📚 اگر #طلبه یا #مربی یا #معلم هستید و در #مساجد و #مدارس کار فرهنگی میکنید و همچنین #والدین محترم این کانال را ازدست ندید👌
📁ارائهکاملارایگانهزاران#پاورپوینت❗️
🔹 تربیتی 🔹قرآنی
🔹اعتقادی 🔹ادیان وفرق
🔹احکام 🔹روانشناسی
🔹مسابقات 🔹ویژه کودکان
🔹ادعیه 🔹محتویاتفرهنگی
🔸پاورپوینت #بیانات_رهبری
📚📚 پاورپوینت #کتب_درسی_حوزه
🔵 بروزترین و جامع ترین کانال محتواهای #پاورپوینت در فضای مجازی 👌
#بانک_پاورپوینت😍
▪️ پاورپوینت #مـــاه_ربیعالاول
▪️ پاورپوینت #سردار_سلیمانی
▪️ ارائه آرشیو #سههزار پاورپوینت
▪️ #آموزش #ساخت_پاورپوینت
🔵پایگاه جامع تولید ونشر ناب ترین محتوای #پاورپوینت اینجاست👇
http://eitaa.com/joinchat/3575250945Ceb151b8a9d
☝️☝️
#بزرگترین_آرشیوپاورپوینتدرفضایمجازی
دانشگاه حجاب
📚 اگر #طلبه یا #مربی یا #معلم هستید و در #مساجد و #مدارس کار فرهنگی میکنید و همچنین #والدین محترم ا
🛑 پاورپوینت شورش 1401 مربوط به حوادث بعد از مرگ مهسا امینی
#فتنه #سیاسی
#بزرگترین_آرشیوپاورپوینتدرفضایمجازی
🌹 بروزترین و جامع ترین کانال محتواهای #پاورپوینت در فضای مجازی👇
http://eitaa.com/joinchat/3575250945Ceb151b8a9d
♨️ برای دریافت استوری و مداحی برای شهدای اغتشاشات و حوادث تروریستی و فراخوان جدید و فاطمیه +استوری و ... با نوای حاج محمود کریمی روی گزینه مورد نظر کلیک بفرمایید 🎁
🏴 استوری اینستاگرام______
🏴 ویدئو و مداحی صوتی________
👇🏼👇🏼👇🏼
http://eitaa.com/joinchat/1151008781Ccd1f2a5a92
http://eitaa.com/joinchat/1151008781Ccd1f2a5a92
👆🏻👆🏻👆🏻
🍒 بسم رب الزهرا سلام الله 🍒
می خواهم شمارا دعوت کنم به کانال
پنج شهید عزیز که هرکدوم به نحوی
دست خیلی ها را گرفتن
💌شهیدابراهیم هادی که می شناسید
💌شهید تورجی زاده که معروف هست
💌شهید حاج قاسم که پدر ماست
💌شهید حججی که حجت خداست
💌شهید ارمان علی وردی که عزیزماست
💙خواب یکی ازخادمین در مورد امام زمان عجل الله در این فتنه ها😭😭......................
🌹به زبان ساده میگم شما دعوت
شدید به کانال این پنج شهید عزیز
💙 اگر دوست دارید مهمان سفره شهدا
شوید با نیت وارد کانال شوید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
⭕️کدوم ذکر هست که مثل بلدوزر #مسیر_زندگی رو صاف میکنه.😍👌
ذکری بسیار راه گشا
ذکر را در کانال زیر دنبال کنید 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
recording-20221209-095910.mp3
2.15M
🔶 لا اکراه فی الدین
🔹آیا واقعا در دین هیچ اجباری نیست؟
🎙 استادحاج آقا حسینی
#دین
#تبیین_ایه
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🎥 #کلیپ 🔺 درمورد کمیسیون مقام زن سازمان ملل چی میدونید؟ 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔺 #شبهات_زنان
🔻 گوشهای از واقعیت زن در غرب:
❇️ رشد سریعتر میزان خودکشی در زنان، نسبتبه مردان در آمریکا: در میان سالهای 2000 تا 2016، با وجود اینکه آمار خودکشی در مردان نیز با میزان 21 درصد درحال افزایش بود، افزایش این آمار برای بانوان نزدیک به 50 درصد بود. 😱
❇️ گزارشی به نام «پارادوکس #خوشبختی زنان» که توسط دفتر ملی تحقیقات اقتصادی منتشر شد، می گوید علیرغم بهبود شاخص های کمی سلامت، طی ۳۵ سال گذشته در آمریکا، شادی کلی ذهنی در میان زنان هم به طور مطلق و هم به طور نسبی نسبت به شادی مردان کاهش یافته است.😔
💠 #سعداء @soada_ir
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔺 #شبهات_زنان 🔻 گوشهای از واقعیت زن در غرب: ❇️ رشد سریعتر میزان خودکشی در زنان، نسبتبه مردان در
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تصویری
چه وضعشه!!
