📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۶ از ۵۰
🔸 استاد مطهری تعریف میکند که براساس همین نگاههای دیالکتیکی و برساختگرایانه و ارادهگرایانه، گروهی از افراد دارای تفکر سوسیالیستی در زمان استالین مدعی شدند که براساس منطق دیالکتیک میتوانند علوم جدیدی مانند #ریاضی و #فیزیک سوسیالیستی را تأسیس کنند که متفاوت از ریاضی و فیزیک سرمایهداری باشد و مدتها هم پولهای هنگفت گرفتند و نظام سیاسی را دوشیدند(فلسفه تاریخ، ج۳، ۷۲ -۷۳). البته استاد مطهری تذکر میدهند که کار علمی غیر از کار تبلیغاتی است. آن افراد به جای اینکه کار علمی کنند به کار تبلیغاتی روی آوردند و الا هیچ علمی را تولید نکردند.
🔹استاد مطهری با صراحت و دقت کامل در مقابل این اندیشهی تبلیغاتی ایستادند و براساس منطق و معرفت شناسی واقع گرا، میان ایدئولوژی و علوم دقیقه تفاوت قائل شدند و فرمودند:
«معلوم است که این حرف به این شکل حرف خیلی بیاساسی است. علم دو جنبه دارد: یک جنبه خود علم، یک جنبه استفادهای که بشر از علم میکند. بدون شک در علوم دقیقه (به قول خود اینها) مثلًا ریاضیات، فیزیک، شیمی، علومی که تحت آزمایش دقیق درمیآید، هیچ وقت نمیتواند وضع اجتماعی تأثیری در کیفیت استنباط داشته باشد. مثلًا اگر در یک کشور سرمایه داری و یک کشور سوسیالیستی با یک مرحله از پیشرفتگی علم راجع به علل سرطان مطالعه میشود، چنین نیست که جبراً اینها دو استنباط مختلف در این موضوع پیدا کنند یعنی او طرز تفکر سرمایه داریاش واقعاً به یک نتیجه برسد و آن دیگری طرز تفکر سوسیالیستیاش به نتیجه دیگری برسد. شنیدم در زمان استالین یکی از دانشمندان شوروی یک چنین ادعای پوچی کرد که من براساس منطق دیالکتیک خاصیت چیزی را کشف میکنم (یک مسئله نظری را به این گونه مسائل مرتبط کرد). مدتی استالین را به همین قضیه سرگرم کرد و او را دوشید. بعد از مرگ استالین او را به زندان انداختند و یک آدم شیاد از آب درآمد.
در اینجور مسائل واقعیت هم نشان میدهد که هیچ گاه اینطور نیست. آیا #فیزیک_سرمایه_داری با #فیزیک_سوسیالیستی دوتا فیزیک است؟ همانطور که فلسفه زندگیشان یعنی ایدئولوژیشان دونوع فلسفه زندگی هست آیا فیزیکشان دو نوع فیزیک است؟ ریاضیاتشان دوگونه ریاضیات است؟ دو جور فکر میکنند؟ آنها درباره مسائل ریاضی یک جور فکر میکنند اینها جور دیگری فکر میکنند؟ اینطور نیست. یا در مسائل قضایی دوجور فکر میکنند؟ نه، یک جور فکر میکنند. بله، در طرز استفاده کردن ممکن است مختلف باشند. آنها یک هدف دارند، اینها هدف دیگر. علم برای آنها ابزار است، برای اینها هم ابزار است. همینطور که اگر دو اتومبیلی که یک نوع ساخت داشته باشند یکی را در اختیار رژیم سرمایه داری قرار بدهید آن را وسیله برای هدفهای خودش قرار میدهد و دیگری را در اختیار رژیم سوسیالیستی، یک نفر سوسیالیست برای هدفهای خودش استفاده میکند، علم هم- نه مرحله کشف حقیقت، بلکه آنجا که به ثبوت رسید و مرحله استفاده از آن به عنوان یک ابزار- البته فرق میکند. هرکسی از هر ابزاری برای هدف و مقصد خودش استفاده میکند. ولی کسی هرگز نمیتواند علم را به حسب مقصد خودش عوض کند و تغییر بدهد. علم تغییرپذیر نیست.» (فلسفه تاریخ، ج۳، ص۷۲ - ۷۳).
🔸ازدیگر نتایج فلسفه شدن، نفی جاودانگی اخلاق و ارزشهای اخلاقی و حقوق طبیعی است. مدعیان فلسفه شدن همچون اشاعره، معتقدند که هیچ امر اخلاقی ثابت و فطری و جاودانه نداریم. اما اینان براین نظر هستند که اخلاق و حقوق نسبی است و تابع شرایط اجتماعی و تناسبات روابط قدرت و سیاست (ولایت؟) است.(ر.ک: م.اثار، ج۱۳،ص۷۰۵ -۷۴۰).
«چیزی که در سوسیالیسم مارکس دیده نمیشود اتکاء به حقوق طبیعی است و این از آن جهت است که به ماتریالیسم دیالکتیک متکی است و روی اصول ماتریالیسم دیالکتیک نمیتواند به حقوقی طبیعی و ثابت متکی باشد.»(نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۱۹۲)
🔸 از آنجا که فهم انسان تفسيري از جهان مبتني بر اراده است و اکتشاف هم تابعی از اراده است، نقش مفهوم #اراده، #قدرت، #سوژه (فاعلیت) در تفکر غربیان و بخصوص جریانات قارهای و چپ بسیار برجسته است و از این نظر، نکات قابل استفاده از آثار استاد شهید مطهری به دست میآمد.
استاد مطهری میگوید: «این دیالکتیک در عین حال یک خصلت آلمانی دارد، خصلت پرتحرک روان آلمانی در آن هست، برای اینکه وقتی که نشان میدهد که تاریخ را اضداد به جلو میبرند در واقع یک نوع دعوت به پرخاشگری است. از این جهت #فلسفه_قدرت به شمار میرود.»(فلسفه تاریخ، ج۲،ص۱۴۲).
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#فلسفه_شدن
#نقد
#چپ_اسلامی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1852
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۷ از ۵۰
در فلسفه قدرت، علیت و نظم برآمده از آن نفی میشود چرا که آنرا منتهی به جبر و نفی اراده میدانند و از نظم ارادی سخن میگویند.
«یک حرفی است که هنوز هم در دنیای اروپا وجود دارد و در دنیای اسلام فقط گروهی از متکلمین آن را گفتهاند و آن این است که اراده و انتخاب و اختیار را منافی با اصل ضرورت علّی و معلولی دانستهاند؛ یعنی این دو را در مقابل یکدیگر قرار دادهاند و گفتهاند یا باید قائل به وجود اراده و انتخاب و اختیار بشویم و اصل ضرورت علّی و معلولی را (یعنی اینکه از علت معین قطعا باید معلول معین نتیجه بشود) انکار کنیم، و یا باید آن را قبول کنیم و این را انکار کنیم. آنوقت آن کسانی که اصل ضرورت را قبول کردند و اصل اراده و اختیار را منکر شدند.»(توحید،ص۸۶)
🔸درلابهلای آثار استاد مطهری به این نکته توجه میدادند که با کنار رفتن واقعیت و اکتشاف واقعیتها از دستگاه ادراکی بشر و نفی حقیقت و کاشفیت از علم، آنچه میتواند ملاک صدق و کذب و جایگزین حکایت و کاشفیت شود اراده، قدرت و عمل انسان است. تبعيت اراده انسان از اراده برتر در فهم و عقل ، ملاک درستی آن میتواند باشد و تسليم بودن اراده در فهم، نوع و کيفيت آن را مشخص ميکند.بنابراین:
اولا علم وآگاهي به تبع اراده تعريف ميشود به گونهاي كه كيفيت وچگونگي علم، تابع چگونگي اراده است.
ثانياً: توليد علم، امری اجتماعي و تابع روابط و وضعیتهای سیاسی است، چرا كه نظام ارادهها و قدرتها، نظام نیازها و حساسيتها و نظام قدرت و روابط اجتماعي مبدأ پيدايش آگاهي است. برای هگل #رابطه و #نسبت همه چیز است، رابطه در عین حال، اصل، بنیاد و صورت است.(اصالت ربط و اصالت نسبت)
مارکس هم میگوید: «آگاهی انسانها وجود آنها را معین نمیکند، بلکه برعکس وجود اجتماعی آنها آگاهیشان را معین میسازد.»(جامعه و تاریخ، ص۱۰۹)
ثالثا: ارزشهای اخلاقی نیز تابعی از روابط، تناسبات و نظام ارادهها و نظام قدرت و روابط اجتماعی است. از اینرو، عدل و ظلم در تناسب با ارادهی برتر معنا میشود و از خود هیچ استقلال و ذاتی ندارد تا عقل بتواند آنرا تشخیص دهد.
🔹استاد مطهری در کتاب #انسان_کامل به خوبی به تحلیل این نظریه پرداخته است:
«یکی دیگر از مکتبها در مورد انسان کامل، انسان برتر، انسان نمونه، انسان ایدهآل و انسان متعالی، مکتب قدرت است. در این مکتب، انسان کامل مساوی با انسان مقتدر و صاحب قدرت است، و به عبارت دیگر کمال در این مکتب مساوی با توانایی، و نقص مساوی با عجز و ناتوانی است. هر انسانی که قویتر است کاملتر و هر انسانی که ضعیفتر است ناقصتر است و اساساً حق و عدالت، حقیقتی نیست و معنایی غیر از همان قدرت و توانایی ندارد.»(انسان کامل، م.آثار، ج۲۳،ص۲۴۷)
🔸استاد مطهری در یک تبیین مفصلی توضیح میدهد که این نظریه غالب بر تفکر دنیای غرب است و توسط فرانسیس بیکن تئوریزه شد و به عنوان مبنایی برای سلطه بر طبیعت و مهندسی آن مطرح گشت و به نظریههای اراده گرایانه و فاعلیت محور (سوبژکتیویته) منتهی شده است. در حقیقت غلبه نگرش هندسی و میل به مهندسی طبیعت و مهندسی جامعه و توسعه ریشه در این مکتب دارد. چرا که بیکن با نفی ارزش ذاتی علم و معرفت، آن را صرفا ابزاری برای اکتساب قدرت و سلطه بر واقعیت و بهرهوری بیشتر در جهت توسعه معرفی کرد. در واقع شاید بتوان گفت بیکن با ارائه منطق جدید خود بر پایه مفهوم اراده و قدرت، بنیان #فلسفه_شدن را درافکنده است هرچند بعدها توسط هگل و مارکس و نیچه صورت معرفتی به خود گرفته است.
