eitaa logo
📚 حکایت و داستان های شنیدنی 📚
3.7هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
812 ویدیو
2 فایل
حکایت و داستان های شنیدنی و جذاب😍 #فرهنگی #آموزشی #مذهبی #طنز #اجتماعی و.... کپی: آزاد ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین💚
حکایت 🔰 حاتم طائی و مرد بخشنده از حاتم پرسیدند: بخشنده‌تر از خود دیده‌ای؟ گفت:آری! شبی در بیابان تاریکی گم شدم به چادر مردی رسیدم که دارایی‌اش تنها دو گوسفند بود. یکی را شب برایم ذبح کرد. از طعم جگرش تعریف کردم. صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد. پرسیدند: آن وقت تو در قبال بخشش آن مرد چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم. گفتند: پس تو بخشنده‌تری!! حاتم سر را پایین انداخت و گفت: نه! چون او هر چه داشت و تمام دارایی اش را به من داد، اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم.🌷 کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
دلانه✨ علی 'علیه‌السلام' فریاد می‌زند: خدایا! من به خاطر ترس از جهنمت تورا نمی‌پرستم به بهشت تو نیز طمعی ندارم، تو شایسته‌ی پرستشی، و محرک من فقط عشق به توست...🫀' ‌• • علی'علیه‌السلام' تاجر پیشه نبود که با خدای خود معامله کند و در ازاء عشق، پاداشی بخواهد... عشق شیرازه‌ی حیات در هستی‌ او بود":) و بدون عشق ، نمی‌توانست زنده بماند ... +شهید مصطفی چمران
حکایت آورده اند كه در مجلس شيخ ابوالحسن خرقانی سخن از كرامت مي رفت و هر يک از حاضران چيزي مي گفت. شيخ گفت: كرامت چيزي جز خدمت خلق نيست. چنان كه دو برادر بودند و مادر پيري داشتند. يكي از آن دو پيوسته خدمت مادر مي كرد و آن ديگر به عبادت خدا مشغول مي بود. يک شب برادر عابد را در سجده، خواب ربود. آوازي شنيد كه برادر تو را بيامرزيدند و تو را هم به او بخشيدند. گفت: من سالها پرستش خدا كرده ام و برادرم هميشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نيست كه او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند. ندا آمد: آنچه تو كرده اي خدا از آن بي نياز است و آنچه برادرت مي كند، مادر بدان محتاج... کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خورشید عالم تاب: "فقط حیــــدر امیـرالمومنین است" على زیباترین نام جهان است ، ذکر لب صاحب زمان است، به کورى دو چشم اهل انکار، فقط امیر مؤمنان است.
حکایت گویند: شغالى، چند پر طاووس بر خود بست و سر و روى خویش را آراست و به میان طاووسان درآمد. طاووس‏ها او را شناختند و با منقار خود بر او زخم ‏ها زدند. شغال از میان آنان گریخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛ اما گروه شغالان نیز او را به جمع خود راه ندادند و روى خود را از او بر می گرداندند. شغالى نرمخوى و جهاندیده، نزد شغال خودخواه و فریبكار آمد و گفت: 🌷 اگر به آنچه بودى و داشتى، قناعت می كردى، نه منقار طاووسان بر بدنت فرود می آمد و نه نفرت همجنسان خود را بر می انگیختى. 🌷 آن باش كه هستى و خویشتن را بهتر و زیباتر و مطبوع‏ تر از آنچه هستى، نشان مده كه به اندازه بود باید نمود... کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
حکایت ✅ حضرت عیسی ع در سفري سه قرص نان به همراه خود سپرد. آن شخص يكي از آن سه قرص نان را مخفیانه خورد، در وقت بازخواست گفت: همین دوقرص بیشتر نبوده است. حضرت عیسی خاموش ماندند. ✅حضرت با دعا كوري را شفا داد و گاو مرده اي را زنده كرد و سپس رو به همراه خود کرد و پرسید: به حق آن خدايي كه چنين معجزاتی ارائه كرد، راست بگو آن قرص نان چه شد؟ گفت خبر ندارم. حضرت عیسی دوباره خاموش ماندند. ✅پس آن حضرت به خرابه اي رسيدند، سه خشت طلا آنجا ديدند، حضرت فرمود« از اين سه خشت يكي از آن تو و يكي از آن من و ديگري براي آن کسی كه قرص نان را خورده است. همراه گفت: من آن نان را خورده ام حضرت هر سه خشت طلا را به وي داد و از او جدا شد. از قضا چهار نفر به وي رسيدند، به طمع آن خشتهاي طلا او را كشتند و دو نفر از دزدان عازم خرید طعام شدند آنها طعامی را خریده و به زهر آغشته کردند و چون بازگشتند، آن دو دزد ديگر براي آن خشتهاي طلا برخاسته و آن دو را به قتل رسانيدند و خودشان نيز از طعام زهرآلوده خوردند و هلاك گرديدند. ✅بار ديگر حضرت روح الله(ع) به آن مكان رسيدند از كشته شدن آن پنج كس متعجب گرديد، وحي آمد كه بر سر اين سه خشت طلا هزار و ششصد (1600) كس كشته شده اند و اين خشتها از موضع خود نجنبيده اند، «فاعتبروا يا اولي الابصار» مجموعه ورّام، ج 1، ص 179 کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نظر قابل‌توجه دکتر احمد الکبیسی از علمای بزرگ اهل سنت در مقایسه بین حضرت علی علیه‌السلام و معاویه 👌🤲دعای آخرش خیلی جالبه ✅حتما ببینید و منتشر فرمایید 🙏 🌸زندگی شیرین و الهی فقط در پیروی از امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است 🔰🌹@nahjolbalagh_ir🌹کانال نهج‌البلاغه
دکتری برای خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مامانت به عروسی نیاید! آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت:در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خانه های مردم رخت و لباس میشست.. حالا دختری که خیلی دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. نه فقط این، بلکه این گذشته مادرم مرا خجالت زده کرده است.به نظرتان چکار کنم!! استاد به او گفت:از تو خواسته ای دارم ؛به منزل برو و دست مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و بهت میگم چکار کنی و جوان به منزل رفت و اینکار را کرد ولی با حوصله دستای مادرش را در حالی که اشک بر روی گونه هایش سرازیر شده بود انجام داد..زیرا اولین بار بود که دستان مادرش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته اند را دید ، طوری که وقتی آب را روی دستانش میریخت از درد به لرز میفتاد. پس از شستن دستان مادرش نتونست تا فردا صبر کند و همون موقع به استاد خود زنگ زد و گفت: ممنونم که راه درست را بهم نشون دادی! من مادرم را به امروزم نمیفروشم..چون اون زندگی اش را برای آینده من تباه کرد!! کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرارسیدن دهه امامت و ولایت مبارکباد...🌸کانال لبیک یا مهدی عج ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮     @labeik_ya_mahdi ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 ♨️مگه میشه همه فراموش کنند؟ 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔴بهترین های روز ♨️کانال نوحه ناب👇 🆔eitaa.com/nohe_naab 🆔eitaa.com/nohe_naab
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 💐حیدریم ... 💐من عاشق روی علی‌ام 🎙 👏 👌فوق زیبا 🌷 🌷 🆔eitaa.com/nohe_naab 🆔eitaa.com/nohe_naab