تو همه چیز از دنیا عقبیم ‼️
اروپا و آمریکا ۱۷ و ۲۴ و...
اونوقت ما ۱۳۰... 😂
#برنامه_طنز_پاورقی
🌸 @hejabuni 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
9⃣ قسمت نهم
📢دوره آموزشی رایگان
🎉 #سوالات_خواستگاری
🎙 دکتر داوودی نژاد
═ೋ❅☕️❅ೋ═
@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🌼به قلم یکی از اعضای نازنین کانال👇
برای مظلومیت اسلام باید خون گریه کرد😔
🔻آخه زنان جاهل اگه دیهی مرد دوبرابر یک زنه فکر میکنی به نفع مرده؟ بلکه به نفع زنه! مرد که مرده و این دیه به زنش میرسه!
🔻ارث چرا دو برابره چون مرد همیشه درآمدی که داره باید جاری کنه توی زندگیش اما زن میتونه بلوکش کنه! ارث مرد برای زن و بچههاش هم میشه اما ارث زن شوهرش حق استفاده ازش رو نداره!
🔻نفقه بهمون داده تا اگه شوهری نامردی کرد و هزینهمونو نداد بتونیم ازش حقمون رو بگیریم!
🔻اگه مردی میتونه 4 تا زن بگیره اولا قبل از اسلام و توی عصر جاهلیت مردان هر چی میخواستند زن میگرفتند و حرمسرا راه مینداختند اسلام اومد محدودشون کرد دوما قانون و قاعده داره این حکم اگه مردی زن اولش اجازه نده و تساوی برقرار نکنه «که اغلب هیچ مردی نمیتونه برقرار کنه» این ازدواج شرعا حرامه و مرد به اون زن دوم حرامه محرم نیست!
🌸 اکثر قوانین اسلام به نفع زنه!
چرا؟ چون بشریت چند هزار سال در حق زنان ظلم کرده خدا اینجا برامون جبران کرده... جوری که به ما گفته ریحانه... اینقدر آیات و احادیث درمورد رفتار انسانی با ما گفته شده. جوری که میگه از گریهی یه دختر عرش خدا میلرزه! جوری که برای سیلی زدن توی گوش کسانی که دخترا رو زنده به گور میکردند به پیامبرش دختر داده و حتی در وصفش سوره نازل کرده!
‼️ اگه اسلامی نبود هنوزم دخترا رو زنده به گور میکردند حالیته دیگه؟ هنوزم مسیحیت و یهودیتِ تحریف شده، به ما میگفت درجه دوم و پستتر از مرد!
🔻اگه میگی شاهد زن دوتا اما شاهد مرد یکی بهخاطر تبعیض نیست بهخاطر اینه که زنان احساسی هستند و مردان منطقی... این نحوهی آفرینششونه کی میتونه شکایت کنه؟ خدا زن رو بهخاطر مادری و لطافتش احساسی آفریده و مرد رو بهخاطر سر و کار داشتن با کار و این سختیها منطقی آفریده تا بتونه تحمل کنه... زن رو راحتتر میشه ترسوند یا بهخاطر احساسی بودنش ممکنه شهادت حقیقی نگه برای همین دوتا شاهد زن گذاشتند.