🔹 استاد مطهری در تحلیل خود از تمدن غرب و ریشهیابی بحران حقیقت و اخلاق در غرب بر این اعتقاد است که یکی از بنیانهایی که موجب شد تمدن غرب از مسیر صلاح و سداد منحرف شود همین ارادهگرایی، قدرتمداری و فاعلیت محوری است که با ماکیاولی، بیکن و دکارت آغاز شد و به تدریج گسترش یافت و صور مختلفی در تفکرات غربی پیدا کرده است. اما هم لیبرالها متاثر از این اندیشه هستند و هم سوسیالها. همین اراده گرایی و قدرتگرایی و فاعلیتمحوری، موجب نفی کاشفیت، قداست و ارزشمندی علم از حیث معرفتشناختی شد و صرفا به ابزاری برساخته برای توسعه و مهندسی طبیعت و اجتماع تقلیل یافت و همین روند موجب نفی بنیانهای اخلاق و ارزشهای انسانی و اسارت علم در خدمت ارادهی برتر و قدرتهای فاعلیت محور شد. این مسیر بود که دنیای غرب را به سمت سویی برد که از دل آن مکتب قدرت و فاعلیت محور مارکسیسم و نیچه و امثالهم بیرون آمد.
🔹استاد مطهری به خوبی تذکر میدهند که امثال بیکن و دکارت به عواقب نظریه خود ملتفت نبودند بلکه بعدها که در ادامه آن فلسفهها و اندیشههایی متولد شد به تدریج آثار و پیامدهای مخرب نظریههای آنها آشکار شد.
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#فلسفه_شدن
#نقد
#چپ_اسلامی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1853
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۸ از ۵۰
🔸 با مطالعه آثار استاد مطهری روشن شد که سوبژکتیویته یا اصالت فاعلیت که وجه غالب تفکر مدرن است محصول یک بدفهمی از نسبت اختیار با علیت است که پیش از این اشاعره به آن مبتلا بودند. ایشان در توضیح این بدفهمی از اختیار و تعارض آن با علیت میگوید:
«لازمه فاعل مختار بودن این است که علت در کار نباشد، انسان علت کار خودش نیست، فاعل کار خودش است، خدا هم فاعل عالم است نه علت آن، چون اگر بگوییم علت، معنایش ضرورت ترتب معلول بر علت است، و اگر قائل به ضرورت شویم دیگر فاعل مختار نیست بلکه موجب است، و این همان بحث معروفی است که از قدیم مطرح بوده است. به هر حال فرنگیها عموماً در باب اختیار، اعتقادشان همین است که اگر موجودی مختار باشد، اصل علیت بر وجود او حاکم نیست.» (نقدی بر مارکسیسم ص۱۲۹)
به عنوان یک امر حاشیهای بد نیست که اشاره شود استاد مطهری به کارگیری لفظ «فاعلیت» توسط متکلمین به جای «علیت» را یک بازی لفظی میداند.(اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۳ص۲۰۸)
🔸 خوب است که در اینجا برخی از عبارات استاد مطهری در تحلیل جریان اراده گرایی و قدرت محوری بیکن را در جهت #مهندسی_جامعه و #تسخیر_طبیعت که بسیار جالب توجه و انذار دهنده است در اینجا نقل شود که عبرت آموز است و برای امروز ما، نفع آن بسیار زیاد است:
🔹«قبل از بیکن، اکابر بشر اعم از فلاسفه و بالخصوص ادیان علم را در خدمت حقیقت گرفته بودند نه در خدمت #قدرت و توانایی؛ یعنی وقتی انسان را تشویق به فراگیری علم میکردند، تکیه گاه این تشویق این بود کهای انسان، عالم باش! آگاه باش! که علم تو را به حقیقت میرساند؛ علم وسیله رسیدن انسان به حقیقت است. و به همین دلیل علم قداست داشت، یعنی حقیقتی مقدس و مافوق منافع انسان و امور مادی بود. همیشه علم را در مقابل مال و ثروت قرار میدادند ... .
🔸بیکن نظر جدیدی ابراز کرد و گفت: اینها برای انسان سرگرمی است که دنبال علم برود برای اینکه میخواهد حقیقت را کشف کند زیرا خود کشف حقیقت مقدس است. انسان علم را باید در خدمت زندگی قرار دهد؛ آن علمی خوب است که بیشتر به کار زندگی انسان بخورد، آن علمی خوب است که انسان را بر طبیعت #مسلط کند، آن علمی خوب است که به انسان توانایی بدهد. این بود که علم جای جنبه آسمانی خودش را به جنبه زمینی و مادی داد؛ یعنی مسیر علم و تحقیق عوض شد و علم در مسیر کشف اسرار و رموز طبیعت افتاد برای اینکه انسان بیشتر بر طبیعت مسلط شود و بهتر بتواند زندگی کند و به عبارت دیگر رفاهش را بهتر و بیشتر فراهم کند.
البته این نظریه از یک نظر خدمت بسیار بزرگی به بشریت کرد، چرا که علم در مسیر کشف طبیعت برای تسلط انسان بر طبیعت و بهرهمند شدن او از طبیعت افتاد و از این نظر بسیار خوب بود. اما در کنار این، علم دیگر آن قداست و والایی و مقام قدس و طهارت خود را از دست داد. ...
بیکن گفت: علم برای #قدرت و در خدمت قدرت؛ دانایی برای توانایی نه برای چیز دیگر. این نظریه در ابتدا اثر بد خودش را ظاهر نکرد. ولی تدریجاً که بشر از علم، فقط توانایی و قدرت میخواست، به جایی رسید که همه چیز در خدمت قدرت و توانایی قرار گرفت.الآن چرخ دنیا بر این اساس میگردد که علم به طور کلی در خدمت قدرتهاست.
عالمترین فرد مثلاً آقای اینشتین است ولی علم اینشتین در خدمت کیست؟ در خدمت روزولت. اینشتین نوکر آقای روزولت است و نمیتواند نباشد.
چه در اردوگاه امپریالیسم و چه در اردوگاه سوسیالیسم همینطور است، فرق نمیکند، در همه جا علم در خدمت قدرت است. الآن دنیا را قدرت میچرخاند نه علم. این جمله را که میگوییم: «دنیای ما دنیای علم است» باید اندکی تصحیح کنیم؛ دنیای ما دنیای #قدرت است نه دنیای علم، به این معنا که علم هست ولی نه علم آزاد بلکه علم در خدمت قدرت و زور و توانایی.
علم امروز اسیر است و آزاد نیست و لهذا هر اختراع و اکتشافی که در دنیا رخ میدهد، اگر بشود آن را در خدمت زور قرار داد و از آن یک سلاح مهیب خطرناک و وحشتناکی برای کشتن انسانها ساخت، اول آنجا از آن استفاده میشود، بعد در خدمت کارهای دیگر بشر قرار میگیرد؛ یعنی اول در خدمت زور قرار میگیرد، مگر اینکه اکتشافی باشد که به درد زور نخورد. احیاناً در ابتدا اکتشاف را بروز نمیدهند و تا وقتی که لازم باشد، این سرّ را حفظ میکنند برای اینکه «زور» به آن احتیاج دارد.
راهی که بیکن طی کرد، خواه ناخواه به آنچه که ماکیاول و مخصوصاً نیچه گفته است منتهی میشود.» (انسان کامل، م.آثار، ج۲۳، ص۲۴۹ - ۲۵۲)
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#فلسفه_شدن
#اصالت_فاعلیت
#چپ_اسلامی
#نقد
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1856
📌 پرسش و پاسخ
بعد از انتشار یادداشت کار خطرناک، مطالب زیادی برای نویسنده ارسال شد که قریب به اتفاق تأیید و تشکر بود الا چند مورد بسیار قلیل که بنای بر نشر آنها در این تارنمای علمی و منطقی را ندارم.
اما یکی از اعضای کانال که نمیشناسم پیامی فرستاد که متن آن بدون هرگونه تغییری با پاسخ بنده و در نهایت پاسخی که آن دوست نادیده فرستادند جهت اطلاع همگان درج میشود تا جلوی تهمتزنیها و تخریبهای گسترده افراد نامعلوم گرفته شود.
🛑 پیام عضو محترم:
سلام علیکم
این پیام رو یکی از طلبههای محلی در گروه دوستانم نوشته. جناب عالی به این موارد قایل هستید ؟
«این متن آقای سید مهدی موسوی نوشته کسی که قائل آقای میرباقری جاسوس است، سیدمنیر آدم مجتهدی نیست و سواد حوزوی زیادی ندار، پدرشان سید نورالدین در جریان حزب برادران مقصر است...
فکر کنم همین قدر برای بی اعتباری متن ایشان کفایت کند»
❇️ پاسخ بنده به آن دوست محترم:
پیام آقای موسوی
سلام علیکم
با تشکر از لطف شما و سپاس از نویسنده محترم که نمی شناسم
اینها حرفهایی که نقل شد کاملا دروغ و بهتان و تهمت است و گوینده حتما و قطعا باید در روز قیامت در محضر خداوند متعال و حضرات معصومین (علیهم السلام) پاسخ بدهد.
البته بهترین روش برای فرار از پاسخگویی است.
اعتقاد بنده:
اولا: آقای میرباقری به لحاظ شخصیت فردی، و براساس ظواهر حالات، انسان مومنی است و قصد او خدمت به اسلام است. اگر چه مسیرش اشتباه است و مبانیش متاثر از سید منیر است و خود سید منیر به صراحت فرموده اند از هگل و انیشتن گرفته اند و ادامه داده اند.
ثانیا: بنده قوه سنجش اجتهاد کسی را ندارم. نه شورای نگهبان هستم و نه مجتهد که بخواهم نظر بدهم. خاطرات سید منیر را بخوانید ببینید چقدر درس خوانده است. اعتراف العقلا علی انفسهم جایز
ثالثا: آقای میرباقری و سید منیر منطق اجتهاد و دستگاه اصولی فعلی را قبول ندارند و در صدد تاسیس یک علم اصول جدیدی هستند که خود ایشان بارها گفته اند.
رابعاً: بنده اصلا درباره آیت الله سید نورالدین اطلاع کافی ندارم پس اظهار نظر نمیکنم. به تایید علما از ایشان به عنوان یک عالم محلی و پرنفوذ اعتماد دارم.
خامسا: مگر حزب برادران کاری کرده که سید نورالدین مقصر است یا نیست؟ من که بی اطلاع هستم
سادسا: بنده هر کسی را با دستگاه فکری امام خمینی و امام خامنه ای و شهید مطهری می سنجم، با مطالعه فراوان و دقت، ابتدا فهم همدلانه میکنم و سپس نقد منطقی و علمی میکنم و ملاحظه سیاسی و اجتماعی هم ندارم.(حیات علم به نقد و انتقاد است نه دیکتاتوری و تهمت زدن و فحاشی کردن)
میتوانید به کتاب «الگوهای کلان علوم انسانی اسلامی در بستر انقلاب اسلامی» ص ۵۰۶ تا ۵۵۸ مراجعه کنید و ببنید چگونه در بیش از ۵۲ صفحه به طور مفصل اندیشه سید منیر و آقای میرباقری را با کمال احترام و رعایت انصاف و بدون هر گونه نقدی و براساس منابع اصلی خودشان تبیین و تفسیر منطقی و علمی کردهام که قبل و بعد چاپ تأیید بعضی از دوستان جریان #دفتر_فرهنگستان را هم گرفتهام.
