eitaa logo
اندرحکایت این دل
17 دنبال‌کننده
194 عکس
34 ویدیو
0 فایل
من و جُدا شدن از مُرتَضی؛ خدا نکند سلام بر حضرت عشق عَلی مُرتَضی علیه‌السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 روزی یک مرد ثروتمند پسر خردسالش را به یک روستا برد تا به وی نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی ميکنند چه قدر فقیر هستند. آن دو، یک شبانه روز در خانه ی کوچک یک روستايي مهمان بودند. در راه برگشت و در پایان سفر مرد از پسرش پرسید: نظرت در خصوص مسافرتمان چه بود ؟ پسر جواب داد:خوب بود پدر! پدر پرسید:آیا به زندگی آن ها توجه کردی؟ پسر جواب داد:آری پدر! و پدر پرسید:چه چیزی از این سفر یاد گرفتی ؟ پسر اندکی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در منزل چند درخت داریم و آن ها چندین یا چندصد درخت ما در حیاطمان یک فواره داریم و آن ها رودخانه ای دارند که انتها ندارد. ما در حیاطمان فانوسهای تزئینی داریم و آن ها ستاره ها را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود ميشود ولی باغ آن ها بی انتهاست. با گوش دادن حرفهای پسر زبان مرد بند آمده بود. پسر بچه اضافه کرد:سپاسگزارم پدر تو به من نشان دادی که ما چه قدر فقیر هستیم. *اندرحکایت این دل 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/hekayat1 دلنوشته،شعر،متن‌های ادبی،داستان‌های کوتاه https://ble.ir/hekayat1*
اینو یه جا پین کنید، بنویسید که جلوی چشمتون باشه و دقیقا توی تمام روابط دوستی، اجتماعی، عاطفی و حتی خانوادگی‌تون هم پیاده کنید؛ «حتی اگر برای مردم دراز بکشید تا از رویتان رد شوند، بسیاری از آن‌ها شاکی خواهند بود که به اندازه‌ی کافی پهن نیستید! مراقب باشید که وقت و انرژی باارزش خود را فقط برای افرادی خرج کنید که ارزشش را دارند.» 🌺 *اندرحکایت این دل 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/hekayat1 دلنوشته،شعر،متن‌های ادبی،داستان‌های کوتاه https://ble.ir/hekayat1*
گویند به عموےِ خود ارادتــ داری این بار قسم بہ دست عبـاس بیا ♥ *اندرحکایت این دل 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/hekayat1 دلنوشته،شعر،متن‌های ادبی،داستان‌های کوتاه https://ble.ir/hekayat1*
✍چون تیشه مباش و جمله بر خود مَتَراش چون رنده ز کارِ خویش، بی‌بهره مباش ✍تعلیم زِ ارّه گیر در امرِ معاش نیمی سوی خود میکِش و نیمی میپاش ✍دانی که چرا خدا تو را داده دو دست؟ من معتقدم که اندر آن، سِرّی هست ✍یعنی با یک دست به کار خویشتن پردازی با دستِ دِگر، ز دیگران گیری دست *اندرحکایت این دل 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/hekayat1 دلنوشته،شعر،متن‌های ادبی،داستان‌های کوتاه https://ble.ir/hekayat1*
💙 ما پیرو راه عترت و قرآنیم در حسرت دیدار شه خوبانیم از نام اباالفضل مدد می گیریم آماده ی جشن نیمه ی شعبانیم 💐
زندگی، شوق گلی رنگین است روی سرشاخه امید زندگی، بارش عشق است بر اندیشه ما زندگی، خاطره دوستی امروز است مانده در طاقچه  فرداها زندگی‌، همین دوستیِ ساده و بی‌انتهاست... *اندرحکایت این دل 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/hekayat1 دلنوشته،شعر،متن‌های ادبی،داستان‌های کوتاه https://ble.ir/hekayat1*
