eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.5هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
187 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
📚برشی از کتاب ترگل 🧕 شعارحجاب اجباری سَدی برای رسیدن زن به آگاهی 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
💰 اگر دنبال درآمدزایی هستید 💛 شاید این کانال نقطه عطف زندگیتون باشه👇 ❤️ eitaa.com/joinchat/2624848127C5fa3e55e4a ❤️ eitaa.com/joinchat/2624848127C5fa3e55e4a ✍ تخفیف ۹۰ درصدی این دوره از دست ندید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 📚 #رمان 114ستاره سهیل نگاهش به قرآن یاسی رنگش افتاد. انگار از داخل کتابخانه داشت نگ
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 📚 115ستاره سهیل -باشه حالا اونجوری نکن قیافه‌ات‌رو! برای خودت میگم دختر! حیفه واقعا با این خرافات، کمال خودت‌رو به تاخیر بندازی و همه چیز دود بشه هوا بره! ستاره بدون اینکه چیزی بگوید، چنگالش را به حالت بازی، در نرمی اسنک فرو می‌برد و بیرون می‌آورد. مینو چنگال سسی را از میان انگشتان ستاره بیرون کشید. -سوراخ سوراخش کردی! نمی‌خوری من گرسنمه! بشقاب را به طرف خودش کشید و طوری به جان اسنک بیچاره افتاد که انگار در حال خوردن مرغ شکم‌پر است. چشمانش به دنبال ذرتی بود که از چنگالش فرار کرده بود. -راستی فردا ظهر ناهار چی دارین؟ مهمون دارینا. ستاره با چشمانی متعجب، چشم از دانه ذرت که آن طرف بشقاب افتاده بود، برداشت و به مینو خیره شد. -ما؟ مهمون داریم؟ کیه؟ -خونه عمویی دیگه! -چی میگی؟ با اشتها تکه‌ای از اسنک را در دهانش گذاشت. -فردا من قرار مهمونتون بشم. ولی من نه، یه مینوی جدید. از همونایی عمویی دوست داره. بعد بلند بلند شروع به خندیدن کرد و حریصانه لقمه آخر را در دهانش چپاند. -معلومه چی میگی تو؟ -وای ستاره! همه چیز رو باید برات توضیح بدم. صدای مردی که از میز پشت سرش، درخواست قلیان کرد، عصبی‌ترش کرد. -تو فردا می‌خوای بیای خونه ما؟ مطمئنی، خوبی؟ لحظه‌ای دهانش از خوردن متوقف شد. نوشابه سیاه کوچکی که جلویش بود را یک نفس بالا کشید. نفسش که سرجایش آمد، به حرف هم آمد. -بببن دختر خوب! اومدن من، فقط بخاطر جلب اعتماد عموت هست. من یه چادر قشنگ خریدم، خیلی هم بهم میاد. می‌پوشم، عموت می‌بینه، دیگه کاری به کارمون نداره. اگه بخوای بیای پارتی، این تنها راهشه. -پارتی؟ -وای ستاره، تو شبی خنگ شدی‌ها؟ نکنه یه‌چیزی زدی؟ حالا پارتی نه، مهمونی! مراسم خوش‌گذرونی،مثل همونی که تو باغ کیان بود. من خیلی فکر کردم؛ تنها راهش همینه و بس! بوی تنباکوی آلبالویی پخش شده در فضای کافه او را یاد شربت سرماخوردگی بچگی‌اش انداخت، چهره‌اش درهم رفت. -باشه، ولی من می‌ترسم!.. مینو با کف دست به پیشانی‌اش ضربه آرامی زد. -نترس! باشه؟ تو هیچ‌کاری نمی‌کنی، فقط و فقط از من پذیرایی می‌کنی تا حسابی بهم خوش‌بگذره، بقیه‌اش‌‌رو بسپار به خودم. اوهوم؟ ستاره ناخواسته، خنده‌اش گرفت. گرمی دود قلیان را، پشت گوش‌های گُر گرفته‌اش احساس کرد؛ انگار دهانش، مهمان‌ناخوانده طعم گس تنباکو شده بود. ✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد ✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی) @tooba_banoo 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 📚 #رمان 115ستاره سهیل -باشه حالا اونجوری نکن قیافه‌ات‌رو! برای خودت میگم دختر! حیفه