🔻 اگه میگه حجاب و پوشش اسلامی برای اینه که نگاههای پلید و دل ناپاک بعضی از مردها رو بهتر از من و تو میدونه! خدا ازمون محافظت کرده چرا نمیخوای بفهمی؟ آزادی غربی خوبه؟ آزادیای که جدیدا قانونی و رسمی زنان توی قفس مثل حیوون میندازنشون و خریداران میان برای دیدنشون؟ آزادیای که درصد تجاوز به زن رو بالا برده؟ آزادیای که میگه تا جوونی و خوش و بر و رو بهت کار میدیم؟ آزادیای که به زنان بالای 50 سال وام نمیدند چون عقیده دارند چون پیر شدند ممکنه با پیدا نکردن کار نتونند وام رو پرداخت کنند؟
⁉️ تو چی میفهمی از آزادی؟ اون آزادی که میگی آزادی حیوان درونته «نفس و هوا و هوست» آزادی دسترسی مرد بهته، نه آزادی روح و جسمت!
✍️ مطهره حیدری
#شبهات_زنان
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ ستاره سهیل76 سری تکان داد و چشمان مشکیاش برقی زد. -بهبه! چه اتاق دلبازی داری. ست
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
ستاره سهیل 77
چشمانش را که باز کرد، هوا گرگ و میش بود. فضای اتاق رو به تاریکی میرفت، یا شاید هم رو به روشنایی!
نگاهی به ساعت روی میزش انداخت. عقربههای قلبْ مانندِ صورتی، روی شش ایستاده بودند؛ "کدام شش؟ صبح بود یا عصر؟"
صدای در اتاق را شنید که آرام باز شد.
خمیازه طولانی کشید. فرشته را سینی به دست که دید، چیزی قلبش را گزید، انگار که خاطره ناراحتکنندهای را به یاد آورده باشد.
-بیدار شدی ستاره خانم؟
-الان کیه؟...چقدر خوابیدم؟
فرشته روی زمین، کنار تخت نشست.
-نزدیک غروبه، جانم!
-میشه چراغو روشن کنی؟
فرشته چشم کشداری گفت و کف دستش را روی کلید مستطیل شکل پهن گذاشت.
ستاره دستش را روی چشمانش سایبان کرد.
-چرا بیدارم نکردی، خیلی خوابیدم.
فرشته روی دوپا نشست و چنگال را به دهان ستاره نزدیک کرد.
-بخور، جون بگیری.
-این چیه؟
فرشته لبخند زد و چال زیبایی روی گونههایش افتاد.
-کمپوت سیب خونگی، دستپخت یه فرشته زمینی، برا ستاره خانوم تو آسمون.
ستاره با خنده، تکهای از کمپوت را در دهانش گذاشت.
همانطور که حرف میزدند و میخندیدند، گوشی فرشته زنگ خورد.
-سلام، مامانی خودم... عزیز چطوره؟ شما دلخور نشو، عزیزه دیگه... ببین مامان یه روز سپردم به شما!... باشه حتما... دوستمم خوبه خداروشکر، یکم نیاز به مراقبت داره...چشم مراقبیم... خدانگهدار.
سرش را به معنای تاسف تکان داد. چند لحظهای به فکر رفت. اما دوباره همان فرشته چند دقیقه پیش، با لبخند دلگرم کننده، به ستاره نگاه کرد.
ستاره در حالیکه داشت، گازی به سیب سر چنگالش میزد گفت:
-راستی فرشتهجان، اون کتابم با خودت ببر. نتونستم بخونمش. میترسم گم شه.
و اشاره سر، به میزش اشاره کرد.
فرشته رد نگاهش را دنبال کرد. کتاب روی میز کنار ساعت صورتی، انگار برایش زبان درازی میکرد. بلند شد و از روی میز برش داشت.
ستاره احساس کرد، غم در صورت رفیقش جا خوش کرد. زیر چشمی، پاییدش!
فرشته، طوری به آن نگاه میکرد که انگار جزئی از وجودش را ورق میزد.
کتاب را کنار کیفش گذاشت.
-حتما برات جذاب نبود، آره؟
-نه اتفاقا خیلی خوب بود، همون چند صفحه... ولی خب اینقدر ذهنم درگیره که نمیتونم تمرکز کنم. اصلا اون دخترو درک نمیکنم، چرا باید اینقدر از خود راضی باشه که به شوهرش اینقدر گیر بده. نتونستم با اون دختر ارتباط بگیرم. ولی متنش جذاب بود.
فرشته آهی کشید.
-راست میگی... خیلی از خود راضی بوده.
صدای اذان بلند شد.