از استادی پرسیدند . . . آیا قلبی که شکسته ، باز هم می تواند عاشق شود؟ استاد گفت : بله می تواند ! پرسیدند ؛ آیا شما تاکنون از لیوان شکسته آب خورده اید ؟ استاد  پاسخ داد : آیا شما بخاطر لیوان شکسته از آب خوردن دست کشیده اید!؟ *اندرحکایت این دل 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/hekayat1 دلنوشته،شعر،متن‌های ادبی،داستان‌های کوتاه https://ble.ir/hekayat1*
یه جایی تو بچگی هامون... واسه آخرین باررفتیم تو کوچه وبادوستامون بازی کردیم، بدون اینکه بدونیم آخرین باره... 😔 *اندرحکایت این دل 🌹🌹🌹 https://eitaa.com/hekayat1 دلنوشته،شعر،متن‌های ادبی،داستان‌های کوتاه https://ble.ir/hekayat1*
سفره‌ی میهمانی‌ات آرام جمع می‌شود 😔😔و ما هنوز منتظر صاحب‌خانه‌ایم. حالا که ماه دارد تمام می‌شود، بیشتر آه می‌کشم. و "آه" نام دیگرِ توست... وقتی از عمق دل شکسته برآید. کجایی گل نرگسم اللهم عجل لولیک الفرج خوشنودی آقا امام زمان صلوات 🌼☘🌼☘🌼
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 : حدیث ۱۲ : نکته ششم : : 1⃣ امام صادق عليه‌السلام : هر کسی را که کار مهمی پیش آید پنج بار بگوید "ربنا" خداوند او را از آنچه می‌ترسد رهایی می‌بخشد و به آنچه امید دارد نائل می‌گرداند. عرض کردند چگونه؟ فرمود آیات ۱۹۰ تا ۱۹۴ آل عمران را که مشتمل بر پنج ربنا است بخواند که به دنبال آن اجابت پروردگار است. 2⃣ امام صادق عليه‌السلام : جبرئیل در زندان نزد یوسف آمد و گفت بعد از هر نماز این دعا را بخوان : اللهم اجعَل لی فَرَجًا و مَخرَجًا و ارزُقنِی مِن حَیثُ اَحتَسِبُ و من حیث لا احتسب. 3⃣ دعای ابوذر که نزد اهل آسمان معروف است : اللهم اِنّی اَساَلُکَ الاَمنَ و الایمانَ و التصدیقَ بِنَبِیّکَ و العافیهَ مِن جَمیعِ البلاءِ و الشکرَ علی العافیهِ و الغِنی عن شِرارِ الناسِ. 4⃣ دعای کوتاه و پرمحتوای امیرالمؤمنین عليه‌السلام : الحمدلله علی کلّ نعمه و اَساَلُ اللهَ من کلّ خیر و اُعوذُ باللهِ من کل شرّ و اَستغفِرُالله من کلّ ذَنب. 5⃣ دعای امام باقر عليه‌السلام در سجده نماز واجب : یا خَیرَ المَسئولینَ و یا خیر المُعطینَ ارزُقنی و ارزُق عِیالی مِن فضلکَ الواسعِ فانّک ذوالفضلِ العظیمِ. جهت سلامتی و تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فـَرَجَهم یاعلی‌مدد🌻🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزی مردی به نزد عارفی  آمد که بسیار عبادت می کرد و دارای کرامت بود مرد به عارف گفت: خسته ام از این روزگار بی معرفت که مرام سرش نمی شود  خسته ام از این آدم ها که هیچکدام جوانمردی ندارند  عارف از او پرسید چرا این حرف ها را می زنی مرد پاسخ داد: خب این مردم اگر روزشان را با کلاهبرداری و غیبت و تهمت زدن شروع نکنند به شب نخواهد رسید شیخ پیش خودمان بماند آدم نمی داند در این روزگار چه کند دارم با طناب این مردم ته چاه می روم و شیطان هم تا می تواند خودش را آماده کرده تا مرا اغفال کند اصلا حس می کنم ایمانم را برده و همین حوالی است که مرا با آتش خودش بسوزاند نمی دانم از دست این ملعون چه کنم راه چاره ای به من نشان ده مرد عارف لبخندی زد و گفت: الان تو داری شکایت شیطان را پیش من می آوری؟؟!! جالب است بدانی زود تر از تو شیطان پیش من آمده بود و از تو شکایت می کرد مرد مات و مبهوت پرسید از من؟! مرد عارف پاسخ داد بله او ادعا می کرد که تمام دنیا از اوست و کسی با او شریک نیست و هر که بخواهد دنیا را صاحب شود یا باید دوستش باشد یا دشمنش شیطان به من گفت تو مقداری از دنیایش را از او دزدیده ای و او هم به تلافی ایمان تو را خواهد دزدید مرد زیر لب گفت من دزدیده ام مگر می شود عارف ادامه داد شیطان گفت کسی که کار به دنیا نداشته باشد او هم کاری به کارش ندارد پس دنیای شیطان را به او پس بده تا ایمانت را به تو برگرداند... بی خود هم همه چیز را گردن شیطان مینداز...تا خودت نخواهی به سمت او بروی او به تو کاری نخواهد داشت این تو هستی که با کارهایت مدام شیطان را صدا می زنی، وقتی هم که جوابت را داد شاکی می شی که چرا جوابت را داده است خب به طرفش نرو و صدایش نکن تا بعد ادعا نکنی ایمانت را از تو دزدیده است 📙منطق الطیر ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ https://eitaa.com/hekayat1
مولانا (مجنون و شتر) روزی "مجنون" آهنگ دیار "لیلی" کرد، با بی قراری بر شتری سوار شد و با دلی لبریز از مهر به جاده زد... در راه گاه خیال لیلی آنچنان او را با خود می برد، شتر نیز در گوشه ی آبادی "بچه ای" داشت... او هر بار که مجنون را از خود بیخود می دید به سوی "آبادی" باز می گشت و خود را به بچه اش می رساند، مجنون هر بار که به خود می آمد در می یافت که فرسنگ ها راه را بازگشته است... او سه ماه در راه ماند پس فهمید که آن شتر با او همراه نیست؛ پس او را رها کرد و "پای پیاده" به سوی دیار لیلی به راه افتاد... به راستی مولانا با این حکایت نشان می دهد؛ که "روح" ما همان مجنون است و عشق معنوی "حق"، همان لیلی است، "تن" ما همان شتر است و وابستگی ها و دل مشغولی های جهان مادی بچه آن شتر است... وقتی از علت "حقیقی" بودنمان در جهان مادی که همانا شناخت حقیقت خویشتن است "غافل" شویم و به آن نپردازیم، به تن و خواسته های گذرای مادی تن سرگرم می شویم و از رسیدن به حقیقت باز می مانیم... بهتر است موانع رسیدن به وصال را کنار بزنیم و با گام استوارتر عزم خانه ی دوست کنیم... ان‌شاءالله https://eitaa.com/hekayat1
: 🦋گنجشکی به خدا گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، سر پناه بی کسی‌ام بود، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تو را گرفته بودم؟ خدا در جواب گفت: ماری در راه لانه ات بود. تو خواب بودی، باد و باران را گفتم لانه ات را واژگون کند، آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی‌ام برخواستی تو حکمت خیلی چیزها رو نمیدونی اما گذشت زمان به تو نشان خواهد داد خدایا مارو ببخش بخاطر همه غُرزدن هامون https://eitaa.com/hekayat1
چه زیبا فرمود شیخ بهایی(اعلی‌الله‌مقامه): آن کس که بدم گفت، بدیِ سیرت اوست و آن کس که مرا گفت نکو، خود نیکوست حالِ متکلّم از کلامش پیداست از کوزه همان برون تراود، که در اوست 🌷امیرالمؤمنین مولا علی(علیه‌السلام): شخصیت انسان، زیر زبانش نهفته است. 🔖 ان‌شاءالله https://eitaa.com/hekayat1
وقتی پراکنده گوش می‌کنی و پراکنده می‌شنوی، انتظار‌ نداشته باش که پراکنده فکر نکنی! باید مراقب افکارمان باشیم، چرا که اگر مراقب نباشیم، سرنوشتمان خراب می‌شود. چون به گفتار، گفتار به رفتار، رفتار به عادت، عادت به شخصیت و شخصیت به منتهی می شود. یعنی مبدأ و منشأ سعادت "خوشبختی" و شقاوت "بدبختی" ، افکار است. 🔖 ان‌شاءالله https://eitaa.com/hekayat1
