🌹داستان آموزنده🌹
در يكى از روزها، عدّهاى از دوستان امام رضا عليهالسلام در منزل آن حضرت گرد يكديگر جمع شده بودند و يونس بن عبدالرّحمن نيز كه از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصيّت هاى ارزنده بود، در جمع ايشان حضور داشت .
هنگامى كه آنان مشغول صحبت و مذاكره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام به يونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هيچگونه عكسالعملى از خود نشان ندهى؛ مگر آن كه به تو اجازه داده شود.
آن گاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و بر عليه يونس، به سخن چينى و ناسزاگویى آغاز كردند.
و در اين بين امام رضا عليهالسلام سر مبارک خود را پایين انداخته بود و هيچ سخنى نمىفرمود؛ و عكس العملى نشان ندادند تا آن كه آنها بلند شدند و از نزد حضرت خداحافظی کردند و رفتند.
بعد از آن، حضرت اجازه فرمود تا يونس از اتاق بيرون آيد.
يونس با حالتى غمگين و چشمى گريان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
ياابن رسول اللّه ! من فدايت گردم، با چنين افرادى من معاشرت دارم، در حالى كه نمیدانستم درباره من چنين خواهند گفت؛ و چنين نسبتهایی را به من مىدهند.
امام رضا عليهالسلام با ملاطفت ، يونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: اى يونس! غمگين مباش ، مردم هر چه مى خواهند بگويند، اين گونه مسائل و صحبتها اهميّتى ندارد، زمانى كه امام تو، از تو راضى و خشنود باشد هيچ جاى نگرانى و ناراحتى وچود ندارد.
اى يونس ! سعى كن ، هميشه با مردم به مقدار كمال و معرفت آن ها سخن بگویى و معارف الهى را براى آنها بيان نمایی.
و از طرح و بيان آن مطالب و مسائلى كه نمیفهمند و درك نمىكنند، خوددارى كن .
اى يونس! هنگامى كه تو دُرّ گرانبهایی را در دست خويش دارى و مردم بگويند كه سنگ يا كلوخى در دست تو است ؛ و يا آن كه سنگى در دست تو باشد و مردم بگويند كه درّ گرانبهایی در دست دارى ، چنين گفتارى چه تاثيرى در اعتقادات و افكار تو خواهد داشت ؟
و آيا از چنين افكار و گفتار مردم ، سود و يا زيانى بر تو وارد مى شود؟!
يونس با فرمايشات حضرت آرامش يافت و اظهار داشت : خير، سخنان ايشان هيچ اهميّتى برايم ندارد.
امام رضا عليهالسلام مجدّداً او را مخاطب قرار داد و فرمود:
اى يونس، بنابراين چنانچه راه صحيح را شناخته ، همچنين حقيقت را درک كرده باشى و امامت از تو راضى باشد، نبايد افكار و گفتار مردم در روحيّه ، اعتقادات و افكار تو كمترين تاثيرى داشته باشد؛ مردم هر چه مىخواهند، بگويند.
.
(بحارالا نوار: ج۲ص۶۵ح۵، به نقل از كتاب رجال كشّى شیخ طوسی).
🌹
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
شهادت غریب کاظمین 🖤
شهادت مظلومانه ی میوه ی دل
آقاجانمون امام رضا(علیه السلام)
تسلیت باد
#شهادت_امام_جواد (علیهالسلام)
#امام_جواد #یاجوادالائمه
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
خدایا یادم بده...
آن قدر مشغول عیبهاي خودم باشم
که عیب هاي دیگران رانبینم…
اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، درکش کنم…
بدی دیدم ببخشم ولی بدی نکنم!
چرا که نمی دانم بخشیده می شوم یا نه…
اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم،
و اگر نتوانستم سکوت کنم…
به قضاوت کسی ننشینم چرا که
در تاریکی همه ي شبیه هم هستیم…
چشمانم را روی بدیها و تلخیها ببندم
چرا که چشمان خوشگل، بیشک جذاب میبینند…
نمیدانم امروز هستم یا فردا…
تو از اول مرا یافته اي
و من هنوز در جستجوی توام…
یاریم کن لبخند خود را
نثار تمام کسانی کنم که دلم را شکستند،
قضاوتم کردند، ندیدهام گرفتند…
من مفید هستم و مفید می مانم…
چرا که مفید بودن هنر نیست،مفید ماندن هنر است!
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
.
🔗⃟⛱¦⇢#پروفایل
توکلتـوهمینبس،
کہیاوریازبرایخویشجزخــدانبینی...💕🌱
❄️آن چیزی که شما به نام شانس می شناسید
درواقع همان لطف خداوند است که دربهترین زمان درزندگی شما نمایان می شود.
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐خــــدای مهربانم
⭐به درگاه مهر بی پایان تو آمدهام
⭐تا از تو به حق بزرگیات بخواهم
⭐جانم را از تیرگیها پاک کنی
⭐افکارم را به روشنی؛ جلا بخشی
⭐و دل من و عزیزانم را شاد کنی
⭐الهی نگاهت را از ما دریغ مدار
⭐شبتون معطر به عشق الهی🌙
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
🌙حلول ماه مبارک #ذی_الحجه
و سالروز ازدواج دُخت نبوت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و پیشوای امامت حضرت علی علیه السلام بر عموم شیعیان تبریک و تهنیت باد.🌺🎉
🌱 عیدتون مبارک🌹
#پیوند_آسمانی
#ذی_الحجه
#روز_عشق #روز_ازدواج
🔻به ما بپیوندید🔻
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
داستان کوتاه 📚
افلاطون روزی شاگردان خود را گردش علمی برد. در کوه و دشت در طبیعت سبز بهاری گشتند و از افلاطون، فلسفه وجود آموختند.
وقت استراحت مشغول خوردن، غذا شدند. پشه ای مزاحم غذا خوردن افلاطون شد و مدام بر روی غذای او می خواست نزدیک شود و بنشیند. افلاطون قدری از غذای خود در مقابل پشه گذاشت، پشه از آن مکید. افلاطون خواست شاگردانش به دقت پشه را زیر نظر داشته باشند.
پشه بر خواسته و روی دست یکی از شاگردان که قدری زخم بود و خون داشت نشست و مشغول خوردن خون شد. افلاطون سیب گندیده ای نزد پشه نهاد، پشه روی قسمت سیاه شده آن نشست و شروع به مکیدن و خوردن کرد....
در همان محل ، در تنه درختی، عنکبوتی توری تنیده و لانه کرده بود، پشه برخواست و تور را ندید و در تور عنکبوت گرفتار شد.
افلاطون به شاگردانش گفت: بنگرید، عنکبوت صبور ترین و قانع ترین حشره است. روزها ممکن است به خاطر یک لقمه غذا در کنار لانه خود منتظر بنشیند. و وقتی شکاری کرد، روزها آرام آرام از آن استفاده کند. حریص و شکم پرور نیست .
اما پشه را دیدید، هم طمعکار است و هم شکم پرور و هم صبری برای گرسنگی ندارد. وقتی روی خون نشسته بود، دیدید، با دست می زدید بر می خواست و دوباره سریع می خواست روی غذا بنشیند چون تاب گرسنگی هرگز ندارد.
پس بدانید ، خداوند طمع کار ترین مخلوق را روزی و غذای، قانع ترین و صبورترین ، مخلوق خود می کند.
بسیاری از گرفتاری های انسان نتیجه طمع و زیاده خواهی اوست.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
✍ @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi