eitaa logo
دانشگاه حجاب
13.4هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
188 فایل
نظرات 🍒 @t_haghgoo پاسخ به شبهات 🍒 @abdeelah تبلیغ کانال شما (تبادل نداریم) 🍒 eitaa.com/joinchat/3166830978C8ce4b3ce18 فروشگاه کانال 🍒 @hejabuni_forooshgah کمک به ترویج حجاب 6037997750001183
مشاهده در ایتا
دانلود
دانشگاه حجاب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهاردهم 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنا
✍️ 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های نبود که هرازگاهی اطراف شهر را می‌کوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلوله‌های داعش را به‌وضوح می‌شنیدیم. دیگر حیدر هم کمتر تماس می‌گرفت که درگیر آموزش‌های نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن و دیدار دوباره‌اش دلخوش بودم. 💠 تا اولین افطار چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است. تأسیسات آب در سلیمان‌بیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لوله‌ها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم. 💠 شرایط سخت محاصره و جیره‌بندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای به نان و شیره توت قناعت می‌کردیم و آب را برای طفل خانه نگه می‌داشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم. اما با این آب هم نهایتاً می‌توانستیم امشب گریه‌های یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک می‌شد، باید چه می‌کردیم؟ 💠 زن‌عمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو می‌خواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل مانده‌ایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید. در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزه‌داری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش می‌زد که چند روزی می‌شد با انفجار دکل‌های برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش می‌شد دیگر از حال حیدرم هم بی‌خبر می‌ماندم. 💠 یوسف از شدت گرما بی‌تاب شده و حلیه نمی‌توانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب می‌فهمیدم گریه حلیه فقط از بی‌قراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در شمالی شهر در برابر داعشی‌ها می‌جنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود. زن‌عمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد. 💠 زن‌عمو نیم‌خیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با می‌زنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشه‌های در و پنجره در هم شکست. من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خرده‌های شیشه روی سر و صورت‌شان پاشیده بود. 💠 زن‌عمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه می‌کرد نمی‌توانست از پنجره دورشان کند. حلیه از ترس می‌لرزید، یوسف یک نفس جیغ می‌کشید و تا خواستم به کمک‌شان بروم غرّش بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجره‌های بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد. 💠 در تاریکی لحظات نزدیک مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمی‌دید و تنها گریه‌های وحشتزده یوسف را می‌شنیدم. هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست می‌کشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمی‌دیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟» 💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمی‌دید و با دلواپسی دنبال ما می‌گشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس می‌لرزند. پیش از آنکه نور را سمت زن‌عمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!» 💠 ضجه‌های یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ می‌ترسیدم عباس از دست‌مان رفته باشد که حتی جرأت نمی‌کردم نور را سمتش بگیرم. عمو پشت سر هم صدایش می‌کرد و من در شعاع نور دنبالش می‌گشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بی‌خبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست... ✍️نویسنده: 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5992210952584432015.mp3
1.45M
🎙 سه روز حساس در زندگی دکتر 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔰چادر ؛ دین و تاریخ ملی 🔰 قسمت سوم ♨️شواهدی برای رد دیدگاه دوم وسوم راجع به معنای جلباب 1⃣شاهد او
