🚘 وقتی یه ماشین از یه شرکتی میخری
اگه خراب بشه فقط به تعمیرگاه مُجاز همون شرکت مراجعه میکنی.میشه بپرسم چرا؟!🤔
چون خودشون ساختن، هم قطعاتش رو دارن و هم به همهی جزئیات ماشین اشراف دارند
حالا خدا ما رو خلق کرده
از ضعفها😢و قوتهای💪ما خبر داره
و خوب میدونه با چی آروم میشیم
📣 حالا همین خدا میگه:
آرامش تو در اینه که به یاد منِ خدا باشی❤️
هرچه بیشتر یادم کنی👈آرامش بیشتر داری
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✅حکایتهای پندآموز
🔸گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود ودپند گوید. پذیرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد! کسی برنخاست. گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد! باز کسی برنخاست.
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید
📚 تذكرة الاولياء، عطار نیشابوری
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
مداحی_آنلاین_پیشنهاد_شراب_به_امام.mp3
4.29M
🏴 #شهادت_امام_هادی(ع)
♨️پیشنهاد شراب به امام هادی(ع)!
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #فلسفی
📡حداقل برای☝️🏻نفر ارسال کنید.
✅کانال نوحه ناب👇
🆔eitaa.com/nohe_naab
🆔eitaa.com/nohe_naab
هدایت شده از سبک زندگیاسلامی 🌿
11.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اوج لذت انسان...🌄
🎙 استاد مؤیدی
📡حداقل برای☝️🏻نفر ارسال کنید.
#سبک_زندگی_اسلامی
•✾ @Lifestyle_eslami
#تلنگر
ناصرالدین شاه قاجار در ماه مبارک رمضان نامه ای به مرجع تقلید آنزمان میرزای شیرازی به اين مضمون نوشت :
كه من وقتی روزه می گیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی می شوم
و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بیگناه
می دهم لذا جواز روزه نگرفتن مرا
صادر بفرماييد !
آیت الله العظمی میرزای شیرازی درجواب ناصرالدین شاه نوشت:
بسمه تعالی
حکم خدا قابل تغییر نیست
لکن حاکم قابل تغییر است
اگر نمی توانی به اعصابت مسلط شوی
از مسند حکومت پایین بیا
تا شخص با ایمانی در جایگاه تو
قرار گیرد و خون مومنین
بیهوده ریخته نشود!
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
💢 حیوانات مسخ شده ❗️
🟨حضرت علی (ع) میفرماید:
روزی از پیامبر اسلام (ص) سوال نمودم که کدامیک از حیوانات مسخ شدهاند؟
🚨نکته : مَسْخ نوعی عذاب است که در آن، انسان بهصورت حیوان درمیآید.
📚 کتاب نصایح ص ۳۳۹
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
#واقعی
❌🛑انسان هایی که تبدیل به حیوان شدند!!!💯
📛 حیوانات مسخ شده که قبلا انسان بودهاند به گفته پیامبر (ص) کدامند؟
سریع بزن روی لینک تا پاک نکردم 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1597702177C119baafb90
📘#حکایت_و_پند
مردی در نیمههای شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم به دست گرفت و شمع را روشن و برای خدا نامهای نوشت.
نوشت به نام خدا نامهای بخدا. ازفلانی. خدایا در بازار یک باب مغازه میخواهم یک باب خانه در بالا شهر و یک زن خوب و زیبای مؤمن و پولدار و یک باغ بزرگ در فلان جا.
دوستش که این نامه را دید گفت: «دیوانه! این نامه را به خدا نوشتی چگونه به خدا میخواهی برسانی؟» گفت: «خدا آدرس دارد و آدرسش مسجد است.» نامه را برد و در لای جدار چوبی مسجد گذاشت و گفت خدایا با توکل بر تو نوشتم نامهات را بردار!! نامه را رها کرد و برگشت.