‌ 📚هر چیز که خوار آید ، یک روز به کار آید یک روز مرد دنیا دیده ای با پسرش به سفر رفت . در راه نعل اسبی پیدا کردند و به پسر گفت : نعل را بردار شاید به دردمان بخورد . پسر گفت : ما که اسب نداریم به چه دردمان می خورد ؟ پدر نعل اسب را برداشت و به پسر هم چیزی نگفت و به راهشان ادامه دادند . در راه به روستایی رسیدند . پدر در کارگاهی نعل اسب را فروخت بی آنکه پسر متوجه شود و با پولش کمی گیلاس خرید و در پارچه ای پیچید . و به راه ادامه دادند . در بین راه هر دو حسابی تشنه شدند و آبی که همراهشان بود تمام شد . در راه از تشنگی زیاد پسر بی حال شد و پدر گفت فاصله ی زیادی تا مقصد نمانده راهت را ادامه بده . گیلاسی را جلوی راه پسر انداخت . پسر فوراً آن را برداشت و خورد و شیرینی آن باعث شد تا به راهش ادامه دهد . پدر یک گیلاس جلوی راه او می انداخت و پسر آنها را می خورد تا به راهش ادامه دهد و قوت می گرفت . پسر از پدر پرسید که این گیلاس ها را از کجا آورده؟ پدر گفت : تو حاضر نشدی برای برداشتن نعل اسب خم شوی اما 20 بار برای برداشتن گیلاس خم شدی این گیلاس از فروش همان نعل اسب به دست آمده به همین دلیل می گویند : هر چیز که خوار آید یک روز به کار آید https://eitaa.com/hekayat1
يك نفر گفت خدا، كاش كه عاشق بشوم شد و در پيچ و خم عشق خدا را گم كرد
دِلبَری کرده زِ ما اما خودش بی خبر است ای بنازم دِلبَرِ  سَر  به  هَوایِ خویش را
موی سپید را فلکم رایگان نداد این رشته را به نقد جوانی خریده‌ ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/hekayat1 کلاغ ها خیلی دوست دارند عقاب ها را اذیت کنند . کلاغ با اینکه از عقاب کوچک ‌‌تر است اما چون چابک است ، می تواند سریع بچرخد و مانور بدهد . گاهی اوقات هنگام پرواز ، بالای سرِعقاب قرار میگیرد و به سمت آن شیرجه می رود ، ولی عقاب می داند که می تواند اوج بگیرد ! عقاب به جای اینکه از آزارهای کلاغِ مزاحم ناراحت شود ، بیشتر و بیشتر اوج می گیرد و سرانجام کلاغ عقب می‌افتد.! وقتی کسی از روی حسادت و غرض ورزی، اذیت‌تان می‌کند؛ رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت سرتان رها کنید ... https://eitaa.com/hekayat1
✌️ ‏پشت هر دلتنگی، یه بی معرفت نشسته. https://eitaa.com/hekayat1
داخل آب افتادن انسان رو خفه نمی کنه زیر آب موندن آدم رو خفه می کنه. https://eitaa.com/hekayat1
خواب دیدم که مرده ام ، دیدم مَلَکی بود و گفت : من ربُّک ؟ گفتم الله گفت آری ای مسافر ! چه قبله ای داری ؟ مکث کردم نگاه سردی کرد گفت آیا جواب می دانی؟ کافری؟ گبر یا مسلمانی ؟ گفتم آری که من مسلمانم قبله ام کعبه است می دانم پنج نوبت نماز می خوانم البته حج به جا نیاوردم گفت آیا اسیر تردیدی؟ علتش چیست؟ ترسیدی؟ باز گفتم که قبله ی سنگی قسمت حج مستطیعان بود روزی مردمان ثروتمند کعبه را دیدن از امیران بود کعبه کِی روزی فقیران بود؟ کعبه ی من ولی در ایران بود حج من گوشه‌ی خراسان بود از همان روز اول خلقت صاحبِ خانه حال من را دید تا رها باشم از شک و تردید رحم آورد مهربانی کرد جان من داشت می پژمرد قبله اش را جنوب غربی برد قبله ای را قرینه با آن ساخت بار دیگر مرا مسلمان ساخت رو به سمت شمال شرقی کرد قبله گاهی برای ایران ساخت کعبه در مکه بود اما باز کنج ایران ما خراسان ساخت تا نگاه رضا به ما افتاد یک نگاهش هزار سلمان ساخت منِ در آرزوی حج مانده تا دم مرگ محترم بودم با رضا حاجی حرم بودم با رضا شاد با رضا خوشحال با رضا بیخیال غم بودم ای مَلَک ! دست از سرم بردار حال من را به حال خود بگذار در لحد من اگر پر از آهم علت این است : دیده بر راهم ای مَلَک ! بوی یار می آید دور شو آن نگار می آید وعده داده سه بار می آید هرچه من گفتم از توهُّم نیست قول او مثل قول مردم نیست ای مَلَک ! دور شو ، مراد آمد دلبر من ، ابا الجواد آمد ✍شاعر: https://eitaa.com/hekayat1