ستاره که متوجه تغییر حال فرشته شده بود، به شوخی گفت:
-ای کلک، تو کیفتم مسجد داری، اذان میگه؟
فرشته لبخند زد. اما لبخندی نبود که به از قلبش سرچشمه گرفته باشد.
- من برم وضو بگیرم. کاری داشتی صدام کن.
-بیزحمت اون پنجرهرو ببند. هوا سرد شده.
فرشته بدون هیچ حرفی، پنجره را بست.
-برا منم دعا کن. دعا کن خدا بزنه تو کلم شاید هدایت بشم.
فرشته جلوتر رفت. دست نوازشی روی سر ستاره کشید.
-این چه حرفیه عزیزم. همین الانم کلی از منْ یکی، جلوتری...
✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد
✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی)
@tooba_banoo
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#گزارش
#بینالملل
📛نگرانی والدین آمریکایی از انتشار کتابی که کودکان زیر سن بلوغ را به #تغییرجنسیت تشویق می کند
♨️به تازگی کتابی برای کودکان ۳ تا ۱۲ به چاپ رسیده كه آنها را به اقدام زود هنگام برای تغییرجنسیت تشویق می کند
📒در این کتاب به کودکان توصیه شده اگر از جنسیت خود راضی نیستند قبل از اینکه نشانه های بلوغ در آنها ظاهر شود به پزشک مراجعه و درمان را شروع کنند
😨والدین آمریکایی نسبت به انتشار این کتاب که در فروشگاه های اینترنتی و زنجیره ای به راحتی در دسترس است انتقاد کرده و آن را برای کودکان خطرناک دانسته اند
📌افزایش انحرافات جنسیتی مثل همجنس بازی و یا نارضایتی از جنسیت و تغییر جنسیت نشانه ی به هم خوردن تعادل روانی جوامع آزاد هست.
🌐منبع:https://www.dailymail.co.uk/news/article-11509601/American-Girl-accused-stripping-away-innocence-book-teaches-girls-change-gender.html
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 من یک چیزی توی ذهنم هست که اگر بگویم شاید مسخره ام کنید..
اما دیگر معلوم نیست من زنده بمانم بگذارید این را به شما بگویم۔۔۔۔۔
👈 تجربه کنید، ببینید اگر یک هفته این حالت را در وجود خود حفظ کنید، زندگیتان چه می شود..
✅ کلیپ را کامل ببینید
#یا_زهرا
#آیت_الله_مصباح
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
#جرعهای_از_معرفت
💠آیت الله جوادی آملی:
🔸«ذات اقدس الهی به ما پناهگاهی داد؛ فرمود این پناهگاه در دستت است در كنار دلت است، اگر یك وقت دیدی شیطان حمله كرد به خدا پناه ببر﴿وَإِمَّا ینزَغَنَّكَ مِنَ الشَّیطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾.
🔸 هر وقت انسان احساس خطر كرد كه دارد گناه می كند؛ شیطان می گوید این نامحرم را نگاه كن یا این غیبت را گوش بده یا این مال حرام را بگیر _ خب وقتی یكی از نزدیك ترین اعضای خانواده را می خواهند به اتاق عمل ببرند ما چطور ﴿أَمَّن یجِیبُ﴾ می خوانیم؟ مضطرانه ﴿أَمَّن یجِیبُ﴾ می خوانیم _ اگر كسی دید الآن در معرض امتحان است بین بهشت و جهنم است، مكرّر شیطان می گوید این گناه را بكن این مال را بگیر این زیرمیزی را بگیر این رومیزی را بگیر این دروغ را بگو این تهمت را بزن، فرمود در چنین حالی فوراً برو در پناهگاه، یك ﴿أَمَّن یجِیبُ﴾ بخوان...»
#توسل
#معرفت
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 در تبیین حجاب ضعیفیم‼️
🔻اگر خانم ها از وضعیت زن
در کشورهای اروپایی و آمریکایی باخبر بشوند پوشیه هم میزنند❕
#فلاکت_غرب #زن_در_غرب
#جهاد_تبیین
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ ستاره سهیل 77 چشمانش را که باز کرد، هوا گرگ و میش بود. فضای اتاق رو به تاریکی میرفت
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
٧٨ ستاره سهیل
از اینکه لرزش غمی را در چشمان فرشته دید، به فکر فرو رفت.