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ 📚 116ستاره سهیل از کافه که بیرون زد هوای خنک، حسابی گرمی وجودش را فرونشاند. با ترس و لرز وارد خانه شد، ظاهر خانه آرام بود و ساکت. وقتی فهمید عفت هنوز از مراسم دعا برنگشته، نفس راحتی کشید و به اتاقش پناه برد. فکر اینکه فردا چه اتفاقی قرار است بیفتد، معده‌اش را بهم می‌ریخت و اشتهایش را کور می‌کرد. لواشک لقمه‌ای را از داخل کشویش برداشت و زیر زبانش گذاشت، طعم ترش آلوی سیاه، چنان به بدنش لرزه انداخت که سرش را ناخودآگاه به دو طرف تکان داد. پرده اتاقش را کنار زد. نشانه‌ای از آمدن عفت و عمو نبود. گوشی‌اش را برداشت روی تخت دراز کشید و به آهنگ مورد علاقه‌اش با صدای بلند گوش داد. Enchanting.. در شب .... ابلیس را در اشک هایم می بوسم. Atnight …. I kiss the serpent in the tears برای سالها .... غم های تو سوگواری من است. For years …. The sarrow I've mourned.. گوش کن به صدای گریه فرزندان ماه من. Har ken my moon child cry که آرزوی شی دیگر را دارند Yearning for another night ماتم مورد علاقه من Mourning my once beloved هیپونیزم و تاریکی Mez maized and raven dark جادوگر زندانی شب My pake enchantress of thee night به سوی بادهای گمراهی .... او زیباست Through winds of loss …. Her beauty and her طوفان در آغوش می گیرد قلب خونین مرا Flood embrace my blecding heart با اشک سقوط می کنم با تو .... در آخر Tear ful I full with thee … at last چشمانش را بسته بود و با چنان حسی کلمات را زیر لب تکرار می‌کرد که انگار با صداکردنش، شیطان را به اتاقش احضار کرده بود. لحظه‌ای از ترس به خود لرزید. آهنگ، همچنان در فضای نیمه تاریک اتاق طنین انداز می‌شد. امواج آهنگ، گاهی بالا و گاهی پایین می‌آمد. بدنش مانند مسخ‌شده ها روی تخت بی‌حرکت افتاده بود. نگاهش به قرآن یاسی رنگ داخل قفسه افتاد. چیزی در دلش فرو ریخت. از روی تخت با یک حرکت بلند شد و نشست. -مرا راهنمایی کن به جایی که سایه هایت بخش می شوند. Lead me there to where thy shadows cast -آنها می رقصند در مخمل از دست رفته‌ی تاریکی They dance in velvet darkness last -بر خیز ای ماه غمگین Rise …. Bleak winter, full moon برخیز... Rise … پاهایش بدون اختیار، او را به طرف قرآن کشاند. جادوگر من برای تو For the my encbantress رویاهایم را فریب بده Enchating all my dreams زیبا و سیل اشک هایش Abeauty and her flood of tears سقوط شب قلب مرا در آغوش می گیرد Night fall embrace my heart جادوگر شب های من My pale enchantress of the night من تو را آرزو می کنم I desire the با ترس با تو قدم می زنم .... به سوی خاک مقابل قرآن ایستاد. زیر لب تکرار کرد: با تو قدم می‌زنم.. به سوی خاک.. با تو قدم می‌زنم.. به سوی خاک.. مغزش که نه! انگار مغزی نداشت و از خودش تهی شده بود، اما چیزی که نمی‌دانست چیست، به او فرمانی ترسناک صادر کرده بود؛ فرمانی که از فکرِ انجامش، سلول سلول بدنش را به لرزه در آورده بود. ✅کپی فقط در فضای مجازی آزاد ✅ در صورت داشتن سوال، به آیدی نویسنده پیام دهید👇(طوبی) @tooba_banoo 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
📛شلیک پسر بچه ۶ ساله در ایالت ویرجینیای آمریکا به معلمش 🔫دانش آموز کلاس اولی با خودش اسلحه به مدرسه برده و به معلمش شلیک کرده، معلم بعد از مجروح شدن از دانش آموزان می خواهد فرار کنند 📌امنیتی که میگن یعنی این، ترویج خشونت هم که ندارن شکر خدا😏 حالا اگه این اتفاق تو ایران میوفتاد کل دنیا خبرش می پیچید 🌐منبع:https://www.dailymail.co.uk/news/article-11608763/PIC-Teacher-25-left-critically-ill-deliberately-shot-chest-boy-aged-SIX.html 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part05_آیه عصمت،مادر خلقت.mp3
21.06M
📗کتاب صوتی آیه عصمت، مادر خلقت قسمت 5⃣ " فاطمه سلام الله عليها حجت الله و ولي الله" 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیزانی که دنبال کسب درآمد هستید هر تخصصی دارید این دوره برای شماست👇 موقعیت خوبیه از دست ندید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2624848127C5fa3e55e4a https://eitaa.com/joinchat/2624848127C5fa3e55e4a ✅ مورد تایید
دانشگاه حجاب
عزیزانی که دنبال کسب درآمد هستید هر تخصصی دارید این دوره برای شماست👇 موقعیت خوبیه از دست ندید 👇 h
این دوره برای هر عزیزی که کانال داره یا هر بزرگواری که میخواد روزی حلالش رو زیاد کنه مناسبه