اعاذنا الله من شرور انفسنا
خداوند از سر تقصیرات همه ما بگذرد و همه ما را در راه خدمت به اسلام و انقلاب هدایت کند.
🛑 پیام آن عضو محترم:
اجازه میدهید این کلام جناب عالی رو بفرستم در آن گروه؟
❇️ پیام بنده:
مانعی ندارد.
🛑 پاسخ عضو محترم:
اون دوست طلبه ما الان پیام زدند و درخواست حلالیت از حضرت عالی کردند.
گفتند من به اون طلبه زنگ زدم که چهار پنج سال پیش چنین چیزهایی گفتی ایشان گفته بودند نه من انتقاد داشتم اما چنین چیزهایی نگفتم.
❇️ پاسخ نهایی بنده:
ممنون و سپاسگزارم
خداوند شما و ایشان را بهترین ها عنایت کند و خیر دنیا و آخرت دهد به برکت امام رضا علیه السلام 🌺❤️
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1857
📌 الگویی برای نقد علمی ...
... میتوانید به کتاب «الگوهای کلان علوم انسانی اسلامی در بستر انقلاب اسلامی» ص ۵۰۶ تا ۵۵۸ مراجعه کنید و ببنید چگونه در بیش از ۵۲ صفحه به طور مفصل اندیشه سید منیر و آقای میرباقری با کمال احترام و رعایت انصاف و بدون هر گونه نقدی و براساس منابع اصلی خودشان تبیین و تفسیر منطقی و علمی شده است که قبل و بعد چاپ، تأیید بعضی از دوستان جریان #دفتر_فرهنگستان را در پی داشته است.
#الگوهای_کلان_علوم_انسانی_اسلامی
#سید_مهدی_موسوی
چاپ: ۱۳۹۴
تهران: آفتاب توسعه، پژوهشکده علوم انسانی اسلامی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1858
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۹ از ۵۰
🔹اگرچه مکتب قدرت و اراده برای فاعلیت انسان اعتبار زیادی قایل است و آن را اصل و محور همهی معرفتها و ارزشهای اخلاقی معرفی میکند، اما بر اساس منطق دیالکتیک که اصل بر تضاد و تقابل است به طور طبیعی ارادهای که برتر از سایر ارادهها و فاعلها باشد، ارادهی غالب میشود و بقیه ارادهها و فعالیتها را تحت تسخیر و ولایت خود در میآورد و یا به گونهای عمل میکند که خودِ افراد عبودیت واطاعت آنرا بپذیرند ومسخر او بشوند. دراینجا نوع خاصی از فاعلیت شکل میگیرد که غیر از فاعل جبری و اکراهی است بلکه محصول اراده وانتخاب خود افراد است که درفلسفه اسلامی ازآن به «فاعلیت بالتسخیر» یاد میشود.(درسهای اسفار، ج۳،ص۶۶) وجریانهای چپ از آن به (فاعل تبعی) یادمیکنند.
🔸استادمطهری درتوضیح فاعلیت بالتسخیر میگوید:
«فاعلیت بالتسخیر یک فاعلیت بینابین است ازاین جهت است که کار این فاعل ازیک طرف شبیه فاعل بالقسر است، یعنی یک قوه ما فوق وجود دارد که اگر این قوه نبود فاعل این کار را انجام نمیداد، و ازطرف دیگر شبیه فاعل بالطبع است که فاعل با یک قوه مافوق اتصال پیدا کرده و حالتش عوض شده است، به این معنا که الان که با آن متحد شده، چنین نیست که فاعل به سبب مثلًا یک ضربه خارجی این کار را میکند بلکه در حال اتصال با قوه ما فوق، با او هماهنگ عمل میکند. ... گاهی افرادی مقهور اراده افراد دیگر میشوند. در مورد افراد دو گونه مقهوریت داریم. گاهی یک فرد، مقهور فرد دیگر میشود به این معنا که مقهور «زور» او میشود. چماق بالای سرش گرفته که باید این کار را بکنی و اگر نکنی چنین و چنان میشود. این حالت، اجبار است. در اینجا اگر این چوبِ بالای سر نباشد او چنین کاری را نمیکند. اما یک وقت هست که یک فرد، مقهور «اراده» فرد دیگر است، یعنی چنان مجذوب او و مرید اوست و چنان تحت تأثیر اوست که هرچه او اراده کند این هم همان را اراده میکند، نه اینکه او بالجبر او را وادار میکند. البته این حالت تا وقتی است که این رابطه محفوظ است، همین قدر که این رابطه قطع شود مثلًا آن شخصی که اراده قاهری دارد از دنیا برود مسیر این فرد هم تغییر میکند و به حال اول برمیگردد. (درسهای اسفار، ج۳، ص۶۶- ۷۷.)
🔹 گسترش اندیشه #اصالت_فاعلیت (سوبژکتیویته) در تمدن غرب از ماکیاولی و بیکن و دکارت و هابز گرفته تا کانت، هگل، مارکس و نیچه، تلاشی بود برای رهایی بشر از مشکلاتی که در قرون وسطی به آن گرفتار بود یعنی از #قسر، #جبر و اکراه؛ اما «از قضا سرکانگبین صفرا فزود» و به مشکلات بزرگترین منتهی شد و به #تسخیر انسان انجامید و به گونهای دیگر انسان را تحت حاکمیت ارادهی برتر و فاعل قدرتمندتر قرار داد اما اینبار با رغبت و رضایت خود افراد، با مسخ و از خودبیگانگی.
به تعبیر دیگر براساس اصالت فاعلیت، انسان دارای اراده و آزاد است اما اراده و آزادی انسان حداکثر این مقدار است که میتواند به ضرورتهای حرکت تاریخ آگاه بشود و خودش را با آن ضرورتها و نظام ارادهی حاکم بر تاریخ و اراده برتر تطبیق بدهد و در برابر آن اطلاعت و پیروی (عبودیت) داشته باشد. از این رو به اقتدارگرایی و محوریت حکومت (اصالت ولایت؟) میانجامد. از این رو، «طراحی و مهندسی اجتماع» از طریق کنترل ارادهها و سرپرستی جامعه توسط دولت بسیار مهم میشود. بنابراین «یکی از عجایب روزگار این است که دولتهایی که به سوسیالیسم و کمونیسم رسیدند بیش از دولتهایی که به این مرحله نرسیدهاند همه چیزشان وابسته به دولت است. این حرفها در تعلیمات مارکس بود و مارکس به قول اینها یک فیلسوف بود، در خانهاش نشسته بود و این حرفها را میزد. لنین وقتی آمد اینها را پیاده کند عملًا دید اینها حرف مفت است؛ اگر دولت نباشد، اگر زور نباشد مگر میشود یک جامعه را نگهداری کرد؟ این بود که جزء تغییراتی که داد مسئله دولت بود، بلکه خشنترین دولتها را اینها به وجود آوردند.» (فلسفه تاریخ، ج۳،ص۲۰۲)
🔸برهمین اساس استاد معتقد است که ادعای اصالت اراده و #فاعلیت به تمرکزگرایی حول دولت (ولایت؟) منتهی میشود و سرانجام به سلب اراده و آزادی افراد و #ساختارگرایی مفرط میانجامد:
«اساساً اراده اعضا و افراد و سازمانها از آنها سلب شود و به شکل ابزارهای بلااراده دربیایند و همه تصمیمها و طرحها و ارادهها از مقامات بالا باشد. تمرکزی که اینها دنبالش میروند ومدعی هستند درکشورهای سوسیالیستی هست،... به صورتی است که برای افراد آزادی به هیچ شکل باقی نمانده است.»(نقدی برمارکسیسم، ص۳۲۱)
🔹بنابراین همهی خوبیها وبدیها محصول دولتها وساختارهاست. اگرساختاری خوب باشد همه محصولات آن خوب است واگر ساختاری بد باشد همه خروجیهای آن بد است.
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#فلسفه_شدن
#اصالت_فاعلیت
#نقد
#چپ_اسلامی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1860
سالروز ارتحال ملکوتی بنیانگذار كبير جمهوری اسلامی ایران، عارف واصل، حکیم متأله، فقیه نابغه و اصولی مؤسس حضرت امام خمینی (قدّس الله نفسه الزكية ) را تسلیت عرض مینمایم.
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1861
هدایت شده از عقلانیت انقلاب اسلامی
📌 سرآمد تاریخ فقه و حکمت و عرفان
آیت الله العظمی خامنهای:
🔹امام از سرآمدان تاریخ ما است؛ نه فقط از سرآمدان روزگار ما.
🔸سرآمدان کسانی هستند که در هر رشتهای، در هر بخشی از بخشهای معارفی و عملیِ انسانها دارای عظمتند. در میان بزرگان و اشخاص باعظمت، بعضیها یک سر و گردن از دیگران برترند که به اینها میگوییم سرآمد.
🔹در هر روزگاری سرآمدانی وجود دارند لکن بعضیها مخصوص روزگار خودشان نیستند، [بلکه] سرآمد تاریخند.
🔸سرآمدان را نمیشود از حافظهی تاریخ حذف کرد؛ نکتهی مهمّ مورد توجّه ما این است. سرآمدان را نه میشود حذف کرد، نه میشود تحریف کرد. نه اینکه تبلیغات مخالفین نتواند چهرههای سرآمدان را بد معرّفی کند؛ چرا، رسانههای تبلیغاتی که روزبهروز هم مدرنتر میشوند، امروزیتر میشوند، مجهّزتر میشوند، میتوانند شب را روز و روز را شب معرّفی کنند، میتوانند دربارهی چهرههای برجسته و منوّر هم دروغپردازی کنند، امّا این کفِ روی آب است، این «فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً» است. خورشید زیر ابر باقی نمیماند.
🔸ابنسینا و شیخ طوسی، بعد از هزار سال از دورانِ خودشان، امروز میتوانند خودشان را با صدای رسا معرّفی کنند؛ شخصیّت آنها را نمیشود محو کرد، نمیشود از حافظهی تاریخ زدود، نمیشود تحریف هم کرد.
🔹ابعاد شخصیّت امام بزرگوار ما از ابنسینا و شیخ طوسی وسیعتر است، متنوّعتر است. خصوصیّاتی که در تشکیل شخصیّت امام بزرگوار دخالت دارند، بمراتب بیشتر است از خصوصیّاتی که در شخصیّت آنگونه برجستهها و سرآمدها حضور دارند.
🔸امام یک سرآمدِ همهجانبه است؛ هم در دانشهای دینی سرآمد است ــ امام در فقه، در فلسفه، در عرفان نظری، سرآمد است ــ هم در ایمان و تقوا و رفتارهای پرهیزکارانه سرآمد است، هم در استحکام شخصیّت و قوّت اراده سرآمد است، هم در قیامِ لله و سیاستورزیِ انقلابی و ایجادِ تحوّل در نظامِ بشری سرآمد و یگانه است. این خصوصیّات در هیچکدام از سرآمدانِ تاریخِ ما با هم جمع نشده است، [امّا] در امام بزرگوار این خصوصیّات با همدیگر جمع است.
🔹نتیجه اینکه این امام بزرگوار را هیچکس نمیتواند از حافظهی تاریخ محو کند، نه امروز و نه در قرنهای آینده، و نمیتواند شخصیّت او را تحریف کند؛ چند صباحی ممکن است دروغپردازی بشود، تحریف شخصیّت بشود، امّا در نهایت چهره ی درخشان امام، خود را با صدای رسا به همه معرّفی میکند؛ این خورشید را پشت ابر نمیشود نگه داشت.
۱۴۰۲/۰۳/۱۴
بیانات در مراسم سیوچهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
°•°•🌺🍀•°•°🌷🌱•°•°
❇️#از_اصول_فلسفه_تا_طرح_کلی
https://eitaa.com/usul121/1140
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۱۰ از ۵۰
🔹تولد ساختارگرایی از دل ارادهگرایی و اصالت فاعلیت (سوبژکتیویته)، چندان هم دور از ذهن و تعجب آور نیست و باید بدان توجه ویژهای داشت. اما نکته مهم در این ساختارگرایی، تقویت نظریه #کل_گرایی و انداموارگی است؛
«هگل، فیلسوف مشهور آلمان، در فلسفه خود این اصل را مورد توجه قرار داده است. ماتریالیسم دیالکتیک مارکس و انگلس که سخت متأثّر از فلسفه و منطق هگل است، این اصل را به نام اصل «تأثیر متقابل» پذیرفته است. ... همه کسانی که از رابطه انداموارگی و همبستگی و پیوستگی اجزاء جهان سخن گفتهاند در یک سطح سخن نگفتهاند.»(عدل الهی، ص۱۴۱)
از نتایج این نظریه این است که نظام سیاسی و اجتماعی علت حقیقی هر امر علمی، فرهنگی و صنعتی در یک جامعه است و هر محصولی، اختصاص به همان نظام و جامعه دارد و قابل تفکیک نیست. یا همهی آن باید گرفته شود یا هیچ بخشی از آن را نمیتواند أخذ کرد.
🔸کلگرایی هگلی - مارکسی، یک کلگرایی تک ساحتی و تک لایه است، چرا که بر محور اصالت ماهیت و شناخت کیفیات است و وجود و هستی صرفا یک مقولهی ذهنی است. در این نگرش، فهم تشکیکی از هستی و سلسله مراتبی از وجود معنا ندارد، لذا وحدت هگلی محصول تضاد و درگیری و حذف به نحو «کون و فساد» است و صرفا یک تلقی «همه خدایی» از جهان ارائه میدهد که نقص و کمال در هم تنیده است.
🔹در بیان استاد مطهری آمده است:
«نوع دیگر از وحدت وجود این است که یک شیء به دلیل کمال بیفعلیتی و کمال بیرنگی و بی شکلی و نداشتن هیچ چیزی پذیرای همه چیز میشود. چون تعینی از خودش ندارد هر تعینی را میپذیرد. ولی آن تعینی که میپذیرد، آن را ندارد و میپذیرد، که درباره- به قول فلاسفه- ماده اولی یا هیولای اولی چنین چیزی است، یعنی حقیقت بیتعین مطلق، یعنی قوه و استعداد محض که هیچ فعلیتی ندارد. چون هیچ فعلیتی ندارد همه گونه فعلیت را در خود میپذیرد.
مسئله #همه_خدایی_هگل از قبیل نوع دوم است، چون او در فلسفه خودش تصریح میکند که سلسله مراتب تزها و آنتی تزها و این مثلثها که همینطور پیش میرود، هر مرتبه قبل در مرتبه بعد وجود دارد و هر مرتبه بعد هم در مرتبه قبل وجود دارد، از باب اینکه هر ناقص در کامل وجود دارد و هر کاملی هم در ناقص وجود دارد، اما «ناقص در کامل وجود دارد» یعنی کامل مرتبه اعلای وجود ناقص است؛ «کامل در ناقص وجود دارد» از باب اینکه ناقص مرتبه ضعیف وجود کامل است. این مثل این است که بگوییم نور ده شمعی در هزار شمعی وجود دارد، یعنی نور هزار شمعی درجه کامل همین است؛ نور هزار شمعی هم در نور ده شمعی وجود دارد، از باب اینکه این درجه ضعیف آن است. حال، او از باب اینکه خدا را یک حقیقتی گرفته است که آن را یک برنهاده و تز فرض کرده که بعد در مقابلش یک آنتی تز قرار داده و بعد در مقابلش سنتز، [معتقد است[ اینها از یکدیگر جدا نیستند؛ تز و آنتی تز و سنتز مراتب تکامل یکدیگر هستند و بنابراین میشود گفت انسان در خدا وجود دارد، میشود گفت خدا در انسان وجود دارد؛ میشود گفت طبیعت در خدا وجود دارد، یا گفت خدا در طبیعت وجود دارد.»
(ر.ک: فلسفه تاریخ، ج۲،ص۷۴-۷۵)
🔸انداموارگی و کلگرایی هگل و مارکس هم اگرچه در ادعا ارگانیکی است اما بیشتر از کلگرایی و اندام وارگی مکانیکی را نمیتواند توجیه کند. استاد مطهری مینویسد:
«فلاسفه جدید، بالاخص فیلسوف بزرگ آلمان هگل، اصل«انداموارگی» را- یعنی اینکه رابطه اجزای طبیعت با کل، رابطه عضو با اندام است- تأیید کردهاند. هگل روی اصولی به اثبات این مطلب میپردازد که قبول آنها متوقف است بر قبول همه اصول فلسفه او. پیروان مادی هگل یعنی طرفداران ماتریالیسم دیالکتیک نیز این اصل را از هگل گرفته و تحت عنوان «اصل تأثیر متقابل» یا «اصل ارتباط همگانی اشیاء» یا «اصل همبستگی تضادها» به شدت از آن دفاع میکنند و مدعی هستند که رابطه جزء با کل در طبیعت، رابطه ارگانیکی است نه مکانیکی، ولی آنجا که در مقام اثبات برمیآیند جز رابطه مکانیکی را نمیتوانند اثبات کنند. حقیقت این است که روی اصول فلسفه مادی، این که جهان در کل خود به منزله یک اندام است و رابطه اجزاء با کل، رابطه عضو با اندام است غیرقابل اثبات است.»(جهانبینی توحیدی، ص۸۰-۸۱)
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#ساختارگرایی
#نقد
#چپ_اسلامی
#فلسفه_شدن
#فلسفه_قدرت
#اصالت_فاعلیت
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1865
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۱۱ از ۵۰
🔹نکته دیگر در این منطق، مشروعیت دشمن تراشی برای دولتها است. «هگل گفته است: دولتها اگر بخواهند موجودیتشان محفوظ بماند باید دشمن برای خودشان خلق کنند.» (نقدی بر مارکسیسم،ص۶۳) براین اساس، بخشی از ماهیت دولتها در تضاد و تقابل مشخص میشود و برنامهها و سازوکارهای مدیریتی و اجرایی آن همواره میبایست در وضعیت جنگی و تقابل با دشمنان طراحی شود.
🔸از دیگر نتایج این دستگاه فکری، مشروعیت و اخلاقی بودن استبداد و استفاده از زور برای برخی از دولتهایی است که به نظر مروجان این تفکر حق است: «از نظر مارکسیسم زوری که استثمارگر علیه استثمار شده به کار میبرد غیراخلاقی است چون در جهت حفظ وضع موجود و عامل توقف است، و اما زوری که استثمار شده به کار میبرد اخلاقی است چون در جهت دگرگون شدن جامعه و تحول به مرحله عالیتر است. به عبارت دیگر در نبرد دائمی حاکم بر جامعه که دو گروه با یکدیگر در نبردند، یکی نقش «تز» را ایفا میکند و یکی نقش «آنتیتز» را. زوری که نقش تز را ایفا میکند به دلیل اینکه ارتجاعی است غیر اخلاقی است و زوری که نقش «آنتیتز» را ایفا میکند به دلیل اینکه انقلابی و تکاملی است اخلاقی است. و البته همین نیرو که اکنون اخلاقی است، در مرحله بعد با نیروی دیگری که نقش نفی کننده این را ایفا میکند مواجه میگردد و در آن وقت نقش او ارتجاعی و نقش رقیب تازه نفس اخلاقی خواهد بود. و لهذا اخلاق، نسبی است؛ آنچه در یک مرحله اخلاق است، در مرحله بالاتر و کاملتر ضد اخلاق است.»(جامعه و تاریخ، ص۲۰۸)
🔹 در خلأ عقل و دستگاه معرفتشناختی علم آور و کاشف از واقع، آنچه موجب همگرایی فعالیتهای متنوع و متکثر و همکاری انسانها میشود #تبلیغات و #خطابه و فعالیتهای رسانهای و گروهی خواهد بود که با #تقیه_و_تفاهم، تحریک گرایشها و دستکاری ذائفهها و کار جمعی و حزبی(جبههای) قلوب را تسخیر کند.
🔸استاد مطهری در تبیین شگردهای رسانهای و تبلیغاتی این جریانها مینویسد: «ماتریالیسم در عصر ما- خصوصاً در کشور ما- جامه منطق را از خود دور کرده و به سلاح «تبلیغ» مجهّز شده است؛ از این رو ابایی ندارد که علل گرایشها و اعراضها از مادّیگری را به گونهای دیگر که با هدفهای از پیش تعیین شده سیاسی و اجتماعی منطبق باشد، توجیه و تفسیر نماید.»(علل گرایش به مادیگری،ص۸)
ایشان با اشاره به ضعف منطق جریانهای چپ مینویسد: «کاملاً احساس کردهاند که اگر مسائل را به صورت اصلی و صحیح مطرح کنند، کلاهشان سخت پس معرکه است؛ ناچار کانالهای انحرافی ایجاد میکنند و مغلطه به کار میبرند.»(علل گرایش به مادیگری،ص۱۳)
شهید مطهری در ادامه مینویسد:
«ماتریالیستهای ایران اخیراً به تشبّثات مضحکی دست زدهاند. این تشبّثات بیش از پیش فقر و ضعف این فلسفه را میرساند. یکی از این تشبّثات «تحریف شخصیتها» است. کوشش دارند از راه تحریف شخصیتهای مورد احترام، اذهان را متوجّه مکتب و فلسفه خود بنمایند.»(همان، ص۱۴ - ۱۵) ایشان با اشاره به شگرد چپ اسلامی در ایران مینویسد: «در ایران در یکی دو سال اخیر به نیرنگ تازهای بس خطرناکتر از «تحریف شخصیتها» دست یازیده است و آن تحریف آیات قرآن کریم و تفسیر مادّی محتوای آیات با حفظ پوشش ظاهری الفاظ است. این نیرنگ، نیرنگ جدیدی است و از عمر آن در ایران کمتر از دو سال میگذرد.»(همان،ص۲۹-۳۰)
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#نقد
#چپ_اسلامی
#فلسفه_شدن
#فلسفه_قدرت
#اصالت_فاعلیت
#تفاهم
#تقیه_و_تقاهم
#تبلیغات
#خطابه
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1866
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۱۲ از ۵۰
🔹 نکته مهم در جذابیت این تفکر در جوامع اسلامی، تأکید بسیار زیاد بر عنصر مبارزه و جنگ اضداد در روابط بین الملل و تفسیر تقابلی از تاریخ است و در این مسیر، آموزهی جهاد اسلام را مؤید میآورند و با برجسته کردن جهاد به عنوان یک عنصر دیالکتیکی و جنگ اضداد میتوانند بخشهایی از جوانان جامعهی اسلامی را جذب کنند:
«دیالکتیک که مبارزه و جنگ اضداد را مادر همه چیز میداند، قهراً فلسفهای است که در عمل هم انسان را به مبارزه دعوت میکند و مبارزه را یکی از مقدسترین چیزها میشمارد، و ما هم در کتاب قیام و انقلاب مهدی (علیه السلام) جز و اصولی که به عنوان نتیجه دیالکتیک ذکر کردهایم یکی همین اصل قد است #مبارزه و #جهاد است، و البته این فکر به مسئله جهاد هم خیلی کمک میکند، یعنی یک فکر صد در صد ضد مسیحی است نه ضد اسلامی، چون از نظر اسلام #جهاد خودش یکی از ارکان است و مبارزه اساساً در اسلام قداست دارد، و این را خودشان هم درباره اسلام قبول دارند، و مسیحیها که صلح را به طور مطلق بر هر جنگی و مبارزهای ترجیح میدهند، قهراً این فکر مخالف آنهاست.
این جوانها هم بیشتر گرایششان به دیالکتیک و قهراً ماتریالیسم روی همین حساب است که این فلسفه، #فلسفه_قدرت و #فلسفه_عمل است؛ جوان هم که اساساً آمادگی برای عمل دارد، یعنی در مرحله اول میخواهد فلسفهای به او پیشنهاد بشود که فلسفه عمل باشد (به علت همان نیروی زیادی که در جوان هست)، بعد برایش توجیه درست میکند.
اضافه بر این، اینها مدعی هستند ماتریالیسم دیالکتیک #دانش_مبارزه است (روی این کلمه خیلی باید دقت کرد) یعنی خود مبارزه اگر علمی داشته باشد که چطور باید مبارزه کرد و راهش چیست و در هر مرحله از مراحل مبارزه چه تاکتیکی باید به کار برد، آن همین دانش دیالکتیک است؛ البته ماتریالیسم دیالکتیک تاریخی دانش مبارزه است یعنی بینش مادی (اقتصادی) دیالکتیک تاریخ.
این مطلب بزرگترین چیزی است که اینها به آن افتخار میکنند و چیزی هم که #جوانهای امروز مطالبه میکنند همین است، میگویند شما باید #تاریخ و #جامعه را طوری برای ما تفسیر کنید که گذشته را تفسیر کند و راه برای آینده هم بگشاید، یعنی درسی باشد که به دست انسان بدهند و بگویند اگر به این درس عمل کنی موفق میشوی.»(نقدی بر مارکسیسم، ص۶۴)
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#نقد
#چپ_اسلامی
#فلسفه_شدن
#فلسفه_قدرت
#اصالت_فاعلیت
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1867
📌 بنیان مرصوص
امام خمینی در بیان و بنان آیة الله جوادی آملی
آیت الله العظمی جوادی آملی در مقدمه کتاب نوشته است:
از بزرگترین نایبان امامان معصوم، امام خمینی است که محور تمام رفتار،گفتار، کردار و قیام و قعود وی با حسن فعلی و حسن فاعلی عادلانه همراه بوده و همان گونه که هر کدام از امامان مظهر اسمی از اسماء الهی در مقام ظهورند هر کدام از نایبان آنان نیز نیابت شخصی از اشخاص آن ذوات نورانی را دارند، هر چند در مقام نیابت کبرا، نایب همه آن ذوات نورانی اند.
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1868
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۱۳ از ۵۰
🔹 استادمطهری در آثار فراوانی به نقد و بررسی مجموع این مدعیات میپردازد و معتقد است که اساس تقسیم فلسفه به فلسفه بودن و #فلسفه_شدن بکلی غلط است و ریشه در بنیانهای معرفتی غلط و اهداف سیاسی و اجتماعی میداند:
«اساس این تقسیم بکلی غلط میشود. پس اینکه ما دو نوع فلسفه داریم: فلسفه هستی و فلسفه شدن، از ایندو یا این راباید انتخاب کرد یا آن را، ارسطو و دیگری آن را انتخاب کردند هگل ومارکس این را؛ نه، فلسفه سومی هم وجود دارد که آن هم اسمش فلسفه هستی است ولی آن فلسفه هستی فلسفهای است که هم شامل ثابت است هم شامل سیال. نه تنها در مقابل اینها قرار نمیگیرد، بلکه هر دوی اینها را در بر میگیرد. ... میگویند شما یا باید منکر شدن باشید و قبول کنید که پس حقیقتْ جاودانی است، ارزشهای اخلاقی هم جاودانی است، یا باید منکر شدن نشوید منکر آن بشوید، از ایندو باید یکی را انتخاب کنید. ما میگوییم هیچ وقت از ایندو یکی را انتخاب نمیکنیم، ما هر دو را قبول داریم، میگوییم آنچه که به طبیعت تعلق دارد شدن است، آنچه که به روح تعلق دارد ثبات است. این است که در عین اینکه ما به اصلِ شدن در طبیعت معتقد هستیم و بلکه ما شدنِ در طبیعت را خیلی عمیقتر از اینها معتقدیم، به آن اشکالات و بن بستها هم گرفتار نمیشویم چون از اول دچار این مشکل نبودهایم.» (فلسفه تاریخ، ج۲، ص۳۶)
🔸استاد مطهری در کتاب #نقدی_بر_مارکسیسم، به نحو مبسوط به نقد ایده #فلسفه_شدن میپردازد و آن را نتیجه یک نوع سطحی اندیشی و غلبهی نگرش اصالت ماهیت بر ذهنیت فلسفی هگل و مارکس در فهم مقوله حرکت میداند و مینویسد: «ریشه فلسفی این مطلب چیست؟ چرا برخی از فلسفهها را فلسفه «بودن» و برخی از آنها را فلسفه «شدن» میدانند؟ اصل مطلب این است که میخواهند بگویند بعضی از فلسفهها هستی را تفسیر میکنند نه بر مبنای حرکت و بعضی هستی را تفسیر میکنند بر مبنای حرکت. حال باید دید که چرا این مطلب را با مقابل قرار دادن دو کلمه «بودن» و «شدن» بیان میکنند؟ اساس این تعبیر از هگل است. کلمات پراکندهای از هراکلیت هم در این زمینه هست که او هم چنین سخنی گفته است ولی سخن او به شکل فرضیهای بوده است بدون اینکه مطلب را تجزیه و تحلیل کرده و یا برای آن برهانی آورده باشد. ... در دوره جدید، هگل بود که آمد و فلسفههایی را که جهان را براساس تغییر وحرکت تفسیر میکنند «فلسفه شدن» نامید و فلسفههایی را که جهان را بر غیر مبنای تغییر و حرکت توجیه میکنند «فلسفه بودن» نامید.
ریشه این فکر و این تقسیمبندی، یک طرز تفکر اصالت ماهیتی است بدون اینکه مسئله اصالت ماهیت و اصالت وجود برایشان مطرح باشد. ولی از آنجا که فکر ابتدائی هر کسی همان طرز تفکر اصالت ماهیتی است لذا این سخن را هم بر آن مبنا گفتهاند. اینها که میگویند فلسفه حرکت فلسفه «بودن» نیست، از این جهت است که تصور میکنند که در حرکت نیستی دخالت دارد، یعنی یک شئ در حالی که حرکت میکند نیست میشود، یعنی «هستی» است که «نیستی» در متن هویتش ظاهر میشود، پس «بود» ی است که «نبود» میشود، ولی بودی نیست که نبود مطلق بشود بلکه بودی است که با نبود ترکیب شده است.» (م.اثار، ج۱۳، ص ۶۷۲ - ۶۷۳)
در تفکر اصالت ماهیتی هگل و مارکسیسم، در هرحرکتی ماهیت شئ ازبین میرود و نوعش تغییر میکند. لذا همه چیز درحال تغییر و دگرگونی است که به نفی خود میانجامد که لازمهی آن انکار روح مجرد، انکار جاودانگی حقیقت ونفی جاودانگی اصول اخلاقی و حسن وقبح ذاتی برای ارزشها و رفتارها است.
🔹در ادامه شهید مطهری بیان میکند که براساس حکمت متعالیه و فلسفهی اصالت وجودی صدرالمتالهین تمام مشکل فلسفهی غرب حل میشود چرا که تبیینی کاملا فلسفی از حرکت در آن ارائه شده است که جنبه سیالیت و تغییر با جنبه ثبات قابل جمع است و از این طریق میتوان حقیقت شدن و صیرورت دائمی طبیعت، انسان و جامعه را تبیین کرد و در مسیر پویایی و پیشرفت حرکت و برنامهریزی کرد. حکمت متعالیه در عین اذعان به حرکت جوهری و شدن دائمی و صیرورت وجودی طبیعت، انسان و جامعه، جاودانگی روح، جاودانگی حقیقت و جاودانگی اصول و ارزشهای اخلاقی اثبات میکند و عقل برهانی میتواند به حقیقت این امور پی ببرد. دست یابی عقل انسان به حقیقت ممکن است و میتوان به حکایتگری معرفت از واقعیت نظر داشت و صدق و کذب قضایا را به دست آورد و همچنین میتوان بر اساس یک جهانبینی و انسان شناسی صحیح به ارزشهای فطری و اصول ثابت اخلاقی پی برد و بر آن اساس زندگی خود را سامان داد. بر اساس همین دستگاه فلسفی، واقعیت ماهیتی توحیدی و سلسله مراتبی دارد و نیاز بشر به دین و شریعت الهی یک امر مسلّم و برهانی و غیر قابل انکاری است.
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#فلسفه_شدن
#نقد
#چپ_اسلامی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1869
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۱۴ از ۵۰
🔸 حضرت امام خمینی و حضرت آیت الله العظمی خامنهای همواره بر نقش محوری و مهم استاد شهید مطهری در دفاع از اندیشههای اسلامی و تولید مبانی انقلاب اسلامی تأکید داشته اند چون وی توانست توانمندی حکمت متعالیه در فهم عمیق ماهیت جامعه و تاریخ و هدایت و راهبری اجتماع در جهت گسترش توحید و عبودیت خداوند متعال و گسترش صلح و عدالت جهانی را اثبات کند و بر این اساس دستگاه فکری و فلسفی محکمی را برای انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی به وجود آورد و همین موجب پایداری و بقای انقلاب اسلامی در برابر شبهات مکاتب و فلسفه چپ و راست شده است.
🔹 استاد شهید معتقد بود که: «مسلّماً اگر حکمت الهی همان پیشرفتی که در میان مسلمین کرد در اروپا کرده بود این همه رشتههای فلسفی متشتّت و متفرق به وجود نمیآمد، نه میدان برای خیالبافی سوفسطائیان باز میشد و نه برای اظهار نخوت و غرور مادیین، و بالاخره نهایده آلیسم به وجود میآمد و نه ماتریالیسم.» (اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۱ ص۳۲)
بر همین اساس ایشان به تاریخ و تمدن اسلامی توجه ویژه داشت و علوم اسلامی برآمده در تمدن اسلامی همچون فقه و اصول، منطق و فلسفه و کلام، عرفان و اخلاق را سرمایه بسیار بزرگی برای جامعه اسلامی در مسبر پیشرفت همه جانبهای جامعه و مواجهه عالمانه و حکیمانه با فلسفهها و علوم بشری میداند. از اینرو، مقوله استقلال فکری و فرهنگی یک اصل اساسی برای ایشان است که جز با تکیه بر معارف اسلامی و علوم مستقر در تمدن اسلامی ممکن نیست و از سوی دیگر نسبت به #التقاط تفکر اسلامی با مکاتب چپ و راست بسیار حساس بودند و آن را برای آینده انقلاب وجامعه اسلامی بسیار خطرناک میدانستند:
«انقلاب ما وقتی پیروز خواهد شد که ما مکتب وایدئولوژی خودمان را به دنیا معرفی کنیم یعنی جمهوری اسلامی ایران آن وقت موفق خواهد شد که بر اساس یک تز، یک ایدئولوژی که همان ایدئولوژی اسلامی است ادامه پیدا کند. اگر این مکتب و ایدئولوژی، اسلامی محض باشد- یعنی اگر استقلال مکتبی داشته باشیم، واقعا آنچه که از اسلام خودمان است همان را بیان کنیم، خجلت و شرمندگی در مقابل دیگران نداشته باشیم- ما در آینده موفق خواهیم بود. اما اگر بنا بشود که یک مکتب التقاطی به نام اسلام درست کنیم، برویم ببینیم که فلان فرد، فلان گروه، فلان مکتب چه میگوید، یک چیزی از مارکسیسم بگیریم یک چیزی از اگزیستانسیالیسم بگیریم یک چیزی از سوسیالیسم بگیریم یک چیزی هم از اسلام بگیریم بعد یک آش شله قلمکاری درست کنیم و بگوییم این است مکتب اسلام، این برای مدت موقت ممکن است مفید واقع شود [ولی برای همیشه نه،] چون در مدت موقت افراد نمیدانند؛وقتی که ما مثلا یک فکر مارکسیستی را با رنگ اسلامی عرضه داشتیم، یک فکر اگزیستانسیالیستی را با روکش اسلامی عرضه داشتیم، در ابتدا مردم میپذیرند ولی این امر برای همیشه مکتوم نمیماند، افرادی پیدا میشوند اهل فکر و مطالعه و میآیند دزدیگیری میکنند: فلان حرفی که شما به نام اسلام میزنید مال اسلام نیست؛ این اسلام است، این قرآن است، این سنت پیغمبر است، این فقه اسلام است، این اصول معتبر اسلامی است، این هم حرفی که شما میزنید؛ این را شما از مارکسیسم گرفتهاید، یک روکش اسلامی هم رویش کشیدهاید. بعد همینهایی که رو به اسلام آوردهاند با شدت بیشتری از اسلام گریزان خواهند بود. این است که این مکتبهای التقاطی به عقیده من ضررشان برای اسلام از مکتبهایی که صریحا ضد اسلامی هستند اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.» (آینده انقلاب اسلامی، ص۹۷)
🔹استقلال فکری و فرهنگی صرفا یک ادعا و شعار نیست چون خیلی از افرادی که ریشهها و مبانی خود را از جریانهای چپ غربی گرفتهاند نیز ادعای استقلال دارند و بر دشمنی با سرمایهداری و لیبرالیسم اصرار دارند حتی ممکن است با مظاهر تفکر سوسیالیستی و دیالکتیکی هم مقابله کنند اما از مبانی آنها ارتزاق کنند بخصوص اگر دو یا سه نسل بر آنها بگذرد و از ریشهها و مبانی فکری استادان خود بیخبر باشند.
🔸استقلال فکری و فرهنگی محصول اتصال تاریخی و پیوستگی فرهنگی با علوم و فرهنگی است که درطول ۱۴۰۰ سال گذشته توسط نبی مکرم اسلام ، اهلبیت و صحابه و تابعین آنها و همچنین علمای بزرگ اسلامی تکون وتوسعه یافته است و در رشتههای مختلف علمی همچون تفسیر و حدیث، فقه و اصول، فلسفه و کلام، عرفان و اخلاق، طبیعیات و ریاضیات، تاریخ و ادبیات تعین علمی و معرفتی پیدا کرده است. این هم به صرف حرف و ادعا و شعار نیست بلکه باید باور قلبی باشد و حقیقتا در این علوم ممحض شد واز همه آنها برای اعتلای جامعه اسلامی و پیشرفت همه جانبه بهره گرفت و الا نگاه شعاری و منبری و همچنین مواجههی گزینشی آفت بزرگی است.
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#ساختارگرایی
#نقد
#چپ_اسلامی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1870
📌 فلسفه از منظر آیت الله العظمی خامنهای
✅ رهبر معظم انقلاب در مواردی برای فلسفه نقش کاشفیت و تقرب نیز بیان کرده است.
حجتالاسلام دکتر محسن قمی، عضو هیئت مؤسس مجمع عالی حکمت اسلامی و مشاور رهبری:
❓دیدگاه رهبر معظم انقلاب پیرامون فلسفه چیست؟ آیا ایشان نگاهی کاربردی به فلسفه داشته و آن را فقط برای دفع شبهات مفید میدانند؟
🔸به نظر من چنین استنادی به رهبر معظم انقلاب اشتباه است. چراکه کار #فلسفه تبیین هستی یا همان موجود بما هو موجود است و در این میان دفع شبهات یک امر فرعی به حساب میآید. اگرچه یکی از کمکهایی که فلسفه به ما میکند، در همین موضوع است. نگاه کاربردی داشتن به فلسفه یعنی فلسفه را از ماهیت اصلی خود منسلخ و جدا کردن. در حالی که حضرت آقا بارها تاکید کردهاند که اگر #معارف دین درست تبیین شود، مردم از آن تبعیت میکنند و این سخن برگرفته از همان روایتی است که میفرماید: «لو علم الناس محاسن کلامنا لاتّبعونا» لذا نگاه ایشان به فلسفه، نگاه تبیین و تعمیق اندیشه دینی است.
🔹لذا کار اصلی فلسفه یک کار ایجابی است، نه سلبی و اینکه منحصر به پاسخگویی به #شبهات باشد. از این رو ایشان در مواردی برای فلسفه نقش کاشفیت و تقرب نیز بیان کرده و در همان دیدار که به تأسیس مجمع عالی حکمت اسلامی انجامید، فرمودند: «هدف از فلسفه نزدیک کردن انسان به خدا و تعمیق اندیشههاست.» این سخن به خوبی نشان میدهد که ایشان چه جایگاهی برای فلسفه قائل هستند.
ایشان همچنین تأکید کردند که #قم نباید از مرکزیت و مرجعیت فلسفه بیافتد و باید همچنان قطب اصلی فلسفه اسلامی باقی بماند.
https://eitaa.com/hekmat121/1871
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جیغ دختر فلسطینی!
این جیغ دنیا را به آتش می کشد روزی
کاخ ستم را پست و ویران می کند روزی
دود از سرِ چنگیزِ صهیونی برآرد
فرعون را با تختش آتش می زند روزی
تیغی که درپشتِ چنین جیغی نهان است
وحشی ترین جلادها را می کُشد روزی
طوفان بر پا گشته در خاک فلسطین
بنیاد بیداد و ستم را بَر کند روزی
از آهِ جانسوز ستمدیده بترسید
کان پشتِ پستِ دشمنان را بشکند روزی
روزی فلسطین از قفس آزاد خواهد شد
گلبانگ "اَالاسلامُ یعلوا " می رسد روزی
از خاک غزّه باز گلهای محبت
با پرتوِ خورشیدِ مهدی می دمد روزی
این وعدهء حق است نورِ حق سرانجام
بر ظلمتِ باطل مسلّط می شود روزی
رضا شجری طاهری
#غزه
#رفح
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۱۵ از ۵۰
🔸 خطر #چپ_اسلامی برای انقلاب اسلامی از جمله دغدغههای مهم استاد شهید مطهری بود که در نوشتهها و سخنرانیها و مصاحبههای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بدان توجه داشته و همگان را از نفوذ و رشد این جریانات برحذر داشته است. در کتابهای متعددی همچون علل_گرایش_به_مادیگری، #جامعه_و_تاریخ، #نهضتهای_اسلامی در صد سال اخیر و دو کتاب #پیرامون_انقلاب_اسلامی، #پیرامون_جمهوری_اسلامی (که بعدها با عنوان #اینده_انقلاب_اسلامی نام گرفتند) که از آثار اواخر عمر شریف استاد مطهری است، بارها و بارها به این خاطر بزرگ پرداخته شده است. به همین جهت است که جریانات چپ اسلامی، عموما درصدد حذف یا تحریف اندیشهها و آثار استاد شهید مطهری هستند و با لحنها و فعالیتهای مختلف نسل جوان را از مطالعهی این آثار باز میداشته و میدارند و به همین جهت امام خمینی تمام قامت علیه این توطئه بزرگ ایستادند و حضرت آیت الله العظمی خامنهای همیشه نسل جوان را به این آثار ارجاع میدهند.
«اکنون شنیده می شود که مخالفین اسلام و گروه های ضد انقلاب درصدد هستند که با تبلیغات اسلام شکن خود دست جوانان عزیز دانشگاهی ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند. من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود.» (صحیفه امام؛ ج ۱۲، ص ۱۸۷ - ۱۸۸)
استاد مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری خطر افکار مجاهدین خلق و گروهک فرقان را افشا میکند و در کتاب «نگاهی اجمالی به نهضت های اسلامی در صد سال اخیر) بیش از ۸ ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر نقد افکار چپگرایانه ابوالحسن #بنیصدر از آفتهای انقلاب سخن میگوید.
ابوالحسن بنیصدر در آن زمان یکی از چهره سرشناس و موفق میان دانشجویان و تحصیل کردگان در اروپا بود و استاد از او با عنوان «مرد مسلمان با حسن نیتی» یاد میکند. استاد مطهری در آغاز گزارشی از افکار او در مقاله «روش» ارائه میدهد که توجه به آن جالب توجه است:
«مسئله «حرکت» و «بنیاد» و تبدیل شدن حرکت به بنیاد مطرح شده است که چگونه حرکتها و جنبشها تغییر ماهیت میدهند و به صورت نظامها و قالبها درمیآیند و یک امر پویا تبدیل به یک امر ایستا میگردد. نیروهای اجتماعی ما اگر پیاپی چون موج برمی خیزند و جذب میشوند، به خاطر تبدیل حرکت به بنیاد است، به خاطر قالب پیدا کردن اندیشه و عمل است. پس کار اول این است که قالب یا قالبها را بشکنیم. آنگاه این مسئله مطرح شده است که اسلام دین جوانان است و جوان قالبشکن است، پس اسلام دین قالبشکنی است.» (نگاهی اجمالی به نهضت های اسلامی در سال اخیر، ص۸۰) بنیصدر بر همین اساس علوم اسلامی و رهبری سنتی روحانیت را برای رهبری و ادامه انقلاب کافی نمیداند و تغییر در منطق و روش در رهبری و مدیریت جامعه را پیشنهاد میدهد.
در ادامه استاد مطهری به نقد عالمانهای بنیانهای منطقی و فلسفی این دیدگاه میپردازد که عموما برگرفته از منطق دیالکتیک و اصول #فلسفه_شدن است.
استاد مطهری بعد از بحث مفصل و نقد روش و منطق نویسنده، مینویسد:
«در پاسخ این روشنفکران محترم باید عرض کنیم که اولاً اسلام در ذات خود یک «حقیقت» است نه یک «مصلحت»، یک «هدف» است نه یک «وسیله»، و تنها افرادی میتوانند از این منبع انرژی اجتماعی بهرهگیری نمایند که به اسلام به چشم «حقیقت» و «هدف» بنگرند نه به چشم «مصلحت» و «وسیله». اسلام یک ابزار نیست که در مقتضیات قرن 16 مورد استفاده قرار گیرد و در مقتضیات قرن بیستم به تاریخ سپرده شود. اسلام صراط مستقیم انسانیت است. انسان متمدن به همان اندازه به آن نیازمند است که انسان نیمه وحشی، و به انسان پیشرفته همان اندازه نجات و سعادت میبخشد که به انسان ابتدایی. آن که به اسلام به چشم یک وسیله و یک مصلحت و بالاخره به چشم یک امر موقت مینگرد که در شرایط جهانی و اجتماعی خاص فقط به کار گرفته میشود، اسلام را به درستی نشناخته است و با آن بیگانه است. پس بهتر آنکه آن را به همان کسانی وابگذاریم که به آن به چشم حقیقت و هدف مینگرند نه به چشم مصلحت و وسیله، آن را مطلق میبینند نه نسبی.
ثانیاً اگر اسلام به عنوان یک وسیله و ابزار، کارآمد باشد قطعاً اسلام راستین و اسلام واقعی است، نه هرچه به نام اسلام قالب زده شود. چگونه است که بهرهگیری از هر ابزار و وسیلهای تخصص میخواهد و بهرهگیری از این وسیله تخصص نمیخواهد؟! خیال کردهاید هر مدعی روشنفکری که چند صباح با فلان پروفسور صبحانه صرف کرده است قادر خواهد بود اسلام راستین را از اسلام دروغین بازشناسد و به سود جامعه از آن استفاده نماید؟!
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#نقد
#چپ_اسلامی
#التقاط
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1874
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۱۶ از ۵۰
ثالثاً متأسفانه باید عرض کنم که این روشنفکران محترم کمی دیر از خواب برخاستهاند، زیرا متولّیان قدیمی این منبع عظیم حرکت و انرژی نشان دادند که خود طرز بهرهبرداری از این منبع عظیم را خوب میدانند و بنابراین فرصت خلع ید به کسی نخواهند داد.
بهتر است که این روشنفکران عزیز که هر روز صبح به امید «انتقال» از خواب برمیخیزند و هر شب «خلع ید» خواب میبینند فکر کار و خدمت دیگری به عالم انسانیت بفرمایند، بگذارند اسلام و فرهنگ اسلامی و منابع انرژی روانی اسلامی در اختیار همان متولّیان باقی بماند که در همان فضا پرورش یافته و همان رنگ و بو را یافتهاند و مردم ما هم با آهنگ و صدای آنها بهتر آشنا هستند.»(نگاهی اجمالی به نهضت های اسلامی در سال اخیر، ص۸۵-۸۶)
🔸در ادامه استاد مطهری به آفات انقلاب اسلامی میپردازد که مهمترین آن عبارت است از «نفوذ اندیشه بیگانگان» که گاه توسط دشمن صورت میپذیرد اما مهمتر «گاهی پیروان خود مکتب به علت ناآشنایی درست با مکتب، مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشههای بیگانه میگردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب میدهند و عرضه مینمایند.»
استاد مطهری با اشاره به تحولات فکری در جامعه اسلامی و حضور جریانهای مختلف در نهضت اسلامی حدود ۸ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی خطری را مطرح میکند که انگار برای ۴۰ سال بعد از پیروزی نوشته شده است.
ایشان با تیزبینی و غیرت دینی مینویسد:
«امروز که نهضت اسلامی ایران اوج گرفته و مکتبها و «ایسم» ها را تحتالشعاع قرار داده است، هر دو جریان را مشاهده میکنیم. هم گروهی را میبینیم که واقعاً وابسته به مکتبهای دیگر بالخصوص مکتبهای ماتریالیستی هستند و چون میدانند با شعارها و مارکهای ماتریالیستی کمتر میتوان جوان ایرانی را شکار کرد، اندیشههای بیگانه را با مارک اسلامی عرضه میدارند. بدیهی است اسلامی که با محتوای ماتریالیستی در مغز یک جوان فرو رود و تنها پوسته اسلامی داشته باشد به سرعت دور انداخته میشود. و هم میبینیم- و این خطرناکتر است- که افرادی مسلمان اما ناآشنا به معارف اسلامی و شیفته مکتبهای بیگانه، به نام اسلام اخلاق مینویسند و تبلیغ میکنند اما اخلاق بیگانه، فلسفه تاریخ مینویسند همان طور، فلسفه دین و نبوت مینویسند همان طور، اقتصاد مینویسند همان طور، سیاست مینویسند همان طور، جهانبینی مینویسند همان طور، تفسیر قرآن مینویسند همان طور و و و.
من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی، به رهبران عظیمالشأن نهضت اسلامی که برای همهشان احترام فراوان قائلم، هشدار میدهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت میکنم که نفوذ و نشر اندیشههای بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی اعمّ از آنکه از روی سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد،
خطری است که کیان اسلام را تهدید میکند.
راه مبارزه با این خطر تحریم و منع نیست. مگر میشود تشنگانی را که برای جرعهای آب لهله میزنند، از نوشیدن آب موجود به عذر اینکه آلوده است منع کرد؟!
این ما هستیم که مسئولیم. ما به قدر کافی در زمینههای مختلف اسلامی کتاب به زبان روز عرضه نکردهایم. اگر ما به قدر کافی آب زلال و گوارا عرضه کرده بودیم، به سراغ آبهای آلوده نمیرفتند.
گر نه تهی باشدی بیشتر این جویها
خواجه چرا میدود تشنه در این کویها
راه مبارزه، عرضه داشتن صحیح این مکتب در همه زمینهها با زبان روز است.
حوزههای علمیه ما که امروز اینچنین شور و هیجان فعالیت اجتماعی یافتهاند باید به مسئولیت عظیم علمی و فکری خود آگاه گردند، باید کارهای علمی و فکری خود را ده برابر کنند، باید بدانند که اشتغال منحصر به فقه و اصول رسمی جوابگوی مشکلات نسل معاصر نیست.»(نگاهی اجمالی به نهضت های اسلامی در سال اخیر، ص ۹۲ -۹۳)
🔸 در کتاب آینده انقلاب اسلامی که مجموعه سخنرانی ها و مصاحبههای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است استاد همچنان به آفت شناسی انقلاب اسلامی میپردازد و خطرات پیشرو و نفوذ اندیشههای چپ و راست را انذار میدهد و در آخر هم جان عزیز خودش را در این راه میگذارد و توسط همین جریانها به شهادت میرسد. جالب توجه این است که که مهمترین دلیل قاتلین این بوده است که استاد مطهری در بیانیهای اعلام کرده است که افکار و کتابهای دکتر شریعتی قابل نقد است و باید آنها را نقد کرد و افکار صحیح او را از افکار غلط و التقاطی جدا کرد. همین بیانیه مهمترین دلیل گروهک فرقان برای ترور مغز متفکر انقلاب اسلامی بود. تروری که خیلی ها معتقدند که نمیتواند بدون دخالت سازمان مجاهدین خلق باشد و حتما آنها پشت این قضیه بودهاند.
🛑 ادامه دارد ...