با صدای آهنگ گوشیاش، یکهای خورد و رشته باریک افکارش پاره شد. اسم کیان بالای دو کلید سبز و قرمز صفحه گوشی نمایان شد، درست مانند چراغ چشمک زن سر چهاراه.
با تردید، انگشت اشارهاش را روی دکمه سبز گذاشت.
-سلام...
با آخرین برخوردی که با کیان داشت، دلش میخواست سرد و رسمی باشد. تنها چیزی که او را مصمم نگه میداشت، حرص خوردنهای دلسا بود.
-ستاره حالت چطوره؟ مینو بهم گفت چی شده... حداقل آن شو، کلی پیام فرستادم برات.
-بهنظرت کسی که پاش تو گچه و حالش خوب نیست، میتونه مدام تو وات بگرده؟
-آقا، تو راست میگی. من رسما عذر میخوام. حالا بگو حالت بهتره؟
کیان چند دقیقهای با چربزبانی، لبخند را روی لبان ستاره آورد، اما وقتی کیان از اینکه ستاره، در مهمانی پنجشنبه حضور نداشت، ابراز ناراحتی کرد، دوباره لحنش سرد و خشک شد. درست مثل هوای بیرون از خانه.
بعد از قطع شدن تلفن، در حالی که داشت پوست نازک شده لبش را میکند، به مهمانی فکر کرد که کیان و دلسا در آن بودند، ولی ستاره بخاطر پایش نمیتوانست در آن شرکت کند.
از طرفی هنوز از کیان دلگیر بود، از طرف دیگر نمیخواست دلسا او را به بیعرضگی متهم کند، باید خودش را در گروه ثابت میکرد.
فکرش مانند کلافی رها شده، پیچ میخورد. انگار افکار مزاحمش راهی به معدهاش هم باز کرده بودند و آن را میفشردند. کمی روی تخت جا به جا شد، بدون اینکه حواسش به پایش باشد. صدای فریادی ناخودآگاه از اعماق وجودش بلند شد.
فرشته سراسیمه، در حالی که چادر نماز دور کمرش رسیده بود و باقیاش مثل لباس دنبالهداری روی زمین رها شده بود، خودش را کنار ستاره رساند.
-وای خدا، چی شدی؟
تمام فشارهایی که در مغزش میگذشت داشت به چشمش فشار میآورد که اشکش لبریز شد.
-نمیتونم پامو تکون بدم، خیلی سنگینه... میخوام بلند شم. خسته شدم خداا!
فرشته خودش را روی تخت کنار ستاره جا کرد و دستش را دور شانهاش انداخت.
-عزیزم، فقط یه مدت کوتاهه، خوب میشی. فکر کنم اثر مسکنت تموم شده. میخوای یکی بهت بدم؟
رشتهای از موهایش را پشت گوشش هدایت و با انگشت شستش، گونه ستاره را نوازش کرد.
در حالی که سرش را روی شانه فرشته میگذاشت گفت.
-فرشته تو هیچی از من نمیدونی. اگه بفهمی توهم ولم میکنی. فرشته من خیلی خسته و تنهام... کاش اصلا به دنیا...
فرشته تا متوجه منظورش شد، وسط حرفش پرید.
-این چه حرفیه میزنی؟ خدا قهرش میادا!
ستاره پر سرو صدا دماغش را بالا کشید.
-یعنی الان قهرش نگرفته؟
فرشته اخمی کرد.
-معلومه که نه، خودم کنارتم. بذار الان جانمازمو میارم همینجا، هرکارم داشتی به خودم بگو.
موقع نماز خواندن چشم از او برنداشت؛ لذتش در تماشا کردنش بود، انگار نماز یک فرشته بود.
بعد از نماز فرشته، کتابی را جلوی صورتش باز کرد و مشغول خواندن شد. دیگر نتوانست جلوی زبانش را بگیرد. با حزنی که در صدایش بود پرسید:
-ببخشید اگه مزاحمت نیستم، چی میخونی؟
فرشته کمی به طرف ستاره چرخید. دستی روی صفحه کتاب کشید.
- دعای روزه.
-دعای روز؟ یعنی دعای شبم داریم؟
فرشته از ته دل خندید.