صبح روز بعد پادشاه به شکار میرفت که تندباد عظیمی برخاست طوری که بیابان را گرد و خاک گرفت و شاه در میان گرد و خاک گم شد. ملازمان شاه گفتند: «اعلیحضرت! برگردیم شکار امروز ممکن نیست. شاه هم برگشت.
چون به منزل رسید میان جلیقه خود کاغذی دید و باز کرد و دید همان نامه مرد فقیر است که باد آن را در آسمان رها و در لباس شاه فرود آورده بود. شاه نامه را خواند و اشک ریخت. گفت بروید این مرد را بیاورید.
رفتند کاتب نامه را آوردند. کاتب در حالی که از استرس میترسید، تبسم شاه را دید اندکی آرام شد. شاه پرسید: «این نامه توست؟» فقیر گفت: «بلی ولی من به شاه ننوشتهام به خدایم نوشتهام.» شاه گفت: «خدایت حکمتی داشته که در آغوش من رهایش کرده و مرا مأمور کرده تا تمام خواستههایت را به جای آورم.»
شاه وزرا و تجار و بازاریان را جمع کرد و هرچه در نامه بود بجا آورد. در پایان فقیر گفت: «شکر خدا.» شاه گفت: «من دادم شکر خدا میکنی؟» فقیر گفت: «اگر خدا نمیخواست تو یک دینار هم به کسی نمیدادی؛ اگر اهل بخششی به دیگرانی بده که نامه نداشتند »
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚
هدایت شده از کربلا کاروان نور
😍ثبتنام عتباتعالیات باکیفیتخوب و مبلغکم
🎉به مناسبت سیزدهم رجب🎊
📌تاریخ اعزام ۲ بهمن ماه (سیزدهم رجب) به مدت ۶روز
📌حرکت از قم و سایر شهرستان ها
📌۳شب کربلا(اسکان منزل)،۱شب و روز سامراء مهمان امام حسن عسکری، نجف، کاظمینو...
✅زیارت رایگان برای کسی که یک کاروان کامل ثبتنام بکند
🏘اسکان کربلا منزلی تمیز وبزرگ دوطبقه
👌🏻اتاقهای مناسب،با غذایخوب و وایفای
💥میان وعده💥بیمه حوادث
📌شماره تلفن:۰۹۱۰۰۱۳۱۹۷۳
🆔 آیدی ثبت نام:@rezazadeh_joybari
💥قیـمت فقط: ۳،۲۰۰،۰۰۰هزارتومان👇🏻
۷ و ۸ روزه اسکان در هتل نجف و کربلا با قیمت ۴ تا ۶ میلیون تومان
در۲ و ۱۶ بهمن هم ( و ایام شعبان و رمضان ) داریم.
برای کسب اطلاعات بیشتر عضو کانالکربلا کارواننور شوید:
🆔 https://eitaa.com/noorkarbala
🌹برای دوستان و آشنایان ارسال کنید🌹
🔰موسسه قرآن و نهج البلاغه قم
هدایت شده از کربلا کاروان نور
توجه توجه
برای ایام سیزدهم رجب اعزام در ۲ بهمن
۳۲۰۰۰۰۰ ( ۶ روزه) و ۷روزه هتل ۴۸۰۰۰۰۰
و ۸ روزه هتل ۵۳۰۰۰۰۰ هزار تومان جا خالی داریم. برای ثبت نام اقدام کنید.
شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟
عباسعلی گفت: امام گفته.
مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه.
خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته.
اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست.
گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود…
پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن..
حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره…
تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند
گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد.
گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده!
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید…
عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه…
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭
جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند.
گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین!
گفتن مادر بیخیال. نمیشه…
مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم.
گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین.
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟
گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند.
مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید.
و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد…
شادی روح پاک شهدا صلوات:
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم 🌹
🌟😔فقط بدونیم کیا رفتن
وجان دادن غریبانه تا با آرامش
ما نفس بکشیم وامنیت داشته باشیم🌟😔
🔴 به کانال جامع دونور بپیوندید 👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3059417097C5e699522ce