🔰چادر ؛ دین و تاریخ ملی 🔰 قسمت چهارم ب) كاركرد جلباب: براي فهميدن كاركرد جلباب و كيفيت پوششي آن، لازم است⬅️ به معناي «ادناء» در آيه ي «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» بپردازیم ❇️آلوسي از ابن عباس و قتاده و زمخشري در تفسير كشاف از ابن سيرين نقل كرده اند كه◀️ منظور از «يدنين» قرار دادن جلباب در بالاي ابرو و گردن و جمع و جور كردن و قرار دادن گوشه‌هاي جمع شده ي آن در بالاي بيني است، (1) كه معمولاً بانوان مومن ومحجبه در مواجهه با نامحرم اين كار را انجام مي‌دهند. ◀️از عبارت ابن عباس، قتاده و ابن سيرين معلوم مي‌شود كه جلباب همانند چادرهاي فعلي، پوششي جلوباز بوده است كه واژه ي «يدنين» در آيه ي شريفه نيز مؤيد اين مدعاست؛ ⬅️بنابراين، از نظر كاركرد و كيفيت پوشش نيز جلباب قرآني، شبيه چادرهاي امروزي بوده است. *⃣با اين كه بحث بر سر الفاظ و نام گذاري نيست ⏺و مهم اين است كه حقيقت و مصداقي از پوشش، شبيه چادرهاي فعلي، در صدر اسلام موجود بوده است، ⏪ولي با اين همه، خوش بختانه در كتاب‌هاي واژه‌هاي قرآني و كتاب‌هايي كه درمورد جلباب بحث نموده اند، جلباب به چادر معنا شده است ⏪و اين مؤيد بسيار خوبي است بر اين كه آنها نيز به دليل اشتراك جلباب و چادر، مثل ما، از جلباب قرآني معناي چادر را فهميده اند. (2) ♻️ گذشته از آنچه كه براي اثبات شباهت معناي و گفته شد👇👇 ✳️چگونه ممكن است كه مراجع تقليد، به عنوان بزرگ ترين رهبران ديني اسلام در زمان غيبت، چادر را مطلوب و بهتر معرفي كنند، (3) ولي در عين حال، گوينده ي محترم بدون ارائه ي هيچ دليل و مدركي، ادعا نمايد كه چادر هيچ ارتباطي به دين و مذهب ندارد؟! 🔰حاصل اين كه، با توجه به مشابهت بسيار نزديك جلباب قرآني با چادر، از نظر اندازه و كاركرد، پس مي‌توان ادعا كرد⬅️ كه چادر ارتباط محکمی با دين اسلام و قرآن دارد؛ ❌و بدين ترتيب ادعاي اول كه چادر ارتباطي با دين و مذهب ندارد رد می‌شود. ⬅️ادامه دارد... 📚منابع: 📔کتاب حجاب شناسی چالش ها وکاوش های جدید (حسین مهدی زاده) نشرقم حوزه علمیه قم مرکز مدیریت 〰〰〰〰〰〰〰〰〰 1. الشرتوني، سعيد الخوري، اقرب الموارد في فصح العربيه و الشوارد، تهران: دارالاسوة للطباعة و النشر، الطبعة الاولي؛ ۱۳۷۴ ه. ش. 2. شعراني، ابوالحسن؛ دمع السجوم، ترجمه ي نفس المهموم، تهران: انتشارات علميه اسلاميه، ربيع الاول ۱۳۷۴ ه. ق. 3. ؛ نثر طوبي، دائرة المعارف لغات قرآن مجيد، انتشارات اسلاميه. 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔬 دلیل منع تراشیدن ریش از دید 👆🌡💉 📘 برگرفته از کتاب "علوم نوین در اسلام" 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌸محبت 🔺 چیزی که بیشتر از همه کانون خانواده را گرم و مستحکم نگه می‌دارد محبت است. ➡️ ۱۳۸۱/۲/۱۰ @Khamenei_Reyhaneh 🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌹| : همانا حجاب سپر امن الهی است... | 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم این تصویر در رسانه‌ها و فضای مجازی با عنوانِ کوچکترین شهید مسجد ولایت #قندوز #افغانس
🔴به روز باشیم(پاسخ به شبهه) متن شبهه: مردم فارس (استخر) در زمان خلافت امام علی شورش کردند که علی حاکمی به سوی آنها فرستاد و آنها را کشتار کرد!! (شبهه خلاصه شده) ✅ پاسخ 🔹 کشتار مردم فارس در زمان خلافت امام علی یکی از دروغ‌های بی‌شرمانه فضای مجازی است. مردم فارس دو مرتبه شورش کردند، یکی در زمان خلیفه سوم یعنی عثمان که آن شورش توسط عبدالله بن عامر سرکوب شد. یک بار دیگر نیز در ابتدای خلافت امام علی علیه السلام و به دلیل اعتراض به خراج (مالیات) شورش کردند که حضرت «زیاد» را برای آرام کردن اوضاع به فارس فرستادند. وی با سیاست و درایت و بدون جنگ و خونریزی، اوضاع را کنترل کرد و سازش برقرار شد. ▫️گزارش تاریخی زیر در این زمینه، خواندنی است: «پيرى از مردم استخر گويد: پدرم مى‏‌گفت: «زياد را ديدم كه سالار فارس بود و ولايت يك پارچه آتش بود، زياد چندان مدارا كرد كه مانند پيش به اطاعت و استقامت آمدند و به جنگ نپرداخت. مردم فارس مى‏‌گفتند: رفتار اين عرب همانند رفتار خسرو انوشيروان بود كه نرمش و مدارا مى‏كرد و مى‏‌دانست چه كند.» گويد: وقتى زياد به فارس آمد كس پيش سران ولايت فرستاد و كسانى را كه‏ به يارى وى آمدند وعده داد و آرزومند كرد، جمعى را نيز بيم داد و تهديد كرد، بعضى را به جان بعضى ديگر انداخت، بعضى‏ها خطر گاه ديگران را گفتند، گروهى گريختند، گروه ديگر به جاى ماندند. بعضى‏شان بعضى ديگر را بكشتند و فارس بر او راست شد، اما با گروهى مقابل نشد و جنگى نكرد. در كرمان نيز چنين كرد. آنگاه به فارس باز گشت و در ولايتهاى آنجا بگشت و بكسان وعده‏هاى خوب داد تا مردم آرام شدند و ولايت به استقامت آمد. سپس سوى استخر رفت و آنجا فرود آمد» (تاريخ طبري، ج‏6، ص: 2674) 🔹 بنابراین شبهه‌افکنان، با در هم آمیختن دو واقعه، سعی کردند، چهره‌ی سراسر نور و عدالت امیرالمومنین علیه السلام را در نزد ایرانیان خدشه‌دار کنند. البته پر واضح است: چراغی را که ایزد برفروزد هر آنکس پف کند، ریشش بسوزد😏 👈از کانال پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی 🌸@hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🌗شب یتیمے صاحب الزمان ‌﴿عج﴾ .... 🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا