eitaa logo
شربت قند و گلاب
144 دنبال‌کننده
75 عکس
65 ویدیو
0 فایل
حکایت‌ها و اشعار شنیدنی گاهی یک حرف انسان را از خواب ۴۰ ساله بیدار می‌کند. اینجا میبرمت به عالم شعر و ادبیات تا ببینی شعرا در دنیای خودشون چه داستانهایی دارند . اینجا تک بیت هایی میبینی که یک دنیا حرف دارند ارتباط با ما: @yourteacher
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹_☘_🌹_☘_🌹 به نام خداوند دریاچه ها که داده ظرافت به پروانه ها به نام خداوند احساس پاک خداوند شمس و مه تابناک
🌹_☘_🌹_☘_🌹 ‌با خواندن بعضی غـَــزل‌ها تازه می‌فهمی، هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🌹_☘_🌹_☘_🌹 گفته بودی عاشقِ باران به روی شیشه‌ای چشمِ گریان خودم را عینکی کردم بیا 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🌹_☘_🌹_☘_🌹 خونِ دل خوردم برای بیت بیت هر غزل ، جانِ من این خون دلها را نخوانی سَرسَری 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🌹_☘_🌹_☘_🌹 کوفه هم ویرانه بود اول علی آبادکرد چه کسی گفته دل ویران نمی آید به کار 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🌹_☘_🌹_☘_🌹 میان خضر و موسی چون فراق افتاد فهمیدم که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🌹___☘___🌹___☘___🌹 داستان خانه خریدن شاعر مشهدی (قسمت ششم) از خدا پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد باز هم ترتیب اثری ندادند و خبری نشد . به التماس افتادم : ای جناب شهرداری عارف عالیجناب بیش از این ما را نکن در انتظار خود کباب یادت آید مدتی قبل از ره لطف و صفا وعده دادی کوچه ما را تو آری در حساب گفته بودی می‌دهم فرمان و امر آب و برق سال‌ها طی شد ، چه شد پس آب و برق لا کتاب شد سبیل و ریش من از انتظار غم سفید نی در آن کوچه اثر از برق پیدا شد نه آب از فشار ترس و بیم ظلمت و وحشت ز دزد مثل جوجه طفل من لرزد به خود هنگام خواب زندگی ما عذاب است و سراسر درد و رنج جان به قربانت مده ما را تو هم رنج و عذاب این چنین ما را منه در بین مرگ و زندگی یا ثوابی کن خدا را یا بکن ما را جواب اگر قسمت پنجم را نخواندی ، اینجا بخوان 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹_☘_🌹_☘_🌹 به نام خداوند هفت آسمان زبان را گشایم برای بیان بیان از جهانی که بی انتهاست جهانی که در دست لطف خداست
🖤⚫️🖤⚫️🖤 عطری که از حوالی پرچم وزیده است ما را به سمت مجلس آقا کشیده است از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا صد کوچه بازکنید محرم رسیده است . . . 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🖤⚫️🖤⚫️🖤 ما ای حسین ، مسلم و هانی نمی‌شویم. مائیم و همین دو دیده‌ی‌تر، دستمان بگیر. 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🖤⚫️🖤⚫️🖤 میان این همه نوکر به فکر من هم باش منی که از همه جز تو ، عجیب خسته شدم 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🖤⚫️🖤⚫️🖤 سلام می دهم از بام خانه سمت حرم ببخش نوکرتان را ،بضاعتش این است 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🖤⚫️🖤⚫️🖤 ما تجربه کردیم که جز عشق به ارباب باقی همه فانیست؛ به ولله دروغ است 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🖤⚫️🖤⚫️🖤 «خدایا چنان کن سرانجام کار» که در روضه جان را سپارم به یار 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🌹___☘___🌹___☘___🌹 داستان خانه خریدن شاعر مشهدی (قسمت هفتم) ماه‌ها گذشت و چون از برق خبری نشد با آن همه وعده و وعید کوچه ما همچنان شب‌ها در تاریکی فرو می‌رفت ، دست به دامن اشاره و کنایه شدم و در شماره بیست و نهم اسفند ۱۳۳۵ نظامی وار چند خط مجنون نامه گفتم بلکه اثر کند : نوشتم نامه‌ای با آه و زاری فرستادم به سوی شهرداری که حالا که به کار افتاده برقت بگردم من به دور غرب و شرقت بکن لطفی بکش برقی بکویم نظر کن از ره الطاف سویم که کوی مخلصت بی برق و نور است خدا شاهد بود مانند گور است پس از چندی که چون مجنون خسته نشستم منتظر با دست بسته به نزدم آمد آن قاصد دوباره که آقا کرد مکتوب تو پاره شدم خوشحال و جانی تازه کردم نشاط خارج از اندازه کردم کنون من همچو مجنون دلفکار بگویم با شما یاران به ناچار که گر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی بالاخره آنقدر به کوی و کوچه ما برق ندادند که من آن خانه را همانطور که در مقدمه عرض کردم فروختم و به تهران آمدم . سه سال بعد یعنی سال ۱۳۳۹ سفری به مشهد کردم و به پنج راه شاهپور سر زدم و دیدم برقش را کشیده‌اند چه خوب !😁😁😄 اگر قسمت ششم را نخواندی ، اینجا بخوان 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤⚫️🖤⚫️🖤 به نام خداوند روشن ضمیر خداوند روشنگر بی نظیر
🖤⚫️🖤⚫️🖤 جان بر لب است همدم و مرهم بیاورید لب ،تشنه است آب چو زمزم بیاورید کاغذ برای عرض وصیت سپس کمی تربت برای کام و شِفا هم بیاورید دارد صدای قافله‌ای میرسد آهای "رخصت دهید شال محرم بیاورید" ای کاش این اجل که سراسیمه آمده مهلت دهد که روضه فراهم بیاورید در آرزوی دیدن شش گوشه‌ی حسین مُردم، کفن ز خلعت پرچم بیاورید روی مزار سرد من از عشق یا ادب قرآن و تربت و گل مریم بیاورید 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🖤_⚫️_🖤_⚫️_🖤 حلال جمیع مشکلات است حسین شوینده لوح سیئات است حسین ای شیعه ترا چه غم زطوفان بلا جایی که سفینه النجات است حسین... 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🖤_⚫️_🖤_⚫️_🖤 وقتی دلیلِ حالِ تماشایی‌ام شدی بی اختیار، واردِ تنهایی‌ام شدی ... میراثِ زنده‌ماندنِ من، جز دلم نبود تو قبلِ مرگ، صاحبِ دارایی‌ام شدی 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab
🖤_⚫️_🖤_⚫️_🖤 کاری به کار عقل ندارم، به قول عشق کشتی‌ شکسته را چه نیازی به ناخدا 👉https://eitaa.com/hekayatvaabyatnab