🍂لحظهی غروب، متعلّق به امام زمانت است،
✅ برنامهٔ خود را طوری تنظیم کن که چند دقیقه توسل به امام زمان ارواحنافداه داشته باشی.
🤲همه باهم دعای فرج روزمزمه کنیم
#ویژه_جمعه
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✂️༻ جمعه و خیاطی༺✂️
آموزش شماره 122
✅ 👌شکت زیبا و پرکاربرد پاییزه
🔻پارچهی پاییزه
💛 برای دیدن خیاطیهای آسون دیگهمون #آموزش_خیاطی رو جستجو کن
#بلوز #بلوز_بدون_الگو #پاییزه #بدون_الگو #آموزش_شکت #آموزش_شکت_پاییزه #خیاطی_بدون_الگو #خیاطی_آسان #آموزش_خیاطی
═ೋ❅✂️ دانشگاه حجاب ❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 141 👇 نه به اون سوال پرسیدن رگباری اول کار! نه
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 142 👇
دانشگاه حجاب
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش 💐 قسمت 142 👇
🔥 مستند داستانی دوربرگردان تجریش
💐 قسمت 142👇
حرف طلبه که به اینجا رسید
یهویی یکی از دخترا بلند شد
و شروع کرد به کف زدن...! 😳
مثلا حواسش هم نبود که شالش افتاده روی شونش! 🤪
بعد دو سه ثانیه و قبل اینکه مورد هدایت قرار بگیره فهمید عه! شالم افتاده؟ انداخت روی سرش! دهنش سرویس! 😁
البته گفته باشم من اگر چه با حجاب و زور و اینا مخالفم ولی احترام حالیمه! اینکه واسه حرص درآری و لجبازی عمدا جلوی کسی که میدونم معذبه شالم رو بردارم، اصلا برام جذاب نیست! درسته اعتقاد ندارم ولی تعامل محترمانه حالیمه! (لایک و کامنت فراموش نشه) ✅🙈
کف زدن و احسنت احسنت گفتنش که تموم شد نشست سر جاش و دهنش رو کرد توی میکروفون! (یه کم فاصله هم بد نیست😝)
عدالت رو حال میکنید؟! هم تیمی خودم رو هم نقد میکنم😌
- جناب طلبه با این جملتون خیلی حال کردم.
تقسیم آدما به سیاه و سفید ممنوع! واقعا آفرین.
از توهم سیاهی و سفیدی که بگذریم به دل میرسیم. این یک حقیقته که هیچی مثل دل پاک مهم نیست. من میگم آدما باید زومشون روی پاکی دلشون باشه نه اندازه روسری.
وقتی باطن مهمتر از ظاهره؛ خب چرا گیر بدیم به ظاهر! بهتر نیست جای ظاهر به باطن برسیم؟!
من ترجیح میدم در ۲ راهی تظاهر و صداقت، اهل دو رویی نباشم... چون آدم از درون خوب و پاک باشه بهتر از اینه تظاهر بکنه که پاکه.
راست میگه خب! از قدیم گفتن دلت پاک باشه😝
شروع پاسخ طلبه با یک خاطره...
- یادمه یکی از اساتید میگفت توی یه دانشگاهی یه دخترخانمی اومد گفت:
- حاجی ما دلمون پاکه اینقدر به حجابمون گیر نده...!
+ بهش گفتم: آخه چرا یه حرفی میزنی که خودت هم قبول نداری؟!
- گفت: دارم!
+ گفتم: نداری!
- گفت: دارم!
+ گفتم: ثابت میکنم این حرفی که گفتی رو خودت هم قبول نداری!
- گفت: ثابت کن
+ گفتم: ازدواج کردی؟!
- گفت: نه!
+ گفتم: میخوای ازدواج کنی
- گفت: هی... آدم خوب کمه ولی خب پیدا شه چرا که نه
+ گفتم: خدایا این خانم ازدواج نکرده و اعتقاد داره ظاهر مهم نیست و همین که دل پاک باشه کافیه،
پس یه شوهر زشت زشت زشت قسمتش بفرما...
- داد زد: خدا نکنه!
+ گفتم: دلش پاکه!
- گفت: غلط کردم حاجاقاااااا
لبخند روی لب همه نقش بست. 😊😐
طلبه ادامه داد...
✍️ مجتبی مختاری
🆔 نظرات رمان 👈 @mokhtari355
═ೋ❅📚❅ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 زمین چشم تماشا شد
🍀 امام عسکری آمد
🌷 بهشت آرزوها شد
🍀 امام عسکری آمد
🌷 هوای سامره گلپوش
🍀 از عطر نفسهایش
🌷 گل ایمان شکوفا شد
🍀 امام عسکری آمد
🌷 سروش هاتف غیبی
🍀 بشارت داد «هادی» را
🌷 گره از کار دل وا شد
🍀 امام عسکری آمد
🌸 میلاد سراسر نور امام حسن عسکری علیهالسلام بر همه پیروانش مبارک باد
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
Part04______ ______ _____ __ ____.mp3
6.04M
کتاب صوتی " بانوی انقلاب، خدیجه ای دیگر"
(زندگینامه و خاطرات #خدیجه_ثقفی همسر امام خمینی(ره))
#بانوی_انقلاب_خدیجه_ای_دیگر
#خدیجه_ثقفی
#انقلاب_اسلام
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
احکام
کاشت ناخن
در حرم سیدالکریم
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥دختر با کلام زنده است
با کلامت اغناش کن
دختر اغنا نشه آسیب میبینه❌
#دکتر_سعید_عزیزی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
#امامعسکری
امام خامنهای:
امام حسن عسکری (ع) حزب طرفدار خود را نزدیک خودش میداند و
میفرماید که میان ما و شما خویشاوندی نزدیک است. یعنی قوم و خویش درجه ی یک هستیم مثل پدر و فرزند مثل برادر و مؤمن برادر مؤمن است؛ یعنی ارتباط میان دو مؤمن پیوند برادری پدر و مادری است. نه برادری ناتنی ، مراد از مؤمن کیست؟ آن کس که دنبال راه امام عسکری (ع) است. این همان ارتباط مستحکم تشکیلاتی است میان امام و پیروانش.
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ارسالی شما 🌸🌸🌸
سلام. ما برای حمایت از مردم فلسطین یه کلیپ آماده کردیم و ازتون خواهشمندیم که از این کلیپ حمایت کنید و در کانالتون قرار بدید🙏🏻
دانشگاه حجاب
رمان واقعی«تجسم شیطان۲» #قسمت_نهم 🎬: فاطمه، حسین را انقدر ناز و نوازش کرد که حسین خوابید و چشمهای ف
رمان واقعی«تجسم شیطان۲»
#قسمت_دهم 🎬:
چند روزی بود که روح الله خودش را درگیر جمع کردن اطلاعات درباره زرقاط کرده و متوجه شده بود که تنها راه مبارزه با اجنه، استفاده از خود آنهاست، منتها هر چه که بیشتر جستجو میکرد، ناامیدتر میشد، برای به خدمت گرفتن موکلی از جنس موکلان زرقاط، باید اعمال منافی عفت انجام داد و فرد درگیر کارهایی میشد که با مرام روح الله سازگاری نداشت و روح الله به این نتیجه رسید که گرفتن موکل سفلی کار او نیست، اما گویی مدام صدایی در سرش اکو میشد: لااقل یکی از طلسم ها را بنویس تا اثرش را ببینی
و اینقدر روی این جمله فکر کرد که بار دیگر به عقب برگشت.
با کمی جستجو طلسمی پیدا کرد که تاکید شده بود برای گرفتن تمرکز کاربرد زیادی دارد، یک لحظه به ذهنش خطور کرد، حالا که سنگ مفت و گنجشک هم مفت، یکی از این طلسم های تمرکز را برای فاطمه که مدتی بود از این موضوع شکایت داشت، بنویسد.
پس قلم و کاغذی آورد و با گفتن بسم الله شروع به کشیدن مربع های ریز و درشت کرد و داخل هر مربع اشکال کج و معوج دیگری جای میگرفت. روح الله اصلا متوجه نبود که طلسمی شیطانی مینویسد و انگار می خواست با گفتن بسم الله و نام خدا، آن را تطهیر کند.
نوشتن طلسم تمام شد، روح الله از پشت میز بلندشد و همانطور که صندلی را چرخی میداد به طرف در اتاق حرکت کرد تا بیرون برود.
کاغذ طلسم کف دست روح الله بود، روح الله وارد هال شد، عباس غرق درس بود و حسین گوشه ای مشغول بازی، کتاب و دفتر زینب که یک طرف روی زمین ولو شده بود نشان میداد که زینب هم مشغول درس بوده، روح الله نگاهی به اطراف کرد وچون فاطمه را ندید به سمت اتاق خواب حرکت کرد، در اتاق را باز کرد و زینب را دید که مشغول ماساژ پاهای فاطمه بود، نگاهی به فاطمه انداخت و انگار که نه فاطمه بود بلکه دشمنی خونی را جلوی چشمش میدید و حسی او را قلقلک میداد که به طریقی،فاطمه را بچزاند.
گلویی صاف کرد و با لحنی عصبانی گفت: بزار بچه بره سر درسش، تمام زندگیش را که نباید وقف تو کنه..
فاطمه با تعجب سرش را بگرداند و گفت: چی میگی روح الله؟! حالت خوبه؟!
روح الله که انگار آدم دیگه ای شده بود گفت: من خوبم اما انگار تو حالت خوب نیست،اصلا هیچ وقت حالت خوب نبوده..
فاطمه همانطور صدایش میلرزید به زینب گفت: دخترم، برو به درست برس
زینب دست مادر را در دست گرفت، فشار ریزی داد و گفت: حالا وقت..
فاطمه با عصبانیت به میان حرف زینب دوید وگفت: میگم برو بیرون و در را هم پشت سرت ببند.
زینب آرام چشمی گفت و بیرون رفت.
فاطمه روی تخت نشست و گفت: رفت سر درسش، خیالت راحت شد؟! شما هم بفرما به کارت برس تا مبادا تمام زندگیت را بذاری برا من..
روح الله که انگار تازه به خود آمده بود، جلو رفت، روی تخت نشست و من من کنان گفت: برات یه طلسم تمرکز نوشتم، دست فاطمه را در دست گرفت و طلسم را کف دستش گذاشت و ادامه داد: هر وقت خواستی بخوابی بزار زیر سرت، اینجوری تمرکزت برمیگرده و با زدن این حرف مانند انسانی شرمسار، از جا بلند شد و با سرعت از اتاق بیرون رفت.
همین حرکت روح الله، آبی بود که بر خشم فاطمه ریخته شد، لبخندی زد و کف دستش را نگاه کرد، خودش را به سمت متکای روی تخت کشاند و کاغذ تا شده را زیر متکا قرار داد..
ادامه دارد
📝به قلم:ط_حسینی
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872
004.mp3
2.01M
🎙 رابطه صحیح زن و شوهر
🌴 بخش چهارم
⭕️ ظرف روان اطرافیان را پر نکنیم!
🔴 #دکتر_حبشی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
═ೋ۞°•دانشگاه حجاب•°۞ೋ═
eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872