🌷" ابراهیم هادی دیگر "🌷
🍃🌸 #علمدار 🌸🍃 #قسمت_چهاردهم
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
گروهان سلمان
یکی از نیروهای گروهان
اغلب نیروهای گروهان از بچه های ساری بودند. سعه صدر و بزرگواری و صمیمیت "سید" با بچه ها موجب شد که برخی از دوستان فضای تشکیلاتی سازمان نظامی را فراموش کنند! اغلب نیروها درصبحگاه و یا کلاسهای آموزشی حضور به موقع نداشتند! این مسئله باعث نگرانی "سید مجتبی" شد. چند بار به طرق گوناگون به بچه ها تذکر داد. اما گوش شنوایی در کار نبود!تا اینکه یک شب همه بچه های گروهان را بعد از نماز در زمین فوتبال "گردان مسلم(علیه السّلام)" جمع کرد.
نگاهی به همه کرد و با این دو بیت صحبتهای خودش را آغاز کرد:
هرکس به طریقی دل ما ميشکند بیگانه جدا، دوست جدا ميشکند
بیگانه اگر ميشکند حرفی نیست از دوست بپرسید چرا ميشکند
بعد مکثی کرد و درباره نیت و هدف ما از حضور در جبهه صحبت کرد. در ادامه به این نکته که "شهدا" بر گردن ما حق دارند، اشاره کرد و مطالب مفصلی در این زمینه گفت. بعد هم از اهمیت نظم و ...
حرفهای "سید" خیلی روی بچه ها اثر گذاشت؛ همان بچه هایی که نظم و
انضباط را جدی نميگرفتند منقلب شده بودند. از اینکه اعمالی انجام داده بودند که باعث ناراحتی "سید" شده بود سخت پشیمان شدند.یادم است وقتی "سید" صحبت ميکرد صدای گریه نیروها فضا را پرکرده بود. یکی از بچه ها، که "سید" را خیلی ناراحت کرده بود، جلو آمد و در حالی که به شدت اشک ميریخت، او را در آغوش گرفت.آن شب در زمین بازی گردان مجلس عجيبي شده بود. بعد از رفتن "سید"، هرکدام از نیروها به یک طرف رفتند و تا ساعتها گریه و ناله ميکردند.
با کمک یکی از بچه ها به سراغ آنها رفتیم و تکتک آنها را آرام کردیم
و به چادرها برگرداندیم. آن شب به نفوذ کلام "سید" به عنوان شخصی که با حال درونی حرف ميزد پی بردم. این هم نتیجه ایمان درونی او بود. "سید" بر قلب بچه ها فرماندهی ميکرد. با تدبیر "او" "گروهان سلمان(علیه السّلام)" دوباره متحد و هماهنگ شد.
👈صلوات
🍃کانال شهید ابراهیم هادی🍃
✨ @hekayate_deldadegi ✨
🍃🕊🍃🌸🍃🕊🍃🌸🍃
قرار هر پنجشنبہ ے دلم؛
گوشہ اے از شهر،
ڪہ آسمانش تورا در بر گرفتہ است
#شهدارایادڪنیدباذڪرصلوات
☀️#صبحتون_شهدایی☀️
کانال شهید ابراهیم هادی
@hekayate_deldadegi
🍃🕊🍃🌸🍃🕊🍃🌸🍃
📌پیشنهاد کتاب توسط علیرضا پناهیان
📔نام کتاب: رسول ترک، آزاد شده "امام حسین(علیه السّلام)"
🔸ناشر: مسجد مقدس جمکران
#پیشنهاد_کتاب
@Panahian_ir
@hekayate_deldadegi
💢امام على (عليه السّلام):
ضادُّوا التَّوانِيَ بِالعَزمِ
از راه تصميم راسخ گرفتن، با سستى نبرد كنيد.
📚ميزان الحكمه: جلد10 صفحه134
@hekayate_deldadegi
عشق رامیان صخره هاے مقاومت یافتم
که نورازچهره بنده ستوده اے میگرفت
که خودمحوجمال "محمودکامل" بود
کانال شهید ابراهیم هادی
@hekayate_deldadegi
✨ خاطره ای از حاج احمد متوسلیان✨
از سرما کلافه شده بود
سرِ جاش درجا ميزد
ته تـفنگ مى خورد زمين، قِرچ قرچ صدا مى داد.
یه ماشين تويوتا جلوتر زد رو ترمز
حاج احـمد پیاده شد رفت طـرف پسرک:
ـ تـو مثـلاَ نگهبانى اين جا؟ اين چــه وضعشه؟ يکى بايد مراقب خودت بـاشه !!! ميدونى اين جاده چقدر خطرناكه ؟
مثل طلبكارها حرف ميزدنزديك پسرك شد.
ـ ببينم تفنگتو؟؟
تفنگ رو از دست پسرک کـشید بيرون.
ـ چرا تميزش نكردى!؟ اين تفنگه يا لوله بخارى؟
پسرك تفنگ رو از دستش کشید بيرون و زد زير گريه و گفت :
ـ تو چطور جرات ميكنى به من امر و نهى كنى؟! ميدونى من نيروى كى ام؟!
من نيروى برادر احمدم!
اگه بفهمه با من اينجورى رفتار كردى حسابتو ميرسه
بعدم روش رو بگردوند گفت:
«اصلا خودت بودى ميتونستى توى اين سرما نگهبانى بدى؟؟؟»
احمد، شونه هاى پسرك رو گرفت و محكم بغلش كرد.
بى صدا شروع كرد به اشك ريختن
به پسرك گفت؛
توروخدا منو ببخش
پسرك شروع كرد بــه وول خوردن كه شونش رو از دستای قدرتمند حاجى بیـرون بكشه،
كه يهو دستش خورد به كلاه پشمى احمد.
كلاه افتاد
شناختش
سرش رو گذاشت رو شونش و يه دل سير گريه كرد...
او مصداق واقعی آیه ی ۲۹ سوره ی فتح بود
✨أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم ۖ ✨
@Rasoulkhalili
@hekayate_deldadegi
📸اهدای گل به تهرانیها در ایستگاههای منتخب مترو
🔹طبق برنامه اعلام شده از سوی ستاد مردمی بزرگداشت هفته عفاف و حجاب، از روز سهشنبه ۱۹ تیرماه به مدت ۳ روز در ۱۰ ایستگاه منتخب مترو تهران شاخههای گل به مردم اهدا خواهد شد.
@Bisto30_IRIB
@hekayate_deldadegi