به روز غدیر خم از مقام لم یزلی به کائنات ندا شد به صوت جلی که بعد احمد مرسل به کهتر و مهتر امام و سرور و مولا علیست علی ✨ 🌺 💚 ✨🌺 ♨️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 تصاویر هوایی از قلعه خیبر که امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام در آن را از جا کندند
حکایت پسر بچه اي بود كه اخلاق خوبي نداشت. پدرش جعبه اي ميخ به او داد و گفت هر بار كه عصباني مي شوي بايد يك ميخ به ديوار بكوبي. روز اول پسر بچه 37 ميخ به ديوار كوبيد. 💫 طي چند هفته، همانطور كه ياد مي گرفت چگونه عصبانيتش را كنترل كند، تعداد ميخهاي كوبيده شده به ديوار كمتر مي شد. او فهميد كه كنترل عصبانيتش آسان تر از كوبيدن ميخها بر ديوار است... 💫بالاخره روزي رسيد كه پسر بچه ديگر عصباني نمي شد. او اين مسئله را به پدرش گفت و پدر نيز پيشنهاد داد هر بار كه مي تواند عصبانيتش را كنترل كند، يكي از ميخها را از ديوار درآورد. 💫روزها گذشت و پسر بچه بالاخره توانست به پدرش بگويد كه تمام ميخها را از ديوار بيرون آورده است. پدر دست پسر بچه را گرفت و به كنار ديوار برد و گفت: 💫 «پسرم! تو كار خوبي انجام دادي و توانستي بر خشم پيروز شوي. اما به سوراخهاي ديوار نگاه كن. ديوار ديگر مثل گذشته اش نمي شود. وقتي تو در هنگام عصبانيت حرفهايي مي زني، آن حرفها هم چنين آثاري به جاي مي گذارد.  💫تو مي تواني چاقويي در دل انساني فرو كني و آن را بيرون آوري. اما هزاران بار عذرخواهي هم فايده ندارد؛ آن زخم سر جايش است. 👈 زخم زبان هم به اندازه زخم چاقو دردناك است.» کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
حکایتی بسیار زیبا و خواندنی مردی بد صدا بود که گمان میکرد اذان گفتنش زیباست و می‌خواست از طریق اذان گویی کاری کند تا مسیحیان شهر مسلمان شوند. عده‌ایی به او گفتند تو با این صدای گوش خراشت بجای آنکه کسی را مسلمان کنی، همه را اسلام ستیز کردی! اما او تصور میکرد صدایش برای مردم لذت بخش است و خدا نیز از او راضی است... چنان اعتمادی به کارش داشت که نصیحت‌های دیگران در گوشش فرو نمی‌رفت تا این که روزی مردی مسیحی که هدایای فراوانی در دست داشت با روی خندانی آمد و گفت: آن موذنی که صدای معجزه آسایش باعث آرامش زندگی من شده و مرا از پریشانی نجات داده کجاست؟! گفتند آن موذن را چکار داری ؟ گفت : دختری دارم که قصد داشت از دین مسیحیت خارج گردد و مسلمان شود، هرچه او را پند می‌دادم تا از این اندیشه بازگردد، نه تنها منصرف نمی‌شد بلکه حریص‌تر نیز می‌گشت تا مسیحیت را کنار گذاشته و اسلام بیاورد. من به کلی درمانده شده بودم که چه کنم تا دخترم از این تصمیم روی گرداند؟! روزی در خانه نشسته بودیم که صدای بانگ آن موذن بلند شد. دخترم صدا را شنید و گفت این دیگر چه صدای نفرت‌انگیز و ناهنجاریست؟ تا کنون همچین صدای زشتی در هیچ کلیسایی نشنیده‌ام! خواهرش به او گفت این بانگ اذان مسلمانان است! دخترم باور نکرد، رفت از دیگری پرسید و باز همین را شنید. چون یقین گشتش رخِ او زرد شد و از مسلمانی دلِ او سرد شد! دخترم بخاطر صدای ناهنجار آن موذن از مسلمانی دست کشید و مرا آسوده خاطر نمود. من سپاسگذار و ممنون آن موذن هستم که مرا از تشویش و اضطراب دائم نجات داد. اکنون بگویید کجاست آن موذن همایون و مبارک؟! آنچه خواندید بخشی از مثنوی معنوی مولاناست که در دفتر پنجم آورده شده است. در این بخش مولانا حکایت افرادی را نقل می‌کند که با اعمال نادرست در دفاع از عقیده‌ایی باعث بدنامی و بی اعتباری آن باور می‌شوند. کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 (ع) 💐سفره موسی ابن جعفر(ع) 💐عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را 🎙 🎙 👌بسیار دلنشین 🌷مرجع رسمی های روز ♨️🌷کانال نوحه ناب👇 🆔eitaa.com/nohe_naab 🆔eitaa.com/nohe_naab
حکایت گويند در گذشته دور، در جنگلي شير حاکم جنگل بود و مشاور ارشدش روباه بود و خر هم نماينده حيوانات در دستگاه حاکم بود. با وجود ظلم سلطان، تاييد خر و حيله روباه همه حيوانات، جنگل را رها کرده و فراري شدند، تا جايي که حاکم و نماينده و مشاورش هم، تصميم به رفتن گرفتند. در مسير گاه گاهي خر گريزي مي زد و علفي مي خورد. روباه که زياد گرسنه بود به شير گفت اگر فکري نکنيم تو و من از گرسنگي مي ميريم و فقط خر زنده مي ماند، زيرا او گياه خوار است، شير گفت: «چه فکري داري؟» روباه گفت: «خر را صدا بزن و بگو ما براي ادامه مسير به رهبر نياز داريم و بايد از روي شجره نامه در بين خود يکي را انتخاب کنيم و از دستوراتش پيروي کنيم. قطعا تو انتخاب مي شوي و بعد دستور بده، تا خر را بکشيم و بخوريم.» شير قبول کرد و خر را صدا زدند و جلسه تشکيل دادند، ابتدا شير شجره نامه اش را خواند و فرمود: «جد اندر جد من حاکم و سلطان بوده اند!» و بعد روباه ضمن تاييد گفته شير گفت: «من هم جد اندر جدم خدمتکار سلطان بوده اند.» خر تا اندازه اي موضوع را فهميده بود و دانست نقشه شومي در سر دارند گفت: «من سواد ندارم. شجره نامه ام زير سمم نوشته شده، کدامتان باسواد هستين آن را بخوانيد.» شير فورا گفت: «من باسوادم.» و رفت پشت خر تا زير سمش را بخواند. خر فورا جفتک محکمي به دهان شير زد و گردنش را شکست. روباه که ماجرا را ديد رو به عقب پا به فرار گذاشت، خر او را صدا زد و گفت: «بيا حالا که شير کشته شده بقيه راه را باهم برويم.» روباه گفت: «نه من کار دارم.» خر گفت: «چه کاري؟» گفت: «مي خواهم برگردم و قبر پدرم را پيدا کنم و هفت بار دورش بگردم و زيارتش کنم که مرا نفرستاد مدرسه تا باسواد شوم وگرنه الان به جاي شير گردن من شکسته بود‍!» 📚 کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
حکایت روزی فیل،با سرعت از جنگل می گریخت، او را پرسیدند؛ گفت؛ جناب شیر دستور داده که تمام زرافه ها را گردن بزنند ! گفتند؛ تو را چه به زرافه،تو که فیل هستی! پس برای چه نگرانی؟ گفت؛ بله میدانم که فیل هستم،اما جناب شیر، الاغ را مامور پیگیری این موضوع کرده است...! کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
📊نظرسنجی انتخابات ریاست‌جمهوری - دوره چهاردم شما به چه کسی رأی می دهید؟🤔 👈🏻لینک شرکت در نظرسنجی👇🏻 🆔https://EitaaBot.ir/poll/by0oz ✅کانال نوحه ناب 🆔eitaa.com/nohe_naab
🟢 صلوات، رمز دیدار یار 🔵 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: 🔹مَنْ قَالَ بَعْدَ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ بَعْدَ صَلَاةِ الظُّهْرِ- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يُدْرِكَ الْقَائِمَ. 🔴 هر کس بعد نماز صبح و بعد نماز ظهر بگوید: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم از دنیا نمی رود تا اینکه حضرت مهدی علیه‌السلام را درک کند. 📚 مصباح المتهجد، ج‏۱ ص ۳۶۸
