برهنگیِ زن اوج مرد سالاریه
اون مرد از خداشه ببینه لذت ببره😒
ولیخدا بهش ضدحال زده و تو وجوده زنحیا گذاشته😁
اگه خدا به زن حیا نمیداد یه زن زنده نمیموند از دست مردها....
ازون طرفم تو وجود مرد غیرت گذاشته( که کسی ناموسشو نبینه)
👈حیای زن که از بین بره غیرت مرد هم از بین میره و زن تبدیل میشه به یه وسیله!
👤استاد رائفی پور
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
♨️گزارشات #آزارجنسی در وسایل حمل و نقل عمومی لندن نسبت به دو سال پیش۶۱٪ افزایش داشته
🔻این افزایش به دلیل این است که بعد از کشته شدن "سارا اورارد" و "سابینا نسا" نیروهای پلیس موظف شده اند امنیت زنان را تامین کنند و موارد آزار و اذیت جنسی را رصد و گزارش کنند
🔻در لندن ۳۱۳ مورد آزار جنسی در وسایل حمل و نقل عمومی گزارش شده که نسبت به مدت مشابه در سال گذشته که ۱۹۴ مورد بوده افزایش قابل ملاحظه ای داشته
🔻"سارا وایت" رئیس پلیس آگاهی حمل و نقل عمومی میگه: آزار جنسی یک پدیده ای هست که باعث می شه افراد احساس نا امنی کنند و راحت نباشند
🔻از سال ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۰، ۱۸۸۴ مورد آزار جنسی در وسایل حمل و نقل عمومی لندن گزارش شده که بیشتر موارد آزار جنسی در مترو رخ داده
🔻ظاهراً قرار شده یک سری پوسترهایی با هدف مقابله به انواع آزار جنسی شامل نگاه خیره و لمس کردن و غیره نصب بشه
🔻یکی از قربانیان در مصاحبه اش با بی بی سی می گوید: در مترو توسط دو مرد مورد آزار جنسی قرار گرفته،اونها اومدن کنارش نشستن و بهش پیشنهاد های شرم آوری دادن و وقتی که از کنار اونها بلند شده بهش پرخاش کردن و مورد خشونت قرار دادنش.این اتفاق باعث شده همیشه احساس نا امنی داشته باشه
🌐منبع:https://www.standard.co.uk/news/crime/sexual-harassment-london-public-transport-rise-61-percent-tube-b964415.html
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_هشتم یک هفته از سفر مشهد میگذره. امیرعلی رفت اردوی شلمچه. منم
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_نهم
داشتم از خوشحالی میمردم.
اخ جون.
داشتم میرفتم پیش خواهر همون دوست صمیمیم .
_ مامان. چادر بردارم؟
مامان: اره دیگه مگه نمیگی میخوای بری حرم؟
_ ای بابااااا
مامان: انقدر غر نزن .برو
چادرم برداشتم. گذاشتم تو کیفم. بلندترین مانتوم که تا روی زانو بود رو برداشتم. یه مانتوی سفید با ساپورت و شال مشکی .
مامان :تانیا.
_ بله؟
مامان: بیا تلفن. امیرعلیه.
_ اخ جون. اومدم.
از اتاق زدم بیرون.
_ سلام داداش بی معرفت خودم.
امیرعلی: سلام خواهر خانم خودم. من بی معرفتم انصافا ؟
_ نه بابا دقیقا به اندازه موهای سر حسن کچل معرفت داری داداشی. کجایی حالا؟
امیرعلی: خونه اقا شجاع. شنیدم که دارید تشریف میبرید زیارت بانو؟
_ بلی بلی. خبرا زود میرسه ها. کلاغ داری؟
امیرعلی:بلی. ابجی من الان کار دارم،بازم زنگ میزنم. فعلا.
_ باشه بی معرفت. بای
امیرعلی: یا حق.
.
.
.
.
.
مامان: مطمئنی میتونی بری خودت؟
_ آره مامان جان بچه که نیستم. میپرسم میرم. بابای.
بابا: مواظب خودت باش. خداحافظت.
روبه روی حرم ایستادم. سلام کردم و وارد شدم.
#ادامه_دارد.
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
ج 20 هنر زن بودن23-1-94.mp3
45.58M
🦋هنر زن بودن (قسمت 20)
♨️داوری های نادرست و غیر عادلانه و ظلم و تحقیر زن باعث شده که زن:
🚫_جایگاه خود را نداند.
🚫_به زن بودنش افتخار نکند.
🚫_برای مردگونه بودن تلاش کند.
✅ مباحثی که ان شاء الله قرار است در "هنر زن بودن" بررسی شود
🎵استاد محمدجعفرغفرانی
🌺@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴"گلاره ناظمی" داور فوتسال کشورمان در میان ۱۶ داور برتر سال ۲۰۲۱ از دید فدراسیون تاریخ و آمار قرار گرفت و نامزد بهترین داور سال شد.
اما همانطور که میدانید، چون یک بانوی محجبه مسلمان ایرانیست و لگد به کشور و نظام نزده، باید در بایکوت خبری قرار بگیرد از طرف رسانههای ضد ایرانی!
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_دهم
با اینکه اصلا از دخترای محجبه و مذهبی خوشم نمیومد ولی باهاش دست دادم و گفتم:
_ اخی. خوبی؟
فاطمه: مرسی عزیزم. توخوبی؟
یه دفعه یه نفر صداش کرد.
-فاطمه خانم. بدو رفتن.
فاطمه خطاب به من:
عزیزم ببخشید,من باید برم. قابل دونستی با مامانت بیا اونجا.
_ باشه اگه شد.
_ خدانگهدارت
_ بای
فاطمه رفت.منم دوباره رفتم تو فکر. چه دختر خوبی بود. با دختر محجبه هایی که تاحالا دیده بودم خیلی فرق داشت همه دخترای باحجاب اطراف من فوق العاده مغرور بودن و فکر میکردند. چون یه تیکه پارچه مشکی انداختن روسرشون خیلی خوبن و از بقیه برترن. اما تو همین برخورد خیلی کوتاه احساس کردم فاطمه با بقیشون فرق داره .
با اینکه میدونست خصوصیات اخلاقی و اعتقادی من چهجوریه اما خیلی خوب برخورد کرد. البته من این برخورد رو از خادمین حرم امام رضا هم دیده بودم. همین باعث شده بود نظرم کمی نسبت به افراد مذهبی و خانمای محجبه تغییر کنه. کلا اون سفر مشهد، حالا هم دیدار فاطمه همه حرفای عمو رو خنثی و معادلات ذهنی من رو بهم ریخته بود. با صدای زنگ گوشیام به خودم اومدم.
_ جانم مامان؟
مامان: حانیه جان. زهراسادات اینا متوجه شدن که تو اومدی و حرمی الان دارن میان دنبالت که بیارنت اینجا.
_ وای مامان. نه. من الان حوصله ندارم. بعدشم من فقط به خاطر حرم اومدم. نمیام.
مامان: مامان جان! درست نیست. اونا الان راه افتادن من فقط زنگ زدم که خبر بدم. بعدشم شب احتمالا میمونیم. تو بیا بعد شب دوباره میریم.
_ وای مامان از دست شماها. باشه. اه. بای
مامان :خداحافظ
زهراسادات دختر پسرعمه بابا بود که الان هم به خاطر سالگرد پدر بزرگش مامان اینا اومده بودند.
همونجور که تو دلم غر میزدم از حرم اومدم بیرون.
چادرم رو مچاله کردم تو کیفم هدم رو در اوردم شالم رو کشیدم عقب . با صدای دختری که گفت " حانیه سادات" برگشتم و نگاش کردم. ای خدا تاالان بابت حانیه صدا کردن خانواده حرص میخوردم الان سادات هم اضافه شد.
اون دختره: حانیه ای دیگه؟
_ اره
اره گفتن من مصادف شد با پرش اون تو بغلم . واه این چرا اینجوری کرد. البته حق داره. تا جایی که یادمه من و زهراسادات و ملیکا خواهرش خیلی صمیمی بودیم و حالا بعد از شش هفت سال جدایی، حق داشت. ذهنم پر کشید پیش فاطمه. با فاطمه هم خیلی صمیمی بودیم. برام جالب بود که دقیقا همین الان که این همه با خودم و افکارم درگیرم باید دوستای صمیمی قدیمی و مذهبیم رو ببینم.
#ادامه_دارد.
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
Part11_جان شیعه اهل سنت.mp3
4.43M
📚رمان " جان شیعه، اهل سنت"(11)
♥️" عاشقانه ای برای مسلمانان"
رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است.
✍ اثر فاطمه ولی نژاد
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاج_قاسم #سرداردلها
👌امر به معروف و نهی از منکر
🔺اینطور نشه که کسی جرات نکند در جامعه اسلامی امربه معروف کند!!
#غیرت_دینی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم 🔆متن شایعه: 🔷 اسرائیل یک فروند هواپیمای ایران را که حامل پول برای حزب الله لبنان بو
🔴به روز باشیم
♦️آزمایش اولین ماهوارهبر سوخت جامد ایران با موفقیت پرتاب شد
🔹فرمانده هوافضای سپاه: هفته گذشته آزمایش پیشران و موتور اول ماهوارهبر ایرانی با سوخت جامد برای اولین بار با موفقیت انجام شد.