#تغییر_و_تغایر
#نقد
#چپ_اسلامی
#التقاط
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1875
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۱۷ از ۵۰
🔹 از نکات بسیار مهم و قابل توجهی که از مطالعهی عمیق آثار استاد شهید مطهری به دست آمد این است که ایشان در عین حال که با دقت فلسفی به فهم و بررسی فلسفههای غربی میپردازد و نقدهای جدی و بنیانی به آنها دارد و همچنین به نقد جریانهای غربگرای راست و چپ میپرداخت و #التقاط را بزرگترین آفت گروهها و جامعهی اسلامی معرفی میکرد اما هیچگاه به #غربستیزی و #علم_ستیزی منتهی نشد و هیچ گاه حکم به تکفیر و تحریم اندیشههای غربی و شرقی صادر نکرد و هیچ شخصی را از مطالعهی عمیق و اجتهادی آثار متفکران و فیلسوفان غربی منع نکرد بلکه مطالعهی بخشی از آن را برای روحانیون، اساتید و طلاب از اوجب واجبات معرفی میکرد.(ر.ک: جامعه و تاریخ در قرآن) برخلاف برخی از جریانات چپ اسلامی که علیرغم استفاده حداکثری خود از اندیشههای سوسیالیستی و منطق هگلی و مارکسیستی و استفاده از آن در دینشناسی و تجدیدنظرطلبی در بنیانهای حکمی و فقهی، به نفی مطلق غرب و تحریم و تکفیر آن میپردازند و طلاب و روحانیون و مسئولان کشور را از مطالعهی هرگونه کتابهای غربی (البته فقط لیبرال و سرمایهداری) باز میدارند.
🔸اگر به آثار و اندیشههای متفکران انقلاب اسلامی به درستی مراجعه شود روشن میشود که #غرب_ستیزی و #علمستیزی موجود در جریانات چپ اسلامی، هیچ نسبتی با اندیشه اسلامی و عقلانیت الهی ندارد بلکه محصول نگرشهای ستیزه جویانهی سوسیالیستی و منطق دیالکتیکی و کلگرایی برآمده از تمدن غرب است که در واقع شورش بخشی از غرب علیه بخش دیگر آن است.
🔹این حس از عقلانیت و اندیشهی متعالی اسلام، بعد از انس زیاد با آثار استاد برای هر انسان هم به وجود میآید؛ یعنی به سنتها و علوم اسلامی و هویت و ارزشهای تاریخی خود باور و اعتماد داری و به هیچ وجه از اصالتها و سرمایههای علمی خود دست بر نمیداری و به نقد عمیق و اجتهادی غرب میپردازی اما با کینه و نفرت، تحریم و تکفیر، توهین و ناسزا با آنها مواجه نمیشوی؛ بلکه درصدد بهرهگیری اجتهادی و حکیمانه خواهی بود. به اعتقاد استاد شهید مطهری، جامعه هم همین گونه است. برخی از جوامع به نحو التقاطی از سایر جوامع استفاده میکند و در آن هضم میشود، برخی متحجرانه مانع هرگونه ارتباط و بهرهگیری میشوند و به ایستایی و توقف مبتلا میشوند، اما برخی از جوامع فعال و پویا به نحو اجتهادی و حکیمانه و منصفانه با سایر جوامع بشری ارتباط سازنده و تبادل فرهنگی دارند و از میراث و تجارب سایر جوامع استفاده میکند و به بالندگی و پویایی خود میافزاید:
«ملاک اینکه ما یک تمدن را التقاطی بدانیم- یعنی ماهیت جداگانه برایش قائل نباشیم- یا اصیل بدانیم چیست؟ هیچ تمدنی نیست که از تمدنهای دیگر استفاده نکرده باشد ولی استفاده کردنها دو جور است. یک تمدن که استفاده میکند مثل بعضی از طلبههاست که همه معلوماتش محفوظاتی است که از این و آن گرفته است، ولی یک تمدن دیگر خودش مثل یک موجود زندهای است که از مواد موجود تغذیه میکند، ممکن است از هزار ماده تغذیه کند ولی بالاخره خودش حیات مستقل دارد و از مواد بیرونی به عنوان ماده غذایی استفاده میکند نه اینکه مجموع آنها را کنار هم گذاشته و اسمش شده تمدن؛ و این اختلاف در کیفیت استفاده، بستگی دارد به روح تمدنها. اگر روح تمدنی با تمدنهای دیگر تفاوت داشته باشد ماهیت جداگانهای دارد و اگر نه، نه. در مورد روح تمدنها گفتهاند مثلاً تمدن یونانی یک تمدن عقلی است یعنی بیشتر به فلسفه بستگی دارد، به هر قسمتش نگاه کنید بالاخره به فلسفه ختم میشود. تمدن اسلامی را تمدن مذهبی و معنوی میدانند. تمدن روم راتمدن هنری، وهمچنین.» (نقدی بر مارکسیسم،م.آثار، ۱۳، ص۸۰۴)
🔸«در جامعه ما سه طبقه وجود دارد: طبقهای که بیشتر اظهار علاقه به دینداری میکنند- و در جامعه ما که جامعه اسلامی است بیشتر اظهار علاقه به اسلام میکنند- وفکر میکنند که لازمه مسلمانی ودینداری این است که به پدیدههای جدید وتغییراتی که در زمان پیدا میشود با نظر بدبینی نگاه کنیم و آنها رابه چشم اموری که بر ضد دین به وجود آمده است ببینیم. ...
در نقطه مقابل، یک عده دیگر قرار دارند که به نام تمدن و توسعه علم و مقتضیات زمان پیوند خودشان را با دین و حقایق دینی بریدهاند. اینها از هر چیزی که بوی قدمت بدهد گریزانند و از نظر این طبقه کلمه «قدمت» که به معنی سابقه زمانی بیشتر داشتن است، مساوی است با کهنگی، ...
ما دراینجا که خود راپاسدار معارف اسلامی میدانیم باید یکی از وظایف خودمان رااین بدانیم که ازروی مبانی دقیق علمی، فلسفی، اجتماعی و مطالعات زیاد تاریخی، این راه را درمیان این دو دسته مفرط و مفرّط، در جامعه مشخص کنیم.»(پانزده گفتار،۳۴-۴۸)
🛑 ادامه دارد...
#تغییر_و_تغایر
#نقد
#چپ_اسلامی
#غرب_ستیزی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1876
📌 تغییر و تغایر در گفتمان انقلاب
⏹ بخش ۱۸ از ۵۰
❇️جمع بندی پیشگفتار
🔸هدف از نگارش این پیشگفتار بیان چارچوب نظری این پژوهش است که از سویی نشانگر منطق جریان شناسی است و از سوی دیگر نشان دهنده چرایی اهمیت جریان شناسی در ایران معاصر است. بخصوص با آمدن افکار وایدئولوژیهای غربی جامعه ایران نیز بیتأثیر نماند و بخش زیادی از نسل جوان از این افکار تاثیر پذیرفت. از جمله بخشهایی از تفکرات غربی که در جامعهای ایرانی بیش از بخشهای دیگر بدان توجه شد افکار واندیشههای هگل و مارکس وایدیولوژی مارکسیسم بود که در ایران به عنوان #علم_مبارزه و #انقلاب شناخته میشد.
🔹در این پیشگفتار سعی شد افکار این جریان در ایران به روایت فیلسوف انقلاب علامه شهید مطهری ارائه شود تا مخاطبان عزیز مطلع شوند که بسیاری از مبانی و بنیانهای فکری جریانهای چپ اسلامی و برخی دیگر همانند دفتر فرهنگستان قم از آثار و کتابهای جریانهای چپ در ایران گرفته شده است. هرچند خود ایشان منکر باشند. بخصوص اینگونه میگویند که چگونه یک تفکری که بر #غرب_ستیزی تأکید دارد خود از غرب متأثر است؟
🔸در پاسخ باید گفت که #غرب_ستیزی نمیتواند نتیجه منطق و حکمت اسلامی و فقاهت و اجتهاد عمیق برآمده از قرآن و معارف اسلامی باشد چنانکه هیچ وقت یک فقیه بزرگ و یا حکیم متضلع را نمیتوان معرفی کرد که به #غرب_ستیزی مطلق روی آورده باشد بلکه این بزرگان همواره بر #استکبار_ستیزی تأکید داشته اند و میان این دو فرق اساسی قائل بودهاند.
🔹 کاملا منطقی است که کسی بر طبل غرب_ستیری بکوبد و تمدن غرب را شیطانی بداند اما از مبانی آن استفاده کند تا حرف خود را اثبات کند. چون در واقع غرب ستیزی محصول تفکرات چپ و سوسیالیستی غربیان علیه نظامات لیبرال سرمایهداری است. بنابراین غرب ستیزی ، بخشی از تفکرات غرب (سوسیالیسم) علیه بخش دیگری از غرب (لیبرال سرمایهداری) است و نباید این دعوای غربی را به اندیشه اسلامی و جامعه اسلامی سرایت داد بلکه باید بر پایه حکمت و فقاهت اسلامی به فهم درست تمدن و علم و سیاست و فرهنگ پرداخت و حکیمانه و فقیهانه به بهرهگیری هوشمندانه از هر تمدنی بهره جست.
در پایان مناسب است بیانی ازآیت الله العظمی خامنهای درباب شناخت صحیح غرب و نفی سلطه طلبی ذکر شود تا حسن ختام این پیش گفتار باشد:
«نفی غرب، به هیچوجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربههای غرب نیست و هیچ #عاقلی چنین کاری را نمیکند.
نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگىِ غرب چند جمله میگویم، شاید انشاءاللَّه برای شما مفید باشد.
ببینید؛ فرهنگ غرب، #مجموعهای از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمیتواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانهای اینگونه برخورد نمیکند که بگوید که ما درِ خانهمان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعهای از خوبیها و بدیهاست.
یک ملت #عاقل و یک مجموعه #خردمند، آن خوبیها را میگیرد، به فرهنگ خودش میافزاید، فرهنگ خودش را غنی میسازد و آن بدیها را رد میکند. همانطور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که میگویم، همه یکسان هستند.
ما در مقابل هر فرهنگی که قرار میگیریم، بهطور طبیعی تا آن جایی که میتوانیم، باید #محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این #اصل_کلّی است.
منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم میخواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپاییها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما میشناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطهطلبی» است.»(بیانات در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومین روز از دهه فجر۱۳۷۷/۱۱/۱۳)
خلاصه در این پیشگفتار مشخص شد که مهمترین مشکل جریانهای چپ، نفی حجیت عقل و برساخته دانستن آن است.
(پایان پیشگفتار)
فهرست مباحث بعدی
در ادامه ابتدا به معرفی اجمالی جریانهای چپ ازسال ۱۳۲۰ تا ۱۳۸۴ در ایران پرداخته میشود.
سپس به معرفی دفتر فرهنگستان و دغدغهها و تطورات شخصیتی و فکری مرحوم شیرازی پرداخته میشود.
در فصل بعد گزارشی از مبانی فکری این جریان براساس منابع اصلی آن ارائه میشود.
در فصل پایانی نتایج و پیام های آن بررسی خواهد شد. انشاءالله
🛑 ادامه دارد...
#تغییر_و_تغایر
#نقد
#چپ_اسلامی
#غرب_ستیزی
#حکمت_انقلاب_اسلامی
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/1877