بزرگي گويد: مرا همسايه اي بود گناهكار و فاسق و فاسد و نابكار. هنگامي كه در سفر بودم از دنيا بيرون شد.چون من به خانه رسيدم، سه روز بود که از دار دنيا رحلت كرده بود . با خود گفتم كه اكنون كه از نماز و تشييع جنازه اش محروم ماندم و ازبراي حق همسايگي، ساعتي بر سر تربت او روم. چون بر سر تربت وي رفتم، دو سه سوره از قرآن بخواندم. پس از آن، خوابي بر من در آمد. آن جوان را ديدم در خواب كه به نشاط تمام همي خراميدي، تاجي مرصع بر سر نهاده و حله سبز اندربر. با او گفتم: ملك تعالي با تو چه كرد؟گفت: مرا در كنف كرم خويش فرود آورد. گفتم به چه معاملت؟ گفت: مرا معاملتي نبود كه از سبب رحمت بودي و لكن مرا چون در گور نهادند و اقارب و خويشان بر گور من نشسته بودند، فرشتگان عذاب در آمدند با گرزهاي آتشين تا مرا عذاب كنند. ازيك ساعت ديگر او را مهلت دهيد و عذاب مكنيد تا پيوستگان از او جدا شوند. چون ساعتي بر آمد و پيوستگان به خانه رفتند،مادرم بر سر تربت من بنشست. آن فرشتگان باز آمدند به صولتي تمام تا مرا عذاب كنند .خطاب آمد كه: ساعتي ديگر صبر كنيد تا مادرش به خانه شود.ايشان منتظر بايستند. شب در آمد و مادرم همچنان نشسته بود. فرشتگان گفتند: ملكا! پير زن از سر تربت باز نمي گردد، چه فرمايي؟ خطاب آمد كه: اگر او باز نگردد، شما باز گرديد، زيرا كه به كرم ما لايق نباشد كه به عقوبت بشتابيم و فرزند را درپيش مادر عذاب كنيم. ما در اين ساعت درضعيفي آن پير زن نگريم و اين فرزند او را بدو بخشيم. کانال حکایت ها و داستان های شنیدنی •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🚨🚨 | هفتمین نتایج اعلام شده توسط وزارت کشور تا الان(۷) 🔻تعداد آرا شمارش شده ۱۴.۰۷۰.۴۶۲ رای 🟣مسعود پزشکیان: ۵.۹۵۵.۷۸۱ رای 🟢سعید جلیلی: ۵.۵۶۰.۳۲۱ رای 🟡محمدباقر قالیباف: ۱.۸۹۰.۶۲۸ رای 🟠مصطفی پورمحمدی: ۱۱۱.۱۷۲ رای ♻️👇🏻 ⚠️♦️خبرهای مهم در کانال صدای مردم👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4214227049C0b50d41e52
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴انتخابات به مرحلهٔ دوم رفت 🔹کل آرای شمارش‌شده: ۲۴.۵۳۵.۱۸۵ رأی 🔹مسعود پزشکیان: ۱۰.۴۱۵.۱۹۱ رأی | ۴۲.۴% 🔹سعید جلیلی: ۹.۴۷۳.۲۹۸ رأی | ۳۸.۶% 🔹محمدباقر قالیباف: ۳.۳۸۳.۳۴۰ رأی | ۱۳.۷% 🔹مصطفی پورمحمدی: ۲۰۶.۳۹۷ رأی | ۰.۸% 🔹میزان مشارکت: حدود ۴۰ درصد @🎬 #✅♦️خبرهای مهم در کانال صدای مردم👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4214227049C0b50d41e52
فرق🦋 مؤمن با غیر مؤمن در بصیرت داشتن است 🌿🌺قرآن می‌گوید: مؤمن شاد و آرام است. مؤمن یعنی کسی که امنیت به ابدیت دارد. ✅شما اولین شرط در قرآن را ببینید. نمی‌گوید:«یؤمنون بالله» بلکه می‌گوید: «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ= ایمان آورندگان به غیب». 🌺🌿غیب یعنی آن چیزی که تو الان آن را نمی­ بینی، ولی باورش داری که همراهت هست. امتیاز مؤمن و فرقِ او با غیرمؤمن، در این است که بصیرت دارد. «إِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى دنیا منتهاى دیده نابیناست». یعنی یک کور، فقط تا دنیا را می‌تواند ببیند و اصلاً کشش به سمت نظام آخرتی و غیب ندارد. 🦋 ایمان از اَمِنَ است. وقتی یک نفر غیب را قبول کرد و ایمان به غیب آورد، دلش آرام می‌شود. 💔اما وقتی که این امنیت را بردارید و امنیت قلب گرفته شود، در نتیجه شما به جایی خارج از جهنم اطمینان ندارید و فقط هر چه می‌شناسید همین دار غرور و دار دعوا و درگیری و غصه است. پس در این صورت، دل می‌افتد به آشوب، غصه، چشم و هم­چشمی و ناراحتی‌ها. •✾🔸🔹@Quran_Me 🔹🔸✾•