🔹در ماهوارهبر های جدید ایرانی از بدنه غیر فلز و جنس کامپوزیت است و پیشران آن نیز غیر متحرک است که سبب افزایش بیشتر انرژی موشک و صرفه جویی در هزینهها خواهد شد.
🔹این فناوری فقط در ۴ کشور جهان وجود دارد. در تمام حوزههای مرتبط به هوافضا تولید قدرت ادامه دارد و ایران به قدری در مساله هوافضا و ماهواره پیشرفت کرده که با ترور، تهدید و تحریم از بین رفتنی نخواهد بود.
🔹اگر جنگ هشت ساله در سال ۱۴۰۰ رخ می داد در کمتر از ۸ روز به پایان میرسید.
#ایران_قوی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
♨️ورود ناگهانی نیروهای پلیس ایتالیا به شهرهای "میلان" و "تورین" به خاطر تامین امنیت اجتماعی
🔻بعد از گزارش چندین مورد آزار جنسی در جشن سال نو ایتالیا، نیروهای پلیس ایتالیا فضای شهرهای "میلان" و"تورین"را امنیتی کردند
🔻۱۸ مرد از سن ۱۵ تا ۲۱ سال مسبب موارد آزار جنسی،دزدی و ضرب و جرح در ایتالیا بوده اند.۹ زن موارد حمله و آزار جنسی را گزارش دادند
🔻دو دانش آموز آلمانی مورد آزار جنسی قرار گرفتند و یک دختر در نزدیکی برج پیزا مورد حمله قرار گرفت
📌اینم از وضعیت زنان در ایتالیا.سالی که نکوست از بهارش پیداست
🌐منبع:https://www.bbc.com/news/world-europe-59952323
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_دهم با اینکه اصلا از دخترای محجبه و مذهبی خوشم نمیومد ولی باهاش دست
#رمان_مذهبی_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_یازدهم
بلاخره از ملیکا جدا شدم .
ملیکا: زهراسادات توماشینه. بیابریم. گرمه خانم خانما.
_ اها باشه بریم.
ملیکا راه افتاد و منم دنبالش. تا رسیدیم به یه سمند سفید . ملیکا در جلو رو برام باز کرد و خودش هم رفت عقب نشست. سوار شدم و سلام کردم و بعدهم با آغوش زهراسادات مواجه شدم بالاخره بعد از احوالپرسی و این چیزا راه افتاد.
ملیکا: خوب چه خبرا؟ دیگه میای قم و میری حرم؟ مثلا یه زمانی خواهر بودیما.
در جوابش به لبخند اکتفا کردم. راست میگفت همیشه، هرجا،باهم میرفتیم و میگفتیم: ما خواهریم و از این حرفا. ولی اون برای بچگیامون بود خب. جالبه که همه چیزو یادشونه. هم خوشحال بودم و هم ناراحت. ناراحت به خاطر اینکه هنوزهم نمیتونستم خیلی از برخوردای این مذهبیا رو تحمل کنم. چون با اعتقاداتشون مشکل داشتم و خوشحال هم برای اینکه دلم برای دوستام تنگ شده بودو حالا بعد یازده سال داشتم میدیدمشون. البته ناگفته نماند که من خیلی سرد برخورد کردم وظاهرا ناراحت شدن که دیگه حرفی بینمون ردو بدل نشد. منم سکوت رو ترجیح دادم .
زهراسادات: حانیه جان. الان خونه مامان بزرگ اینا خیلی شلوغه مامان اینا گفتن بهت بگم اگه دوست نداشتی بیای اونجا بریم خونه ما.
_ نمیدونم هرجور خودت میدونی .
زهراسادات: پس بریم خونه ما.
.
.
.
.
زهراسادات در رو باز کرد و کنار ایستاد تا من وارد بشم. با وارد شدنم خاطره های خیلی محوی,از کودکی برام زنده شد. چه روزای خوبی رو اینجا گذروندیم.
.
.
زهراسادات با یه سینی شربت وارد پذیرایی شد و نشست کنارم.
زهراسادات: حانیه یه چیزی بپرسم ناراحت نمیشی؟
_ اگه تانیا صدام کنی نه.
_ بابات چجوری حاضر شد تو همش پیش عموت باشی با این اعتقاداتش؟
شونه بالا انداختم.
_ نمیدونم. شاید....
با اومدن ملیکا حرفمون نا تموم موند . خلاصه بعداز کلی شوخی و خنده که من هم طبق معمول مسئولیت خطیر خندوندن بقیه رو داشتم، صدای آیفون، بیانگر اومدن مامان باباها بود...
#ادامه_دارد.
#ح_سادات_کاظمی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