-نه! منظورم دعای روز سهشنبه هست...همیشه بعد از نماز صبح میخوندم. ولی امروز صبح، عزیز حالش بد شد، رفتم کنارش...بعدم که حال دوست خوشکلم بد شد... کلا نشد بخونم، معنیشو خیلی دوست دارم، گفتم بحونمش.
خودش را تا جایی که پایش اجازه میداد جمع کرد. پتو را محکم در آغوشش کشید.
-میتونم یه سوال بپرسم؟
فرشته کمی از قبله به طرف ستاره کج شد.
- جانم.
-خسته نمیشی؟... یعنی خسته نمیشی که دعای روزو میخونی، مسجد میری؟ من شنیدم، حتی برای ساعتای روزم دعا داریم، واقعا داریم؟ یعنی... تو تموم کارو زندگیتو میذاری و مدام اینارو میخونی؟
-منم قبلا ازین جور سوالا داشتم، بعد یه مدت مجبور شدم برم دنبال جواب... چند سال پیش از آقاجونم پرسیدم، آخه چقدر دعا تو مفاتیح هست، نمیشه که همش اینارو خوند. آقاجون حرف جالبی زدن، گفتن قرار نیست ما همه دعاها رو بخونیم، میدونی دین یجور برنامه ریزیه، خدا حتی برای ساعتمون و روزمون برنامه کلی داده. وقتی دعای روزو میخونی اصلا معنیش این نیست که هرسه شنبه باید بخونی، میعنیش اینه که اگر روز سهشنبه دلت هوای دعا کرد، بدون برنامه نباشی... از این ور باید نگاهش کرد.
ستاره بااینکه از استدلال فرشته خوشش آمد، اما آنقدر در ذهنش سوالات جورواجور وجود داشت که جواب یکی از آنها نمیتوانست درمان کل بیماری ذهنیاش باشد. اوهومی کرد و بعد از کمی مکث دوباره به حرف آمد.
-میشه... دعاتو... بلند بخونی؟
فرشته با لبخند شیرین و چال کنار گونهاش، سری تکان داد.
👇👇ادامه78
-اَلحمدُللّهِ وَ الحَمدُ حقُّه، کَما یَستَحِقُّهُ حَمداً کثیراً...
حمد مخصوص خداوند است و حمد، حق اوست آنچنان که شایسته است.
-وَ اَعُوذُ بِهِ مِن شَرّ نَفسی، اِنَّ النَّفسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلّا ما رَحِمَ رَبّی...
و پناه میبرم به او از شرّ نفسم، به درستیکه نفس، امرکننده است به بدی، مگر اینکه پروردگارم، رحم کند.
ستاره چشمانش را بست، همزمان که فرشته ترجمهاش را میخواند، قطره اشکی از گوشه چشم روی گونهاش لغزید.
-وَ اَعُوذُ بِهِ مِن شَرِّ الشَّیطانِ الَّذی یَزیدُنی ذَنباً اِلی ذَنبی، وَاَحتَرِزُ بهِ مِن کُلِّ جَبّارٍ فاجرٍ، وَ سُلطانٍ جائرٍ وَ عَدوٍّ قاهرٍ
و پناه میبرم به او، از شرّ شیطان که برمن گناهی را بر گناهانم، میافزاید.
و دوری میجویم به کمک او، از هر ظالم نابکار و پادشاه ستمکار و دشمن قهار.
در دلش احساس میکرد، بیپناهترین آدم دنیاست که با پر و بالی شکسته، گوشهای کز کرده.
-اَللّهمَّ اجْعَلنی مِن جُندِکَ، فَاِنَّ جُندَکَ هُمُ الْغالِبون، وَاجْعَلنی مِن حِزبِک فاِنَّ حِزبِکَ هُمُ المُفلِحون، وَاجعَلنی مِن اَولِیائِکَ فَاِنَّ اَولیائِکَ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنُون.
خدایا قرار بده مرا از سپاهیانت، پس به درستیکه سپاهیان تو قطعا پیروزند...
و قرار بده مرا از حزب خودت ،پس به درستی که حزب تو قطعا رستگارند.
و قرار بده مرا از اولیاء خودت، به درستی که اولیاءت ترسی بر آنها نیست و محزون نمیشوند.
ستاره به ذهنش رسید فرشته یکی از همان اولیائیست، که دعا میگوید.
✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد
✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی)
@tooba_banoo
🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