چیزی بود که او فکر می‌کرد. گیلاد که از آن‌ها خداحافظی کرد، ستاره هم از روی صندلی بلند شد. -فکر کنم دیرت شده مینو جون، نباید جایی می‌رفتی؟ مینو از جایش بلند شد و سگش را روی زمین گذاشت. ریسمان قلاده را به دستش گرفت و همان‌طور که به طرف در خروجی حرکت می‌کردند، گفت: «نه عزیزم، دیگه خودش اومد پیشم، نمی‌دونستم که هوغود غافلگیرم می‌کنه.» -وای نگو هوغود تو روخدا، بدنم مور مور میشه.. راستی اسم سگت چیه بود حالا؟ مینو با لحن فخرفروشانه‌، همراه با نیم نگاهی به ستاره جواب داد: «معلومه که داره. اسمش مایکیه.» -مایکی! اچه بامزه.. کم‌کم به دلم داره می‌شینه.. شاید منم دلم سگ بخواد. -چیه؟ خیلی سرخوشی! -چجورم! می‌گم مینو من کلی سوال دارم.. بپرسم یا حوصله نداری؟ -تو بپرس، اگه جزوه مسائل ممنوعه نبود، جواب می‌دم. ولی اول بریم تو ماشین بشینیم بعد. به محض این‌که سوار ماشین شدند ستاره گفت: «بپرسم؟» مینو سگش را در بغل ستاره انداخت و ماشین را روشن کرد. -فعلا شیشه رو بده پایین، مایکی یه‌کم هوا بخوره، بعد بپرس. ✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد ✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی) @tooba_banoo 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